سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

امکان یابی مکان دفن نئولیبرالیسم - محمد قراگوزلو

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : مهری ش.ح

عنوان : آرزوی سلامتی
سلام
من هم خبر مصدومیت دکتر زرافشان عزیز را شنیدم و نگران شدم. برای ایشان و محمد جان آرزوی سلامتی دارم. خوب بود سایت اخبار روز خبر سانحه را با فونت درشت منتشر می کرد. به هر شکل مگر در ایران چند نفر مانند زرافشان خود را و حرفه خود را در خدمت مردم فقیر و ضد استبداد قرار داده اند.
مقدمه مقاله عالی بود اما در مورد متن آن به جز صورت های عینی افول قدرت آمریکا من چیز زیادی نمی دانم.
٣۷٨۰۱ - تاریخ انتشار : ۲۹ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : ‫رضا سالاری

عنوان : ‫تا دموکرات و آزاد نشویم، استقلال مردم و ملت نبینیم!؟
‫پرسش اساسی که شاید تمامی روشنفکران درون و بیرون ایران، ‫و امیدوارم که بویژه نویسنده محترم، م.ق.، مسئولانه و عمل گرایانه و بدون تعصب و آرمان گرایی به آن پاسخ دهند، تا شاید و باشد که در تاریخ آینده روشنفکری ایران نیکو‫تر ماندگار شوند و ‫بسیار بیشتر به نیکی یاد شوند!

‫۱. مسئله آزادی در مقابل استبداد و استقلال در مقابل وابستگی و ارتباط این دو باهم؟ آیا آزادی مردم مقدم بر استقلال کشور است یا خیر؟ پاسختان به این تز جدید و نوع آور کاظم علمداری، که استقلال یک کشور تابعی است از آزادی مردم و ملتش، نه برعکس، و یا اینکه استقلال بدون آزادی مقوله ای بی معنی است، چیست؟ برای روشن شدن و بیشتر باز شدن این سوال و بحثهای پیرامون آن، میتوان به مناظره اخیر علمداری و مرتضی محیط در تلوزیون اندیشه، در لینک زیر توجه کرد.

http://vimeo.com/۲۳۷۰۵۰۰۸

۲. مسئله آزادی و انقلاب کارگری؟ آیا یک انقلاب کارگری برای ایران آزادی و بدنبال آن استقلال میآورد یا خیر؟

‫۳. ایران و جهان اطرافش؟ آیا ایران باید با جهان خارج، از جمله غرب و بویژه آمریکا، یا بقول نویسنده محترم و همفکرانش همان کشور امپریالیست جهانخوار!، ارتباط برقرار کند یا خیر؟

‫۴. آیا مشکل امروز ایران آمریکاست، و یا جمهوری اسلامی؟

‫۵. اگر یا ناچار شدیم، و یا اگر از آمریکا و اوباما بشود برای رهایی و آزادی کمک گرفت، باید گرفت یاخیر؟

‫۶. اگر برای برقراری حکومت کارگری از یک کشور سوسیالیستی خیالی واقعاً موجود، ناچاراً و یا اگر بشود، باید کمک گرفت یا خیر؟

‫۷. آیا ایران و روشنفکران و مردمش، قبل از اینکه به بحث و استدلال و تحلیل و نشر و پخش اندیشه ها و آثار مارکس و انقلابات کارگری بپردازند، باید به مسئله آزادی و رهایی از یوغ استبداد دینی بپردازند یا خیر؟

‫۸. چه نوع روشنفکر و سیاستمدار را میپسندید؟ عمل گرا و یا آرمان گرا؟ چرا؟ متکی به مواضع پیشرفته جهانی، نظیر منشور حقوق بشر، و یا ایدئولوژیکی و منطقه ای، مانند مفاهیم یکدست و یکنواخت سازی در شرعیات، احکام دینی و یا کمونیستی پرولتاریایی تک حزبی؟

۹. ‫مسئله تنوع در سلیقه افراد؟ مسئله نهادینه کردن فضای بیکران ارزش ها و ‫تفاوت ها و تمایزات استعدادی و علائقی و ‫متنوع افراد، با قانونی کردن و پذیرش حقوق آنان و ثبت و حق اختراع افراد در سیستم های بی طبقه و یکنواخت ساز کمونیستی ، در مقایسه با سیستم های لیبرالی کاملاً موجود امروز؟ مهمتر آنکه، اختراعات و نوع آوری های متحول ساز نیاز به سرمایه ‫های بسیار کلان دارند؟ جایگزین این نیاز به ریسک و سرمایه فراوان، برای تشویق مالی مخترعین در ایجاد و رشد انگیزه بهسازی تکنولوژی، و پشتیبانی و کمک مالی دولت در رشد اقتصادی و سرمایه ای آنها برای بهبود کالا و تکنولوژی و محیط در سیستم های آزاد و باز، در مقایسه با یکنواخت سازی افراد در سیستم ها و محیط های بسته، و تکرو و ناهماهنگ با جهان اطراف، چه خواهد بود؟

٣۷۷۹۷ - تاریخ انتشار : ۲۹ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : peerooz

عنوان : شعبده بازی
جهت اطلاع,
مایک ویتنی در نشریه کاونتر پانچ ۱۶ مه معتقد است که دومینیک ستراس کان ( DSK) رییس صندوق بین المللی پول جهت نظریات سوسیالیستی و سعی در ایجاد تغییراتی به نفع کشورهای عقب مانده خشم بانگهای بزرگ سرمایه داری را بر انگیخته و این علت اصلی گرفتاری های اوست. وگرنه اگردست قدرت های پشت پرده نباشد یک خدمتکار بیوه مهاجر آفریقایی چگونه میتواند چنین مرد قدرتمندی را به زندان بیندازد.
این شعبده بازی هایی ست که جلو چشم ما اتفاق میافتد و ما از کیفیت و حقیقت آن غافلیم.
Why They Hated Dominique

http://www.counterpunch.org/whitney۰۵۱۶۲۰۱۱.html
٣۷۷۹۱ - تاریخ انتشار : ۲٨ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : peerooz

عنوان : کارگر
جناب سالاری،
ممنون از توضیح. منظور از گفته های من این بود که امروز علوم و منجمله علم اقتصاد چنان پیش رفته است که احاطه بر آن حتی برای متخصصین نیز دشوار است چه رسد به من عامی . تنها راهی که برای من غیر حرفه ای باقیمانده نگاه به عملکرد آنها در گذشته است که " تو در برون چه کردی که درون خانه آیی؟ ".
عملکرد کمونیسم و کاپیتالیسم تاکنون مایوس کننده بوده و تنها امید به سوسیالیسم و انواع آنست که هنوز از بوته آزمایش بیرون نیامده اند. و چون مارگزیده از طناب سیاه و سفید میترسد قبول یک تئوری و سینه زدن و مرده باد و زنده باد کردن در خیابانها و قربانی شدن را مشکل میکند.
در همان خود ایران ما در صد سال گذشته چه بسا جانها که بیهوده قربانی شد و چه بسا خانمان ها که بر باد رفت. امید که خوانش " محمد جان " و پیروانشان از خوانش های دیگر کمونیسم که به مرحله عمل در آمده درست تر باشد. برای ما بیسوادان هم چیزی جز نق زدن و ایراد گرفتن کاری بر نمی آید که برای روشن شدن مطلب ، خود خدمتی ست تا اقلا بفهمیم که " کارگر" کیست و معنی آن چیست و آیا شاعر روزنامه نگار نیز کارگر است و یا فقط روزنامه نگاران خاص کارگر محسوب میشوند.
٣۷۷۹۰ - تاریخ انتشار : ۲٨ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : رضا سالاری‫

عنوان : توجه به کتابهای مارکس علامت ‫گرایش به انقلاب پرولتاریایی کلاسیک نیست!
‫بعد از بحران سرمایه داری از سال ۲۰۰۷ تاکنون و چشم انداز ادامه آن در سالهای بعد، نظریات و تئوریهای محقق بزرگ علم اقتصاد، مارکس، در شناخت حکومتهای سرمایه داری مجدداً مورد توجه محققان اقتصادی و کاوش گران و روشنفکران اجتماعی− سیاسی ‫دنیا قرار گرفته است. چون که ‫بیشترین، مفصل ترین، بالاترین، بی سازش ترین و بزرگترین کتب و مقالات شناخت و نقد علمی از سیستم سرمایه داری دنیا را او نگاشت‫، ولی رادیکالتریین راه حل را هم برای نابودیش ارائه داد.

‫کاپیتالیستها هم باید کتاب های مارکس را بخوانند تا سرمایه داری را خوب بفهمند! نقد کاپیتالیستها از مارکس، نه از تئوریهای محققانه، منسجم و علمی او از شناخت سرمایه و سرمایه داری است، که از راه حل او و تجربه های ناکام و شکست خورده کشورهای بلوک سوسیالیزم و یا شرق سابق است.

کارنامه ناموفق راه حل ارائه شده، و در پی آن ‫تجربه تلخ حکومت پرولتاریا، بعنوان تنها راه حل برون رفت از یوغ نظام سرمایه داری، بود که بر سایر کارهای تحقیقی دیگر کارل مارکس سایه افکند و او را ‫بتدریج در طول قرن بیستم از اهمیت ویژه و از نظرها انداخت.

اکنون، طبیعی ا‫ست با شکست مفتظحانه اندیشه و تئوری نئولیبرالزیم سرمایه داری، افکار سرمایه شناختی مارکس دوباره در مرکز و محور توجه کاوش گران و متخصصان اصلاح جامعه قرار گیرد. ‫اما این بمعنای پشتیبانی توده ای از انقلابات کلاسیک پرولتاریایی همچون قدیم نیست! این فقط بدین مفهوم است که مردم باید بدنبال راه حل دیگری باشند، که ممکن است حتی بیشترین تطابق و تمایل را هم با یافته های مارکس پیدا کند!
٣۷۷٨۴ - تاریخ انتشار : ۲٨ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : peerooz

عنوان : سوسیالیسم !?
" به نظر می رسد دولت باراک اوباما واقع بینی پراگماتیستی را جای گزین سیاست های میلیتاریستی دولت جورج بوش کرده است. ".
نمیدانم جناب قرا گوزلو چگونه به این " نظر " رسیده است در حالی که میدانیم نه تنها اعضای نظامی کابینه او بدون تغییرهمان افراد بوش بوش اند بلکه اوباما جنگ در افغانستان را با سی هزار سرباز اضافی شدت داد و جنگ را به پاکستان توسعه داد. آیا ایشان خیال میکنند که اوباما را کسی غیر از " سرمایه " انتخاب کرد که انتظاری جز این از او داشت؟
اما اینکه جناب مارکس فرمود " «فیلسوفان تاکنون جهان را تفسیر کرده اند و از این پس می باید در تلاش تغییر آن باشند» ، آیا فیلسوفان باید خود آستین بالا زده و دنیا را تغییر دهند یا پیروان آنها مانند لنین و استالین و مائو و چون لای و کاسترو و تیتو و کم جنگ یل و صد ها بل هزاران دیگر ؟ آلبرت اینشتاین گفته دیوانگی ست که عین تجربه را تکرار ودر انتظار نتیجه متفاوتی بود. بگذریم. این سخن پایان ندارد.
اما مقاله خانم دیانا جونستون در باره اوضاع سوسیالیست ها در فرانسه جالب است که از مفهوم " سوسیالیسم " آن فقط پشتیبانی از فمینیسم و مبارزه با نژاد پرستی و مبارزه با ضد یهودیت آن باقیمانده و تمام امید آنها به کاندید احتمالی DSK بود که خود مظهر کاپیتالیسم است . در این مورد هم حتی از حق بیوه زن آفریقایی بینوایی که در تقلا جهت ادامه زندگی خود و دخترش ظاهرا دچار حمله این انسان نما شده دفاع نمیکنند و تمام اخبار مربوط به جناب DSK است. زن آفریقایی مهاجری که در نتیجه این افتضاح حتی شغل " کلفتی " خود را از دست داده و کسی در فکر او نیست.
در اینکه روزی سرمایه داری به پایان راه خود میرسد شکی نیست ولی این مساله که آیا " فلاسفه " صد ، صد و پنجاه سال پیش قادر به پیش بینی سیستم جانشین باشند مقداری آب بر میدارد و شاید ناشی از روحیه انتظار " ظهور " ما باشد.
http://www.counterpunch.org
۱۷ مه ۲۰۱۱
٣۷۷۷۷ - تاریخ انتشار : ۲٨ ارديبهشت ۱٣۹۰       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱۶)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست