سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

هفتاد سالگی - اسماعیل خویی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : ناصر ...

عنوان : مبارک باد
هفتاد سالگی شاعر بزرگ جناب آقای اسماعیل خویی عزیز مبارک باد

و از ایشان ممنونیم که تلنگر پر شور را با شعر خود به اینجا آورده . شعر کارنامه را بار ها خواندم و مانند گلابی آبدار و شیرینی آن را خوردم

.................
غم هفتاد خوردن پس ندارد
۱۷۷۶ - تاریخ انتشار : ۲۰ تير ۱٣٨۷       

    از : رضا ب

عنوان : اقای ایرانی
اقای ایران دوست ایرانی حسودی ات می شود به اقای خویی تولدش را تبریک می گویند؟؟؟؟
۱۷۶۰ - تاریخ انتشار : ۲۰ تير ۱٣٨۷       

    از : لیثی حبیبی --- م. تلنگر

عنوان : سلام ضحاک جان که سینه چاکی ...
اول بار که خواندمش ، دیدم روان و راحت می نویسد بی هیچ زور زدنی... ضحاک جان را می گویم ، گویی:

همه عاشق است و شیدا
نظری به هست دارد
دل خود ز دست داده
گِل خود بدست دارد
..............
از شعر بلند مجسمه

سلام ضحاک جان که سینه چاکی
درون واژه ها گردی چو پاکی
اگر چه نقش من بر روی آب است
سئوالت را که کردی این جواب است:
مگر نشنیده ای بر جام جم این خط سرشته
و هم جمشید در وبلاگ ضحاک می نوشته:
همو پیروز بُوَد بی شک و تردید
که دریابد سخن از قول جمشید:
هر آنکس سبک ضحاک بر گزیند
به صدر ِ مجلس ما او نشیند
هر آنکس شغل ضحاک پیشه سازد
جم و جام و بسی آیینه در اندیشه سازد
چنین کس صاحب صد بوق صور است
به نوشانوش خط اش۱ تا به جور است
از این رو ما به کفش ات پانهادیم
نحیف ِ بخت خود را جا نهادیم


۱-خط جور: کلمه ی جور امروزه دیگر در زبان فارسی بکار نمی رود و منسوخ شده است ، اما این کلمه هنوز در گیلکی بکار می رود. جور = بالا ، است . خط جور یعنی بالاترین خط. جیر یعنی پایین (تالشی و گیلکی)

تکیه کلامی دارم که همیشه بر زبان من است:

زندگی جیر و جور داره برار
ترجمه:
زندگی پایین و بالا دارد برادر

و اما دیدم استاد غلامحسین نفیسی در باب خط جور اینگونه نوشته بود:

درکتاب های لغت برای جام جمشید هفت خط معین کرده اند ونشانه های باده گساری بوده است وخط هفتم را خط جور گفته اند که هیچ پهلوانی نمی توانسته است از عهده ی خوردن و سختی ان بر آید ، ......................................................................"
۱۷۵۷ - تاریخ انتشار : ۱۹ تير ۱٣٨۷       

    از : ضحاک ماردوش

عنوان : تلنگر جان
تلنگر جان دوباره سر کشیدی
و در صور سرافیلت دمیدی

در این دور و زمان سایت گردی
دوباره مرده ها را زنده کردی

نشان دادی که از کُنده کشد سر
بله ... منظور من دود است دیگر

به شعر و بیت خود کامنت دادی
به پوتین های ضحاک پا نهادی
۱۷۵۶ - تاریخ انتشار : ۱۹ تير ۱٣٨۷       

    از : لیثی حبیبی --- م. تلنگر

عنوان : کار نامه
کارنامه

به هفتاد چون رسیده گل فشانی
ترا تبریک می گوید جهانی

تنی بودی که دریای سخن بود
دلی بودی که دریایی به تن بود

سری بودی که شورش شعر بودی
سر ِ آزادگان را می سرودی

زبانی داشتی چون سرخ آتش
به میدان می شدی در هر کشاکش

دو دستانت بلور ِ مهر بودند
به خاک افتادگان را می ستودند

چو زلفت آشنای باد می گشت
پر از آواز می شد دامن و دشت

همان سبزی که در جان چمن بود
درون واژه هایت پیش من بود

به گلبانگ سرودت شعر تر بود
بسی آتش درونش سر به سر بود

جهان از کار گاهت شعله می برد
غم ِ نیزار ز ِ نایت ناله می برد

بسی فریاد در دستت شکفته
فراوان گفته ای حرف نگفته

چو مرغی در دل پرواز بودی
تو ملک شعر را سرباز بودی

جهان چون تو فراوان کس ندارد
غم هفتاد خوردن پس ندارد


با احترام و ادب فراوان

لیثی حبیبی - م. تلنگر
۱۷۴۷ - تاریخ انتشار : ۱۹ تير ۱٣٨۷       

    از : مهناز مهناز

عنوان : تولدتان مبارک
من هم شاعرم البته از شواهد امر که دستی به قلم دارم بر می اید که شاعرم .خودم ارزو می کردم حمال بودم و هیچوقت شاعرو نویسنده نمی شدم چرا که به خاطر این قلم لعنتی هیچ وقت تا به امروز نه اسایش داشته ام و نه ارامش . باری خلاصه کلام استاد گرامی و اواره تر از من جوانی مان به هدر رفت وجز اوارگی و غربت مزه زندگی را حتی مزمزه هم نکردیم نچشیدیم لمس نکردیم حس نکردیم و حتی از واقعیت به دور نباشیم اصلا زندگی نکردیم .
دل به فردا ها خوش کرده ایم فردایی که تا پا به درونش می گذاریم دیروزی رفته بیش نیست و تنها آهی بر رفته هاست که به جا می ماند اما چه می شود کرد جز به طناب دار امیدواری آویزان شویم تا به قعر چاه زندگی سقوط نکنیم . اما با این حال ما شاعرها !!! چون خیالپردازان ماهری هستیم و بلافاصله تسلیم قوه تخیل خویش می شویم خودمان را دلداری می دهیم و به رویا ها و ارزوهای خویش پناه می بریم بلکه دریچه تازه به رویمان گشوده شود تا طلوع روشنی بر غروب های تیره مان باشد اما ... اما اقای خویی عزیز هفتادسالگی شما !!!! به چشم نمی اید گویا در چهل سالگی زندگی قرار دارید و حالا حالا ها جا دارید تا با بال ارزوها و امیدها نه به ته چاه زندگی که به آسمانش پرواز کنید. تولدتان مبارک باشد . مهناز
۱۷۴۶ - تاریخ انتشار : ۱۹ تير ۱٣٨۷       

    از : خسرو باقرپور

عنوان : زادروزت خوش
شاعر شریف، پروانه ی لطیف، ای دوست! بگرد همچنان شیفته و شوریده گرد شمع ِ جانِ آدم. هیهات که عنکبوت سکوت را یارای تاباندنت در دام ِ سکوت و سکون باشد. زادروزت خجسته، تو زندگی ات آیینه ی تراژدی با شکوه و غمبار ایران معاصر ما است. ماندن و خروشیدن و سرخوشی ات، شکوه و شادی ی اهل ِ خرد و مهر است. سیاهی ستیز ِ هشیوار! شادمان، بمان.
۱۷۴۴ - تاریخ انتشار : ۱۹ تير ۱٣٨۷       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱۷)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست