سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

میراث به جا مانده از رفیق فیدل کاسترو


رحیم سپهری


• آیا باید در چارچوب "حقوق بشری" تحمیل شده از سوی سرمایه داری فکر و عمل کنیم و یا می بایستی مفهوم وسیعتری را در نظر بگیریم؟ اگر ایجاد امکانات مناسب برای برابری جنسی، حقوقی، اجتماعی و سیاسی و ایجاد امکان تحصیل رایگان، بهداشت رایگان و همکاری و همیاری اجتماعی چه در عرصه داخلی و چه در عرصه خارجی در زمره حقوق بشر به حساب نمی آید، چه چیز دیگری باید به آن افزود؟ ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱٨ آذر ۱٣۹۵ -  ٨ دسامبر ۲۰۱۶


در شامگاه ۲۵ نوامبر رفیق فیدل کاسترو، با یاران خود، با کوبا و با تمامی کسانی که در راه آزادی، صلح، دموکراسی و عدالت اجتماعی مبارزه می کنند، به درود گفت. با مرگ کاسترو، پایان زندگی یک انسان رقم خورد ولی همزمان زایش افسانه ای را نیز به همراه خود داشت. انسانی که بیش از شش دهه از تاریخ معاصر جهان و مبارزات آزادی خواهانه، عدالت جویانه و استقلال طلبانه ، به ویژه در آمریکای لاتین ، آفزیقا و خاور میانه با نام او گره خورده است. انسانی که در زمان حیات خود الهام بخش مبارزات عدالت جویانه انسان های فراوانی در سراسر جهان بود و به یقین در آینده نیز تاثیر خود را بر جای خواهد گذاشت.
کاسترو زندگی خود را وقف مبارزه ای بی امان و خستگی ناپذیر علیه بی عدالتی ها، استثمار و استعمار کرد. میراث به جا مانده از او، گسستن زنجیر اسارت میلیون ها انسان نه تنها در کوبا و امریکای لاتین، بلکه در سایر نقاط جهان و بویژه آفریقا بوده است. میراثی برای انسان هایی که با الهام از انقلاب کوبا به رهبری کاسترو، برای رهایی از یوغ اسارت و بندگی جنگیده اند و می جنگند. میراثی که نشان داد که جهانی دیگر ممکن است و می توان فردایی نوین و عاری از ستم را بنا نهاد.
پشتیبانی او از بسیاری از جنبش ها و مبارزات مردمی در سراسر جهان، خود بیانگر نگرش و اعتقاد عمیق او به انترناسیونالیسم بود. پشتیبانی او از جنبش فلسطین، مبارزه مردم آفریقای جنوبی علیه رژیم آپارتاید، مبارزات استقلال طلبانه مردم موزامبیک و اعزام نیروهای مبارز کوبایی به آنگولا و دفاع از جنبش مردمی آنها و پشتیبانی تمام عیار از حرکت ها و جنبش های مردمی در آمریکای جنوبی و لاتین، همه تاییدی بر آن هستند. یکی از بزرگترین آنها به یقین نقش درخشان و بلامنازعه کوبا و فیدل در سرنگونی رژیم آپارتاید بود. هرچند که "تاریخ نگاران" غربی در نوشتارهای خود به عمد بسیاری از واقعیت های مبارزات مردم آفریقا علیه رژیم آیارتاید را به عمد حذف می کنند، به ویژه نقش تعیین کننده کوبا را، با اینحال هیچکس بهتر از نلسون ماندلا نمی تواند نقش کوبا و فیدل را در سرنگونی رژیم آپارتاید بیان کند. کسی که عمیق ترین رابطه دوستی و برادرانه را با کاسترو داشت و عمیق ترین احترام ها را برای او قایل بود.
ماندلا تنها چند هفته پس از آزادی از زندان و در دیداری که در سال ۱۹۹۱ از کوبا داشت، در همین رابطه گفت: "مردم کوبا جایگاه ویژه ای در قلب های مردم آفریقا دارند. انترناسیونالیست های کوبایی برای استقلال، آزادی و برقراری عدالت در آفریقای جنوبی، کمک های بی نظیری را ارایه کرده اند."
اعزام نیروهای انقلابی کوبا به آنگولا در دهه های ۷۰ و ٨۰ و موفقیت شان در شکستن تابوی برتری"نژاد سفید" و سرنگونی رژیم آپارتاید که از سوی امپریالیست های آمریکایی و اروپایی پشتیبانی می شد، همچنان به عنوان یکی از بزرگترین خدمت های دولت انقلابی کوبا در آفریقا به حساب می آید.
با وجود این، رسانه های غربی در مورد ماندلا و کاسترو، دو انسان که در راه آرمان های مشترک که همانا رهایی و بهروزی بشریت است، مبارزه می کردند، برخوردی دوگانه و متضاد را نشان می دهند. آنها ماندلا را به عنوان انسانی آزادیخواه و سمبل مبارزه برای آزادی معرفی می کنند در حالی که همتای او، که علاوه بر کشور خود، برای آزادی در سراسر جهان تلاش کرده است، را "دیکتاتور"، مخالف "آزادی" و ناقض "حقوق بشر" معرفی می کنند. رسانه های غربی با مرگ کاسترو بهانه جدیدی را به دست آوردند تا با بی شرما نه ترین دروغ پردازی ها بار دیگر او را مورد حمله های تبلیغاتی خود قرار بدهند که خود نشانه عمق خشم آنها از کسی است که جدی ترین مانع برای به شکست کشاندن انقلاب کوبا بود. متاسفانه در همزبانی و همراهی با این تبلیغات، در سایت های فارسی زبان نیز این گونه حمله ها باز تاب بسیار وسیعی و البته با شدت بیشتر، وبه ویژه از سوی برخی از مدعیان چپ داشت.
بسیاری، که القابی چون "کارشناس سیاسی"، "تحلیل گر" و یا "صاحب نظر" را یدک می کشند، این تبلیغات هدفمند و ضد مردمی غرب را در "تحلیل " ها ونوشته های خود به طور وسیع منعکس کرده اند و این در زمانی صورت می گیرد که سرمایه داری تلاش می کند تا سوسیالیسم را سیستمی شکست خورده و غیرقابل دسترسی معرفی کرده و پذیرش سیستم سرمایه داری را اجتناب ناپذیر نشان دهد . این به اصطلاح مدافعان آزادی و دمکراسی نیز مغرضانه و چاپلوسانه, در عین برجسته کردن برخی از فعالیت های انقلابی و مردمی کاسترو, که البته اگر میتوانستند آنها رانیز ذکر نمی کردند، ازنبودن آزادی و دمکراسی و وجود دیکتاتوری در کوبا می گویند. این به اصطلاح صاحب نظران مدافع آزادی ودموکراسی , رهبری انقلابی را دیکتاتور می خوانند که راه آزادی و استقلال و دموکراسی را در بسیاری از کشورهای آفریقایی و آمریکا ی لاتین را هموار کرد و با کمک های بی دریغ خود سبب سرنگونی بسیاری از دیکتاتوری های حاکم شد و آنچنان شرایطی را فراهم آورد که بدون این کمک ها به یقین شرایط این کشورها نمی توانست تغییر کند .
آنها فراموش می کنند و یا به عمد این را نادیده می گیرند که انقلاب کوبا در یکی از فقیرترین کشورهای جهان به وقوع پیوست که در آن دیکتاتوری مخوف و دست نشانده باتیستا غیرانسانی ترین شرایط زندگی را برای مردم به وجود آورد بود . انقلابی در ۱۵۰ کیلومتری هارترین قدرت امپریالیستی جهان که همواره رژیم های انقلابی و جنبش های استقلال طلبانه را با خشن ترین و غیرانسانی ترین شیوه ها سرکوب کرده و می کند. در مورد کوبا همین بس که به اعتراف خود رسانه های غربی، بیش از ششصد بار به جان فیدل کاسترو با نظارت کامل سازمان های امنیتی ایالات متحده، سوقصد شد و بارها ناراضیان کوبایی با پشتیبانی مالی و نظامی آمریکا، به کوبا حمله کردند که نمونه بارز آن حمله نظامی به خلیج خوک ها بود. حمله ای تمام عیار که با رهبری و حضور مستقیم فیدل در دفاع از کشور انقلابی، با شکستی سهمگین مواجه شد و نیروهای ضذ انقلابی با تحمل تلفاوت وسیع مجبور به بازگشت به آمریکا شدند.
در انجا سئوالی مطرح می شود. این سئوال که "آزادی" و "دمکراسی" برای این "صاحب نظران" سیاسی چه مفهومی دارند؟
پس از فرو پاشی کشورهایی که راه رشد سوسیالیستی را پیش گرفته بودند، با تبلیغات گسترده ای که رسانه های غربی سامان دادند، سرمایه‌داری جهانی بعنوان وجهی از سرنوشت به ما عرضه می شود که در مقابل آن فرد نمیتواند مبارزه کند. فرد یا خودش را با ید با آن تطبیق دهد و یا توسط تاریخ از رده خارج می شود و شکست می خورد. انقلاب های رهایی بخش و ترقی خواهانه قرن گذشته محکوم شده و به عنوان عاملی بازدارنده رشد سیاسی و اقتصادی معرفی می شوند، به ویژه انقلاب اکتبر به عنوان "خطایی تاریخی" و حتی "فاجعه آمیز" معرفی می شود. لنین به عنوان عامل اصلی این خطا مورد حمله قرار می گیرد و برخی احزاب مارکسیستی – لنینیستی نام او را از برنامه و جهان بینی خود حذف کرده اند. حذفی که در واقع به مفهوم نفی حرکت های انقلابی جنبش های سوسیالیستی ومردمی است. در چنین شرایطی، به مبارزین راه آزادی، دمکراسی و عدالت اجتماعی، چنین تلقین می شود که در شرایط موجود، تنها کاری که فرد میتواند انجام دهد این است که از انقلاب علیه سرمایه داری دست بردارد و "سرمایه‌داری جهانی را تا حد امکان انسانی" کند، و در راه “سرمایه‌داری با چهره‌ای انسانی” تمامی تلاش خود را به کار بگیرد. (این آن چیزی است که ماهیت واقعی معتقدان به راه سوم و آنچیزی که این اندیشه حول آن می‌چرخد را نشان میدهد. یعنی ایجاد آشتی طبقاتی، هرچند که برخی از این مدعیان حتی طبقات را نیز نفی می کنند).
به این مدافعان آزادی باید یادآور شد که تفاوتی ماهوی و عمیق بین دمکراسی و آزادی بورژوازی و دمکراسی و آزادی سوسیالیستی وجود دارد.
بورژوازی و حامیانش به کاسترو و تمامی کشورهایی که راه رشد سوسیالیستی را پیش گرفته اند، متهم به پایمال کردن دموکراسی و نقض حقوق بشر می کنند، ولی انقلاب کوبا به مانند بسیاری از جنبش های انقلابی و مردمی، تحرک بی سابقه ای را برای بسط و توسعه همه جانبه و عمیق دمکراسی در میان توده های زحمتکشی که تحت ستم سرمایه داری بوده اند، ایجاد کرده است. با پیروزی انقلاب کوبا، دموکراسی اکثریت وسیع مردم یا به عبارت دیگر دموکراسی سوسیالیستی (برای زحمتکشان)، که با دموکراسی بورژوایی متفاوت بود (یعنی دمکراسی برای استثمار کنندگان، سرمایه داران و ثروتمندان)، مستقر گردید.
دموکراسی بورژوایی در حرف قول تساوی و آزادی می دهد و از عبارات پرشکوه، کلمات موقرانه، وعده و وعیدهای فراوان و شعارهای عوامفریبانه آزادی و برابری استفاده می کند. اما این دموکراسی در واقعیت استتاری بر عدم آزادی و تحقیر زحمتکشان و استثمارشوندگان است. در مقابل دموکراسی شورائی یا سوسیالیستی به جنگی بی امان و بی وقفه علیه این ریاکاری ها و دروغ پردازی های سرمایه داری می پردازد و با صراحت اعلام می کند که تا زمانیکه کارگران و زحمتکشان و ستم دیدگان جامعه از زیر سلطه سرمایه رها نشده اند، آزادی واقعی وجود نداشته و نمیتواند وجود داشته باشد.
لنین بارها و به درستی در مورد برابری و آزادی این سئوال ها را، از کسانی که در لوای "دفاع " از"آزادی"، "دمکراسی" و "برابری"، علیه منافع زحمتکشان فعالیت می کنند، مطرح می کند که
” برابری کدام جنس با کدام جنس؟”
” برابری کدام ملت با کدام ملت ؟ “
” برابری کدام طبقه با کدام طبقه ؟ ”
آزادی از چه سلطه ای؟ آزادی از سلطه کدام طبقه؟ آزادی برای کدام طبقه؟
و اضافه می کند:
آنان که از سیاست، دموکراسی، آزادی و برابری و سوسیالیسم صحبت می کنند ولی درعین حال این سوالات را پیش نمی کشند و آنها را در این پیش زمینه قرار نمی دهند، آنها را مخفی نگه می دارند و ظاهرسازی می کنند، بدترین دشمنان زحمتکشان، گرگهائی هستند که به لباس میش در آمده اند و تندترین مخالفان کارگران و زحمتکشان و خدمتگزاران مالکین، تزار و سرمایه داران هستند.
این "صاحب نظران"، به گونه ای با رهبران انقلابی برخورد می کنند که گویی آنها جدا از جامعه، تاریخ و فراز و نشیب های تحولات سیاسی و اجتماعی هستند و گویی تمامی سخنان و رفتار و تصمیم های آنها، حتی در کوچک ترین جزییات شان می بایستی به دور از هر نقص و اشتباهی باشد. آنها انسان هایی به مانند سایر انسان های دیگر بوده و هستند، با این تفاوت که در مسیر مبارزاتی خود برای آزادی، صلح، دمکراسی واقعی و عدالت اجتماعی، عزمی راسخ و اراده ای پولادین از خود نشان دادند و اگر توانستند رهبری مردم را در مبارزاتشان بر عهده بگیرند و سپس در مسیری صحیح به پیش ببرند، به دلیل پایبندی آنها به اصول مبارزاتی شان و تلاش برای به عمل درآوردن اهداف جنبش و انقلاب بود. این گونه از رهبران مردمی بر این اعتقاد بوده اند که برای پیش بردن اهداف مترقی هرجنبشی می بایستی به مردم اعتماد کنند ومی بایستی پشتوانه مردمی را به تکیه گاه جنبش خود تبدیل کنند. آنچه که فیدل در کوبا انجام داد. او در انتقاد از خود می گوید:
"من اشتباهاتی داشته ام، اما این اشتباهات نه در استراتژی، بلکه فقط در تاکتیک ها بوده است."
اما تلاش وسیعی از طرف حامیان سرمایه داری صورت می گیرد تا با محکوم کردن این یا آن سخن و حرکت کاسترو، تمامی دست آوردهای شگرف و دوران ساز انقلاب کوبا به رهبری فیدل، زیر سئوال بروند، آنها را تخریب کنند و غیراصولی و غیرانسانی جلوه دهند.
فیدل و انقلاب کوبا متهم به "نقض حقوق بشر" هستند. کشوری که تنها ۲ سال پس از انقلاب، بیسوادی را ریشه کن کرد و در مقامی بالاتر از ایالات متحده، انگلستان و بسیاری کشورهای دیگر قرار گرفت. در کوبا حضور فعال زنان در عرصه سیاسی و اجتماعی امری عادی است تقریبا نیمی از نمایندگان منتخب مردم را زنان این کشور تشکیل می دهند.
رفیق فیدل اعتقادی عمیق به سوسیالیسم و به قدرت شورایی داشت و تمامی توان خود را برای به وجود آوردن سازمان‌های مردمی که بتوانند در ادارهٔ کشور شرکت کرده و تاثیرگذار باشند، به کار برد. او خواستار پایان دادن به استثمار اقتصادی، و مخالفت با همهٔ اشکال ستم و تبعیض بود. کوبا در زمره کشورهایی است که بالاترین سرمایه گزاری ها را برای آموزش و پرورش اختصاص داده است که برابر با ۱٣ درصد از درآمد ناخالص این کشور است. در مقایسه، ایالات متحده ۵.۴ درصد، کانادا ۵،۵ درصد، فرانسه ۵،۹ درصد و بریتانیا ۶،۲ درصد از درآمد ناخالص ملی خود را به آموزش و پرورش اختصاص می دهند. کاسترو اعتقاد داشت که آموزش راه رهایی است.
مرگ و میر در بین کودکان کوبا یکی از پایین ترین تعداد در جهان است. این رقم در سال ۲۰۱۵ برابر با ۴.۹ بود در حالی که این رقم برای آمریکا برابر با ۵.۴ بود و دوکشور نفت خیز و پولدار خاورمیانه، کویت و عربستان به ترتیب ارقامی برابر با ۷.٨ و ٨.۷ داشتند. و باز این سئوال مطرح می شود که حقوق بشر چه مفهومی باید داشته باشد؟ آیا باید در چارچوب "حقوق بشری" تحمیل شده از سوی سرمایه داری فکر و عمل کنیم و یا می بایستی مفهوم وسیعتری را در نظر بگیریم و برای دست یابی به آن بکوشیم؟
اگر ایجاد امکانات مناسب برای برابری جنسی، حقوقی، اجتماعی و سیاسی و ایجاد امکان تحصیل رایگان، بهداشت رایگان و همکاری و همیاری اجتماعی چه در عرصه داخلی و چه در عرصه خارجی در زمره حقوق بشر به حساب نمی آید، چه چیز دیگری باید به آن افزود؟
به یقین رقابت غارتگرانه سرمایه داری که به بهای محرومیت ها ی اقتصادی، اجتماعی سیاسی و حقوقی صدها میلیون نفر می شود و ترس از آینده و عدم اطمینان به آینده در سیستم مسلط سرمایه داری نمی تواند تامین کننده حقوق بشر واقعی باشد. آنچه که مدافعان حقوق بشری در چارچوب سرمایه داری، تلاش دارند تا به دیگران تحمیل کنند.
یادگار رفیق فیدل و یاران او، کشور و ملّت آزاد کوباست که مردم آن مستقیمأ دربارهٔ توسعه و تحکیم سیستم حاکم بر آن تصمیم می‌گیرند. ارثیهٔ به جا مانده از رفیق فیدل کاسترو ایجاد سازمان‌دهی سیستم سیاسی، اجتماعی، و فرهنگی خاص کوبا است که به یقین پس از او نیز الهام بخش جوانان و فعالان سیاسی خواهد بود که بر این باور هستند که می توان جهان دیگری را با تکیه بر مردم و فارغ از قوانین ضد بشری امپریالیسم و سیستم سرمایه داری بنا نهاد.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۶)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست