برجام؛ پایان ۱۵ سال بیم و امید
امید طاهری
•
قطع و انحلال بازوهای منطقهای نظام، خروج از کشورها و جنگهایی که ایران آن را بهمثابهی نبردی اجتنابناپذیر در آنسوی مرزها میپنداشت، پایان حمایت از تروریسم که جزیی جداناشدنی از بنیان نظام است، فشارهای مضاعف اقتصادی در دورانی که چرخهای به نام اقتصاد در کشور نمانده، فراموش کردن غنیسازی به همراه رعایت موازین بینالملل و حقوق بشری آخرین خاکریز را نیز از رژیم خواهد گرفت
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۶ خرداد ۱٣۹۷ -
۲۷ می ۲۰۱٨
پس از دوازده سال گفتگوی مداوم و گذشت سه سال از انعقاد قراردادی بلورین، جام برجام ترک برداشت. این توافق در میان ۴ گروه صورت گرفت، گروهی که با میانهروی چشم به منابع اقتصادی و آرامشی مقطعی دوخته بودند (تروئیکا) گروهی که اهداف و منافع استراتژیک و ایدئولوژیک خود را دنبال میکردند (روسیه و چین)، ایرانی که برای بقا ناچار به تمکین بود و دیگری که با ادارهای جدید، بازی برد-برد را برنمیتابید (امریکا). اما تعارضات ایران پابرجا ماند، منافع اقتصادی جهان و ایران پیشتر تعریف و تقسیمشده بود، استراتژی شرق با ذات فرادستی امریکا ضدیت داشت و تمامی گزینههای منطقی اروپا نیز به ایالات متحده معطوف میشد.
۱- در همین راستا ]رجوع کنید به: بند الف] تا چندی پیش آمریکا جنگ دیپلماتیک با روسیه، نبرد تجاری با چین و رویارویی نظامی با بلوک آنها را در سوریه آغاز کرد. اما امکان تفاهمی در آسیای دور با محوریت کره شمالی جنگ تجاری را پایان داد و توجه امریکا را به سوی خاورمیانه معطوف ساخت. همچنین بنا بر فرضیههایی احتمال توافق بر اساس قیومیت روسیه مشروط به خروج نیروهای ایرانی و حزبالله از سوریه امری ممکن است.
البته شرایط در لبنان و عراق تا حدودی متفاوت است. در انتخابات اخیر، حزبالله که بهعنوان عنصری تروریستی شناخته میشود، توانست اکثریت آرا را کسب کند و در عراق نیز باآنکه لیست سائرون - که با ایران زاویه دارد - پیشتاز انتخابات شد اما هنوز هم متحدان نزدیک به ایران با توجه به کرسیهای کسبشده از توان اجرایی و نفوذ بالایی در دولت آینده برخوردار خواهند بود. در یمن نیز جنگی فرسایشی و فاجعهای انسانی همچنان در جریان است.
۲-از یکسو؛ با تضعیف برجام که از سوی دولتمردان بهعنوان اقدامی که "سایه جنگ را از سر ایران دور کرده است" نامبرده میشد و بنا بر برخورد مستقیم با اسرائیل در جنگی موسوم به جنگ شمال، موشکپرانی به ریاض و بیپروایی متحدان شبهه نظامی ایران در منطقه این سایه بازگشته است و از دیگر سو، موج دیگری از مطالبات، اعتراضات و اعتصابات معیشتی- صنفی، زیستمحیطی، جنسیتی، سیاسی، اجتماعی و هویتی همسو با عدم تضامن و تعامل مکفی در میان طیفهای اپوزیسیون، امکان جنگهای داخلی را افزایش داده است. (رجوع کنید به: بند ب)
٣- اکنون جامعه جهانی با هم ذات پنداشتن ایران و داعش، به دنبال ائتلافی وسیع و ضدتروریسم است. خروج یکجانبه آمریکا از برجام و مانورهای اقتصادی او که ۲۵% از اقتصاد جهان را در احاطه دارد از سویی و ناتوانی و بیمیلی اروپا برای تقابل با امریکا در سوی دیگر، رژیم را در دامی حقوقی و تنگنایی حقیقی قرار داده است. از یاد نبریم که خروج ایران از توافق مذکور ذیل فصل ۷ منشور سازمان ملل، مشروعیت اقدام نظامی را در پی خواهد داشت و ماندن در آن نیز برای رژیم بی سود خواهد بود. (تنها چندی بعد از اعلام خروج امریکا، شرکتها و موسسات بزرگ مالی از بازار ایران رخت بربستند و بنگاههای کوچک نیز توانایی ترمیم اقتصادی بهگلنشسته را نخواهند داشت)
۴- در سخنرانی وزیر خارجه امریکا - که عضوی از تیم ضد ایرانی دولت ترامپ است. - و به اعلام استراتژی جدید در قبال ایران اختصاص داشت، بهصراحت خواستههای امریکا و شرکایش بیان شد که استعارهی دقیقی از تغییر رژیم و براندازی ساختار کنونی بود. توقعاتی امنیتی- سیاسی و ژئوپلیتیک بر مبنای تقابلات ایدئولوژیک- راهبردی و تهدیداتی آشکار در کنار فشار بیسابقهی اقتصادی و ابراز حمایت پنهان از جبههی براندازی، مستقیما ماهیت، دکترین و منافع رژیم حاکم را هدف گرفت. لازم به اشاره است که این خطابه در مرکز بنیاد هریتیج برگزار شد که بنیادی قدرتمند متشکل از نئوکان های آمریکایی است و از آن بهعنوان معمار اصلی دکترین ریگان یاد میشود که راهبرد حمایت و پشتیبانی نظامی از جنبشهای ضد کمونیستی را در طول جنگ سرد تبیین کرد و به فروپاشی اتحادیه جماهیر شوروی منجر شد.
بیمار مسموم ما اکنون از هر لحاظ ناتوان است، ضربات موساد امنیت پوشالی او را به سخره گرفته، ناکارایی اصلاحطلبان مردم را به گزینههای دیگر متمایل کرده، رهبر موقت مشروعیتش را ازدست داده، خودزنیهای داخلی ابعاد تازهای به خود گرفته (افشاگری و پاکسازی) و اعتراضات مردمی با هر بهانهای پایههای نظام را هدف قرار داده است و چنین اقداماتی زین پس از حمایت خارجی نیز برخوردار خواهد بود.
قطع و انحلال بازوهای منطقهای نظام، خروج از کشورها و جنگهایی که ایران آن را بهمثابهی نبردی اجتنابناپذیر در آنسوی مرزها میپنداشت، پایان حمایت از تروریسم که جزیی جداناشدنی از بنیان نظام است، فشارهای مضاعف اقتصادی در دورانی که چرخهای به نام اقتصاد در کشور نمانده، فراموش کردن غنیسازی که زمانی بهعنوان حق مسلم قلمداد میشد به همراه رعایت موازین بینالملل و حقوق بشری آخرین خاکریز را نیز از رژیم خواهد گرفت.
ارجاعات
الف)
[خلع سلاح شیمیایی سوریه و هستهای ایران در کوتاهمدت را باید در راستای سیاست جدید جهانی به رهبری امریکا دانست که دیپلماسی را جایگزین قدرت نظامی کرد؛ و نرمش قهرمانانه از سوی جمهوری اسلامی و متحدانش را نیز بایستی بر مبنای تغییر رویکرد سیاسی، تلاشی جهت بقا، ممانعت از فروپاشی و رهایی از بحران ارزیابی کرد. این مذاکرات انتظارات طرفین را تا حدودی برآورده نمود اما مفاد آن بسیار شکننده، مبهم و برگشتپذیر است. این توافق اگرچه موجب توقف بلندپروازیهای اتمی خواهد شد اما در شرایطی که ایران در آستانهی سرنگونی داخلی، فروپاشی اقتصادی یا حملهی خارجی بود، حفظ نظام و تداوم چرخهی غنیسازی، همزمان با توقف تشدید و کاهش تحریمها فرصت برای تحکیم پایههای نظام را در داخل، تقویت متحدان منطقهای و تداوم دستاندازیهای فرامرزی ممکن میسازد](توافق ژنو عقبنشینی، شکست یا تلاشی برای بقا؟/ ۲۷-۱۱-۲۰۱٣)
پس از ریاست جمهوری ترامپ:
[ترامپ در راستای بازگرداندن عظمت به امریکا [ناگزیر از رویکرد نوین و نیازمند دسترسی و دستیابی به منابع تازه]، راهبردی ماجراجویانه را میجوید که از بازنگری بر قوانین نوشته و نانوشته [جهت منافع و سود فزاینده] تا حضور پررنگتر در منطقه و گرایش تاکتیکها از مراقبه، مسامحه و مدارا به سمت مواجهه، مقابله و معامله را دربرمی گیرد(در معادلهی جدید، تضعیف اقتصادی چین یک اولویت و تعامل با روسیه به معنای واگذاری کریمهی ازدسترفته و سوریهای سوخته است درازای طمع بر طعامی چربتر) اگر تاکنون آمریکا در پی تضعیف بود، استراتژی او از امروز تغییر، سرنگونی و فروپاشی رژیم در ایران است] (سێگۆشهی ترامپ، ئێران و کورد / ۶/۰۲/۲۰۱۷)
در معادلات جدید:
[-فتح نسبی در مقیاس جهانی، وابسته به میزان تسلط بر خاور نزدیک و آسیای دور؛ و در مقیاس کوچکتر به معنای احقاق حقوق و نهایت دستیافت ممکن برای نقشآفرینان جدید در ایجاد توازن نوین است.
-عمق و وسعت مداخلات منطقهای، تداوم سیاستهای مخرب، توسعه تروریسم، ایجاد ناامنی و ابهام در فرجام برجام، ضرورت تغییر رژیم را به گفتمانی معمول و منطقی کرده است. با در نظر گرفتن تشکیل جبههای جهانی-منطقه ای-عربی، رویارویایهای مستقیم-نیابتی و تنشهای نظامی- دیپلماتیک، کوچکترین اتفاق، خطا یا اشتباه در محاسبات میتواند آغازگر جنگی خارجی باشد؛ و خفقان سیاسی، نارضایتی محرومان، گرسنگی و بیکاری، بروز و تشدید جنبشهای اجتماعی، اعتراضات ملی و اعتصابات عمومی-صنفی، کشور را به سمت جنگ داخلی میکشاند](کوردها بهسوی منشوری برای همگرایی/ ۲۹-۰٨-۲۰۱۷)
ب)
[پس از لوزان نیز، خاورمیانه همچون نقطه تلاقی ملل و آوردگاهی ایدئولوژیک همچنان بحرانزا، متشنج و بیثبات باقی خواهد ماند و محور فعالیتها از رقابت استراتژیک و تلاش جهت پیشبرد منافع و گسترش نفوذ، به نبردی برای بقا، دفاع از موجودیت و تقابل رودررو خواهد انجامید. آنچه ایران در لوزان به دست آورد زمان و فضای کافی در راستای:
-بازسازی و گسترش روابط اقتصادی، ترمیم زیرساختها و صنایع سنگین،
-تأمین پدافند هوایی کارآمد،
-تمرکز بر حمایت از متحدان منطقهای،
- لغو قطعنامههای شورای امنیت و تحریم اشخاص حقوقی و حقیقی (بخش هستهای)،
- آزادسازی بخش عمدهای از داراییها،
- مشروعیت بخشی به برنامه هستهای،
و حفظ ساختار و زیربنای هستهای بود که در کنار تجربه پیشین، او را قادر خواهد ساخت تا در صورت نیاز بهسوی اتمی شدن گام بردارد.
در سوی دیگر نیز، غرب با:
-ایجاد محدودیت و ممنوعیت ۱۵ ساله در گسترش برنامه هستهای،
-کاهش چشمگیر ذخایر اورانیوم با غنای بالا،
-پذیرش دائم پروتکل الحاقی از سوی ایران و نظارت کامل آژانس بر فعالیتهای هستهای،
-تغییر در کاربری و کاربرد برخی از تأسیسات و پیشبینی زمان گریز هستهای یکساله،
برنامه هستهای ایران را متوقف کرد که با شفافیت صورت گرفته میتواند، به تحولات آتی چشم دوخته تا در صورت نیاز به گزینههایی دیگر ازجمله اقدام نظامی متوسل شود. اما:
۱-در اقتصاد ایران با ساختاری دولتی، وابسته به نفت و رانتی که در انحصار نهادهای امنیتی-مذهبی است، درآمد ناشی از رفع تحریمها و دسترسی به منابع مالی صرف افزایش سرکوب، سانسور و ترویج فساد مالی و اختلاس خواهد شد. مازاد آن نیز به تقابل ایدئولوژیک، تقویت گروههای تروریستی و تداوم دخالتهای فرا منطقهای اختصاص خواهد یافت.
۲-آسیبهای وارده به زیرساختهای اقتصادی ایران عمیق و جدی است. ترمیم شکاف و بهبود شرایط اقتصادی امری زمانبر و نیازمند مدیریتی کارآمد است. بازگشت ایران به چرخه اقتصادی، با مقابله و مقاومت رقبای اقتصادی در منطقه توأم خواهد بود. تا زمانی که ثبات و امنیت ایران جای تردید است، یافتن شرکای درازمدت و کلان اقتصادی آسان نیست.
٣-چنین توافقی سیاستهای کلان خارجی-منطقه ای و رویکرد داخلی ایران را تغییر نخواهد داد. جمهوری اسلامی همواره یک دیکتاتوری ایدولوژیک–مذهبی و با ساختاری غیرمتعارف و تکحزبی باقی خواهد ماند. خروج رژیم از انزوای کنونی، به معنای گسترش تروریسم و ناامنی در منطقه خواهد بود و هرگونه تغییر عمده در رویکرد فعلی نظام بهمثابهی فروپاشی ماهیت کنونی آن است.
نفوذ گسترده سپاه، توسعه برنامه نظامی-موشکی و حمایت از تروریسم، مجدداً واکنش بینالمللی را به همراه داشته و تداوم سرکوب، نقض گسترده حقوق بشر و فروپاشی اجتماعی در داخل شورش و قیام مردمی را به دنبال خواهد داشت] (لوزان، توافقی شکننده در آستانه سقوط/ ۷-۰۵-۲۰۱۵)
پ.ن: ارجاعات گزیدهای از نوشتههای پیشین و منتشر شده است.
|