سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

کجا ایستاده‌اید؟ - محمد مالجو

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : کیوان

عنوان : توجه بیشتر
من هم با نظر اقای علی م. موافق هستم. ضمن اینکه بنظرم هم اقای زرافشان و هم اقای مالجو هر دو دارای اندیشه چپ و در نهایت هم هدف هستند و این گفتگو را باید دوستانه در نظر گرفت. برچسب زدن و تخطئه کردن روش مناسبی برای اظهار نظر نیست. شخصا معتقدم که بشریت مدیون و وام دار انقلاب اکتبر است. مشکل این بحث هم همان است که فقط بر وجهی از این تلاش خونین و گرانبها متمرکز شده است. نقد من به دیدگاه اقای مالجو ان است که ایشان اسیر یک روایت خاص تبلیغاتی سرمایه داری از تجربه و تلاش اکتبر شده اند که وجه عمده ان نیست. ما برای فهمیدن اهمیت انقلاب اکتبر نیازی نداریم که به دهها و صدها کتاب مراجعه کنیم. ما نقش و اهمیت ان را امروز روی شانه هایمان حس می کنیم و داریم با ان نفس می کشیم. اتحاد شوروی هر ایرادی که داشت نفس وجودش یک دستاورد برای بشریت بود. انقلاب اکتبر را از فرزندش نمی توان جدا کرد.
٨۴۴۷۲ - تاریخ انتشار : ۲۴ فروردين ۱٣۹۷       

    از : علی م

عنوان : جنگ گلادیاتوری
به نظر می رسد آقای دکتر مالجو قدم به قدم به روش های جنگ گلادیاتوری که آقای زرافشان هم در آن چیره دست است، نزدیک می شود و برای خراب کردن نظر قابل انتقاد مقابل در هر پاراگراف چند جنازهٔ به خون غلطیده ردیف می کند تا عواطف خوانندگانش را علیه لنین و استالینی که زائیدهٔ روش های لنینی می داند، بر بیانگیزد.
آیا این تحلیل مارکسیستی ست؟
ایا نباید برای بررسی هر شرایطی، وضعیت اجتماعی بوجود آمده و دگرگونی های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و نبرد طبقاتی صورت گرفته در بطن جامعه را مورد ارزیابی قرار داد، نیروهای مختلف سیاسی را بر آن بستر باز شناخت و رویارویی های آن ها را در صحنهٔ این نبرد طبقاتی باز شناخت و اگر برخوردی امنیتی صورت گرفته و حکم اعدامی به ناحق داده شده را افشا کرد و محکوم نمود ؟
ایا از این مسیر خارج نشده و زبانتان به زبان کمونیزم ستیزان حرفه ای نزدیک نشده است؟ چرا؟ به دام افتاده اید جناب مالجو ...؟ زرافشان ها کارشان همین است و شما به دام افتاده اید...متاسفانه برداشت خوبی از سخنانتان نمی رود.
در طی همان دورهٔ استالینی ای که از کشتارهای سیاسی اش نام می برید، وضعیت تولید چگونه است؟ رشد اقتصادی چه پیشرفتی داشته؟ عدالت اجتماعی چه تحولی پیدا کرده؟ سوادآموزی به کجا رسیده؟ رشد علمی فنی در زیر تحریم های مرگبار همه جانبه چه جهشی داشته، وضعیت فرهنگی چیست؟ آیا این ها بخش دیگری از همان تاریخ نیست؟ آیا می شود تنها و تنها با رجوع به احکام دادگاه ها آن هم حتی بدون تبارشناسی علت رویارویی ها، تاریخ را تحلیل کرد و این تحلیل را مارکسیستی و نه مارکسیستی، حتی تحلیلی علمی و متعادل نامید؟
آیا این همان روشی نیست که مجاهدین خلق دارند که دو بمب گذاری در مرکز حکومت جمهوری اسلامی و هزاران ترور خیابانی از مدافعان این رژیم دیکتاتوری را کنار می گذارند، و تاریخ را بر اساس شهید شدن مبارزان سازمانشان می نویسند؟
مسلم است که اعدام هر فرد و نه فقط مخالف سیاسی، حتی یک مجرم عادی، یک جنایت تمام عیار است، اما شما دارید از دوره ای صحبت می کنید که تقریبا همه نیروهای سیاسی درگیر، شعار اعدام باید گردد، سر می دهند و اغلب با گروه های مسلح و بسیاری شان با کشورهای طرف جنگ با اتحاد شوروی در ارتباط بوده اند. خشونت ذاتی آن دوران در گارد سفید کم تر از گارد سرخ نیست. همین خشونت جنگ است که بعدا نهادینه می شود.
وقتی شما همهٔ بستر تاریخی را از این جنایات می گیرید و این بدن های خونین از گلوله های ظلم را جلوی چشم ما می گذارید، در ما نه تنها از استالینی که کشورش را گیریم با روش های بسیار اقتدارگرا به یک ابرقدرت تبدیل کرد و جهان را از فاشیسم نجات داد تنفر ایجاد می کنید، بلکه از لنینیزم، و مارکسیزم و چپ بیزار می کنید.
برای چه؟ دستاورد شما چیست؟
آیا همین سخنان در طول تاریخ عینا از طرف کسانی تکرار نشده که دشمنی خود را با هر ترقیخواهی چپ اثبات کرده اند؟
چه لزومی دارد اگر امروز تفکر دیگری داریم، شیوهٔ دیگری را برای پیشبرد اهداف چپ به صلاح می دانیم، بر آن شیوه ها نقد داریم، به جایی برسیم که سنگ قبر ها را هم بشکنیم.
متاسفانه، این تنفر و ستیز از فکر و پراتیکی متفاوت، آن هم در ده ها سال قبل و سپهر سیاسی متفاوت، هیچ امروزین نیست. بوی همان اندیشه های کهنه را می دهد که بدان نقد دارید.
تکلیف جریان مردمگرای چپ با این جنگ های گلادیوتوری حل نمی شود، روش های اقتدارگرایانه همانطور که می دانید از پدرسالاری هایی ریشه می گیرد که هنوز هم در جامعه ما گسترده است و تا هست بخشی از چپ ما آن را نمایندگی خواهد کرد و یا بدان گرایش خواهد داشت.
درست همین لحظاتی که دارم این نظر را برای شما می نویسم، جنایتکارانی که در هیچ مقیاس و میزانی با بدترین چهره های تاریخی ما چپ ها قابل مقایسه نیستند دارند طرح هایی برای به جهنم تبدیل کردن خاورمیانه و از جمله مردم ما می ریزند، ما براستی کجا ایستادیم که مشغول دعواهای گروهی خویشیم؟
٨۴۴۴۷ - تاریخ انتشار : ۲۲ فروردين ۱٣۹۷       

    از : سید مهدی جباری

عنوان : چرا ادمو دسی دسی شرمنده میکنید اخه قربونتون برم؟
در این عالمی که چون موی زنگی همه چیز در هم افتاده و جهانخواران و ظالمان زندگانی ملیونها انسان رو به بازی و شوخی گرفته اند..لااقل شما ادمو به شک و تردید نکشانید.
ما که هر روز و هر دم میگیم: گه خوردیم که فلان کارو کردیم..فلان جا رفتیم..فلان چیزو نوشتیم..صدها دیگر..عادت شده اینبار هم بشما بگوئیم: اقا ما غلط کردیم شما با ..اخه یه پیامو انتشار دادن که یک روز معطلی نداره قربان قدو بالای همه شما و مرام همه شما بروم..منتشر نشدن هزار فکر میاد تو این مغز ..موی سر زنگی ما..که چه و چه!
چقدر ما خصوصآ ایرانیان داخل ..چقدر کم تحمل شدیم٬انگار مغز ها تربیت شده اند برای بد برداشتی..سوء تعبیر و شکاکی.همه اینجورند اقایان.شما باز با ان دو پیام زشت چاپ کردید...حق بدید بما که اینجا جان و روان و همه زندگی ما به لب رسیده.دیگه مغز ها قدرت درست راه رفتن رو ندارن بخدا.قربان کردار شما و بزرگیتان.همه شما را میبوسم.
ببخشید این حقیر را.
٨۴۴٣۴ - تاریخ انتشار : ۲۲ فروردين ۱٣۹۷       

    از : سید مهدی جباری

عنوان : سکوت سرشار است از ناگفته ها
سلام اقای مالجو..
ملاحظه میفرمائید که پاسخی ندارید.زیرا واقعیت است انچه نوشته شده در دو سه پیام خطاب به شما.نیاز حیاتی و ملی امروز همه ما انسجام اعتراضات مدنی ست کشاورزان استان اصفهان/مردم خوزستان ..میبینید که نقاط دیگر ایران در سکوت است فعلآ!

شکل دادن ٬رهنمود کردن و سازمان دادن این اعتراضات از وظائف ملی میهنی ماست.ما که در ایران زندگی میکنیم باید کوشا تر از هموطنان خارج از کشور باشیم.روسیه مانند هیولائی بی شاخ و دم دهان باز کرده است..جنوب ایران ٬چین هموطنان ماهیگیر ما را میکشد! شما در همین بخش ببینید هموطنان ما در باره سازمان چریک ها و مارکسیسم و اقتصاد مارکسیسم.و.و هر روز مینویسند و مینویسند.چه حاصلی و چه فایدئی برای کشور و مردم ما دارد این گونه بحث ها؟
ایران هر روز به ویرانی کامل نزدیک تر میشود.شما و من میدانیم چه خبر است اینجا و اقای زرافشان و رئیس دانا و دیگران.چگونه شما امور کشوری را بترتیب اهمیت ان ٬مورد بحث قرار میدهید؟مگر نه این است که امور هر کشوری نسبت به درجه اهمیتش باید مورد ارزیابی کارشناسان مختلف امور ..قرار گیرد؟
مسئله اب و خشکسالی مناطق جنوبی..زمزمه های خوزستان و تجزیه نفت که از ادهاف چرچیل و دولت او بود در حال شکل گرفتن است.وقتی یک منطقه پر اهمیت استراتژیکی دچار اعتراضات شود و بقیه مناطق خیر..در انتها همان بخش جدا خواهد شد.انگلستان این تجربه را در مورد هندوستان وبرادران محمدعلی جناح و چگونگی روند جدائی پاکستان از هند دارد.بخوانید از اغاز همکاری محمدعلی جناح با سفیر انگلیس تنها بخش جنوب شرقی مسلمان نشین اغاز اعتراضات انجام گرفت.امروز ماجرای خوزستان شباهت شگفت انگیزی با سیاست های بریتانیا در قرن هجدهم دارد..اینها شاید مربوط به این بحث نباشد که نیست بنده فکرم رسید بنویسم..در کل اقای مالجو..اگر وضعیت سیاسی منطقه و کمپانی های انرژی /نفت و گاز را کارشناسان و روزشنفکران ما نبینند و در پی چاره نباشند ..ایران به ویرانی میرسد.امروز بازی شطرنج است در منطقه و کشور ما
در طبقه بندی مسائل مهم امروز ما ..چیست که مقدم بر بقیه امور است ؟
من میدانستم که شما سکوت خواهید کرد.زیرا جوابی نیست در برابر این پرسش...
شاید همه ما خسته و نا امید از پراکنده گی ها..دشمنی های عقیدتی /سیاسی و مسائل دیگر..سنگینی همه این سالها و مشکلات..ادمی را درمانده میکند.انگار نا خداگاه به انتظار مینشیند!
موفق باشید
٨۴۴۲٣ - تاریخ انتشار : ۲۱ فروردين ۱٣۹۷       

    از : سید مهدی جباری

عنوان : نوحی دیگر بباید و...طوفان دیگری
اقای مالجو٬هممیهن نخست اشاره کنم که بشما ارادت دارم:
دوست عزیز یکی از علل مهم ترقی و پیشرفت کشورهای غربی که امروز بعنوان کشورهائی که با سیستمی دمکراتی/دمکراسی اداره میشوند و تقریبآ از رفاه نسبی و ازادی های نسبی ٬نیز برخوردارند ٬این است که بعد از جنگ دوم (انچه که تاریخ شان تآئید میکند) نسبت به هر شرائط منطقه ئی و جهانی ..سیاستهایشان را با دیگر کشورها تعین کرده اند و لزوم نیاز کشور خود را دریافتند و به رفع ان کوشیدند.
در مجموع انچه ما در خانه امان امروز بدان محتاجیم باید اگاه شده در رفع ان بکوشیم.
از گفته های مشهور ملکم است که :پی بردن به نیازهای کشور و رفع انها به ترتیب اهمیتشان ..همان پله های ترقی و پیشرفت است.
مشکلی که امروز در مورد ما و کشورمان مشهود است و به وضوح دیده میشود همین است که ما راه را گم کرده ایم٬مشکلاتمان را/نیازهای جامعه و مردممان را نمیبینیم..مانند این است که بدنبال گمشده ئی هستیم و میگردیم..سوال خیلی ساده و روشن است:
چه باید کرد امروز؟
بسیاری از نویسندگان ایرانی در مورد حوادث تاریخی یکصد سال گذشته٬جنبش ها و شکست ها پژوهش کرده و میکنند و همواره نه همگی به نتایج همگونی رسیده اند و نه در واقع با یکدیگر تماس و رابطه و اتحادی دارند..هر کسی حرف خود میزند و ارابه خود میراند.واصولآ مبحث هائی که هیچگونه ربطی به دردها و زخمها و مشکلات امروز ما ٬ایرانیان ندارد٬مطلقآ ندارد.چنین مباحث علمی در داخل ایران ناشناخته است مردم ما هیچگونه پیوندی و اطلاعی از چنین عالمی ندارند.درد ایرانیان و ایران چیست امروز؟بحث شما با اقای زرافشان..ربطی به ما و هزاران مشکلات ما و کشور ندارد.در ضمن هم نوزادی زاده شد..کسانی که مسئولیت پرورش این نوزاد را بدست گرفتند...گروه مناسب و لایقی نبودند..بعد از ۷۰ سال ان نوزاد بیمار شد و به رحمت ایزدی پیوست..اینکه چه باید کرد٬نه در این کوتاه نوشته میگنجد و اصولآ بحث دیگری ست و عالم دیگری...
اما به هر حال شناخت نیاز امروز کشور ما که دورانی بسیار حساس و خطرناک را طی میکند چیست؟امروز ما نیاز به نشستن در کنار هم/دست در دست/ایجاد تشکلی عظیم و متحد برای نجات کشور و ملتمان داریم.بحث های سیاسی/فلسفی و اینگونه هرچگونه رابطه ئی با شرائط امروز ما و وظایف ملی /میهنی ما ندارد.
من کار شما و زحمات شما و ارزشمندی نوشته شما را میستایم و ارزوی موفقیت برایتان دارم.امیدورام این مرزو بوم ٬اقوامی که قرنها در کنار هم در صلح ارامش زیسته انداز این ازمایش مهم تاریخی که تعین تکلیف با تاریخ ۱۵۰۰ ساله و اشغال امروز کشور است..بخوبی و سربلندی بیرون ایند و ایئیم.
شاد باشید
جباری
٨۴۴۰۹ - تاریخ انتشار : ۲۰ فروردين ۱٣۹۷       

    از : محمد میرزاپور

عنوان : آب در هاون کوبیدن
واقعیت این است که هر بحث تاریخی و نظری و تئوریک اگر در زمین سفت سیاست ما به ازای مشخص نداشته باشد در مجموعه چیزی انتزاعی و کتابخانه ای و حداکثر مجازی و صوری خواهد شد و بلافاصله فراموش و بایگانی خواهد شد. کل این مباحث اعم از خرده گیری های جناب زرافشان و پاسخ های طولانی و ملال آور و کپی پیست شده جناب مالجو در بهترین شرائط هیچ گرهی از مشکلات فراوان اجتماعی مردم ایران را حل نخواهد کرد و به هیچ نیاز فوری و مبرم و حتی دست چندمی پاسخ نخواهد داد و جدا از این که برخی برای ارضای حس کنجکاوی یک کلیکی روی این مقاله بکنند و چند خط آن را بخوانند و ول کنند هیچ ارزش نظری و کاربردی ندارد.
نکته دیگر این است که اصل این مباحثه از بیخ و بن خطا و نامربوط است. چرا که یک طرف بحث یعنی ناصر زرافشان یک مارکسیست تا حدودی ارتدوکس است و طرف دیگر یک سوسیال دموکرات غیرمارکسیست و کینزین است که قبله و آمال و مرادش پولانی است و در سیاست روز "سوسیالیسم" اش حداکثر تا قد و اندازه برنی ساندرز بالا می رود. آقای مالجو حتی منشویک نیز نیست که مثلا بتوان درباره مرحله انقلاب دموکراتیک با او بحث کرد و به نقش تاریخی بورژوازی ملی پرداخت. آقای مالجو هنوز سرمایه داری بودن مناسبات اقتصادی ایران را قبول ندارد و بارها به جای طبقه کارگر از اصطلاح ضدمارکسیستی "طبقات کارگری" استفاده کرده و می کند آقای مالجو بشدت مخالف نقش رهبری کننده طبقه کارگر است و عاشق و شیفته طبقه متوسط. در نتیجه این بحث از اساس نادرست است.
٨۴۴۰۵ - تاریخ انتشار : ۱۹ فروردين ۱٣۹۷       

    از : حمیدی

عنوان : اهمیت
آقایان مالجو و زرافشان
آیا این بحث شما مشکلی را در ایران و برای چپ ایران در این روزها حل می کند؟ عجیب نیست که چپی که یک بررسی معمولی از شرایط روز جامعه ندارد یخواهد از انقلاب اکتبر تحلیل مناسب ارائه دهد؟ این نوشته را مثلا کدام چپ روستاهای ایران یا چپ شهرهای بزرگ آمریکای لاتین که بخواند پاسخی برای پرسشهایش خواهد یافت؟ چپ ایرانی آخر کار مجبور خواهد شد نوشته های تاج زاده، کدیور و نهضت آزادی برای درک شرایط بخواند. در آمریکای لاتین نیز فکر خواهند کرد احمدی نژاد هنوز اصلی ترین مبارز ضد امپیریالیست ایران است و قید چپ ایران را با این تحلیلهای بی ربط به مسائل اصلی جوامعی همچون ایران باید زد.
حتی اگر شماپنج یا شش جمله در حوزه‍ی تحلیل مارکسیستی از جنبش دختران خیابان انقلاب، خیزش مردم الأحواز و دهقانان اصفهان بنویسد کاری مهمتر از این نوشتن این چنین نوشته های پر از بوی پوسیدگی و فیس و افاده (اطلاع از سندهای قدیمی کمونیستی) خواهد بود.
٨۴٣۹۶ - تاریخ انتشار : ۱۹ فروردين ۱٣۹۷       

  

 
چاپ کن

نظرات (۷)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست