سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

خلیج فارس یا عربی - ندا شهبازی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : peerooz

عنوان : مهر تایید
" تشکر مخصوص می کنم از کسانی که از واژه های بی سر و پا استفاده میکنند .......و مهر تاییدی می گذارند بر صحت این قبیل نوشته ها ".

سرکار خانم شهبازی ،
خیر ، تشکرات مخصوص از ما کامنت گذاران زیر است که هرگاه شعله تعصب و
نفرت پستی میگیرد روشنفکران و مصلحین پارچه قرمز را در بزنگاه های تاریخی
تکان داده و مهر تاییدی بر آتش افروزی میزنند.
شب آبستن است تا چه زاید سحر. خدا کند مانند عراق جوی خون راه نیفتد.
۴۲۰۰۱ - تاریخ انتشار : ۲۲ آذر ۱٣۹۰       

    از : کمال لطیف پور

عنوان : اسناد تاریخی
نویسنده مقاله بسیاری مسائل را با هم قاطی کرد. درهم‌آمیختگی زبان ها امری است، تلاش بعضی دولت های دست نشانده‍ی غرب برای تحریف تاریخ امری دیگر. شما سری به کشورهای غربی بزنید و میان مردم بچرخید تا ببینید آیا ایرانی ها به اعراب توهین می کنند یا اعراب به ایرانی ها. این هم چند سند:
حداقل از دو هزار سال پیش به این سو نام خلیج فارس همیشه یا دریای فارس، یا آب‌های فارس، یا همان خلیج فارس بوده - نه چیز دیگر. بطلمیوس (۹۰ میلادی) نوشت: Sinus Persicus. کوین توس کورسیوس روفوس (۱۰۰میلادی) نوشت: Aquarum Persico. در لاتین: Mare Persicum. در فرانسه: Golfe Persique. در انگلیسی: Persian Gulf. در آلمانی: Persischer Golf. در ایتالیایی: Golfo Persic. در روسی: Persidskizaliv. در ژاپنی: Perusha Wan. در ترکی: Farsi Korfozi. در عربی: Al-Khalij Al-Farsi. در فارسی: Khalije Fars. در دانشنامه‍ی ملی سوئد آمده: خلیج فارس، شاخاب اقیانوس هند، میان شبه‌جزیره‍ی عربستان و ایران، ۲۴۰۰۰۰ کیلومتر مربع، میانگین گودی ۲۵ متر، گودترین نقطه ۱۰۲ متر. همچنین سازمان ملل متحد به تاریخ ۵ مارس سال ۱۹۷۱ میلادی طی یادداشتی (AD۳۱۱/IGEN) به دولت ایران، بار دیگر نام خلیج فارس را به رسمیت شناخت.
۴۲۰۰۰ - تاریخ انتشار : ۲۲ آذر ۱٣۹۰       

    از : دوست ماهی گیران گسبه

عنوان : از بندر بلوچی ی جاسک در انتهای شرقیش تا بندر عربی ی محمره در پایانه ی باختریش
ناسیونالیسم غیر مذهبی ایرانی پریشانی خود را آن روزی آشکار کرد که سپهسالار سوسیال دمکرات آن، شاهپورخان بختیار نزد صدام رفت و این ناسیونالیست و مجوس ستیز کبیر عرب را به هجوم به ایران تشویق کرد. بخشی از ایرانیهای کم شناخت و پریشان دیگر هم ,اتحاد کینه توزانه ی همه ی ارتجاع جهان عرب ،( شیخ و شاه وو رئیس) را بر علیه حکومت ایران نمی بینند، و جمهوری آخوند ها را حکومتی عربی می نامند .ضدیت این ایرانی ها با قدرت های عربی که پاسداران وو مباشران قدرتهای بزرگ جهانی هستند نیست. ضدیت آنها با بی چاره ترین و ستمدیده ترین مردم عرب, یعنی مردم فلسطین است. سفرهای تفریحی و تجاری این عرب ستیزان پریشان از چهار سوی جهان به دوبی، این پست ترین شهر تمدن والای عربی گواه این گفته است. وابسته گی احساسی شان به بنگاه خبری العربیه ، صدای مدرن کهنه پرستان شیوخ آل سعود گواه این گفته است. واقعیت این است که عرب ستیزی ایرانی ها و فارس ستیزی عرب ها در میان توده های ستم دیده ی این دو قوم جایگاهی ندارد. این را من در خوشبختی زیستن در میان اقوام چند گونه ی کرانه ی این دریا، از بندر بلوچی ی جاسک در انتهای شرقیش تا بندر عربی ی محمره در پایانه ی باختریش به چشم خود دیده ام.
۴۱۹۹۷ - تاریخ انتشار : ۲۲ آذر ۱٣۹۰       

    از : حافظه تاریخ

عنوان : مسله فقط تغیر نام تاریخی نیست، مسله هجوم استعمار جهانی توسط شیوخ عرب بمنافع مردم ایران در جنوب است.
مشکل اصلی این نیست که عده ایی براساس «معیار» و حسابهای استراتژیکی در مورد تغیر نام مکانهای تاریخی و اساتید ایرانی که بنادرستی از جانب شیوخ و حاکمان همسایگان جنوبی ایران مطرح میگردد و دراین خواست نژاد پرستانه خود تا آنحدی با کمکهای فراوان پترو دلارها پارا از گلیم و چادر بیابانی خویش فراتر میگذارند و در صد ایجاد عمیق تر کردن کینه تاریخی ایرانیان از دوران حمله قوم بیابانگرد عرب بایران را دارند، یا بسکوت مصلحتی پناه میبرند و یا در اینجا و آنجا ساز «خودمختاری» و بدست گرفتن سرنوشت اقوام غیر فارس ولی ایرانی را میزنند و بخاطر استفاده از بذل و بخشش شیخهای تازه بدوران رسیده دست نشانده استعمارگر قدیمی و آشنا تا آنجا پیش میروند که نامهای تاریخی ایرانی که قدمت آنها پیش از واژه عرب و عربستان و… برمیگردد، طالب تغیر آن اسامی تاریخی بفرمی که «خدشه» در بذل و بخشش ایجاد نگردد، میشوند. از جمله تغیر نام خلیج فارس به خلیج عربی و اگر نشد با نام بسیار قدیمی تر و غیر عربی آن خلیج «نارمراتو» بنامیم که نویسنده مقاله شخصآ این نام رامی پسندد و «دوست» دارد و حتی اگر هم نشد بخاطر خوشخدمتی هم به آل سعودی نوکر انگلیستان هم شده از پسوند خلیج فارس میتوان صرفنظر کرد و آنرا فقط خلیج نامید. من پیشنهادی باین گونه عناصر دارم اساسآ اسم خلیج فارس را به خلیج ویکتوریا برگردانیم همانگونه که استعمارگرکهنه کار در افریقا ، استرالیا، لاتین امریکا همه نامهای قدیمی (کوه، دشت، دریاچه…) ساکنان آن قاره در دو صده اخیر عوض کرد (ملکه ویکتوریا). با این کار انگلیستان مهر رسمی تصاحب خودرا درمنطقه زده و از دست نشاندگان رنگارنگ حوزه خلیج فارس هم «صدایی» در نخواهند داد و دعوای نژادی و قومی برای تفیر نام خلیج فارس هم برطرف میشود. تعجب مینمایم که اینگونه افراد مثل نویسنده مقاله اصل مطلب را اینقدر «قامض» طرح مینمایند. تاریخ صد ساله اخیر نشان داد که هرموقع دولت مرکزی در ضعف بود، تشکلات قبایل و اقوام و حتی «جمهوریهای» استالینستی قارچ مانند بوجود میآمدند، امروزه هم تکرار آندوران است، مضافآ در گذشته هر روز «دعوتنامه» و «خواهش نامه» برای حمله نظامی بایران و کشتار میلیونی در این سرزمین مهد تمدن، و چند پارچه نمودن ایران بجهت کنترول راحت تر (نقشه صیهونیستها) تا این حد دریوزگی گسترش نیافته بود. و اقوام وحشی و بدون فرهنگ و تمدن فراوانی بایران حمله و وطن ما ایرانیان (برآمده از همه قوم و تیره) مورد تاراج و تاخت و تاز قرار داده اند، ولی جنایات هیجیک از این قبایل وحشی باندازه خسارات وارده بجامعه ایران که تاامروز هم تاثیرات مخربش را در جامعه گذاشته است باندازه حمله جنایت بار قوم عرب نبود. و حساسیت ایرانیان اصیل و آزاده از سیاست ضد ایرانی شیوخ عرب ریشه در تاریخ دارد (با نژاد پرستی فاصله دارد). جشن سالیانه عمر کشی در شمال ایران نشانه نفرت عمیق مردمان این دیار از جنایاتی که عمر بر سر ایران و ایرانیان آورده است، باید دید و نه از نظر دین ومذهب و دعواهای زرگری شیعه و سنی. تعجب مینمایم که این نویسنده حتی یک کلمه در مورد تلاش رژیم دست نشانده عربستان و حوزه خلیج فارس همزمان برای تغیر نام خلیج فارس، برای تغیر نام خوزستان که نامی بمراتب قدیمی تر از عربستان است،ذکر نمیکند که شاید «خدای نکرده» قادر باستدلال در مورد تغیر نام خلیج فارس نباشد. بنظر نمیرسد که در تشکل و بافت ساختار اجتماعی ایران قدیم قوم «عرب» دخالت داشته بوده باشد، هموطنان ایرانی عرب زبان که طی قرنها سال در ایران سکونت و پناه پیدا کرده اند، با هیج جراحی و با هیج تغیر نامی و باهیچ «توئینی» از بطن جامعه ایران همانند دیگر اقوام و اقلیتهای ملی قابل تفکیک نخواهد بود. مبارزات آزادیخواهانه و استقلال طلبانه مردم ایران زمانی به ثمر میرسد که صفوف اپوزیسیون مترقی ایران از بازماندگان رژیمهای استبدادی و ضد انسانی شه و شیخ و همچنین از آنهائیکه سر در توبره بیگانگان دارند،پاک و زدوده گردد. این جریانات مشکوک همه سعی و مقدورات خود را در ایجاد نفاق و دشمنی بین مبارزان ملی ایران و در نتیجه طولانی نمودن عمر نکبت بار رژیم آخوندها (بازماندگان از نبرد قادصیه) بکار میبرند. مبارزه برای آزادی و حکومت مردمی جدا از مبارزه برعلیه گروهکهای تفرقه انداز و جاده صاف کن حملات نظامی بایران نیست. مسله ما این نیست که تفحص بنمایم که اقوام دیگر منجمله اعراب دارای چه خصوصیاتی، و تاچه حد متمدن و بشردوست هستند و یا نیستند. مسله عمده حفظ و جلوگیری از اضملال وطن ما ایرانیان توسط ارتجاع و جریانهای شناخته شده استعماری و همدستان محلی همانند خواستهای دوراز منطق و تاریخ عمال حاکمان اعراب است. منابع دریای کاسپین را روسهای استعماری بغارت میبرند و منابع خلیج فارس مورد توجه استعمارگران بین المللی قرار دارد که توسط مزدوران محلی و منطقه با ایجاد دشمنی وکینه، تا قادر بچپاول ان بشوند. سروری و آزادمنشی ایرانیان همواره باعث بغض و حسادت محافل عربی بوده است. و بی جهت نیست که دانشمندان چون رازی و سینا را از تبار خود میانگارند وچرا هم با تغیر نام تاریخی خلیج فارس « غروری» برای اعراب بیابند و فراموش نمودند که تدوین دستور زبان عربی بهمت و دانایی ایرانیان بوده است.ارزش گذاری بگذشته ایران، بمعنای نژادپرستی و قوم پرستی نیست.
۴۱۹٨۶ - تاریخ انتشار : ۲۱ آذر ۱٣۹۰       

    از : peerooz

عنوان : نتیجه
جناب ماهیگیران گسبه ،
ممکن است که " اصولا تغیر یک اسم ... دردی از درد های بی شمار انسان های حاشیه ی این دریا را درمان " نکند اما

«بنیاد ظلم در جهان اندک بود، هر کس چیزی بدان مزید کرد، تا بدین غایت رسید.».

مغرضی از روی استیصال و جهالت سنگی در چاه انداخت و دیگران بر آن افزودند تا
بدینجا رسید که مساله حل نشدنی بین فارس و عرب بوجود آورد و توطیه قتل سفیر سعودی را اضافه کردند و خود به تماشا نشستند. و ما هم هر روز با علم کردن خلیج فارس - خلیج عربی بر این شعله نفت میپاشیم.

شاید با پاسخ ندادن بشود " فتیله " این شعله را پایین کشید و خود را به نفهمی زد اما زمانی که به وجود ناوگان عظیم در خلیج فارس نگاه میکنیم و تمام سواحل جنوبی آنرا تحت اشغال میبینم تنها چیز که از استقلال باقی مانده همین نام خلیج فارس است.

کاش مساله همین اشغال خلیج بود ولی شعله از آنجا ریشه میدواند.
در اوائل دهه ۱۹۹۰ فرودگاه متروکی بنام بندری در پاکستان را شیخ زاید بن سلطان آل نهیان‎ اجاره کرد که به قول ما در آنجا قوش بپراند! شیخ ابوظبی برای فرد آمدن این بازهای شکاری این ناحیه را به فرودگاهی جهت پرواز هواپیماهای جت تبدیل نمود و نام آنرا Shamsi یعنی آفتابی گذارد. از قضای روزگار پس از آماده شدن ، در اکتبر ۲۰۰۱ ابوظبی این فرودگاه را با اجازه پرویز مشرف به امریکا اجاره داد که از آنجا هواپیماهای بدون سر نشین را به نواحی اطراف به ویژه به افغانستان بپراند که منجر به کشته شدن بیست وچهار سرباز پاکستانی و زخمی شدن بسیاری دیگر گردید و یکی از این هواپیما ها در ایران فرد آمد.
یکی دو روز پیش پاکستان عذر امریکا را خواست و فرودگاه را پس گرفت.

آیا جز چسبیدن به نام خلیج فارس کار دیگری از دست ما بر میآید؟

http://www.commondreams.org/headline/۲۰۱۱/۱۲/۱۱-۳

http://en.wikipedia.org/wiki/Shamsi_Airfield
۴۱۹٨٣ - تاریخ انتشار : ۲۱ آذر ۱٣۹۰       

    از : ماهیگیران گسبه

عنوان : آوای گوارای مرضیه
صرف نظر اینکه اصولا تغیر یک اسم چه دردی از درد های بی شمار انسان های حاشیه ی این دریا را درمان می کند، شنیدن صدای این زن جوان و بی باک در بازارچه ی پر هیاهو- کم ارزش ایرانی گرایی/فارس گرایی، چون آوای مرضیه گوارا وو خوشایند بود. امید من اینکه، او شور جوانیش، سر بلندیش، زور کلامش را در میدان های دیگری بکار گیرد .
کورش ،رفیق ماهیگیران گسبه / قصبه
۴۱۹۷۹ - تاریخ انتشار : ۲۱ آذر ۱٣۹۰       

    از : peerooz

عنوان : خلیج فارس و نژاد پرستی
سرکار خانم شهبازی،
گرچه تکرار مکررات ملال آور است ولی چاره نیست.

نام ها را نباید تغییرداد چه خلیج فارس باشد و چه شط العرب ولی وقتی دیکتاتوری از صد ها فرسخ دورتر نامی را که ربطی به او ندارد تغییر میدهد یکی هم جواب های او را هو میدهد و هردو گناهکارند و شما هم ظاهرا کاسه را سر فارس های نژاد پرست میشکنید. مقصود من این نیست که " آن عرب ایرانی... نام خلیج فارس را بنا بر حفظ منافع کشور" بپذیرد بلکه به اصل تاریخی آن نام احترام بگذارد.


من نه " آقای "عالی پیام" متخلص به "هالو" را میشناسم و نه " جناب "بهرام مشیری" "راجع به این مطلب را و اگر هم میشناختم وقتم را صرف این مهملات که میفرمائید نمیکردم. شما هم اگر ایرادی دارید در با توام دیوار تو گوش کنید نفرمایید، با آنها در محلشان روبرو شوید ، ما وکیل چنین اشخاصی نیستیم.

کلمات رایج عربی در فارسی دیگر عربی نبوده و من همیشه مخالف طرد آنها از زبان فارسی بوده و هستم. روزی از دوستی مصری پرسیدم که به عکاس چه میگویند منظور را نفهمید گفتم فوتوگرفر گفت اها ما به او مصوراتی میگوئیم. مخابرات برای ما اداره تلفن و تلگراف است و برای عراقی ها سازمان امنیت و اطلاعات و نمونه ها هزاران اند. اگر ما هنوز کلمات عربی را مصرف میکنیم نه بخاطر کمبود کلمات
فارسی ست که هزار سال پیش فردوسی آنرا ثابت کرد بلکه این کلمات به غنای زبان فارسی میافزایند. کلمات خارجی را از انگلیسی بردارید فقط بابا نان داد میماند.

سخن کوتاه ، ایراد اصلی من به نوشته شما این است که شما برای گفتگو در باره تبعیضات مجبور نبودید با خلیج فارس شروع کنید که کردید و به اقرار خود میدانستید ما ایرانی ها یا به قول شما فارسها به این موضوع حساسیت داریم و بحث از مجرای خود خارج میشود.
۴۱۹۷۴ - تاریخ انتشار : ۲۱ آذر ۱٣۹۰       

    از : محمد بوشهری

عنوان : نظری در مورد آخرین نظر خانم شهبازی
با سپاس
در مورد گویش بندری و گویشهای فارسی باید بگویم که عربی هم گویش دارد. برای نمونه گویش مصری یا عراقی یا حتی گویش اطراف بندر عباس (خود شهر غالب فارسیزبان هست) و گویشهای یمن و بحرین و عربستان. در شهرهای مهمی چون بهبهان و بندرعباس و بوشهر و غیره, گویشهای فارسی به عنوان بندری/بوشهری/بختیاری/لری/لاری..نیز رواج دارد. در ضمن اگر کسی بخواهد پارسی اصیل پیدا کند، گویش لارستانی بسیار کمتر واژه عربی دارد در حالیکه نزدیکتر به سرزمین عربزبانان هست. در کشورهای عربی از مراکش تا عراق نیز ضدها گویش وجود دارد که برخیشان برای هم قابل فهم شاید نباشد، اما سنت نوشتاری قوی موجب میشود که زبان نوشتاری یکی باشد.

خانم شهبازی گفتند:
"شک نکن که اگر شما هم با گویش خود فارسی صحبت کنی، مورد تمسخر قرارت میدهند."

راستش من آهنگهایی با گویش بندری/بوشهری در یوتوب میشنوم و همه دارند به به میگویند. ضمن اینکه در همین آمریکا، برخیها گویش جنوبیها را نیز اندکی تمسخر میکنند و جنوبیها هم جوکهایی برای شمالیها دارند. ولی این تمسخر را هرگز نمیتوان نژادپرستی دانست. در عین حال صحبت کردن به لهجه‌ی ناآشنا برای برخی مردم شاید خنده‌آور باشد. دوست یمنی دارم که برای نمونه به تلفظ عربی آقای خامنه‌ای میخندید و میگفت این چه نوع عربی‌ هست! داشت از تمسخر وی کیف میکرد. اما هرگز ایشان را نژادپرست نمیدانم و آدم بسیار خوبیست.

خانم شبهازی گفتند:
" به نظر من، جوکهای رشتی و ترک و لر و....هم نشانه ای از نژادپرستیست."
به نظر من اینطور نیست و سابقه جوکسازی بسیار دیرینه تر از واژه "نژادپرستی" در ادبیات فارسی هست. میتوانید به همان کشکول شیخ بهایی نگاه کنید (که اصلیتشان عرب بود ولی از عربهای ایراندوست) یا همان دیوان عبیب زاکانی. این افراد را هرگز نمیتوان نژادپرست دانست. در شهرهای کوچکتر هم برای همدیگر جوک میسازند. جوکسازی شاید یک پدیده اجتماعی باشد ولی نژادپرستی نیست و من چنین تحلیلی را از هیچ جامعه‌شناس برجسته ندیدم. شاید جوک‌سازی و تمسخر انسانها را یک پدیده‌ی منفی دانست، ولی هرگز نمیتوان آن را مقایسه کرد با نژادپرستی. زیرا نژادپرستی یعنی تبعیض بر اساس نژادی که در ایران وجود ندارد و تبعیض بر اساس مذهب است و نه نژاد. بسیاری وقتها خود همان اقوام برای خود جوک میسازند. جوکسازی حتی در کشورهای یک‌زبانه نیز وجود دارد و در اینجا ناچار برای شهرهای مختلف جوکهای سخیف میسازند. پس این یک پدیده پیچیده‌ی جامعه‌شناسی هست که نمیتوان آن را در واژه‌ی نژادپرستی خلاص کرد.

خلاصه تمسخر با نژادپرستی یکی نیست و اینکه کسی از یک لحجه خندش بگیرد الزاما نژادپرست نیست. نژادپرست یعنی تبعیض کردن بر اساس نژاد یا به بدترین حالتش همان نژادکشی که چندین بار در ترکیه انجام گشته است (نژادکشی ارمنیان). در ایران کنونی برای نمونه جایگاه یک عرب‌زبان شیعه بارها بهتر از یک فارسی‌زبان سنی (که در لارستان و بندرعباس کم نیست) میباشد. یک فارسی‌زبان زردشتی که دیگر ایرانی اصیل هست وضعش از یک عرب‌زبان شیعه چندین مرتبه بدتر هست. در مورد زبان عربی هم نمیتوان ادعا کرد که تبعیضی شده است زیرا همه ایرانیان آن را آموزش میبینند. خود من شخصاً از این امر راضی هستم زیرا سهم بزرگی از میراث فرهنگی ایران به زبان عربی هست.

در مورد سره‌نویسی، اتفاقاً افرادی هستند که سره‌‌مینویسند و حرفهایشان نیز قابل فهم هست. برای نمونه استاد جلال الدین کزازی نه تنها سره‌مینویسد بلکه سره‌ نیز کپ میزنند. چندین کتاب نیز به فارسی سره وجود دارد که امروزیها نوشتند. در کل، نظر زبانشناسی به نام John Perry استاد دانشگاه شیکاگو اینست که واژگان عربی را میتوان جایگزین کرد ولی من خودم شخصاً دنبال این کار نیستم. ایشان میگویند:
The Arabic vocabulary in Persian is thus suppletive, rather than basic
همچنین تاثیرها دوطرفه بوده است. برای نمونه اگر به موسیقی نگاه کنیم، تاثیر فراوان موسیقی ایرانی ساسانی را در موسیقی دوران عباسی میبینیم و در کل در اینجا تاثیر عجم بیشتر بر عرب بوده است. یا برای نمونه ادبیات دوران ساسانی و پند و اندرزها تاثیر فراوانی بر ادبیات عربی داشته است. همچنین بر اساس تاریخ مستند، نخستین کتابهای دستور زبان عربی را نیز پارسیان نوشتند. پس تاثیرها دوطرفه بوده است. من شخصاً گرایشی به سره‌نویستی ندارم.

نام خلیج هم از زمان یونانیان همان خلیج فارس بوده است و در آثارهای فراوان عربی نیز "بحر فارس" آمده است. برای نمونه در کتاب صورت الارض ابن حوقل به وضوح بحر فارس را در نقشه‌ی او میبینیم. در آثار اغلب نویسندگان و جغرافینگاران عربی پیش از قرن بیستم نیز همینطور است. پس این نامی بود که خود اعراب این منطقه نیز قبول داشتند. علت تغییر نامش هم تنها بخاطر حس ایرانستیزی بوده است و برای همین تغییر این نام محکوم است. یعنی پس از ۱۳۰۰ سال، برخی از عربهای منطقه بخاطر کینه با عجم این نام را تغییر دادند. اما نام خلیج فارس هرگز پایه نژادی نداشته است. ایران یا همان پارس قدرت منطقه بوده است و ناچار هم این خلیج از آن پرسیا بوده است.

همه‌ی اینها کنار، با روش پورپیرار نمیتوان روشنفکری کرد. به نظر من خیلی بهتر هست که در رابطه با تاثیرهای مثبت دو تمدن عرب و پرسیا برهم پژوهش تاریخی و علمی کرد. اینکه کسی بخواهد به ایرانیان بگوید نام خلیج فارس اشتباه هست یا مورد شک قرار دارد چون یک دو نفر شعار نژادپرستانه میدهند، هرگز قابل قبول نیست. ما باید بکوشیم که هم از نام تاریخی خلیج فارس دفاع کنیم و هم دغدغده مشروع هموطنان ایراندوستی مانند آقای جابری را بشنویم. هر دوتا جای خود را دارند. البته من چندان نگران جدایی خوزستان نیستم و با وجود اینکه خوزستان استان فقیری هست (هم برای عجم آنجا و هم برای عرب)، اما مردم آنجا در همزیستی خوبی با هم زندگی میکنند. . تنها نگرانی من در مورد خوزستان گسترش وهابیسم/سلفیها هست که حس نژادپرستی ضدایرانی در این گروه دیده میشود و اخیراً موجب شدند که واژهء "خداحافظ" در زبان اردو از جا بیفتد و "الله حافظ" جای آن را بگیرد.
خلاصه هم تحریف نام خلیج فارس بر اساس نژادپرستی اشتباه هست و هم تمسخر کسانی که عرب‌زبان یا فارس‌زبان یا هر گروه دیگری هستند. نام معمول جهانی آن امروز خلیج فارس هست و نام دریای عمان هم در کنار آنست. اتفاقاً نام دریای عمان در ادبیات فارسی نیز دریای مکران آمده است ولی اگر ما بخواهیم این نام را بخاطر کینه نسبت به اعراب در سطح جهانی عوض کنیم، به نظر من اشتباه هست.
۴۱۹۷۲ - تاریخ انتشار : ۲۱ آذر ۱٣۹۰       

    از : محمد بوشهری

عنوان : به دوستم جناب جابری
در مورد حرف دوستمان آقای جابری. من با برخی از حرفهای ایشان موافقم. حرف من این بود که برای نمونه در بوشهر و بندعبارس یا بهبهان، زبان اصلی همان گویشهای فارسی هست و زبان معیار و مشترک هم فارسی رسمی. این نکته را به خانم شهبازی میخواستم بگویم. اما در خوزستان، لرها/بختیاریها نیز بومی هستند و شما نیک میدانید که هیچ مشکلی برای نمونه بین عرب و عجم وجود ندارد. در بحرین هم همینطور هست و هیچ مشکلی بین عرب و عجم وجود ندارد. اما برخی از افراد میخواهند خوزستان را "عربستان" بنامند در حالیکه نام خوزستان از زمان اشکانیان به طور پیوسته متداول بوده است و امروز جمعیت لر/بختیاری به نظر من حداقل شصت درصد جمعیت خوزستان هست. و این ربطی به سیاست رضاشاه ندارد زیرا منطقه لری/بختیاری هرگز تهران نبوده است و تازه حکومت پهلوی مخالف عشایر بوده است. اما برخی از نویسندگان مانند یوسف بنی طرف این موضوع را فراموش میکنند و وجود حداقل نیمی از استان که غیرعرب‌زبان هستند را انکار میکنند.

شاید منظور شما شهرهای آبادان و اهواز باشد که در این راستا، مهاجرت به مناطق نفت‌خیز برای کار موجب شده است که از تمامی ایران به این شهرها مهاجرت شود. من چیز هدفمندی در این مورد نمیبینم. بنابر تحقیقات دکتر امیر خنجی، برخی از گروه‌های عشایر عربی مانند قبیله‌ی بنی طرف در دوران اخیر (صفویه-قاجار) به خوزستان از جنوب عراق مهاجرت کردند. پس مهاجرت بخاطر کار یا منطقه حاصل‌خیز در تاریخ همیشه بوده است. الان هم من و شما و گویا خانم شهبازی مهاجرانی هستیم به کشورهای دیگر. اگر هم بحث تاریخی باشد که این مناطق جزو قلمرو سه حکومت هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان بوده است و پیش از اسلام، جمعیتی آمیخته از خوزیها و آرامیها و پارسیان (که اخلاف ان ایرانیان خوزستان همان لرها/بختیاریهای خوزستان هستند) در آن میزیستند. البته بگذریم که خوزستان اول از قوم خوز (ایلامی) بوده است که حدود هزارسال پیش ناپدید میشوند. من همه‌ی کارهای حکومت ایران را قبول ندارم ولی میدانید که اگر بخشی از کشورمان را یک کشور همسایه مورد چشم قرار دهد، دولت ایران واکنشهایی انجام میدهد که در حالت عادی نباید انجام شود. امثال آن همان مهاجرت دادن کردهای خراسان برای مقابله با اوزبکان در دوران صفویه بوده است. به نظر من بخاطر حادثه شیخ خزعل که از انگلیش پشتیبانی میشده است، دولت ایران اقداماتی انجام داد. در مورد تغییر نامها، به نظر من زمانیکه کشور عراق بوجود آمد و ادعای بخشهایی از خوزستان را کرد، حکومت ایران این چنین واکنش نشان داد. البته برخی از آن نامها که گفتید مانند اروندرود تاریخی هستند و مکانهای فراوانی بودند در بحرین یا عراق که روزگاری نامهای فارسی داشتند. هنوز هم برخیشان وجود دارد مانند انبار و فلوجه و بغداد. یا زبان فارسی خود "ع" ندارد.

اما باید بذیرفت که برای نمونه ایرانیان هرگز کسی را به خاطر زبانشان از سرزمیننی بیرون نکردند. کاری که برای نمونه حاکمان عربستان سعودی و عراق در مورد فارسی‌زبانان/لرها کردند. از آنبنابر تاریخ مستند، همین شهر کربلا پیش از حکومت بعثیها فارسی‌زبان بود. من کمتر روشنفکر عربی را دیدم که چنین کارهایی را محکوم کند.

برخی از دوستان نیز حرف نفت و گاز میزنند. همانطور که از گاز بوشهر سهم چندانی به بوشهریها نمیرسد، از نفت خوزستان هم چیز چندانی به ساکنین عجم و عرب آن نرسیده است. بزرگترین معدن گاز در ایران در استان بوشهر و فارس هستند.
ولی این هم "نژادپرستی" نیست و تنها مرکزگرایی هست. یعنی بخشهایی فارسی‌زبان مانند خراسان جنوبی و هرمزگان و بوشهر و لرستان و سیستان بسیار فقیر هستند ولی شهرهایی مانند تهران یا تبریز آبادتر. من هم با حرفهایی که هموطنانی برضد اعراب میزنند مخالم. بویژه در مورد عرب‌زبانان ایرانی که بسیار دوست‌داشتنی هستند. البته دیدگاه منفی نسبت به عربهای عربستان و بحرین را میتوان در سوریه و مصر و عیره نیز دید، و من فکر نکنم همه‌ی این دیدگاه‌ها الزاماً نژادپرستی باشند. بخش بزرگی از ادبیات عربی نیز از آن ایرانیان هست و این تمدن مشترک را نمیتوان انکار کرد. تا جایی باید گفت که بدون فهمیدن این همه آثاری که ایرانیان اندیشمند به زبان عربی نوشتند، نمیتوان شاید هویت ایرانی را تعریف کرد. آلمانیها و فرانسویها با هم جنگیدند ولی امروز دوست هستند.



البته من فکر کنم مشکل الان کمتر در منطقه نژادی باشد و بیشتر مذهبی باشد. اما در مورد مذهب هم حتی نژادپرستی داخلش میشود و برای نمونه شیعیان را "مجوس" مینامند زیرا "مجوس"(زردشتیان و در واقع نیاکان پارسیان) در نزد آنها کشتنی و کثیف هستند. حس ضدعجم نیز خودتان میدانید در کشورهای عربی وجود دارد ولی با برانداخته شدن حکومت بعثی در عراق، شاید این حس در آینده بسیار تعضیف شود در هر گروهی در جهان افراد افراطی و اشخاص متعدل پیدا میشود. آنچه که اشتباه هست به نظر من اینست که کسی بخاطر "مبارزه با نژادپرستی" بخواهد یک گروهی را بکوبد یا با نام تاریخی خلیج فارس لجبازی نشان بدهد. نه تنها این بحث نژادپرستی را حل نمیکند، بلکه موجب واکنشهای منفی‌تر میشود. پس با اینکه همه‌ی ما حس ضدعجمی یا ضدعربی برخی از افراد را نادرست میدانیم (البته ماجرای شعوبیه کنار که یک واکنش به نظر من به سلطه‌ی یک تمدن بر دیگری بود و عنصر دفاعی داشت)، ما نباید پدید‌ه‌ی کسانی که امثال پورپیرار بنویسند را نیز بپذیریم. یعنی خودشان برای اینکه نژادپرستی دیگران را محکوم کنند خود به نژادپرستی روی میاورند.
در کل باید پذیرفت که هم عربزبانان ایرانی عزیزی در ایران هستند و هم فارسی‌زبانانی در بحرین یا عربستان و عراق و امارت و قطر. بنابراین باید همواره سعی کرد که نهال دوستی کاشید و کینه را ز سینه‌ها شویید.

بار دیگر سلام و درود بر همه‌ی هموطنان ایراندوست عرب‌ ایرانی. و من هم با شما همنظر هستم که حس ایرانستیزی در خوزستان به ندرت دیده میشود (برخلاف آنچه که شما در مقابل استادیوم منطقه‌ی دیگری گفتید که فاجعه هست). از اینکه شما نیز اگر احساس تحقیر میکنید، بنده میکوشم به سهم خود آن را هر جا دیدم بکاهم. زیرا به هر حال در تاریخ هرچه شد، امروز ما عربزانان ایرانی داریم که جزو ملت ایران هستند و ما آنها را دوست داریم.
موفق باشید
۴۱۹۷۰ - تاریخ انتشار : ۲۰ آذر ۱٣۹۰       

    از : ندا شهبازی

عنوان : پاسخی کوتاه
ممنون از وقتی که گذاشتید و مقاله را خواندید. مسلما وقتی مشغول نوشتنش شدم، بخاطر تعصب بسیاری به نام خلیج فارس، انتظار عکس العملهای تند را هم داشتم.
چند توضیح مختصر: ۱. تهمتن عزیز و آقای بوشهری، من تقریبا یک ماه پیش تصمیم گرفتم اعتراضم را به توهینهایی که به نام دفاع از نام خلیج فارس به اعراب میشود، نشان دهم. اگر تا الان ننوشتم دقیقا به این دلیل بود که بیشتر در مورد زبانهای رایج در حوزه خلیج بدانم. اگر در اینجا اشاره ای به زبان لری یا گویشهای مختلف فارسیی که در این استانها و بویژه بوشهر صحبت میشود نکردم، چون جر و بحثهای این مدت روی دو کلمه فارس و عرب متمرکز بود و بس. و آقای بوشهری آن کسانی که اینطور متعصبانه می گویند پارس و ولاغیر، شک نکن که اگر شما هم با گویش خود فارسی صحبت کنی، مورد تمسخر قرارت میدهند. ۲. آقای بوشهری، نژادپرستی فقط در نسلکشی خلاصه نمیشود. به نظر من، جوکهای رشتی و ترک و لر و....هم نشانه ای از نژادپرستیست. ۳. من دفاع از نام خلیج عرب نکردم، اگر حق انتخاب با من بود که همان نام نارمراتو را می پسندیدم که حساسیتی برای کس ایجاد نکند. ۴. مشخصا نام خلیج فارس از زمان ساسانیان به این خلیج اتلاق میشود. ۵. تشکر مخصوص می کنم از کسانی که از واژه های بی سر و پا استفاده میکنند یا جناب پیروز که علاقه خاصی به به حاشیه بردن نوشته های اجتماعی دارند و مهر تاییدی می گذارند بر صحت این قبیل نوشته ها.
زبان پویاست و فردوسی هم اگر در این دوره می زیست، به زبان شاهنامه صحبت نمی کرد. از خودتان شروع کنید. حروف و کلمات عربی را از نوشته هایتان خارج کنید. ببینید ممکن است؟ یا اگر توانستید برای دیگران قابل فهم است؟ تقابل فرهنگها و زبانها در دهکده جهانی و عصر حاضر بسیار عادیست. بیایید از پوسته ای که بر دور خود پیچیده ایم بیرون آییم. و ایکاش یاد بگیریم که به هیچ بهانه ای به هیچ ملت و زبانی توهین نکنیم، چون بدون شک گوشه ای از فرهنگش وارد فرهنگ ما شده. باز هم تشکر و موفق باشید.
۴۱۹۶٨ - تاریخ انتشار : ۲۰ آذر ۱٣۹۰       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (٣۴)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست