سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

فدرالیسم و داریوش همایون - همن سیدی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : نیاز

عنوان : شهامت اخلاقی و صداقت را رعایت کنید.
متاسفانه در فرهنگ سیاسی ایرانی جماعت چه چپ و چه راست تجدید نظر سیاسی بجای تشویق با کینه و دشمنی مواجهه میشود. تازه آنهم نه فقط وقتی خودی هایمان تجدید نظر میکنند که حتی اگر مخالف سیاسی ما با تجدید نظر سیاسی قدمی به ما نزدیک تر شده باشد!!! هرچه بر نظردگم خود بمانیم و پافشاری کنیم نشانه قدرت و پایداری است. اما دوستان این نقطه مقابل تجدد و مدرنیته و ذهن پرسجوگر و خلاق است که چپ ها باید نمونه ان باشند. صرفنظر از اینکه محتوای این مقاله چیست وآیا براستی این حرفها از همایون جدید است یا نیست و اصلا در مورد کیست تنها همین تیتر و خلاصه مقاله نشانی عقب افتادگی سیاسی است. معلوم نیست موضوع تسویه حساب سیاسی است یا چالش نظری. من یکی بعنوان یک چپ اومانیست بهیچوجه این روش برخورد با دگراندیشان را قبول ندارم و بکار نخواهم برد. هموطن عزیز اگر کسی گیریم بعد از هفتاد سال هم نظرش را عوض کرده این کار جای تشویق دارد یا طلبکاری؟ مگر شما همین را هم نمیخواستید که امثال همایون نظر شما را بپذیرند. این که همایون هفتاد سال است که "مشغول دفاع مطلق از سلطنت" بوده دیگرچه ادعایی است؟ یعنی داریوش همایون از ده سالگی مشغول دفاع مطلق از سلطنت بوده و لابد شما از بدو تولد مخالف سلطنت؟ تازه بد نیست نگاهی در آینه به خود بیندازیم و ببینیم خود ما چپ ها چند سال طول کشید تا بند نافمان را از استالینیزم ببریم. پس این خود فرا افکنی ها فرار به جلوست یا چه؟ تازه هنوز هم اکثریت چپ های ما مدعی اند که از ازل آزادیخواه و دموکراسی خواه بوده اند و انقلاب اسلامی برای رسیدن به آزادی و دموکراسی صورت گرفت. دیکتاتوری پرولتاریا را پس که میخواست؟ بد نیست بجای خودفراکنی به فاکتها و استدلال کفایت کنیم والا خالی کردن خود و به وجد آوردن
چند همپالگی با حرفهای سبک چه فایده ای دارد؟ تازه آیا براستی شما و بنده و یا غالب چپ های هموطن هم مانند همایون بالاخره درک کرده اند ومثلا برایشان بدیهی است که مشکل ما شکل حکومت جمهوری یا پادشاهی نیست بلکه منافع ملی ایران، دموکراسی پارلمانی و حقوق بشر است. یعنی حالا انگار که ما چپ ها همیشه برخلاف همایون که تازه بعد از هفتاد سال تازه به این رسیده اینرا از ازل میدانسته و میخواسته ایم!!! راستی خوب شد که حزب مشروطه بحثهای درونی خود را علنی میکند که ما هم همه راجع به آن نظر بدهیم. کاش ما چپ ها هم از این روش درس بگیریم. ما که اصلا نه میدانیم کی در رهبری گروههای چپ نشسته و نه از بجث های درونی آنها با خبریم. ببینید اتفاقا خیلی هم خوب و قابل تحسین است که شما نظرات همایون را رد یا به چالش کشیده وبا آن مبارزه نظری بکنید. اتفاقا هر چه این بحث ها بشود چه بهتر، ولی خواهشا از این لحن کینه توزانه و بچه گانه و گوشه و کنایه های سبک که کمکی به روشن شدن هیچ چیزی نمیکند و هیچ عمقی به نظر شما نمیدهد که برعکس پرهیز کنید. چون فکر نکنم بجزاندکی از خودی هایتان کس دیگری برایتان کف بزند.
یک نکته هم در مورد محتوی مقاله. بعنوان کسی که خود نیمه کرد و مخالف فدرالیسم در ایران هستم و این را با توجه به سطح نازل تکامل نیروهای سیاسی و اجتماعی بخصوص کردستان ایران تنها به نفع خان ها و زورگوهای محلی و قربانی شدن اکثریت بی گناه کرد میدانم (تنها نگاهی به وضعیت زنان در این مناطق بیندازید.) از شما میپرسم که اگر در یک رفراندوم دموکراتیک مردم به جمهوری اسلامی یا دیکتاتوری سلطنتی رای دادند شما چه میکنید؟ آیا به مردم اعلان جنگ میدهید؟؟؟!!! خیر نمیکنید، اما دلیل نمیشود که صادقانه و صراحتا نگویید چنین رژیم هایی اساسا جزو صورت مسئله شما نیست.
این را هم بفرمایید که گیریم ایران فدرال هم بخواهد بشود با توجه به پراکندگی جغرافیایی اقوام ایرانی طبق نقشه زیر حکومت فدارل کردستان چه منطقه ای در ایران اینده را به خود اختصاص خواهد داد؟!!!

http://www.farsinet.com/farsi/linguistic_composition_of_iran.html
٣۱۱۵۲ - تاریخ انتشار : ۱۲ مهر ۱٣٨۹       

    از : داریوش همایون

عنوان : نیروهائی پاک بی‌مسئولیت
ما با نیروهائی پاک بی‌مسئولیت در درون، در اجتماع ایرانی بیرون، در قدرت‌های بزرگی در دور و نزدیک و به ویژه در همسایگی وحشتناک ایران سروکار داریم، منتظر برهم خوردن اوضاع و از هم پاشیدن قدرت مرکزی در صورت بروز جنگ

دوست گرامی آقای همن سیدی مرا پاک خلع سلاح کرده‌اند. من که باشم که با علم و هنر در بیفتم که فدرالیسم از نظر ایشان با آنها یکی است. مشکل من تا کنون این بوده است که به منظره واقعی، به تاریخ فدرالیسم از انقلاب امریکا به بعد، نگریسته‌ام و جز ملاحظات عملی و مربوط به روابط قدرت و پیشینه تاریخی هیچ عنصر علمی در آن نیافته‌ام و سهم هنر را نیز در آنها همان چیره دستی و کاردانی دیده‌ام که ما گاه واژه هنر را برای رساندن آن بکار می‌بریم.
از نزدیک دویست کشور عضو سازمان ملل متحد تنها شماری اندک، از مردمانی همسان تشکیل شده‌اند و عدم تمرکز مسئله همه آنها بوده است یا هنوز هست. اما تنها معدودی (حدود ۲۵ کشور و تقریبا همه آنها از بقایای مستعمرات یا پاره‌های امپراتوری‌های اروپائی) "تنها راه حل علمی" مسائل قومی و عدم تمرکز را برگزیده‌اند یا بر آنها تحمیل شده است. اکثریتی از بهترین جامعه‌های شهروندی که در آنها تبعیض و سرکوبگری به اقوام و مذاهب نیست غیر فدرال هستند و بیشتر حکومت‌های موفق چه از نظر اداره کارآمد و چه رعایت حقوق بشر راه‌های دیگری جز فدراتیو زبانی برگزیده‌اند ــ حکومت‌های محلی، واگذاری اختیارات ...
من همجنین پس از هشت ده سفر که به پاکستان فدرال کرده‌ام و آن کشور را بیش از آن می‌شناسم که به سودش باشد، هیچ تصور نمی‌کردم که با مظهری از علم و هنر روبرو بوده باشم.
مبارزه من با فدرالیسم نیاز به توضیح دارد. مبارزه صورت‌های گوناگون دارد و به معنی جنگ نیست و گرنه مبارزه مسلحانه نمی‌گفتیم. اشتقاقات دیگر ریشه مبارزه در عربی، ابراز، بروز، هیچکدام معنای جنگ نمی‌دهد. از گفت و شنود نیز رویگردان نیستم و آماده بوده‌ام که از واشینکتن تا پاریس و هامبورک و برلین و در همین ژنو هر جا امکانش بوده به گفتگوی رو در رو بشتابم و در ده‌ها داد و ستد فکری قلمی با هواداران فدرالیسم انباز شوم. ولی دستاورد من از این همه کوشش آن بوده است که در ۱۷ سال گذشته از خودمختاری خلق‌ها به فدراسیون ملت-ملیت‌های ایران در مناطق ملی از اهل شش زبان معین (از جمله ملت فارس!) برسیم و خط ونشان کشیدن‌های از هم اکنون سازمان‌های قومی را برای دیگران بخوانیم و سه سال پیش اعلام آمادگی گلباران چهار میلیونی خاک پای سربازان آزادیبخش امریکا را بشنویم.
پیشرفتی را که آقای سیدی در همین مسئله حقوق همه افراد اقلیت‌های قومی در من دیده‌اند تایید می‌کنم و بی تردید آن گفت و شنود‌ها در من اثر کرده‌اند. به همین دلیل شش سال پیش قطعنامه در حقوق مذاهب و اقوام و عدم تمرکز را به کنگره پنجم حزب مشروطه ایران پیشنهاد کردم که پذیرفته و به منشور یا برنامه سیاسی ما پیوست شد و آن را بار‌ها به سازمان‌های مربوط فرستادم ولی گوئی به دست هیج کس نرسید.
اکنون می‌بینم که تنها راهی که برایم مانده است هشدار دادن پیامد‌های مبارزه‌ای است که به گفتار آقای سیدی در خون کسانی هست. ایشان مخاطره را تنها در سیاستگرانی در آنکارا می‌بینند ولی آنچه من می‌بینم ابعاد بسیار گسترده‌تر و خطرناک‌تری دارد. ما با نیروهائی پاک بی مسئولیت در درون، در اجتماع ایرانی بیرون، در قدرت‌های بزرگی در دور و نزدیک و به ویژه در همسایگی وحشتناک ایران سروکار داریم، منتظر برهم خوردن اوضاع و از هم پاشیدن قدرت مرکزی در صورت بروز جنگ. به همین دلیل هم هست که عناصری امروز نمی‌گویند ولی سه سال پیش می‌گفتند که آرزومند حمله امریکا هستند.
آنها که سی سال پیش دیوانه‌وار به هیستری ضد شاه پیوستند امروز باز آماده‌اند در هیستری دیگری با پیامد‌های پیش بینی ناپذیر بیفتند. بر آن‌ها هرجی نیست ولی از کسی که هفت دهه‌ای در کار ایران و جهان گذرانده است نمی‌توان انتظار داشت که در امری که با مانند‌های‌ش آشنائی فراوان دارد از ملاحظه هیچ هماوردی پای پس بکشد. من نمی‌خواهم خون از بینی هیچ ایرانی، از احمدی نژاد نفرت انگیز هم، بیاید. از گفت و شنود با معنی که به خیر عمومی، و سود بیشترین کسان و نه منافع افراد و گروه‌های معین، خدمت کند نیز با همه استقبال می‌کنم. ولی اگر دیگران در خواست‌های حداکثر خود تا اقداماتی بروند که این کشور را به خطر اندازد، در آن در وقت پیچاپیچ که سعدی می‌گفت، همه چیز دگرگون خواهد شد. آنگاه خواهند دید که مبارزه تا بد‌ترین صورت‌های آن در رگ‌های بی‌شمارانی به جوش خواهد آمد ــ از جمله اکثریتی از همین‌ها که امروز از گفته من بهم برآمده‌اند. سخن گفتن و استدلال کردن و پافشاری بر مواضع حتا افراطی‌ترین خواست‌ها حق هر کسی است. هشدار دادن هم گاه لازم است.
در سیاست عنصر حیاتی تاریخ است. بی نگاه ژرف تاریخی هر بررسی در جامعه و سیاست ناقص خواهد بود. باز هم تاکید می‌کنم: ایران یک هسته سخت دارد. به فضای روز بسنده نمی‌باید کرد
این هشدار‌ها و یادآوری‌ها برای آن است که آگاهان و اندیشه‌مندانی مانند آقای همن سیدی آن سوی تصویر را نیز بهتر ببینند. ما همه در حلقه‌های پیرامون خود بسر می‌بریم و ممکن است مسائل به نظرمان آسان‌تر آن بیاید که هست. تغییر و بهکرد نیز نمی‌باید تنها با من پایان یابد.
٣۱۱۴٨ - تاریخ انتشار : ۱۱ مهر ۱٣٨۹       

    از : BAHMAN s

عنوان : کدام نگاه علمی
یکی از مشکلات آقای سیدی و دوستان و همفکرانش به مسائل اجتماعی از قبیل " فدرالیسم" آشنا نبودن آنها به مقوله های علمی است. نخست اینکه تفاوت است میان علم ( science) و پیش زمینه های علمی ( knowledge) که همین درد سرزاست. هر داده ای برای اینکه پیش زمینه بحث علمی شود باید ۳ خصوصیت داشته باشد اول اینکه درست باشد ؛ دوم اینکه دلایل کافی برای آن باشد و سوم اینکه به آن باور داشته باشد که آن درست است. اگر یکی از این سه پایه غلط باشد آن پیش زمینه علمی غلط است. آقای سیدی گویا به آنچه می گوید باور دارد ولی دلایل کافی و درستی پدیده فدرالیسم آن جای پرسش است در نتیجه طرح این مسئله علمی نمی تواند باشد. پدبده فدرالیسم ؛ یک مفهوم غربی و ریشه در فرهنگ غرب دارد. در جامعه ای مانند آمریکا که تا چند صد سال پیش تاریخ خاصی نداشت و جمعیت کثیری از اروپا به آنجا کوچ کردند به صورت آشکار راه حل درستی بوده است ولی آن جامعه را با جامعه ایران مقایسه کردن و برداشت جامعه شناسی آن را در ایران پیاده کردن علمی و عملی نیست. برای همین در کاربرد مفاهیم فرهنگ اروپایی بویژه آن بخش که مرتبط با دانشهای اجتماعی است باید بسیار دقت کرد چون یکسان گرفتن دو فرهنگ در دو بخش از جهان یک جعل علمی است.
با سپاس
٣۱۱٣۹ - تاریخ انتشار : ۱۱ مهر ۱٣٨۹       

    از : ن. پیروتی

عنوان : دقت
حساسیت و واکنش دقیق همن سیدی به‌ شخص، حزب و جریان خاصی نیست و چنان که‌ پیداست نخواهد بود، اما برخی از دوستان اساس، رویکرد و خواسته‌ را بدجوری تلفیق غیرعملی کرده‌اند. نگاه‌ همن سیدی و بسیاری دیگر به‌ فدرالیسم مانند نگاه‌ به یک علم و هنر است، علم شناخت، تحلیل، بررسی و هنر حل مشکلات. فدرالیسم آن علم و هنری است که‌ می‌تواند طراح موضوعاتی چون واقعیت‌ها و مطالبات باشد. اصطلاحات و مفاهیمی که‌ همن سیدی بکار برده‌ و به‌ نگاه‌ برخی بازتاب نوعی واپسگرایی است، از سوی بیش از ۹۵ درصد مردم ایران بکار گرفته‌ می‌شود، پس با این همه‌ واپسگرا چه‌ خواهید کرد؟
٣۱۱٣۰ - تاریخ انتشار : ۱۱ مهر ۱٣٨۹       

    از : محسن کوشا

عنوان : ایران برای تمام ایرانیان را فراموش نکنیم !
نه دوست ارجمند، آقای همن سیدی، مسئله ی مورد بحث یعنی فدرالیسم ، امری علمی و از نوع علوم دقیقه نیست، هنری نیز نیست . این موضوع در چارچوب علوم سیاسی و اجتماعی قابل بررسی می باشد. مبانی این علوم «تئوری » و نطریات مجرد obstract از جمع بندی تجربیات بشری در کشورهای مختلف بدست آمده که باید به شرائط « مشخص concret » آن جوامع توجه کرد.

پس در ایران مانند ایالات متحده ی آمریکا نمیشود بکار برد و باید راهکار هائی مناسب شرائط ایران پیدا کرد. به نظر من موضوع کمیته ها (شوراهای یا انجمن های) ایالتی و ولایتی صدر مشروطه در زمان خودش بسیار هوشمندانه بود که وظایف و اختیارات رهبران و مسئولان حکومت مرکزی و مسئولان محلی و استانی را مشخص مینمود که متاسفانه از طرف دیکتاتورها بی اعتنائی شد .

فرض را بر این بگذاریم که ، در یک ایران آزاد و ایده آل ، نمایندگان منتحب مردم از سراسر شهرها و استانها بنا بر نسبت جمعیت خود ، به مجلس سراسری ملی ، که اسمش را هر چه خواستیم بگذاریم راه بیابند.

آیا امکان رسیدگی به خواست های مردم سراسر ایران و تعیین الویت ها، بهتر از بحث های کنونی که بین طرفداران حکومت سرنگون شده برهبری داریوش همایون و طرفداران حکومت تا بدندان مسلح کنونی با نام «ایرانیان وطن پرست » علیه مخالفان حکومت کنونی صورت میگیرد پیش نخواهد رفت؟

- آیا باید در دام شاهدوستان و شریعتمداران افتاد ؟
- یا برای آزادی و عدالت اجتماعی متحدا علیه حکومت ضد ملی و ضد بشری جمهوری اسلامی متحدا عمل کرد

اگر ایران آزاد گردد مردم و نمایندگان مردم خواهند توانست برای رفع تبعیضات که دست پخت شاهان و شریعتمداران ست به تدابیر عادلانه دست یابند.

به داریوش همایون و شرکا و « ایرانیان وطن پرست» بیش از این میدان ندهیم. ایران برای تمام ایرانیان را فراموش نکنیم !
٣۱۱۱٣ - تاریخ انتشار : ۱۰ مهر ۱٣٨۹       

    از : BAHMAN سا

عنوان : گرفتاری در ایسمها
این ایسمهای متعلق به جهان غرب مانند همین مفهوم فدرالیسم ، کی می خواهد دست از سر ما بردارد؟ اگر منطق ]قای سیدی ؛ همان کپی کردن ایسمهای غرب است پس لطفا قانون اساسی و مذهب و غیره را نیز از جهان غرب کپی کنید تا خیال ما راحت شود تا آخر عمر اندیشه ای از خود نداشته باشیم چون ملت دست به کپی هستیم
با سپاس
٣۱۱۰۶ - تاریخ انتشار : ۱۰ مهر ۱٣٨۹       

    از : یاور بیدار

عنوان : وقتی که به تنگ آئیم
به موضوع و نظر طرح شده در این نوشتار کسی کاری ندارد.اما یکی ایراد به نام نگارنده آن دارد و گویا مشکل تلفظ دارد.دیگری تحمل شنیدن بکار بردن اصطلاحات شناخته شده در جامعه و زبان مردم را ندارد، گویا از بار مذهبی آن در عذاب است.آن دیگر از درک استفاده تشبیهی نویسنده درمانده است، گویا ایشان علوم سیاست و فیزیک را یکسان فرض کرده اند و منظور صرفا ماهیت علمی آنها نبوده است.از این منظر به یقین مسائل حقوقی هم ارتباطی با علم حقوق نباید داشته باشند.حال میماند که غرض چیست.
٣۱۰۹۵ - تاریخ انتشار : ۱۰ مهر ۱٣٨۹       

    از : پرویز مرزبان

عنوان : دو نکته ی دوستانه !
۲ نکته ی ظاهرا کم اهمیت ولی واقعا مهم دوستانه را خدمت آقای همن سیدی عرض می کنم .

اول : شما ضمن اعتراض یه برخورد داریوش همایون نسبت به »فدرالیسم» موضوع را به آینده موکول فرمودید وبرای داریوش همایون چنین روشنگری کردید :

/حتما اگاهند که به مبارزه با مبارزان برمیخیزد، مبارزانی که از حق شهروندی خود استفاده کرده اند، مبارزانی که با مبارزه این حق را به دست اورده اند. مبارزه با مبارزان به سان مبارزه با جمهوری اسلامی نخواهد بود. انان مبارزانی حرفه ای هستند، من برای کسانی هم که مبارزه را در حد چند تظاهرات جلو سفارت یافته اند، باز احترام قائلم اما اقای همایون باید بدانند که این بار با مبارزانی رو در رو خواهد بود که زندگی شان مبارزه شده است./

دوست محترم، مبارزان حرفه ای یعنی چه؟

فعالیت سیاسی امری داوطلبانه ست و فعالان سیاسی با فعالیت فکری و صنفی سیاسی خود، اعتماد شهروندان در محل کار وزندگی به خود جلب می کنند،آنها از طرف مردم انتخاب میشوند تا دوره ای در اداره ی شهر و یا مملکت در نهادهای مدنی انجام وظیفه نمایند.یعنی، یعضی از شهروندان مثلا ؛ در یک شهر دوره ای نماینده ی «شورای شهر» میشوند. ممکن ست تک و توکی، تمام وقت درخدمت شورای شهر باشند و بعداز پایان دوره ی انتخابی ،دوباره به شغل اصلی خود باز گردند.

در مورد نمایندگان مجلس و وزراء هم همینطور ست. یعداز پایان دوره ی نمایندگی به شغل اصلی خود بر میگردند تا بازنشسته شوند.در احزاب نیز همه تمام وقت در استخدام حزب نیستند.

هم اکنون انتخابات دوره ای کشور سوئدsweden تمام شده و باوجودیکه احزاب دست راستی حاکم قدرت را حفظ کردند. برخلاف تبلیغات رسانه ها، دولت دست راستی که قبلا اکثریت کرسی ها را در مجلس داشت، در این دوره اکثریت ندارد و در تصمیم گیریها باید دست به دامن احزاب اپوزیسیون (سوسیال دموکرات،چپ و سبزها) بشود یا به حزب راسیستی «دموکراتهای سوئد» مراجعه نماید.

این جابجایی را در زندگی روزمره در تمام استانهای سوئد می بینیم که بخاطر جابجایی قدرت احزاب در اینجا و آنجا نمایندگان مجلس مسیولان احزاب ،وزرا و مسیولان شورای شهر ها عوض میشوندو سراغ کار قبلی یا جدید میروند.

البته درایران ما بیشتر این امور موروثی بوده و هست ،دارای عادات بسیار عجیب و غریب هستیم چون هیچ وقت مجال تنطیم کار و زندگی نداشته ایم و مبارزان همیشه در حال جانبازی بوده اند.سران حکومت ها که تکلیفشان معلوم ست ،بیشتر رهبران مخالف حکومت های دیکتاتوری هم امکان شرکت در کاروزندگی معمولی نداشته اند. در نتیجه رابطه ی زنده بین مردم و فعالان سیاسی هیچ وقت وجود نداشته ولی این طلسم باید شکسته شود .

اگر به گذار از دیکتاتوری به دموکراسی و مردم سالاری مسالمت آمیز معتقد هستیم فقط اندیشته های مختلف سیاسی در برنامه های احزاب ، گروهها و شخصیت ها تجلی می نماید و مردم به این یا آن جریان فکری رای خواهند داد. شما می بینید که دیگر در اکثریت کشور ها چند حزب مجبورند باهم ایتلاف کنند تا دولت تشکیل دهند موضوع آمریکا استثنا ست و کشورهایی که رهبر «موروثی » دارند مثل ایران ،مصر،کره شمالی هم روشن شت. وضع احمدی نژاد و آنهاییکه تقلب می کنند نیز معلوم ست.

اگر به پلورالیسم اعتقاد داریم باید تلاش کنیم زمینه را برای فعالیت احزاب جدی راست و میانه و چپ فراهم کنیم امروز معلوم نیست کی به کیه !

دوم:نقش رسانه ها

در همه جا مردم از رسانه ها شکایت می کنند.در کشور سوئد که حزب راسیستی دموکراتهای سوئدی برای اولین با ۵،۷ در صد آرا برای اولین بار به مجلس راه یافته مهمترین موضوع سیاسی دهه های اخیر ست.نقش رسانه ها در سالهای اخیر علیه مهاجران انکارناپدیر ست که مورد استفاده ی کامل حزب راسیستی سوئد قرار گرفت ولی رسانه ها از خود دفاع می کنندکه ما از ماهیت راسیتسی این حزب صحبت کردیم و کاملا منفی بوده!

محققان جامعه شناسی و روان شناسی در مصاحبه خود میگویند : درست ست که رسانه ها در باره ی نقش منفی و مخرب راسییست ها صحبت کردند. ولی این تبلیغات منفی برای راسیتست ها منفی محسوب نمیشود. خودش تبلیغی نابی ست برای راسیست ها ست که در جامعه مطرح باشند و همفکران خود را پیدا کنند و متشکل شوندآنها در طول ۴ سال از انتخابات قبل از ۳،۹ در صد به ۵،۷ درصد افزایش کردند و وارد مجلس شدند.


داریوش همایون و همفکرانش از پس از انقلاب ۵۷ جائی برای ابراز تمایلات سیاسی نداشتند و بقول خودشان در۱۵ سال گذشته «حزب مشروطه خواهان» را علم کردند ولی این هم را بجائی نبرد و با تماس و مصاحبه با بعصی فعالان چپ مانند حشمت رئیسی ، بهزاد کریمی ، جمشید طاهری پور وارد بحث های سیاسی شدند. مهم نبود که مصاحبه شوندگان چه مواضعی اتخاذ میکردند مهم این بود که داریوش همایون مطرح باشد و این بهر قیمت ادامه میابد چون این جریان را «مطرح» و «زنده» نگه میدارد. مهم نیست که ده ها کامنت علیه شاهدوستان نوشته شود ، مهم اینست که آنها «فراموش » نشوند و طرفداران آنها از حضور آنها «نیرو» بگیرند


اخبار روز بمنظور خبر رسانی بیش از همه ی سایت ها در این زمینه آزاد منش بود و این قلم بارها در زیر خبرها و یا نوشت های له و علیه شاهدوستان کامنت نوشتم

نمی توانم بگویم این کار درست بود یا غلط ولی می توانم بگویم تبلیغ مجانی برای شاهدوستان بود زیرا آنها برآمد میلیونی ۵۷ علیه حکومت شاه را تا ابد فراموش نمی کنند ولی با جان سختی برای بازگشت مجدد به قدرت حتی بخش از آن تلاش می کنند و با ادبیات کهنه و ضد پلورالیستی نسب به نیروهای ملی و چپ «خود افشاگری» مینمایند.

با داریوش همایون مصاحبه میشود و او رندانه موضوع «فدرالیسم» و «تجزیه طلبی»
را طرح می کند تا نیروهای ملی و چپ را تحریک نماید که به صحنه بیایند.

اخبار روز نیز این خبر را منعکس میمانید و مارال سعید و همن سیدی هم نظرشان را مینویسند و کامنت ها نوشته میشود و هشتاد ساله های وفادار به حکومت پادشاهی به بقای فکری خود ادامه میدهند

ما هرچی علیه داریوش همایون و شرکا بنویسیم آنها را در داخل و خارج ایران
جری تر خواهیم کرد.
٣۱۰۹۲ - تاریخ انتشار : ۱۰ مهر ۱٣٨۹       

    از : hemn seyedi

عنوان : ۲ towzih
به یک خواننده :

دوست گرامی اسم من یک اسم کردی است که تلفظ و نوشتن ان کمی درد سر شده برای من ! بین دو حرف اول از "همن" کسره است ولی بین دو حرف دوم هیچ صدائی نیست که تلفظ دو حرف بیصدا پشت سر هم در زبان فارسی مشکل است ، به انگلیسی :hemn نوشته می‌شود

به اقای کمال ارس:

جناب اقای ارس از دقت شما ممنون و نگرانی شما قابل درک است اما همین راه حل‌های حقوقی و پراگماتیستی هم مگر راه حل علمی محسوب نمی‌شود؟ مگر تا کنون که هیچ راه حل علمی یا حقوقی اعمال نشده ، کم مشکل داشته‌ایم ؟ راه حلی متمدنانه و انسانی که من سراغ دارم همین فدرالیسم است یا حداقل تا کنون راه بهتری سراغ ندارم هر چندهنوز باید برای یافتن "بهترین راه حل" بکوشیم و البته واقعی ترین هم

اردتمند

همن سیدی
٣۱۰۹۰ - تاریخ انتشار : ۱۰ مهر ۱٣٨۹       

    از : کمال ارس

عنوان : فدرالیسم
آقای "سییدی؟" شاید هنوز متوجه نشده اند که دوران "علمی" کردن مسایل و بویژه راهکارهای پیشنهادی، "مانند علم فیزیک"، برای حل مشکلات اجتماعی-سیاسی مدت مدیدی است که سپری شده است و در دوران ما روشهای حقوقی و پراگماتیستی میتواند راه حل های انسانی و متمدنانه ارائه دهد، و گرنه جنگ داخلی و خونریزی، خواسته و ناخواسته، از همین حالا برنامه ریزی میشود.
٣۱۰٨۷ - تاریخ انتشار : ۱۰ مهر ۱٣٨۹       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۲۲)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست