سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

هجمه ی "دین خویان" دانشگاهی به آرامش دوستدار - مسعود نقره کار

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : ...

عنوان : رقم مغلطه بر دفتر دانش نکشیم
مغلطه ؟!
...
باریک شد اینجا سخن
دم می نگنجد در دهن
من مغلطه خواهم زدن
اینجا روا باشد دغا

عبوسی و کینه‌توزی در شأن فرهیختگان نیست. کسانی که دیگران را به ناپرسایی و نادانی متهم میکنند، قبل از هر چیز باید دوستدار متانت و آرامش باشند و آنرا از جمله در آثار خویش نشان دهند. یکسونگری و بحث جدلی و حق به جانبی از پیش و رنجیدن از پرسش و کنکاش، رقم مغلطه بر دفتر دانش کشیدن است.
رقم مغلطه بر دفتر دانش نکشیم
سر حق بر ورق شعبده ملحق نکنیم
٣۱۷٨٨ - تاریخ انتشار : ۱ آبان ۱٣٨۹       

    از : آخوندزاده ی سابق از تهران

عنوان : افشا این دین مبین ممنوع است
من البته درد آنها که بیجهت ضد آرامشند را می دانم. یعنی می توانم حدث بزنم. اگر چه رک گویی آرامش دوستدار را هم بر نمی تابم اما مثل آرامش مثل آن کسی ست که سینی حلوا نما را از پستو بیرون آورده و می گوید این نمایش حلواست و در حقیقت مدفوع است، و نباید آنرا مصرف خوراکی کرد، نه خوراک روح و نه خوراک جسم، و آنها که این افشاگری را برنمی تابند برای این است که به سینی بویناک و از آن بدتر به مزبله کده عادت کرده اند. آنها نمی خواهند این عادت هزاره ایشان مورد سئوال و پرسش و افشا قرار گیرد. من خیلی دلم می خواست حتا یک عمل درست و انسانی را در تمامی طول حیات پیامبر اسلام و امامین معصومین پیدا کنم ولی متاسفانه دریغ از یک نمونه. برای همین شاید ما نیازمند دهها و صدها چون آرامش هستیم تا این آرامش مرداب بویناک غوکان و کرمها و هزار پا ها را و مار و عقربها را بر هم زنیم. تا شاید بتوانیم طرحی نو دراندازیم. در ثانی باید بدانیم که بعضی از خارج نشینان و دانشگاهیان حزب اللهیان شعبه یپنسیلوانی و واشگتون و پاریس و لندن و شیکاگه و نیویورک و برلن و سیدنی و... هستند و البته هم از سفره می خورند و هم از میز.
اندکی صبر سحر نزدیک است
٣۱۷٨۶ - تاریخ انتشار : ۱ آبان ۱٣٨۹       

    از : چند نقطه

عنوان : پاسخی به ... که نوشته:تعصب چشم های بینا را کور و گوش های شنوا را کر میکند
حرف های شما آقای اشکوری را به یاد می آورد در گفتگوی تلویزیونی بی بی سی که در آن آقای آجودانی هم شرکت داشتند.
ایشان بادی به غب غب می انداخت و دوستدار را ضد اسلام معرفی می کرد تا کما فی سابق بر جهل مردم مسلمان متعصب سوار باشد و نان «روشنفکری دینی » را بخورد و افاده های آنچنانی.
دوستدار و اندیشه اش از جمله ناندانی شما ها را به خطر انداخته است.که مثل اطلاعاتی ها چند پشت وی را هم درآورده و مغلطه می کنید.
٣۱۷٨۱ - تاریخ انتشار : ۱ آبان ۱٣٨۹       

    از : ...

عنوان : تعصب چشم های بینا را کور و گوش های شنوا را کر میکند
احمد صدری یا اکبر گنجی و ...، و ایران و اسلام ممکن است دهها و صدها ایراد داشته باشند اما، هیچکدام دلیلی بر درستی نظرات آقای دکتر آرامش دوستدار نیست.
سینه چاک دادن برای غرب و توهین به ایران و شرق، در خور «عیوسی کینه توز» است، در شأن «آرامش دوستدار»، نیست.
ایشان باید با خودشان خلوت کنند و از خودشان بپرسند به چه دلیل جوانان ایران از نوشته هایشان استقبال نمیکنند؟ امیدوارم با مارک «دینخویی» و اینگونه قضاوتهای زشت و شتابزده به هموطنان خودشان و به فرهنگ پربار ایران زمین توهین نکنند.
در زمان میرزا کوچک خان جنگلی نیز «احسان الله خان دوستدار» که از خویشان نزدیک آقای دکتر آرامش دوستدار است، از این قضاوتهای چپ اندر قیچی کم نداشت. برداشتهای کوری که در نهایت هم آواز شدن با امثال «خالو قربان» و بریدن سر میرزا کوچک خان و پیشکشی به رضا شاه انجامید.
اندیشمند عزیز، آقای دکتر آرامش دوستدار بهتر است با امتناع انصاف و واقع بینی، که حاصلی جز تعصب ندارد، کنار نیایند.
به قول «بیرونی» در «آثارالباقیه» «تعصب چشم های بینا را کور و گوش های شنوا را کر میکند.»
٣۱۷۷۷ - تاریخ انتشار : ۱ آبان ۱٣٨۹       

    از : مژگان بیدار از تهران

عنوان : مرگ بر این سیاهی و زنده باد نور
دوستان باور کنید من با همه ی نوشته حضرت دوستدار موافق نیستم. اما بگوییدم چه کنم که این دین مبین اسلام ناب محمدی غیر از تجویز تجاوز و سرکوب و شکنجه، غیر از فتوای سربریدن و ازاله ی بکارت دخترکان خرد سال و پیش از اعدام بدستور حضرت آیت الله العظمی امام خمینی و این یکی امام خامنه ای و با اجرای فرامین قرآن و حدیث و دستور خود پیغمبر و امام و روحانیت مدخول چه کنم؟؟؟ آری این دین چنان تعفن گاهی ست که مرده ی بویناک در حال تلاشی را هم از خواب ابدی بیدار می کند، این چه بوی ست که مردار را نیز از خود فراری می کند. به امید بیداری ملت متحقر ایران.
مرگ بر این سیاهی و زنده باد نور. سپاسگزار از نقره کار که گاهی همه اندکی خوب می نویسد.
 
٣۱۷۶٨ - تاریخ انتشار : ٣۰ مهر ۱٣٨۹       

    از : فرشین کاظمی نیا

عنوان : خاطرات یک دلقک
به یاد دارم هابرماس وقتی به ایران آمد ، در سالن انتظار دفتر خاتمی چهار ساعت معطل نگه داشتندش و در نهایت خاتمی او را به دلایل سیاسی و هراس از انگ جدید ، نپذیرفت . خود او پس از بازگشت از ایران ، در نوشته ای خود را نکوهش کرد و گفت « مثل یک دلقک با من رفتار کردند !! » ( این مطلب را در یکی از نشریات همان وقت که قوچانی در می آورد - به نظرم همشهری ماه - خوانده ام ) حال چه شده است که طیف خاص نوظهور مذهبی چنیندستپاچه و با استخدام واژگانی سخیف ، به مناقشه برخاسته اند ، نمی دانم ... جای تاسف دارد...ممنون از مسعود نقره کار
٣۱۷۶۷ - تاریخ انتشار : ٣۰ مهر ۱٣٨۹       

    از : عابر پیاده

عنوان : رابطه ی بین احمد صدری و مصباح یزدی
ضمن سپاس از آقای نقره کار عزیز و مقاله ی خوبشان به دوستان توصیه می کنم به آدرس زیر سری بزنند.
http://www.jahannews.com/vdciprazyt۱apw۲.cbct.html
و گفتگوی یک ماه پیش احمد صدری و استادش آیت الله مصباح یزدی را بخوانند. آری همین احمد صدری که نامه ی "ته گشاده" به جناب هابرماس نوشته. دقیقا همین شخص اکنون دارد در دانشگاه های قم در کنار جلادانی که خون هموطنانمان را بر زمین ریختند برای ترویج اسلام راستین خدمت می کند.
٣۱۷۶٣ - تاریخ انتشار : ٣۰ مهر ۱٣٨۹       

    از : آرش

عنوان : جاه و جبروت شاه متریک سنجش رشد اندیشه؟
«معیار» و «متریک» سنجش یک اندیشمند باید «اندیشه» و «رشد اندیشه» باشه، نه جاه و جبروت شاهی که پری بلنده تاج بخشش بود.

در قرن بیست و یکم آقای دوستدار هنوز نتونسته پارادوکس «گله و شبان مدرن» را برای خودش حل بکنه:

اگر گله رشد مدنی کنه که دیگه به چوپان نیاز نداره. چوپان مدرن هم برای اطاعت بره چاره ای نداره جز این که همه احزاب و نهادهای مدنی را منحل کنه و جلوی گوسفندان، علف با ویتامین افزوده شده بریزه!

این آقا دلش برای جاه و جبروت شاهی تنگ شده که خواب نمای امام زمان میشد و ماموریت الهی برای خود قائل بود. این شد که سال ۱۳۵۷ گله در غیاب احزاب و نهادهای مدنی یه چوپان بهتر پیدا کرد که خودش را جانشین امام زمان می دونست نه خواب نمای امام زمان!
٣۱۷۶۱ - تاریخ انتشار : ٣۰ مهر ۱٣٨۹       

    از : ایرج رشتی

عنوان : جامعه شناس نه فیلسوف
قبل از پرداختن به مسائل فکر کنم چند تا اطلاعات اولیه لازم باشد.
این نامه ها ی سرگشاده ی به هابرماس، "فیلسوف مطرح معاصر"،نیسست بلکه به یک جامعه شناس آلمانی است. خیلی از نامه نگاران مثل اینکه فرق بین یک فیلسوف و یک جامعه شناس را نمی دانند؟ هابرماس در فرانکفورت جامعه شناسی تدریس می کرده. و مکتب فرانکفورت از طرف مهاجران آلمانی که از آمریکا برگشته بودند مثل هوک هیمر و آدرنو پایه ریزی شد.
در ایران ما مکتب قم داریم به رهبری آخوندها.
حالا یک پاسدار که از خمینی محافظت می کرده و حالا هم از "انتخابات قلابی" احمدی نژاد دفاع می کند . نوشته و من من می کند که من از هابرماس امضاء گرفته ام. خوب این امضا به چه درد می خورد؟ مگر اینکه آقای هابرماس عقلن در یک مقاله ای راجع به رویدادهای یکسال اخیر ایران چیزی نوشته باشد. مثل نوشته های که هابرماس گاهگاهی در روزنامه هفتگی آلمانی روز(Die Zeit) راجع به مسائل آلمان می نویسد.
حالا آقای دوستدار در این رابطه بدرستی نوشتند.
"اگر شما (هابرماس) از آنان در تظاهراتی که به خاطر خواست‌های برحق‌شان می‌کردند شخصا و رسما حمایت کرده بودید، بر استیفای طبیعی حقوق آنان تاکید می‌کردید و آن را برحق می‌خواندید، از دلیری و ثبات آن‌ها به شگفت می‌آمدید و آن را می‌ستودید، و بدینگونه از آنان پشتیبانی اخلاقی می‌کردید، حتما تظاهرکنندگان اندکی کمتر احساس تنهایی می‌کردند."
٣۱۷۵۴ - تاریخ انتشار : ٣۰ مهر ۱٣٨۹       

    از : ...

عنوان : مُشک آن است که خود ببوید نه آنکه هابرماس بگوید
مقایسه بین سفر هابرماس و سفر «میشل فوکو» به ایران ، بیجا و ناصحیح است. فوکو تنها در نامه ای به مهدی بازرگان، اعتراض کرد که آن وعده ها چه شد؟ همین و بس.
میشل فوکو هرگز از رفتن به ایران و آنچه در باره ارزشهای ایران و ایرانی گفت پشیمان نشد و هیچ جا هم چنین چیزی نگفته است و آقای آرامش دوستدار بهتر است مخاطبین خود را هالو تصور نکنند که هرچه هرکس بدون مدرک بگوید و بنویسد باور کنند.
حیف است آقای دکتر آرامش دوستدار ادای خودباختگان بی‌مایه ای چون صاحب ابن عباد را در آوردند که که در اوج دوران عربی زدگی، می گفت که شرم دارد که در آینه نگاه کند زیرا که در آن چهره یک عجم را خواهد دید.
مُشک آن است که خود ببوید نه آنکه هابرماس بگوید. حیف نیست آقای آرامش دوستدار نیازمند تأئید امثال هابرماس باشد؟........
چرا آقای آرامش دوستدار احتیاج دارند که هابر ماس ایشان را برسمیت بشناسد؟... (به خاطر احترام به آقای آرامش دوستدار، به عمد این نکته آخر را باز نمیکنم.)
٣۱۷۵٣ - تاریخ انتشار : ٣۰ مهر ۱٣٨۹       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۲۵)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست