سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

اطلاعیه برگزاری و اسناد مصوب کنگره ۲۳ سازمان راه کارگر



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۵ شهريور ۱٣۹۷ -  ۲۷ اوت ۲۰۱٨


کنگره بیست و سوم سازمان راه کارگر، در مرداد ماه سال جاری برگزار شد.
در این کنگره، علاوه بر اعضای سازمان، شماری از فعالین چپ نیز به عنوان میهمان حضور داشتند. ضمن اینکه امکان حضور اینترنتی نیز برای آندسته از رفقا که نتوانسته بودند شرکت کنند، فراهم شده بود.
بعد از اعلام رسمیت جلسه، هیات گرداننده کنگره انتخاب و فعالیت خود را آغاز کرد.
کنگره با اعلام یک دقیقه سکوت به یاد همه جانباختگان راه آزادی و سوسیالیسم آغاز و رئوس برنامه کار بدین گونه تعیین شد:

ـ سیاست ائتلافی سازمان و عملکرد کمیسیون روابط عمومی
ـ گزارش سیاسی
ـ اصلاح سبک کار
ـ بررسی پیش نویس برنامه جدید پیشنهادی کمیسیون اصلاح برنامه سازمان
ـ انتخاب اعضای کمیته مرکزی و کمیسیون مرکزی نظارت و رسیدگی به شکایات

سیاست ائتلافی و موضع گیری رفقای روابط عمومی در پیوند با سازمانها و نهادهای انقلابی و کمونیستی در فاصله دو کنگره مورد بحت قرار گرفت. بعد از اتمام بحث، پیشنهاد زیر در چهار بند به تصویب رسید:

۱ ـ سیاست ائتلافی تا کنونی روابط عمومی مورد تائید است.
۲ ـ سیاست ائتلافی جاری با احزاب و سازمان های انقلابی در چهارچوب اتحاد نیروهای سوسیالیستی، به مثابه مصوبه کنگره است و باید ادامه یابد.
۳ ـ فعالیت رسانه ای مشترک با دیگر سازمان های انقلابی و سوسیالیستی مورد تائید است .
۴ ـ سازمان دادن میزگردها با احزاب و سازمانهای انقلابی در رسانه های سازمانی از وظایف ائتلافی ماست.
همچنین در پیوند با رویدادهای جاری داخل کشور و ادامه تظاهرات و اعتصابات، پیشنهاد گنجاندن شعار " پیش به سوی اعتصابات عمومی و سراسری" در رسانه های سازمان به تصویب کنگره رسید.

بررسی پیش نویس گزارش سیاسی پیشنهادی یکی دیگر از محورهای بحث و گفتگو بود که شامل بررسی اوضاع سیاسی ایران در سال گذشته و قطعنامه ای درباره فاجعه زیست محیطی در ایران بود. پس از بحث در چهارچوب اسناد ارائه شده، کمیسیونی انتخاب شد که اسناد نهایی را تنظیم و تدقیق کنند.
در این نشست، همچنین صدور پیامی از جانب کنگره سازمان به مناسبت دهه ی خونین شصت و سی امین سالگرد اعدام های جمعی زندانیان سیاسی در تابستان سال ۶۷ به تصویب رسید.

دستور جلسه بعدی بررسی پیش نویس برنامه جدید بود. پیش نویسی که از جانب " کمیسیون اصلاح برنامه سازمان" ارائه شده بود. کنگره ضمن ارج نهادن بر تلاش و کوشش کمیسیون اصلاح برنامه، بار دیگر بر ضرورت روزآمد کردن برنامه سازمان که در کنگره ها و مجامع عمومی قبلی نیز به اتفاق آراء به تصویب رسیده است تاکید نمود. کنگره بر ادامه کار کمیسیون برای تکمیل ، تدقیق، و تدوین برنامه تاکید کرد.
    بررسی وضعیت تشکیلات و ضرورت اصلاح سبک کار سازمان از دیگر محورهای کار کنگره بود. بعد از بررسی موضوع از جوانب مختلف، مصوبه ای به شرح زیر به تصویب رسید:
"ما سازمانی هستیم چند گرایشی، یعنی در درون سازمان، تشکیل فراکسیون و یا گرایش آزاد است و تاکید بر حزبیت و اهرم های سازمانی به هیچ وجه به معنای سرکوب نظری نیست.ما همچنان بر دموکراسی سازمانی، رعایت حقوق فردی و آزادی ترویج دیدگاه سازمانی، یا نظر و عقیده، در درون سازمان و خارج از سازمان پایبند هستیم. اما آزادی عمل گرایش یا فراکسیون درون سازمانی در خودداری از اجرای اقدامات و مصوبات سازمانی، که به موجب اساسنامه سازمانی ما رسمیت دارد یک روی سکه است و رسمیت داشتن نظر اکثریت به مثابه نظر سازمانی وجه دیگری از مقوله سازمانی به شمار می رود. به بیان روشن تر، ما سازمانی هستیم چند گرایشی و نه چند تاکتیکی. چند صدائی بودن سازمان از اهمیت نقش ارگان های سازمان و تاکتیک یگانه سازمانی نمی کاهد."      
آخرین دستور جلسه کنگره، انتخاب اعضای جدید دو نهاد انتخابی سازمان یعنی کمیته مرکزی و کمیسیون مرکزی نظارت و رسیدگی به شکایات بود که با موفقیت به انجام رسید.

کنگره در انتها با سرود انترناسیونال و در فضایی امیدبخش و رفیقانه به کار خود پایان داد.
کمیته مرکزی سازمان سازمان راه کارگر

اوت ۲۰۱٨ – مرداد ۱۳۹۷


اسناد مصوب کنگره ۲٣ سازمان راه کارگر
سند شماره ۱
نگاهی به وضعیت سیاسی حساس ایران و وظایف ما


    خیزش مردم در بیش از یک صد شهر در دیماه ۹۶ مهر خود را بر تحولات سیاسی در کشور ما زده است . این یکی از بزرگترین خیزشها علیه جمهوری اسلامی بود. از مدتها پیش طلیعه های این اعتراضات به صورتهای مختلف خود را نشان میداد. مولفه های گوناگون دست به دست هم داده و همراه با عوامل سیاسی و اجتماعی ، خیزش دیماه را رقم زد.

    از همان نخستین روزهای پس از روی کار آمدن دولت روحانی، وضعیت اقتصادی مردم بشدت رو به وخامت گذاشت، بیکاری روز افزون، گرانی لجام گسیخته ، ورشکستگی بانکها و موسسات اعتباری، کاهش ذخایر ارزی، گرانی نرخ ارز، سقوط ارزش ریال و... زندگی را بویژه بر اقشار کم در آمد روز بروز سخت تر میکرد. در این شرایط تصویب بودجه سال ۹۷ دولت ، گران شدن حاملهای انرژی، حذف یارانه ها، افزایش مالیاتها برای اقشار کم در آمد، افزایش بودجه های نظامی، نهادهای امنیتی و دستگاه عریض و طویل دینی را بدنبال داشت.

    تداوم اعتراضات کارگران و زحمتکشان در واحد های گوناکون، اعتراضات و تظاهرات مال باختگان در موسسه های پولی و مالی دست ساخت حکومت ، اعتراضات معلمان، نا فرمانی مدنی زنان علیه پوشش اجباری، اعتراضات فعالین محیط زیست در کنار فقر و سیه روزی اکتریت قاطع مردم ایران زمینه اعتراضات دی ماه بود. وقوع زلزله آبانماه در استان کرمانشاه که به کشته و مجروح شدن صدها نفر و بی خانمانی هزاران نفر انجامید ونا توانی حکومت در کمک رسانی به آسیب دیدگان، دزدی ، بی اعتنایی حکومت و فساد دستگاه حاکم ، آتش خشم و نفرت مردم را برانگیخت. همبستگی عمیق ، فداکاری، کمک رسانی و یاری به زلزله زدگان، از طریق نهادهای مستقل مردمی و پیشروان کارگری شکاف عمیق بین مردم
و حکومت و نفرت از جمهوری اسلامی را آشکار کرد. جنبش امداد رسانی یکی از پیش در آمدهای این خیزش رعد آسا بود که بسیاری وقوع آنرا پیش بینی می کردند.

       عناصر اجتماعی درگیر در خیزش دیماه، جوانان بیکار، مردم زحمتکش و عمدتا حاشیه نشینان شهر های کوچک بودند. این خیزش ماهیتی کاملا سیاسی داشت واز خواستهای روزمره صنفی فراتر رفت وسریعا حکومت و کلیت آنرا نشانه گرفت. شعارها رادیکال ، روحیه تعرضی و هوشیاری تظاهرکنندگان در انعکاس اعتراضات چشمگیر بود. خیزش دی ماه چند دست آورد مهم داشت: ۱- آشکارا به همه ترفند های سیاسی و فرهنگی و اقتصادی رژیم « نه » گفت و به روشنی جنبشی بود نه در درون سیستم که آشکارا در بیرون و علیه سیستم ۲- در هیچ شکلی اسلامی نبود یعنی از الله و نمایندگانش سخنی به میان نیامد. ۳ ــ برخی نهاد ها و نمادهای حکومت دینی به آتش کشیده شد ۴- خیزش از نان خواهی آغاز شد و بلا فاصله با آزادی گره خورد. ۵- با عبور از اصلاح طلبان حکومتی ، به استمرارگرایان نظام اسلامی نه گفت ۶- این خیزش سراسری بسرعت به رویارویی با کلیت نظام جمهوری اسلامی فرا رویید و کلیت نظام را نشانه گرفت.

در عین حال باید اضافه کرد که خیزش دیماه یک رویداد خلق الساعه و بدون پیش زمینه نبود. عناصر و موارد زیادی میتوان در فهرست علل و زمینه های این انفجار توده ای آورد از جمله :
استبداد و خودگامگی تمام عیار فردی و دینی ولی مطلقه فقیه ، غارت سازمانیافته دولتی و رهبران و آقازاده ها از اموال عمومی و سفره خا لی کارگران و مزد و حقوق بگیران، شکل گیری موسسات غارتگر اقتصادی وابسته به حکومت که به هیچ ارگانی پاسخگو نیستند. نابودی تولیدات داخلی از طریق واردات بنجل و مصرفی وغیرساختاری از سوی دست اندرکاران حکومتی، سازماندهی و جا انداختن اقتصاد نئو لیبرالی و تن دادن به الزامات آن از جمله به بردگی کشاندن طبقه کارگر وهمه مزد و حقوق بگیران و بیکارسازیهای میلیونی، بحران زائی دائمی بین المللی که منجر به تحمیل تحریمهای گسترده به مردم شد، هزینه کردن ثروت بازگشته و آزاد شده مردم پس از برجام در راه اندازی و یا شرکت در جنگها ی
نیابتی، به یغما بردن همه امکانات و منابع زیر زمینی در پوشش مقابله با تحریم و زدن چوب حراج به امکانات اقتصادی و منابع عظیم زیر زمینی، کمبود آب در اکثر قریب به اتفاق شهرها و روستاهای ایران و نابودی محیط زیست . بر اینها باید شکست اید ئولوژیک رژیم جمهوری اسلامی و ولایت مطلقه فقیه در تحکیم پایه های ایدئولوژیک و فرهنگ ارتجاعی دینی و اسلام سیاسی در ایران را افزود. به این لحاظ، خیزش دیماه یکی از نشانه های این شکست تاریخی روحانیت در مقابل نیروی زندگی و حاصل انباشت چهار دهه استبداد دینی، اقتصادی و سیاسی است.

    جمهوری اسلامی در بحران سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بی سابقه ای دست و پا میزند و توانائی پاسخگوئی به ابتدائی ترین خواستهای مردم را ندارد. در افقی نه چندان دور، چشم انداز خیزشها و شورشهای دیگر که از مناطق مختلف سر بر آورد وجود دارد. خیزشهای توده ای برای اینکه در مسیر دست یابی به نظامی حقیقتا آزاد و دمکراتیک و جامعه ای رها از استثمار و بی عدالتی قرار گیرند و جنبش اعتراضی مردم علیه رژیم فقاهتی را به مبارزه برای در هم کوفتن پایه های نظام سرمایه داری و برقراری سوسیالیسم رهنمون شوند باید با خواست ها ، مطالبات و شعارهای آزادی خواهانه ، دمکراتیک و ضد سرمایه داری همراه گردند. در این مسیر بویژه باید به ایجاد انواع مختلفی از تشکلهای محلی، منطقه ای و سراسری خود مدیریتی توده ای و با فراهم آمدن شرایط مناسب به ایجاد انواعی از نهاد های شورائی و خود حکومتی توده ای اقدام کنند.
    اینک میتوان گفت که پس از خیزش دیماه جنبش مبارزاتی وارد مرحله ی بالاتر و دیگری از مبارزات شده است. این مرحله ی جدید را میتوان در اعتصاب کشاورزان اصفهان و راهیپمایی آنان از شهر کوچک ورزنه تا به اصفهان ، در اعتصاب سراسری کامیونداران و خواست پیوستن کارگران و معلمان و دیگر اقشار به این اعتصاب ، اعتصاب کارگران راه آهن در ده شهر و...مشاهده کرد. خیزش یک هفته ای مرداد ماه نیز تداوم و ادامه خیزش دی ماه است که این بار نیز از مناطق کارگری شهرکهای اطراف اصفهان شروع و چند روز متوالی در بیش از پانزده شهر و شهرک ادامه داشت. این اعتراضات که در رابطه با گرانی و کاهش شدید قدرت خرید مزد و حقوق بگیران بود نشان داد که این قافله سر ایستادن ندارد، مردم دیگر قادر به تحمل وضع موجود نیستند، توهم آنها نسبت به اصلاح طلبان و همه "اپوزیسیونهای" درون حکومتی و مغضوب شدگان رانده شده از بین رفته است و اکثریت مردم خواهان سرنگونی رژیم اسلامی اند.

       جنبش کارگری
       در کنار خیزش دیماه و مرداد ماه گرایش به اعتراض و رادیکالیزه شدن جنبش کارگری را داریم که با وجود سرکوب هار رژیم، با گامهای بلندی به سوی رادیکالیزه شدن به پیش میرود و وارد مرحله ی جدیدی میشود. بر اساس گزارشات انتشار یافته هر روز بیش از سه اعتراض کارگری از سوی کارگران صورت می گیرد. اعتراضات نسبت به سال قبل افزایش یاقته است ، بخشهای مختلف کارگری از جمله صنایع فولاد، خودرو سازی، پتروشیمی، کشت و صنعت، معادن، ساختمان؛ حمل ونقل، برق، آموزش، بهداشت، بازنشستگان و ... به شیوه ها و اشکال متنوعی در اعتراض و اعتصاب شرکت داشتند. پرداختن حقوق به معضلی عمومی تبدیل شده و بیشترین اعتراضات در سال گذشته حول مبارزه کارگران برای پرداخت بموقع دستمزدها، علیه قطع مزایا و دیگر حقوق کارگری بوده است. ما شاهد اعتصابات طولانی در صنایع فولاد، هپکو، هفت تپه، اعتراض رانندگان کامیون و شرکت خانواده های کارگری و پشتیبانی و همدلی مردمان با این اعتراضات در ابعادی تازه   بوده ایم. در چنین شرایطی و در حالیکه هر روزه شاهد اوج گیری خیزشهای خودجوش محلی و منطقه ای بوده ایم ضرورت ایجاد تشکل سراسری بیش از پیش خود را نشان میدهد. امری که کمبود آن را در اعتراضات و خیزش های اخیر مشاهده میکنیم.
هر چند جنبش کارگری پراکنده است اما شواهد نشان میدهد که زمینه برای تشکلهای وسیع و توده ای بیش از هر زمان فراهم شده است بعنوان مثال:

از ویژه گیهای مهم اعتراضات در سال گذشته، رشد چشم گیر اعتراض سراسری کارگران شاغل و بازنشسته در یک رشته از واحد های تولیدی و یا خدماتی بود که نمونه چشمگیر آنرا در اعتصابات پتروشیمی دیدیم. اعتراض هم زمان در دو یا چند واحد تولیدی در یک شهر و یا در سطح استان ها رشد قابل توجهی داشت. بعلاوه در چند سال گذشته تجمعات متحد و هم زمان چندین مرکز صنعتی، اعتراضات و اعتصابات هم زمان و متحد معلمان شاغل و بازنشسته و اعتراضات پرستاران به درجاتی در مقیاس سراسری بوده است. همچنین باید از ورود خانواده های کارگری بعنوان عامل مهمی در بسیج مردم در شهر و منطقه نام برد که پوشش اجتماعی به اعتراض کارگران داده و همچون لولای اتصال مرکز زیست کارگران با کارخانه عمل میکند. بعلاوه استفاده بیشتر از شبکه های اجتماعی برای خبر رسانی، تماس گیری و بعضا سازمانیابی، همگی نشان دهنده درجه ای از تشکل یابی و فراهم بودن زمینه برای ایجاد تشکل و یا سازمانهای سراسری کارگری است. بی شک قدرت طبقه کارگر در همبستگی و سازمانیافتگی آن است. این تشکلات، شبکه ها و محافل که در میان معلمان، باز نشسته ها، پرستاران، بازنشسته های فولاد ، کارگران راه آهن، رانندگان کامیون ایجاد شده میتوانند گامهایی بسوی یک تشکل یا تشکلهای سراسری از سوی بخش پیشرو آنها باشد.

    سازمانیابی نیروی کار در محل زیست و کار، بویژه با ساختار نیروی کار در ایران و پراکنده بودن بخش زیادی از نیروی کار، بویژه در شرایطی که هر روزه خیل عظیمی از کارگران و مزد بگیران به اردوی بیکاران در جستجوی کار می پیوندند و در شرایط حاکمیت یک نیروی پلیسی سرکوبگر از اهمیت ویژه ای برخوردار است. از اینرو عطف توجه به سازماندهی توده کار و زحمت در محلات و ایجاد تشکل هائی از نوع اتحادیه جنبش اجتماعی که نیروی جنبش اعتراضی انقلابی توده کار و زحمت در محلات را به جنبش اعتراضی ، انقلابی کارگران در کارخانه و محل کار توده کار و زحمت پیوند میزند حائز اهمیت فراوان است. ایجاد تشکل در محله ها که بتواند کارگران فصلی، نیمه وقت، کارگرانی که در خانه برای کارفرمایان، کار میکنند (عمدتا زنان ، کارگران تمیز کار، مراقبت کننده، دستفروشان، نیمه وقت را سازماندهی کند از اهمیت زیادی برخوردار است. اینها نیروی عظیمی هستند که خیزش دیماه و اعتراضات مرداد و سایر تظاهرات خیابانی علیه گرانی ، بیکاری، فقر، تبعیض و استبداد را راه انداختند و ظرفیت بالائی در سازمان دادن کارزارهای وسیع و بقاء و ادامه کاری تشکل های کارگری دارند. از اینرو عطف توجه به محلات بویژه در شرایط خیزشهایی شبیه دیماه و مرداد قابل توجه است.

جنبش زنان:
گرچه جنبش زنان هرگز در مقابل رژیم آپارتاید جنسی اسلامی خاموشی نگرفته، اما خیزش بزرگ دیماه ۹۶ با حضور زنان و دخترانی رقم خورد که سکوهای بلند خیابانهای انقلاب را از آن خود کردند. ویدا موحد با ابتکاری درخشان، در هفته دوم دیماه، نشانه های اعتراض را در روسری پرچم شده خود در اعتراض به حجاب اسلامی فریاد کرد. دهها زن شجاع دیگر با اقدامی مشابه ، زمین را زیر پای داعشیان شیعه حاکم لرزاندند و فصلی تازه درتاریخ بیداری و برابرطلبی زنان ایران گشودند. این حرکت در ابعادی گسترده تکرار شد واعتماد بنفس بیشتری در میان زنان ودختران فعال در جنبش برابری طلبی در سراسر کشور به نمایش گذاشت. درعین حال، ابتکارات تازه و استفاده از شبکه های اجتماعی برای انعکاس خواستهای برابری طلبانه علیه محدودیتهای زنان در ورود به ورزشگاهها، علیه مزاحمین و تبهکاران مرد سالار وضد زن و...شکل گرفت . شجاعت و ابتکارات خلاقه زنان تغییرات شگرفی در رابطه های اجتمایی و نقش زنان بوجود آورد و فعالان زن در عرصه های مبارزه زیست محیطی، در مبارزات معلمان، پرستاران وکارگران ، در عرصه مبارزه بازنشستگان ، در مبارزه وتحصن خیابانی درویشان، در حمایت از اعتصاب و تظاهرات اجتماعی و در مبارزه مالباختگان علیه مافیایی مذهبی حاکم درخشیدند.

برجام و سیاست آمریکا در قبال ایران:
      با روی کار آمدن ترامپ رویکرد آمریکا با برجام تغییر کرد. ترامپ با سیاست ناسیونالیسم و پروتکشنیسم در راستای بازگرداندن هژمونی آمریکا و با شعار " اول آمریکا" به آرامی نظم جهانی را که از سوی خود آمریکا شکل داده شده بود، برهم زد. در همین راستا نخستین الویت را بر هم زدن برجام اعلام کرد. خروج ترامپ از توافقنامه برجام برای متحدینش، بخصوص آنهائی که پس از ۲۰۱۵ معاملات با ایران را توسعه داده بودند، عمیقاً نگران کننده بود. اما بیش از آنکه فرصتهای اقتصادی زیر ضربه رود، بقول وزیر ما لی فرانسه، برونه له ماری، « رویکرد آمریکا بعنوان پلیس اقتصادی کره زمین است که برای اتحادیه اروپا قابل قبول نیست.» پیداست اقتصاد در هم ریخته و ورشکسته جمهوری اسلامی نمیتواند شریک قدرتمند اقتصادی کشورهای بزرگ اروپائی محسوب شود. تجارت بین اروپا و ایران حدود ۲۱ میلیارد یورو است که درصد کمی از مجموعه تجارت خارجی اروپا را شامل میشود.
    به همین خاطر بیرون آمدن آمریکا از برجام به عربستان سعودی و اسرائیل فرصت بهتر و اعتماد به نفس بیشتری برای تصفیه حساب و درگیری برای بدست آوردن هژمونی در منطقه میدهد، هر چند وارد شدن در یک جنگ تمام عیار با توجه به پیامدهای منطقه ای و جهانی آن برای همه طرف‌های در گیر بعید است.
                                                                                          
      واقعیت این است که امپریالیسم آمریکا و متحدینش، عربستان سعودی و اسرائیل از گسترش نفوذ جمهوری اسلامی در منطقه خشنود نیستند.اهداف راهبردی آمریکا برای تجدید آرایش منطقه با توسعه طلبی و نافرمانی جمهوری اسلامی هم خوانی ندارد. حمله به عراق و اشغال این کشور ارتش عراق را که وزنه تعادل بخشی در مقابل جمهوری اسلامی بود از بین برد. در نتیجه، رژیم جمهوری اسلامی که در جنگ ارتجاعی هشت ساله نتوانسته بود، بقول خمینی، اسلام عزیزش را در عراق گسترش دهد و از کربلا به قدس برود، از موقعیت جدید همچون مائده ای آسمانی سود برد. نفوذ جمهوری اسلامی و روحانیت شیعه در عراق گسترش یافت. دخالتها ی سپاه قدس در عراق، حمایت از گروهای تروریستی ، حوثی های یمن ، حزب الله لبنان، حماس، جهاد اسلامی و حتی طالبان افزایش یافته است ضمن اینکه به دنبال خیزش مردم سوریه و حمایت جمهوری اسلامی از اسد دیکتاتور، سوریه را به آوردگاه تاخت و تاز مرتجعین ، امپریالیستها، و رقابتهای منطقه ای تبدیل کرد. رقابت و کشمکش بین دو قطب ارتجاعی عربستان سعودی و اسرائیل از یکسو و جمهوری اسلامی از سویی دیگر در سوریه و منطقه بر سر هژمونی و بردن سهم بزرگتر کیک هنوز هم ادامه دارد.

      ترامپ با استفاده از کد "مبارزه با تروریسم" سیاست مهار رژیم اسلامی در منطقه را پیش می برد و از این سلاح همچون یک معامله بهره میبرد. از یکسو شمشیر داموکلس تغییر رژیم را بر بالای سر جمهوری اسلامی نگه داشته است و در همین رابطه دو آلترناتیو ارتجاعی فرقه مجاهدین و رضا پهلوی پسر شاه سابق را در نوبت نگه داشته است و از سویی دیگر با گسترش تحریمها و سپس بیرون آمدن از برجام فشار بر جمهوری اسلامی برای مهار و رام کردن آن و تن دادنش به خواستهای دولت امریکا افزایش میدهد، هر چند که دود تحریمها بیش از هر کس به چشم کارگران و زحمتکشان و مردم ایران میرود. گسترش تحریمها و سیاست رژیم چینج ، بمعنای تشدید فشار بر اکثریت مردمان ایران، تشدید فشارهای امنیتی – سیاسی برمخالفان و فعال مایشایی مافیای سرکوب است.

    با وجود اینکه روی کار آمدن رژیمی کاملا مطیع خواست امپریالیسم آمریکا و هم پیمانانش در منطقه است اما با توجه به مجموعه داده ها مهار رژیم و مجبور کردن آن به تن دادن به خواستهای امپریالیسم آمریکا بی دردسر تر از یک مداخله نظامی با نتایج غیر قابل پیش بینی آن است. از اینرو ما ضمن کمرنگ دانستن گزینه جنگ تمام عیار از سوی آمریکا و متحدینش برای اشغال ایران و یا برانداختن رژیم آن، معتقدیم سیاست "رژیم رام" محتمل ترین و دست به نقدترین سیاست کاخ سفید در قبال ایران است، یعنی وادار کردن رژیم به مذاکرات جدید هسته ای همراه با لگام زدن بر فعالیتهای موشکی و دخالتهای سیاسی و نظامی آن در کشورهای خاورمیانه از طریق اعمال بی سابقه ترین تحریمهای اقتصادی ویرانگر.

آلترناتیوهای اپوزیسیون جمهوری اسلامی

       امروزه که با رشد روز افزون جنبشهای اعتراضی خیابانی و با به میدان آمدن توده های زحمتکش به خیابانها، با گسترش اعتصابات و اعتراضات کارگری بیش از هر زمان دیگر این حکومت در پرتگاه سرنگونی قرار گرفته است، آلترناتیوهای ارتجاعی نیز فعال شده اند. سازمان مجاهدین، سلطنت طلبان و برخی نیروهای ملی – ناسیونالیست به گسترش تحریمهای اقتصادی و دخالت نظامی آمریکا چشم دوخته اند و از سوی دیگر اصلاح طلبان رنگارنگ مغضوب داخل و خارج برای حفظ جمهوری اسلامی به تکاپو افتاده اند. در شرایط فعلی وظیفه همه کمونیستها و نیروهای چپ و مترقی است که صدای سوم را ، شفاف و واضح   هرچه رساتر به گوش مردم ایران برسانند. صدای سوم از دو راهی انتخاب میان بد و بدتر نمی گذرد بلکه از آن فراتر میرود و راه تازه ای باز میکند. مخالفت با جنگ و تحریم جدا از مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی و مبارزه با سرمایه داری و امپریالیسم نیست، جدا کردن ایندو از یکدیگر در نهایت به دفاع از جمهوری اسلامی منجر میشود. صدای سوم یعنی آلترناتیو در مقابل جمهوری اسلامی و امپریالیستها، یعنی طرفداری از جنبشهای مترقی و انقلابی مردم ایران است.

    مبارزه علیه جمهوری اسلامی و سلطه جوئی امپریالیسم تنها از طریق آماده کردن شرایط برای استقرار حاکمیت کارگران و زحمتکشان و فراهم کردن کنترل تمام کشور به دست نهاد های خود حکومتی شان معنی میدهد. تقویت تشکل یابی جنبش کارگری، تشدید مبارزات آزادیخواهانه، عدالت طلبانه ، مطالباتی ، سیاسی و ضد تبعیض اکثریت مردم و شتاب دادن به سرنگونی رژیم از طریق اوج گیری جنبشهای مستقل توده ای و کمک برای به میدان آمدن جنبشهای مترقی و دمکراتیک، تشکل یابی و متحد کردن آنها با یکدیگر است. در واقع تلاش در جهت شکل گیری آلترناتیو سوسیالیستی برای سرنکونی انقلابی جمهوری اسلامی تنها راهی است که تدارکات نیروهای ارتجاعی برای جایگزینی این رژیم را با شکست روبرو میسازد. بی شک در برابر بدیل های دست راستی حامی نظام سرمایه داری و نئولیبرالیسم، چپ رادیکال ایران وظایف سنگینی بر دوش دارد. این چپ باید به فرقه گرایی و پراکنده کاری خویش مهر پایان زند.

چپ انقلابی تنها از طریق هماهنگی، همکاری و اتحاد عملهای پایدار سیاسی و حتی جبهه ای و نیز کمک به امر خود سازمانیابی کارگران و زحمتکشان است که میتواند بر قدرت تاثیرگذاری خود بیفزاید و مانع از تکرار تراژدی شکست انقلاب بهمن و روی کارآمدن یک نیروی دست راستی مرتجع دیگر شود. هر گونه خوش خیالی درباره وزن مخصوص خویش و بی خیالی درباره وزن نیروهای دست راستی، نه تنها کمکی به تقویت گفتمان سوسیالیستی نمیکند بلکه آنرا به پس صحنه سیاسی داغ ایران امروز پرتاب خواهد کرد.


سند شماره ۲
قطعنامه کنگره ۲۳ سازمان راه کارگر پیرامون بحران زیست محیطی ایران


   بحران جهانی زیست محیطی با پدیده ی تغییرات اقلیمی به مرحله ی خطرناکی رسیده است. دریاچه ها و تالاب های خشک شده ، رودخانه های بی آب، جنگلها و مراتع نابود شده، گسترش کویر، نابودی زمین های کشاورزی، طوفانهای شنی و نمکی و… همه و همه نشانه های بحران حادی است که بشریت امروز با آن دست به گریبان است. در این میان بحران و تنش آب در ایران و منطقه ما به مرحله خطرناکی رسیده است. کنگره سازمان راه کارگر تصویر بحران را این گونه ارزیابی میکند:
۱) سرمایه داری جهانی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا بزرگترین دشمن محیط زیست است. امریکا در دوره کنونی با ریاست جمهوری دونالد ترامپ و خروج از پیمانهای بین المللی زیست محیطی- معاهده پاریس - و تشدید توسعه سرمایه دارانه و رقابت کار فرمایان و سرمایه داران برای کسب سود و سلطه، جهان ما را بسوی بحرانی گسترده پیش می برد. چین، روسیه، هند، بریتانیا، ژاپن، برزیل و دیگر کشورهای قدرتمند سرمایه داری بزرگترین آسیب ها را به محیط زیست وارد کرده و می کند. در این میان جنگ خاورمیانه و مسابقه تسلیحاتی در این منطقه، بیشترین زیان را به محیط زیست وارد کرده است.

۲) طی چهل سال حاکمیت رژیم اسلامی، ایران گرفتار بزرگترین فاجعه ی زیست محیطی بوده است. جنگ طولانی ۸ ساله ایران و عراق و نابودی بسیاری از زیر ساخت های اقتصادی و اجتمایی در جنوب و غرب کشور، دوره ۸ ساله بازسازی رفسنجانی و تاسیس دهها سد ـــ بدون در نظر گرفتن عواقب زیست محیطی آن ـــ تغییر مسیر آبها و برداشت بی رویه از آبهای زیر زمینی و حفر هزاران چاه عمیق برای کشاورزی صنعتی و پروژه های اقتصادی، در بخش دولتی و خصوصی، بدون توجه به پی آمدهای زیانبار آن انجام گرفته و می گیرد. کل این وضعیت به نابودی زیستگاه مردم، گیاهان و حیوانات منجر شده و میشود. آلودگی هشدار دهنده هوا، روند سریع نابودی جنگلها، تخریب پوشش گیاهی و مراتع، نابودی تالاب ها، روند خشک شدن رودها، خصوصا رودخانه های بزرگی چون زاینده رود، کارون و...، خشک شدن دریاچه های مختلف، خصوصا ارومیه و هامون، گسترش بیابان زایی و طوفان نمک و گرد و غبار، کمبود فزاینده منابع آب آشامیدنی، خشکسالی های فزاینده و مهلک، آلودگی های خطرناک صنعتی، مشکل دفع زباله های بیمارستانی، ویرانی اکوسیستم های دنیای وحش، آلودگی شدید دریای خزر، خلیج فارس و دریای عمان، نابودی آبزیان و بالاخره عوارض خطرناک ناشی از برنامه هسته ای رژیم، گوشه هایی از ابعاد فاجعه آمیز زیست محیطی در ایران اند. رژیم اسلامی جزو نخستین١٠ کشور تخریب کننده محیط زیست است.

۳)ایران هم اکنون مشکلات جدی آب، بحران و تنش آنرا تجربه می کند. خشک سالی های مکرر توأم با برداشت بیش از حد آب های سطحی و زیر زمینی از طریق شبکه بزرگی از زیرساخت‌ های هیدرولیکی و چاه های عمیق، وضعیت آب کشور را به سطح بحرانی رسانده است. از نشانه های این وضعیت خشک شدن دریاچه ها، رودخانه ها و تالاب ها، کاهش سطح آب های زیرزمینی، فرو نشست زمین، تخریب کیفیت آب، فرسایش خاک، بیابان‌ زایی و طوفان‌ های گرد و غبار بیشتر است. ایران امروز با بیلانهای منفی سرسام آوری در منابع آبهای زیرزمینی روبروست که کمتر کشوری در جهان با چنین آمار و ارقام مواجه است. شهرهای بزرگ با کمبود فزاینده آب مواجه اند. آب شور‌تر می شود. در حالیکه آب روز به روز کمتر می‌شود و جمعیت کشور دو برابر چهل سال پیش است. سیاستهای حکومت اسلامی در این باره فاجعه ی بزرگی را در مقابل مان گشوده است.

۴) چندین سال متوالیست که در میان آلوده ترین ده شهر اول جهان، نامهای چندین شهر ایران : اهواز ،سنندج ، یاسوج و کرمانشاه دیده میشود. قطعا تهران ، شیراز، آبادان، دزفول، زاهدان، زابل ، اصفهان و شهرهای بزرگ دیگر نیز دست کمی از این چهار شهر ندارند. سالانه حد اقل ۶٠٠ هزار هکتار از جنگلهای ایران نابود میشوند. چندین سال است که آلودگی هوای تهران، اهواز ، دزفول، ،سنندج ، اصفهان، کرمانشاه، همدان، اراک ، زنجان و چندین شهر دیگر چند روز از خط قرمز عبور میکند. در چنین روز هایی مدارس اجبارا تعطیل و بسیاری روانه بیمارستان میشوند. اینک طوفانهای شنی و آلودگیهای هوا، به بخشی از زندگی روزمره مردمان ایران تبدیل شده است.

۵)خوشبختانه در بسیاری از کشورها مقاومت وسیع توده ای و رایکال علیه سیاست های ویرانگر    سرمایه داری صورت گرفته و میگیرد. در کشور ما، جنبش بزرک مقاومت برای دفاع از محیط زیست در بسیاری از نقاط کشور شکل گرفته است. اعتراضات گسترده مردم برای نجات دریاچه ارومیه ، تشکیل زنجیرهای انسانی برای نجات کارون، اعتراضات مردمی در دفاع از حق نفس کشیدن و دسترسی به آب سالم در بسیاری از شهرهای ایران، تشکیل دهها و صدها گروه و نهاد غیر دولتی مستقل در دفاع و محافظت از محیط زیست و واکنش آگاهانه بسیاری از مردم در مقابل سیاستهای زیانبار و جنایتکارانه رزیم اسلامی علیه محیط زیست نشان های امیدوارکننده برای تغییرات بزرگ در صحنه سیاسی ایران است.

۶) مبارزه برای حفظ محیط زیست به یک خواست عمومی اکثریت مردم ایران تبدیل شده است، خواستی که میتواند به عاملی بسیار برانگیزاننده برای مبارزه علیه رژیم جمهوری اسلامی تبدیل شود و میلیونها نفر را در سراسر ایران حول این مبارزه متحد کند. حق زندگی، حق بر خورداری از آب و هوای سالم، حق نفس کشیدن در هوای سالم و تمیز و زیستن در طبیعتی سالم و امن، حق انسان، حیوان، درخت و طبیعت برای زندگی سالم باید به رسمیت شناخته شود.

    رژیم اسلامی سرمایه عامل مستقیم و اصلی تخریب و آلودگی فاجعه بار محیط زیست در ایران است و وجود این رژیم جنایتکار و رژیمهای مستبد و ارتجاعی منطقه، عامل جنگ و تروریسم و حضور و نفوذ امپریالیسم و استعمار نو و تخریب گسترده محیط زیست است. از اینرو بدون سرنگونی رژیم اسلامی و مبارزه علیه ارتجاع، امپریالیسم و سرمایه داری، مبارزه برای حفظ محیط زیست، نازا و ناکارآمد است. برای حفظ محیط زیست، برای دفاع از آب و خاک و طبیعت و انسان ، باید این رژیم تاریک اندیش و قرون وسطایی را سرنگون کرد.


سند شماره ۳
پیام سازمان راه کارگر به مناسبت سالگرد کشتار زندانیان سیاسی
(ویژه سی امین سالگرد فاجعه تابستان شصت و هفت)

         
سی سال پس از قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷، سیاست حاکم بر رژیم اسلامی همچنان بر پایه پاکسازی عقیدتی مخالفان استوار است. تاریخ زندگی حکومت اسلامی، تاریخ کشتار، اعدام و تصفیه های خونین، تلاش برای نابودی انسانیت ، شادی،عشق و امید، به زانو در آوردن مردم در مقابل خبرگان آدمخوار و قوانین شریعت بوده است. تاریخی که با اعدامهای پشت بام مدرسه رفاه آغاز و با اعدامهای صحرایی کردستان، خوزستان و ترکمن صحرا ادامه یافت. این کشتارها جنایات برنامه ریزی شده ای است که روحانیت نزدیک به چهار دهه به هدف تحکیم قدرت مطلقه خود مرتکب شده است. علیرغم همه اختلافات و کشمکشهای جناحهای حکومتی و تغییر و تعویض های دستگاه دولتی، ماهیت این نظام آدمخوار و متحجر در دشمنی با تودهای ستمدیده و آزادیخواه تغییر نکرده است و رژیم اسلامی همچنان بر پایه کشتار، اعدام، زندان و تصفیه مخالفان و خفقان و سانسور به حیات ننگینش ادامه میدهد.

    سی سال پیش در تابستانی داغ و سوزان، رژیم اسلامی آتش بس در جنگ هشت ساله با عراق را « با نوشیدن جام زهر» پذیرفت تا در جشن پایانی هزاران زندانی سیاسی بی دفاع را قربانی کند. عاشقان خون و مرگ و مرثیه، در سکوت و تاریکی، در بی خبری و انتظار، با فتوایی در دست، زندانیان سیاسی را به صف کردند. راهروهای منتهی به بیداد گاه ها از زندانیان انباشته شد و انگیزاسیون اسلامی در انتظار زندانیان، آنانرا به سالن های شلاق و دار هدایت کرد.مرداد و شهریور ۶۷ با قتل عام هزاران زندانی سیاسی، دارهای سالن حسینیه و آمفی تئاتر، احکام هیات مرگ اشراقی، نیری، پورمحمدی و رئیسی و کامیون های حمل گوشت که از تیر باران شدگان انباشته شده بود، بعنوان سیاه ترین فصل در تاریخ ننگین جمهوری اسلامی رقم خورد . طی این دو ماه ملاقاتها قطع و خانواده ها در بی خبری مطلق بودند. انتظار، بی خبری، سکوت، نماز جمعه، اوین، گوهر دشت ، ملاقات ممنوع ... روزها و هفته ها گذشت، تا بالاخره خانواده ها خبرها را از کمیته ها گرفتند: اعدامشان کردند...تنها ساکهای بجامانده از فرزندان رشید و اسیر به خانواده ها میرسد ...بکدامین گناه ، بکدامین جرم اعدامشان کردند....در کجای این خاک جایشان داده اند.... سکوت ...انکار ...سکوت .... خانواده ها پاسخی نمی یابند...
   
تلاشهای بی وقفه و شجاعانه خانواده های زندانیان سیاسی، پرده ازجنایات بی شماررژیم برداشت، افشای اسرار جنایات در خاورانها مبنا وآغازی برای کارزار دادخواهی مردم ایران علیه خبرگان آدمخوار شد. این تلاشها بود که دهه خونین ۶۰ را با نگاهی دیگر به نسل جوان پس از انقلاب و جهانیان نشان داد. افشاگری خانواده ها خبر قتل عام هزاران مخالف را به گوش جهانیان رساند. دادگاهای شرع خلخالی و گیلانی و لاجوردی و موسوی، نوروز سنندج، کشتار فعالان خلق ترکمن، سرکوب فعالان خلق عرب و بلوچ، لشگرکشی ۲۸ مرداد به کردستان و اعدامهای گسترده پس از سی خرداد شصت زنجیروار ادامه یافت تا در تابستان ۶۷ دسته دسته بازماندگان این دوره خونین را در سکوت قتل عام کنند. این راهپیمایی خونین نشان می دهد که این رژیم هرگز نتوانسته است و نمی‌تواند بدون داغ و دار و شلاق و شکنجه به حیاتش ادامه دهد. دهه خونین شصت سند وگواه روشن این حقیقت است.

   علی رغم انتشار اسناد و شواهد بسیار در کنار نامه ها و نوارهای آیت الله منتظری در ملاقات با هیات مرگ، علی رغم تلاش خانواده های قربانیان جنایات دهه شصت و زندانیان سیاسی سابق و فعالان سیاسی و گروههای چپ و آزادیخواه، علیرغم کشف خاورانها و گورهای دسته جمعی در تهران و بسیاری از شهرهای ایران ، علیرغم شهادت صدها شاهد از میان زندانیان سابق و خانواده های قربانیان، علیرغم تلاشهای بین المللی و مراسم یاد بودها و برگزاری دادگاه نمادین بین المللی در لندن و لاهه و برملا شدن تصمیمات و فتواهای بالاترین رهبران حکومتی در تصفیه زندانها و قتل عام زندانیان سیاسی، علیرغم افشای چهره و نام هیات سه نفره مرگ و دست اندرکاران و آمران و عاملان این کشتار، قاتلان و جنایتکاران همچنان بر مصدر حکومت اند و همچنان خبره ترین آدمخواران و جنایت کاران، خبره ترین سانسور چیان و تیغ بدستان در هیات جناحهای مختلف حکومتی در این دستگاه مافیایی و جهنمی، در پی شکار انسان و آزادی و شادی و زندگیند. علیرغم شکا فها و تضادهای بین این فرقه ها و مافیای هزار فامیل، سیاست اصلی رژیم در رابطه با جنایات آن دهه خونین و خصوصا قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ سکوت، دروغ، فراموشی و انکار است. علیرغم گذشت ۳۰ سال از قتل عام، ابعاد این کشتار در سراسر ایران ابعاد این جنایات کاملاً فاش نشده و گزارشات انتشار یافته تنها گوشه کوچکی از این جنایت را برملا کرده اند.

      در دوره کنونی رژیم اسلامی کوشیده است با ویران سازی مداوم آثار باقی مانده از قتلعامهای خونین دهه ۶۰، ساختمان و جاده سازی در خاورانهای ایران، نظیر اهواز، کرمانشاه، رشت وتهران ...، و ویرانسازی دیگر آثار بازمانده از آن دهه، سیاست نابود سازی حافظه وهوشیاری جمعی مردم ایران و خانواده های قربانیان تبهکاریهای سیاسی –عقیدتی ادامه دهد. اگر در گذشته با دفن اعدامیان در گورهای دسته جمعی و بی نام و نشان، با ویران کردن سنگ قبرها و حذف اسامی و تصویرها، خانواده های قربانیان را آزار میداد و تلاش داشت بهترین وآگاهترین فرزندان مردم ایران و مخالفان سیاسی ــ عقیدتی را از تاریخ رسمی حذف کند ، اینک بولدوزرها و طرحهای توسعه سرمایه دارانه اسلامی، سیاست قبلی را ادامه می دهند.

   این در حالیست که رژیم روی فقدان و مرگ مادران و پدران جانباختگان حساب باز کرده است. متاسفانه در این دوره طولانی استبداد بسیاری از مادران و پدران قربانیان جنایات سیاسی دهه ۶۰ جان سپرده وجان می سپارند بی آنکه امکان دادخواهی داشته باشند و حتی از مکان دفن عزیزانشان باخبر شوند. مادر بهکیش، مادر پرتویی، مادر ریاحی، مادر معینی، مادر رضایی جهرمی، مادر میلانی، مادر حسین پور و.... از آن جمله اند. مادرانی که با شنیدن صدای دادخواهی شان در عرصه داخلی و بین المللی و برسمیت شناخته شدن تدریجی این فاجعه بعنوان جنایت علیه بشریت، باری از دوششان برداشته شده و میشود.

نباید بگذاریم این جنایات فراموش شوند؛ نباید بگذاریم آمران و عاملان این فجایع از دست عدالت بگریزند. باید شرایط محاکمه عادلانه و علنی آنان را فراهم کرد و آنانرا به جرم جنایت علیه بشریت و سازمان دادن یک نظام فاشیستی اسلامی، سازمان دادن تصفیه های خونین عقیدتی، مذهبی، سیاسی، ملی و جنسیتی به محاکمه کشاند تا تاریخ خونین وجنایت بار استبدادی باردیگر در کشور ما تکرار نشود. روشن شدن حقیقت این دهه خونین و همه چهل سال سرکوب، خونریزی، وحشت و اضطراب برای ساختن کشوری آزاد و برابر، برای شکستن زنجیره قتل و انتقام و جنایت ضرورتی حیاتی است.

    سازمان راه کارگر ضمن گرامیداشت یاد و خاطره همه جانباختگان راه آزادی و برابری، به مادران و خانواده های مبارز و وفادار جنبش دادخواهی درود می فرستد و مصمم است در همگامی و همراهی با مادران و خانواده های اعدامیان دهه های خونین حاکمیت رژیم اسلامی ، همراه و همگام با همه انسانهای شریف و آزادیخواه، همه سازمانها و گروههای مدافع حقوق انسانی، برای اقشای تمامی حقیقت تلاش کند ، همه ی قربانیان جنایت های سیاسی در ایران شناخته و دادشان را در دادگاهی عادلانه، آزاد و علنی فریاد کنند ، همه آمران و عاملان این جنایات سازمانیافته و سراسری شناخته، افشا و محاکمه شوند تا امکان تکرار چنین جنایت های سیاسی و وحشیانه را با کمک به سازمان دادن مردم در شبکه ها و نهادهای مترقی و بشردوست و عدالت طلب، آزادیخواه، مدرن و سکولار علیه جریانات ارتجاعی و نژادپرست و مذهبی بگیرد. برای سرنگونی رژیم جنایتکار اسلامی و برای آزادی و برابری مبارزه کند و در راه متحد کردن همه تلاشها و مبارزات و به ثمر نشاندن آرمانهای جانباختگان راه آزادی و سوسیالیسم تلاش نماید.

زنده باد یاد و خاطره همه جانباختگان راه آزادی و سوسیالیسم
سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی ایران
زنده باد آزادی ، زنده باد سوسیالیسم

سازمان راه کارگر
مرداد۱۳۹۷ – اوت ۲۰۱٨


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست