سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

نئوکان ها نرفته؛ برگشتند! - محمد قراگوزلو

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : پرویز مهربان

عنوان : ذهنی گرائی کیفیت کار را تنزل میدهد
ژورنالیست کانادائی Naomi Klein درسال ۲۰۰۷ کتاب دکترین شوک The Shock Doctrine را منتشر کرد که با ارائه ی فاکت های دقیق، مکانیزم استفاده ی نئوکان ها از بحران های اجتماعی ؛ ناشی از عوامل طبیعی: «طوفان ،سیل ، زلزله و نظائر آن» - عوامل اقتصادی ، سیاسی و نظامی برای تسهیل حاکمیت بیشتر «بازار آزاد» و تحمیل «قوانین » جدید به مردم ، مورد استقبال کم نظیری در سراسر دنیا قرار گرفت. مطالعه این کتاب نشان میدهد که نئو لیبرالیسم چه خوابی برای بشریت دیده ست و مانند طبقه ای واحد در سراسر جهان در حال تصفیه حساب با نیروهای طرفدار «جامعه رفاه » و عدالت اجتماعی می باشد.
شیوه ی این نویسنده ی سوسیال دمکرات برخلاف آقای قرگوزلو تکیه بر تمام وقایع و بحران های طبیعی ،سیاسی و نظامی جهان ست که مورد استفاده نئوکان ها قرار گرفته ؛ از اشغال سفارت آمریکا ۱۹۷۹ درایران و معامله ی پنهانی حکومت مذهبی ایران با جمهوری خواهان۱۹۸۰ برای سقوط دمکرات ها تا ماجرای ایران گیت و آدم ربائی های حزب الله و بالاخره ۱۱ سپپتامبر ۲۰۰۱ بعداز «جلوس » ژرژ دبلیو بوش و باقی قضایا..

بحران ها و جنگ افروزی سرمایه داری قبل از انقلاب اکتبر وجود داشته ، در طول ۶۰سال حکومت اتحاد جماهیر شوروی هم وجود داشته و بعداز سقوط شوروی هم وجود دارد. حال باید دید چرا در صحبت های آقای قراگوزلو در باره ی صدام ها ، طالبان ها ، القاعده ها ، حماس ها ، حزب الله ها ، احمدی نژادها و ده ها کانون تشنج که تنور جنگ نئوکان ها را گرم می کنند حرفی نیست توگوئی تمام اروپا و آمریکا یک شبه تاچریست ، کنسرواتیست و راسیست شدند.

نه جانم ! در انگلستان پس از جنگ دوم جهانی برای اولین بار حزب کنسرواتیست مارگرت تاچر نتوانست به تنهائی دولت تشکیل دهد -بقول «لومپن » کنسرواتیست ها «افت » کردند که برای اولین بار با حزب سومی «لیبرال» دولت ائتلافی تشکیل داد. حال باید از کارشناسان پرسید که این به نفع مردم انگلستان ست یا به ضرر آنها ؟ هموطنان ایرانی مقیم انگلیس بهتر می دانند که انگلستان بخاطر دنباله روی بلیر از ژرژ دبلیو بوش یک کسر بودجه ۹۰۰ بلیونی رو دست مردم انگلستان گذاشته ست که بیشتر از چشم صدام ، طالبان ، بن لادین و القاعده می بینند نه بلیر !

در باره ی سوئد هم بدنیست بدانیم که دولت ائتلافی راست سوئد مشتمل بر حزب کنسرواتیست و ۳ حزب میانی دیگر در انتخابات اخیر در مجموع پس رفتند و اکثریت کرسی های خود را در مجلس از دست دادند. در این بلوک ، کنسرواتیست ها بزرگتر شدند و میانی ها آب رفتند. دولت اقلیت دست راستی تشکیل شده که بدون حمایت ۳ حزب اپوزیسون ( سوسیال دموکرات ، سبزها و چپ ) نمی تواند برنامه و وعده وعید های انتخاباتی خود را در مجلس به تصویب برساند. این موضوع هم در سوئد کم نظیر ست !
حزب نژاد پرست «دمکراتهای سوئد » با ۵،۷ درصد کل آرا انتخابات ( ۸۲،۵ در صد واجدین در انتخابات شرکت کردند) به مجلس راه یافت
در دوره ی قبل با ۳،۹ درصد نتوانست وارد مجلس شود در طول ۴ سال اخیر در سایه دولت دست راستی و سیاست های ضد پناهندگی توانستند ۱،۸ درصد پیشرفت کنند.

تا امروز که با هم صحبت می کنیم هیچ حزبی حاضر به همکاری با راسیست ها نیست حالا اقای قراگوزلو چگونه مسائل سوئد را تحلیل می کند موضوعی ست که بهترست دوستان سوئدی ایشان که در اعلامیه های فارسی خود انتخابات سوئد را «تحریم » کردند توضیح دهند. میزان شرکت در انتخابات سوئد ۲ درصد از دوره ی قبل بیشتر بوده ست.

فکر می کنم ذهنی گرائی در نوشته ی آقای قراگوزلو کیفیت کار را تنزل میدهد و هر خواننده به تناسب «تناقضی » که در نوشته پیدا می کند اعتماد خود را نسبت به نویسنده تا حدی از دست میدهد .اینها را در نهایت فروتنی برای آقای قراگوزلو نوشتم ولی ایشان گویا اهمیت نمی دهد.
٣۲٣۷۵ - تاریخ انتشار : ۱٨ آبان ۱٣٨۹       

    از : احمد صبوری

عنوان : دلایل عدم صدور فرمان همه قدرت به شوراها در جنبش فعلی فرانسه
‎طبق روال سنتی هرگاه مقاله ای از دکتر قره گوزلو انتشار می یابد دوستان و آشنایان سوالاتی از وی مطرح می کنند که کوچکترین ارتباطی به متن مقاله ندارد. بحث مقاله جاری بازگشت نئولیبرالیسم به قدرت از طریق قلک ناسیونالیسم لومپنی(تی پارتی) در انتخابات آمریکا است در اینجا نویسنده نشان می دهد که تاریخ مصرف دولت های کینزین (لیبرالی-سوسیال دموکرات ) در این مرحله رشد سرمایه به انتها رسیده است. دولت ایالات متحده تنها ۲۰ درصد اقتصاد ۱۲۰۰۰ میلیارد دلاری آمریکا را در کنترل دارد. در کل کره زمین حدود یک میلیون نفر صاحب ۲۳ تریلیون دلار ثروت هستند.تنها کمتر از صد هزار نفر۱۲۰۰۰ میلیارد دلار ثروت دارند. این انباشت سرمایه دیوانه وار ماحصل سیاست های نئولیبرالی ۳۰ سال گذشته است. نویسنده معتقد است بوضوح می توان دید که عامل متعادل کننده نسبی در سالهای بین ۵۰-۸۰ وجود اتحادیه های کارگری توانمند بود. حال که جنبش کارگری در شکل خوار شده اش می تواند تعادل بیاورد چرا برابری نیاورد.

در پاسخ سوال های خانم اسکندری به عواملی اشاره می کنم
۱- دوران در خود بودن

*در ‏سی سال تسلط نئولیبرالیسم ضربات سنگینی بر پیکر چپ و جنبشهای کارگری وارد شده است. چپ هنوز از شوک مهلک چنان ضرباتی به خود نیامده است.

*‏ شکست کمونیسم بورژواییِ استالینی ـ خروشچفی شوروی که به ناحق، چند دهه ذیل سایه ی سوسیالیسم لم داده بود. (منظورم شکست ‏کمونیسم اردوگاهی است!)

‎* ‏ فروپاشی دیوار برلین و ایجاد یأس و انفعال در بخش عمده ای از چپ که تحت تاثیر تبلیغات سرسام آور رسانه های غربی منفعل شدند. ‏سرمایه داری غرب توانست این فروپاشی را به شاخی زیر چشم سوسیالیسم کارگری تبدیل کند و شلتاق زنان بگوید: "این بود آن مدینه ی فاضله ای که ‏مارکس و انگلس و لنین قولش را داده بودند"؟ "این بود بهشت کارگران"؟ و مهملاتی از این دست.

‏ ‎*با حاکمیت سیاهترین و هارترین شکل سرمایه داری بازار آزاد که از سال ۱۹۷۹ در انگستان با تاچریسم و دو سال بعد با ریگانیسم در ‏آمریکا به قدرت رسید سرمایه عملاً شمشیر خود را علیه چپ و کل جنبش کارگری در تمام جهان از رو بست. نئولیبرالها با فرومایگانی همچون ‏فوکویاما گرد و خاک "پایان تاریخ" و پیروزی لیبرال دموکراسی غرب و تک قطبی شدن جهان را در بوق و کرنا کرده بودندوتخم یأس می پروراندند

‏ ‎‏ ‎*‏ شیفت سوسیالیسم خرده بورژوایی، دهقانی مائوـ لین پیائو در چین به سوی شکل بندی یک جبهه ی جدید و قدرتمند سرمایه داری نئولیبرال ‏میلیتانت. بورژوازی خشن و ضد انسانی چین که زیر پرچم "حزب کمونیست" کثیفترین نوع کارمزدی (کاربرده گی) را به صدها میلیون کارگر ارزان قیمت ‏تحمیل کرده است؛ شلیک دیگری به شقیقه ی چپ (خلقی) به شمار می رود.

‏ ‎*‏ به جز شکست اردوگاه شوروی و چین، تجربه ی تلخ چپ درفرانسه،یوگوسلاوی، آلبانی، ویتنام، کامبوج، اندونزی و... بر حجم این ناکامی ها افزود.

*‏ این شکستهای پی درپی جهانی بخشی از چپ را به دامان لیبرالیسم پرتاب کرد. ‎چپ لیبرال نشده ی نیز ضمن تشتت و پراکنده گی به انواع در افزوده های کاذب بر سوسیالیسم مارکس آویزان شد.

* عدم شناخت مشخص از ویژه گیهای سرمایه داری جدید

* تا اواسط دور دوم ریاست جمهوری بوش دوم (۲۰۰۵) و علنی شدن بحران اقتصاد سیاسی نئولیبرالی –این مجموعه توانستند چپها ‏را مداوم هو کنند.

۲- بر آمد مجدد
پیدایش نحله های موسوم به اروکمونیسم، چپ نو، فرانکفورت، گروه مانتلی رویو؛ تئوری پردازی افرادی همچون دیوید ‏هاروی، مدیسن، الکس کالینیکوس، پری اندرسون، دیوید مکنالی، تریایگلتون، ارنست مندل و حتا مایکل هارت و تونینگری تا حدودی در این دوران در خود بودن به چپ ها کمک ‏کرد تا به شناخت مشخصی از ویژه گیهای سرمایه داری جدید نایل آیند. این نظریه پردازیها در چند دهه ی گذشته به احیا و حتا ارتقای کیفی چپ یاری ‏رسانده است، اما تمام اینها کافی نیست.

برای گذار از جامعه ی سرمایهداری به سوسیالیسم عمل سیاسی لازم ‏است. پیروزی چنین فرایندی به طور مطلق فقط یک راه دارد: تقویت جنبش کارگری به منظور ایجاد یک جنبش اجتماعی فراگیر سوسیالیستی. ‏واضح است که در این جنبش – که هژمونی آن با طبقه ی کارگر است – طیف های گسترده ی دانشجویی، زنان و غیره نیز به طور وسیع حضور خواهند ‏داشت.
سوسیالیسم علمی نقد جامعه ی سرمایه داری است، سوسیالیسم مارکس با تکیه بر مبارزه ی ‏همیشه جاری در جامعه ی سرمایه داری شکل خواهد بست.اگر به اعتبار علمی مانیفست مجاب شویم که سوسیالیسم آینده فقط از درون پیشروی مبارزه ی ‏طبقاتی کارگران بیرون میآید بنابراین جنبش کارگری فعلی فرانسه درسهای گرانبهائی برای پیروزی سوسیالیزم کارگری در آینده نزدیک به ارمغان خواهد آورد.
٣۲٣۷٣ - تاریخ انتشار : ۱٨ آبان ۱٣٨۹       

    از : طاهره خرم آبادی

عنوان : به خانم اسکندری
سلام خانم دکتر . امیدوارم هر کجای این جهان ناامید کننده هستید امیدوار و شاد وپیروز باشید.من وارد این سوالات شما نمی شوم و نمی خواهم بگویم که شما در کلاس وقتی دانشجویان مواضع دکتر قراگوزلو را کمی هواخواهی مطرح می کردند تا کجا و چگونه ناراحت میشدید و برای آقای موسوی و جنبش سبز جشن پیروزی عنقریب می گرفتید. شما به یاد دارید و من نیز می دانم که دکتر مقاله ای نوشته بود در سایت البرز و گفته بود که تاریخ تمام جوامع تارخ مبارزه طبقات است (مارکس ) و در جمع نتیجه گرفته بود که باید جنبش سبز را هم طبقاتی بررسی کرد و گفته بود که صحنه گردان ماجرا طبقه خرده بورژواست. و گفته بود تا نیامدن متشکل طبقه کارگر این جنبش شکست خواهد خورد.دیدیم که چنین شد. حالا شما و دوستان تان که سنگ طبقه متوسط را به سینه میزنید بفرمائید که چرا نتوانستید کاری پیش ببرید. ممنون می شوم اکنون نیز به وظیفه استادی خود عمل کنید و من را راهنمایی فرمائید.
شاگرد شما/ طاهره خرم آبادی
٣۲٣۶۶ - تاریخ انتشار : ۱٨ آبان ۱٣٨۹       

    از : ژیلا اسکندری

عنوان : یک سوال از جناب قراگوزلو؛ یعنی چند سوال
با تشکر و خسته نباشید به جناب قراگوزلو سوال من این است که آیا به نظر شما :
۱. کارگران فرانسه آگاه هستند یا خیر؟
۲. متشکل هستند یا خیر؟
۳. اگر جواب به این دوسوال مثبت باشد - که احتمالا و با توجه به این مقاله و مصاحبه ایشان با رادیو همبستگی مثبت است- حالا این سوال پبس می آید :
۴. چرا این کارگران آگاه و متشکل نمی توانند فقط یک خواست ساده صنفی خود را از دولت بگیرند؟
۵. وقتی کارگر فرانسه آن هم در قلب اروپا قادر به گرفتن حقوق اولیه ی خود نیست در ایران چگونه چنین امری ممکن است. تازه با نوشته های جناب قراگوزلو گویا ما باید منتظر باشیم که این طبقه بیاید و شر استبداد را هم برای همیشه کم کند!!
من البته جوابم به جناب قراگوزلو این است که :
عزیز! مشکل شما انکار نقش طبقه متوسط در دوران مدرن است. این نکته را من قبلا هم به ایشان گفته ام زمانی که مقاله ای تحت عنوان " خیزش سبز از رویا تا توهم " منتشر کردند
البته ایشان مثل همیشهیک قدم هم کوتاه نیامدند و شروع کردند به آوردن فاکت های تئوریک از کلاسیک ها.اگر خاطرشان باشد بحث ما در دانشگاه علامه صورت گرفت و ایشان بعد از استدلال های خود پرسیدند به گمانم قانع شدید؟ و چون من گفتم : خیر! ایشان شانه ای بالا انداختند و گفتند : متاسفم. و رفتند.من در آن زمان مدرس دانشگاه بودم و اکنون در هلند هستم. و فرقی هم نمی کند. و باز هم تدریس می کنم و برای جناب قراگوزلو با تمام اختلاف نظرهایمان آرزوی شادی و شور دارم. و کمی هم واقع بینی.
٣۲٣۴۶ - تاریخ انتشار : ۱٨ آبان ۱٣٨۹       

    از : سعید پیوندی

عنوان : متشکر از نویسنده و کامنت گزاران
سلام من به مقالات محمد قراگوزلو خیلی علاقمندم اما گاه به برخی مفاهیم پیچیده آن پی نمی برم. این مقاله را که خواندم می خواستم بروم سراغ دیکشنری که دوستان عزیز لطف کردند و با کامنت خود من را نیز به جایی رساندند. ریگان با شات گان ؛ بیلی با مونیکا ؛دبلیو بوش با وار ( جنگ ) و باراک با باک. می فهمم این گونه نوشتن خیلی سخت است . بخصوص اگر مقاله جدی و تخصصی باشد. به هر حال ممنونم. ما به جز آموزش اقتصادی ؛ نوشتن جذاب را نیز یاد می گیریم . اشاره به خانم رئیس جمهور خوش تیپ برزیل هم جالب بود.خوش به حال برزیلی ها که رئیس جمهورشان هم چپ است و هم خوش تیپ. ما چه داریم؟هیچ.
٣۲٣۴۴ - تاریخ انتشار : ۱٨ آبان ۱٣٨۹       

    از : پویان

عنوان : توضیحی در مورد چند عبارت
یکی از قوانین مهم بانکداری آمریکا glass - Steagall میباشد که در سال ۱۹۳۳ وضع شد. مطابق این قانون FDIC بنگاه بیمه سپرده فدرال تشکیل شد که وظیفه آن کنترل بورس بازی بود.یکی از قلم های این آیین نامه که تنظیم نرخ بهره سپرده بانکی بود بعدها بتوسط ریگان در سال ۱۹۸۰ کنار نهاده شد. درسال ۱۹۹۹ در دوران کلینتون بندی که بانک ها به سه دسته بانک های تجاری، سپرده و سرمایه گذاری تقسیم می کرد هم پس گرفته شد که معروف به Gramm-Leach- Bliley Act.می باشد.اطلاق این نام بدلیل این است که این لایحه حمایت اولیه سه سناتور و نماینده جمهوریخواه Phil Gramm از تگزاس،Jim Leach از ایوا و Thoma Bliley ویرجینیا برخوردار بود.
برداشتن the glass-Steagall Act بطور موثری حد فاصل موجود بین بانک های سرمایه گذاری وال استریت و بانک های سپرده ای را از میان برد. این همراه با آسیب ناشی از وام های مسکن ساب پرایم(بالاتر از نرخ اصلی) عامل اصلی بحران مالی موجود شناخته می شود.
٣۲٣٣۱ - تاریخ انتشار : ۱۷ آبان ۱٣٨۹       

    از : peerooz

عنوان : Gram – leach Billy
من باز پا را از گلیم خویش دراز تر کرده و وارد گفتگوی بزرگان میشوم بدون آنکه معنی اصطلاحات علمی بکار رفته را بدانم و بهتر که ندانم. مثلا لیبرال در جایی به معنی سرمایه دار حریص است ولی در امریکا اطلاق کلمه لیبرال به یک سرمایه دار حریص ، توهین است چون در امریکا این کلمه به آدم مفت خور و لا ابالیی گفته میشود که انگل جامعه است.
بهر حال املاء درست این نام Gram – leach Billy اینست Gramm–Leach–Bliley . در حقیقت Billy مخفف ویلیام است و به مسخره به کلینتون اطلاق میشد.

قانونGlass – Steagall مانع از دخالت بانک های سرمایه گذاری و بانک های تجارتی و شرکت های بیمه در کار یکدیگر میشد و پس از لغو این قانون حد فاصل عملیات این سه کانون سرمایه از بین رفت و در بحران مالی ۲۰۰۸-۲۰۰۹ مصیبت آن بود که نه تنها بانک ها با خطر ورشکستگی روبرو بودند بلکه شرکت بیمه ای که سرمایه آنها را تضمین میکرد خود ورشکست شده بود.

و اما اینکه
" جورج دبلیو با دبلیو (WAR) آمد! در چنین شرایطی بود که مردم درمانده ی ایالات متحده، جورج دبلیو بوش را به اَل گور ترجیح دادند" . مردم امریکا ۵۰-۵۰ به ایندو رای دادند و دادگاه عالی محافظه کار، جرج بوش را به ریاست جمهوری منصوب کرد. نه اینکه ال گورخیلی بهتر از بوش بود . به فرض هم که بود امریکا (و دنیا ) چنان در چنگ موسسه های بانکی و صنعتی- نظامی و دیگر کورپوریشن ها ست که رییس جمهور جز اطاعت کاری نمیتواند بکند . همان کاری که با اباما کردند.
٣۲٣۱۵ - تاریخ انتشار : ۱۷ آبان ۱٣٨۹       

    از : جواد اهل برکینا فاسو

عنوان : درود بر شرفت
درود بر شرفت جوانمرد پیر. گوش من کر شد از هیاهوی چپ های متجدد وطنم که کاسه کاسه شیر پاک از پستان سوسیالیسم می نوشندو پس از گاز گرفتن آن برای امپریالیسم جهانی خوش آوازی می کنند.آنها بجای افشای طرح حذف سوبسیدها برای اجرای آن از خود بانک جهانی هم عجول ترند تا با بدبخت تر شدن بدبختان آن ها را گوش دم توپ وسرباز جانباز رفسنجانی کنند. بنویس و بی باکنانه بنویس. دیر آمدی ولی خوش آمدی.
٣۲٣۱۱ - تاریخ انتشار : ۱۷ آبان ۱٣٨۹       

    از : ‫رضا سالاری

عنوان : حمایت از بانک های سرمایه گذاری
جناب قراگوزلو،
‫با شما که میفرمائید:

« در طول حاکمیت دولت بیل کلینتون نیز سیاست های نئولیبرالی مقررات زدایی مالی ادامه یافت. واقعیت این است که دولت های لیبرال اساساً به حمایت از بانک های سرمایه گذاری روی کردند و سقف حمایت از پس اندازهای مردم را در حد بسیار کوچکی محدود ساختند. فی المثل در انگلستان اگر کسی سیصد هزار پوند به بانک سپرده بود، دولت فقط باز پرداخت فوری پنجاه هزار پوند آن را تضمین می کرد. در طول حاکمیت سیاست های نئولیبرالی بانک های تجاری نقش یک واسطه را برای سرمایه گذاران ایفا می کنند. در آمریکا بخش هایی از قانونGlass – Steagall در سال۱۹۸۰ و کل آن در سال ۱۹۹۹ با مصوبه ی قانونیGram – leach Billy ملغا اعلام شد و در نوامبر همان سال به امضای بیل کلینتون رسید. در نتیجه ابزار کنترل بر فعالیت بانک های سرمایه گذاری و مقررات دست و پا گیر!! آنان بر بانک های تجاری و سپرده های مردم به کلی از میان برداشته شد و راه برای تاخت و تاز سرمایه داری کازینو آسفالت و اتوبان گردید. ‫»

‫کاملاً موافقم و متشکر از نوشته تان! ببینید سود چند میلیارد دلاری و سرسام آور هریک از این بانکها را از طریق تاراج و حراج خانه های لایه های پایین و متوسط جامعه، درامد ناشی از وام و کارمزد های نجومی و یکطرفه بانکی، افزایش نرخ بهره و بی اعتنایی به نرخ بهره تعیین شده از طرف بانک مرکزی!!!

بانک کامانولث استرالیا در سال گذشته بتنهایی متجاوز شش میلیارد دلار سود دهی داشته!!، که حتی شرم و صدای ظاهری اپوزیسیون و مخالفین دولت لیبر فعلی، یعنی همان لیبرال های یار و متحد بی چون و چرای بوش و شرکا، سرمایداریه داران گردن کلفت جمهوری خواه آمریکا، را هم درآورده! که این درامد نتیجه همان طفره و عدم سیاست مقرراتی کردن بانکها توسط دولت کنونی لیبر است!

٣۲۲۹٨ - تاریخ انتشار : ۱۷ آبان ۱٣٨۹       

    از : شیدا همدانی

عنوان : راست و راسیست یک سانند
با سلام خدمت جناب دکتر.و با تشکر از ایشان که با انرژی جادویی قلم می زنندو ساعتی پیش داشتیم به اتفاق چند تن از دوستان و دانشجویان مقاله ی ایشان را می خواندیم هنوز شروع نشده یکی از بچه ها --که برادرش در سوئد است- - فوری موضع گرفت که در سوئد راسیسم به اکثریت پارلمانی دست نیافته. مقاله که تمام شد تازه فهمید منظور جناب دکتر این است که کل جهان سرمایه داری یک پارچه شده و راست و راسیسم و ناسیونالیسم و ساطنت طلب و سوسیال دموکرات و جمهوری خواه و دموکرات همه دوش به دوش هم برای مکیدن خون کارگران صف کشیده اند. به نظر جمع ما با توجه به سکوت چپ و فقدان یک تحلیل نیم بند در باره ی انتخابات مجلس نمایندگان آمریکا این مقاله باید خیلی ها را تکان داده باشد. پیام مقاله این است
به بد در برابر بدتر تمکین نکنید
شیدا همدانی؛ محبوبه صادقی؛نگار درودگر؛ترانه قزلسفلی؛سیمین خدابنده
٣۲۲۹۷ - تاریخ انتشار : ۱۷ آبان ۱٣٨۹       

  

 
چاپ کن

نظرات (٣۰)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست