"فاکتور دیک چنی"
"بررسی نقش دیک چنی در مناقشه ایالات متحده با ایران"


تهمورث کیانی


• نقش و مواضع دیک چنی در دو سال اخیر همواره موضوع بحث ها و تحلیل های متفاوتی بوده است. دسته ای بر این باور هستند که دیک چنی تنها بخشی از یک سیاست واحد و اما دوگانه ایالات متحده در برابر دولت جمهوری اسلامی ایران است. اما دسته ای دیگر نظر کاملأ مخالف دارند. بنابر نظر این گروه دوم, دیک چنی با تیم مجرب و قدرتمند خود به تدارک و پیشبرد سیاست خود – که تدارک یک جنگ با ایران می باشد - مشغول است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۶ ارديبهشت ۱٣٨۶ -  ۱۶ می ۲۰۰۷


روز جمعه گذشته, دیک چنی, معاون رئیس جمهور ایالات متحده, بر روی عرشه یک ناو هواپیمابر متعلق به این کشور در خلیج فارس اعلام کرد ایالات متحده "همراه با متحدینش از دست یابی ایران به سلاح اتمی و تسلط بر منطقه جلوگیری خواهد کرد". این پیام تفسیرهای مختلف و گاه متضادی به دنبال داشت. در حالیکه برخی آنرا نوعی تهدید نظامی تلقی کردند, بسیاری تحلیلگران, خاصه در کشورهای خلیج فارس, آنرا پیامی دانستند حاکی از آن که ایالات متحده خواهان آرامش در منطقه فوق العاده حساس خلیج فارس بوده و خواستار درگیری نظامی با ایران پیش ار عقب نشینی از عراق نیست. این عده بر این باورند که ایالات متحده در تلاش است تا کشورهای عربی را متقاعد سازد در صورت خروج از عراق, نسبت به اقدامات ایران بی تفاوت نخواهد ماند. سفر چنی درست یک هفته پس از سفر دکتر رایس, وزیر خارجه ایالات متحده, به منطقه برای شرکت در کنفرانس شرم الشیخ صورت می گیرد. در آن کنفرانس هیئت های نمایندگی جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده ملاقاتی کوتاه داشتند. همچنین, خانم رایس با نظر مثبت درباره احتمال دیدار با وزیر خارجه ایران سخن گفت و کوشید تا چهره آشتی طلبانه ای از دولت بوش به نمایش بگذارد. سفر دیک چنی, اما, دارای وجهی کاملأ متفاوت از سفر رایس می باشد. در حالیکه وزیر خارجه, رایس, در نقش یک دیپلمات که خواستار مذاکره و گفتگو با همه همسایگان عراق, به شمول سوریه و ایران, است, ظاهر شد, معاون رئیس جمهور در نقش کسی ظاهر گشت که بیشتر خواستار تحمیل نقطه نظر خود از رهگذر تهدید به استفاده از نیروی نظامی است. به گفته برخی از تحلیل گران, چنی با انتخاب چهار کشور عمده عربی – سنی این پیام را به ایران می فرستند که ایالات متحده در صورت خروج از عراق به جمهوری اسلامی ایران اجازه نخواهد داد تا با نفوذ بیشتر در عراق موجب برهم زدن تعادل سیاسی منطقه گردد. از سوی دیگر, او می خواهد به این کشورها اطمینان دهد که ایالات متحده در کنار آنان است و هرگونه معامله ای بین ایالات متحده و ایران موجب برهم خوردن نظم موجود - نظمی که در آن تاکنون این کشورها دست بالا را داشته اند- نخواهد شد.
بنابراین, اگر چه در سخنان تازه دیک چنی چیز تازه و متفاوت از مواضع شناخته شده پیشین او درباره ایران وجود نداشت, اما مکانی که او برای ارسال پیام خود – که عرشه یک ناو هواپیمابر بود - انتخاب کرد و زمان آن - که درست هفته ای پس از سخنان آشتی جویانه دکتر رایس بود – گمانه زنی های مختلفی را درباره سخنان او به دنبال داشته است. نقش و مواضع دیک چنی در دو سال اخیر همواره موضوع بحث ها و تحلیل های متفاوتی بوده است. دسته ای بر این باور هستند که دیک چنی تنها بخشی از یک سیاست واحد و اما دوگانه ایالات متحده در برابر دولت جمهوری اسلامی ایران است. اما دسته ای دیگر نظر کاملأ مخالف دارند. بنابر نظر این گروه دوم, دیک چنی از یکی دو سال سال پیش که بخشی از محافل حکومتی در ایالات متحده از ضرورت گفتگو - حتی مشروط – با دولت جمهوری اسلامی ایران سخن گفته اند با این رویکرد مخالفت کرده است. به نظر این گروه , دیک چنی از همان زمان با تیم مجرب و قدرتمند خود به تدارک و پیشبرد سیاست خود – که تدارک یک جنگ با ایران می باشد - مشغول بوده است و سفر اخیر او نیز بخشی از همین سیاست او است.
بنابرنظر گروه نخست, دیک چنی به دنبال جنگ نبوده است, بلکه برآن است تا با دیپلماسی متکی بر زور شرایط را برای خروج از عراق و نوعی توافق با جمهوری اسلامی آماده سازد. به نظر این گروه, او در سفر اخیر خود دو پیام عمده برای کشورهای میزبانش داشته است؛ نخست اینکه ایالات متحده همچنان متحدی قابل اتکاء برای آنها باقی خواهد ماند و قرار نیست با ترک عراق موجب گردد تا عراق به یکی از اقمار ایران تبدیل گردد. از سوی دیگر, اما, دیک چنی در این سفر به همسایگان عرب و سنی عراق هشدار می دهد تا در دو سالی که از عمر دولت پرزیدنت بوش باقی است با نفوذی که بر شورشیان و گروههای جهادی عراق دارند استفاده کرده و از آنان بخواهند تا با برنامه و پلاتفرمی یکسان و قابل مذاکره, با دولت کنونی عراق - یا بهتر است گفته شود با شیعیان و کردها – به توافقی نهایی پیش از خروج نیروهای خارجی از عراق, دست یابند. بی سبب نیست که او چهار کشوری را برای سفر انتخاب کرده است که دارای قدرتمندترین سرویس امنیتی در میان کشورهای عربی بوده و دارای حداکثر نفوذ بر گروههای سنی شورشی عراق هستند. چنی و دستگاه اطلاعاتی ایالات متحده میداند که این کشورها به لحاظ مالی, لجیستیکی, و امنیتی دارای ارتباطات گسترده با برخی از عمده ترین گروههای جهادی در عراق هستند و توان آنرا دارند که این گروهها را تحت تأثیر قرار دهند. بنابراین به نظر این تحلیلگران یکی از اهداف چنی از سفر به این کشورها برای آین است تا از آنها بخواهد حال که قرار است دولت های جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده درباره عراق به گفتگو بنشینند تا ایران از نفوذ خود بر شیعیان برای کمک به آرام سازی عراق سود جوید, سعودی ها و دیگر دولت های سنی نیز همزمان از نفوذ خود بر گروههای سنی در این راستا استفاده کنند. بنا به گفته برخی از تحلیل گران, چنی به این کشورها هشدار داده است که کوتاهی در این کار موجب خواهد شد تا آنها پس از خروج ایالات متحده از عراق خود به تنهایی با جمهوری اسلامی ایران و شیعیان مواجه شوند. به باور این گروه از تحلیل گران راضی کردن دولت های سنی عربی برای همراهی با چنین استراتژی و فرایند آرام سازی عراق تنها از عهده دیپلمات تیزهوش و با نفوذی چونان دیک چنی بر می آید. بنا براین, به باور این گروه, ایالات متحده خواستار جنگی جدید در خلیج فارس نیست, بلکه دیک چنی که نقش چماق را در سیاست دوگانه "هویج و چماق" بازی میکند می خواهد منطقه را برای زمان پس از خروج نیروهای ایالات متحده آماده سازد.
همچنین, این گروه از تحلیل گران تقویت شدید قدرت نظامی عربستان سعودی را در راستای همین سیاست جدید ایالات متحده ارزیابی می کنند. این گروه با اشاره به قرادادهای بی سابقه اخیر فروش سلاح به عربستان سعودی براین باور هستند که ایالات متحده در حال آماده شدن برای خروج از عراق است. در ملاقات های آوریل گذشته بین ملک عبدلله, پادشاه سعودی, با گیتس , وزیر دفاع و ژنرال ویلیام فالون, فرمانده قرارگاه مرکزی ایالات متحده, دو طرف توافق کردند تا نیروی هوایی سعودی را به بزرگترین نیروی هوایی در خاورمیانه - معادل نیروی هوایی اسرائیل - تبدیل سازند. به همین منظور قرار شد تا با فروش پیشرفته ترین هواپیماهای جنگی موجود نظیر اف- ۱۶سی اس, اف- ۱٨, اف- ۱۵ ای اس, و حتی محتملأ اف- ۲۲ و سایر تجهیزات الکترونیکی پیشرفته به عربستان این کار عملی گردد. هدف آنان این است تا در صورت وقوع یک جنگ, چنین نیروی هوایی پیشرفته و قدرتمندی بتواند وظیفه زمین گیر کردن "نیروی هوایی فرسوده و قدیمی ایران" و حفاظت از کشتی های نفتی و امنیت تنگه هرمز را به خوبی انجام دهد.
بنابراین به باور این دسته از تحلیل گران, دولت پرزیدنت بوش درحال بازی دوگانه و بسیار تردستانه ای است؛ از یک سو, با افزایش نیروها در عراق به جمهوری اسلامی ایران پیام می دهد تا وقت باقی است به توافقی با ایالات متحده دست یابد, و از سوی دیگر, به دولت های عربی – سنی پیام میدهد که از نفوذ خود برای متحد کردن سنی ها و دستیابی به توافقی با کردها و شیعیان استفاده کنند. بنابراین, گروه نخست براین باور هستند که دیک چنی, معاون رئیس جمهور ایالات متحده, سودای جنگی دیگر در سر نداشته و در پی آماده کردن اوضاع برای خروج این کشور از عراق به نحوی است که منافع استراتژیک آنها به خطر نیافتد.   
اما گروه دومی از تحلیل گران نظری دیگر در باره استراتژی دیک چنی دارند. این گروه بر این باورند که "فاکتور چنی" در دولت پرزیدنت بوش, هنوز سودای آغاز جنگی دیگر در منطقه و این بار با ایران را در سر دارد. آنها سفر و سخنان اخیر دیک چنی را زمینه سازی چنین جنگی ارزیابی می کنند. از جمله این گروه از تحلیل گران آقای جفری اشتاین برگ است که در مقاله ای در هفته نامه اگزَگتیو اینتلجنس ریویو به تاریخ بیستم آوریل می نویسد: "اگر کمترین شکی وجود داشت که دیک چنی, معاون رئیس جمهور, هنوز رهبری یک گروه و جناح   ِ قدرتمند جنگ طلب را, که متعهد به مهندسی کردن و اجرای یک طرح مقابله نظامی با ایران است, در درون کاخ سفید بوش در دست دارد, در روز سه شنبه گذشته برطرف شد. در این روز, مشاوران و مهره های کلیدی رئیس جمهور در امور خارجی و امنیت ملی جلسه ای داشتند تا نحوه رفتار با ایران را بررسی کنند. وزارت خارجه, و شخص کوندلیزا رایس, در این جلسه بر این نظر بودند که ایالات متحده باید پنج مقام ایرانی را, که در یورش به یک دفتر دیپلماتیک ایران در اربیل در ژانویه بازداشت شده اند, بلافاصله آزاد سازد. مطابق یک گزارش در روزنامه واشینگتن پست به تاریخ چهاردهم آوریل, دیک چنی به شدت اعتراض کرد و سرانجام موجب عقب نشینی رایس گشت. این جلسه تصویب کرد که پنج مقام ایرانی که در حال یک بازدید رسمی در منطقه خودمختار کردستان و در ساختمان هیئت دیپلماتیک ایران در اربیل بودند, باید همچنان تا بررسی مجدد در ماه جولای آینده در بازداشت بمانند". این دسته از تحلیل گران تأکید می کنند گروه دیک چنی اکنون که در اثر فشار گروه پشتیبان گفتگو و مذاکره با ایران, با کمی عقب نشینی از گفتگوی بین ایران و ایالات متحده سخن می گوید, می کوشد تا آنرا به گفتگویی درباره عراق محدود سازد. بنا به نظر این گروه , باند دیک چنی به این امید بسته است تا با ناموفق از آب درآمدن چنین گفتگویی با مقصر جلوه دادن ایران برای تنش ها در عراق جنگی را که به دنبال آن است آغاز کند. بنابراین, برخی از این تحلیل گران سخنان اخیر دیک چنی را عاملی برای افزایش تنش ها و خنثی سازی تلاش خانم رایس ارزیابی می کنند. آقای ری تکیه, از اعضای شورای روابط خارجی ایالات متحده و از طرفداران گفتگوی بی قید و شرط با ایران, با اشاره به سخنان آشتی جویانه وزیر خارجه رایس و ملاقات آتی سفرای ایران و ایالات متحده در عراق, براین باور است که سخنان اخیر دیک چنی مفید نبوده و تلاش خانم رایس را به خطر می اندازد. او در مقاله ای در نیویورک تایمز می گوید: "برخی بر این باورند که سیاست سرسختانه و تحریم و افزایش نیروی نظامی میتواند موجب پیشرفت توافق با ایران شود, اما بسیار کسان در تهران هستند که به سخنان چنی روی عرشه آن ناو نگاه می کنند و می گویند چیزهایی که رایس میگوید صادقانه نیست. بنابراین توافق چیزی است که ما باید بکوشیم از رهگذر گفتگو و مذاکره به آن دست یابیم, نه از رهگذر زور و فشار نظامی".      
بنا براین, به نظر این گروه از تحلیل گران, تا آن زمان, یعنی تا ماه جولای آینده, که قرار است وضعیت دیپلمات های بازداشت شده ایران در عراق بررسی مجدد شود, اگر معاون رئیس جمهور در پیشروی و اجرایی کردن طرح خود موفق باشد, ایالات متحده در یک جنگ واقعی و عملی با ایران خواهد بود. جنگی که هم ارتش ایالات متحده و هم دستگاههای اطلاعاتی این کشور به شدت با آن مخالف هستند. این تحلیل گران بر این عقیده هستند که باند دیک چنی به رغم مخالفت گروههای بسیاری در ایالات متحده, بریتانیا, و حتی اسرائیل با چنین جنگی, همچنان در تلاش برای عملی کردن آن است حتی دولت اسرائیل و برخی از مقامات این کشور که از احتمال طرح صلحی با سوریه سخن گفته اند با مخالفت و فشار شدید باند و دار و دسته دیک چنی مواجه شده اند تا هرگونه گفتگو و توافق دو جانبه با سوریه را رد کنند. به همین سبب هم الیوت آبرامز, مسئول بخش خاورمیانه ای شورای امنیت ملی ایالات متحده و هم لیز چنی, دختر دیک چنی – که بنا به گفته جفری اشتاین برگ از نمونه‍ی بی کله های نسب از پدر برده است - اخیرأ جار و جنجالی در برابر هرگونه نرمش در برخورد با سوریه به راه انداخته اند. اعتراض اینان در همان روزی بالا گرفت که برای نخستین بار درتاریخ یک سوریه ای در مجلس اسرائیل سخنرانی کرد.
اگر چه سیاست های متضاد فعلی درباره سوریه به خوبی بر خوی افراطی باند جنگ طلب در کاخ سفید تأکید می کند, اما تضاد اصلی و کشمکش عمده بر محور ایران می چرخد. بنا بر نظر گروه دوم از تحلیل گران, مطابق یک منبع نظامی, دیک چنی, معاون رئیس جمهور, هنوز به شدت به مقابله نظامی با ایران پیش ار ترک کاخ سفید از سوی تیم بوش, و محتملأ در تابستان امسال, تأکید دارد. بر طبق نوشته جفری اشتاین برگ "بنا به گفته یک ژنرال چهار ستاره‍ی بازنشسته, که سالها در خاورمیانه کار کرده است, افزایش و جمع شدن ناوها و تجهیزات نیروی دریایی در خلیج فارس تنها با این حقیقت قابل توضیح است که این دولت در صدد مقابله با ایران است, اما می داند که هیچکدام از پایگاههای زمینی آمریکا, به خصوص توانایی های نیروی هوایی و موشکی ارتش آمریکا, به سبب مخالفت همه دولت های خلیج فارس با استفاده از خاک آنها برای حمله به ایران و ندادن اجازه استفاده از آن پایگاهها برای عملیات بر ضد ایران, قابل استفاده برای حمله نیستند. در اوایل آوریل, حکومت بحرین به صراحت مخالفت خود را با هرگونه حمله ای به ایران اعلام کرد. حضور وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران در کنفرانس اخیر سران اتحادیه عرب در ریاض, نیز, نشانگر همین موضوع است".   
به گفته این گروه, اما, نیروها و افرادی که در پشت دیک چنی قرار دارند به هیچکدام از این نگرانی ها اهمیت نمی دهند. آنان قصد آن دارند که از نخستین بهانه برای آغاز یک حمله گسترده و سراسری به ایران استفاده کنند. در واقع, حضور دو گروه ازناوگان های ایالات متحده و ورود سومین ناوگان در اوایل ماه می به خلیج فارس سرانجام نوعی برخورد و درگیری تاکتیکی بین نیروهای آمریکایی و نیروی دریایی ایران را پدید خواهد آورد تا مستمسک مورد نظر این گروه را برای حمله ای که مدتها برای آن برنامه ریزی کرده اند, فراهم کند.
از دیگر سو به سبب اصرار مدام دیک چنی بر مقابله با ایران, برخی به تحلیل انگیزه های او پرداخته اند. از جمله این گروه لئونید ایواشف, ژنرال بازنشته ارتش روسیه و رئیس بخش روابط بین الملل وزارت دفاع این کشور, است که در مقاله ای به تاریخ نهم آوریل امسال, در مجله کانادایی "تحقیق و بررسی جهان" به بررسی علاقه و انگیزه شدید دیک چنی برای آغاز یک جنگ دیگر در خلیج فارس پرداخته است. بر طبق تحلیل او ارتش ایالات متحده برای حمله به یک هزار و پانصد هدف در داخل ایران, شامل اهداف بسیاری در ارتباط با برنامه ادعایی مربوط به سلاح اتمی زیر زمینی, برنامه ریزی کرده است. بنا به گفته او چنین برنامه نظامی تنها از طریق به کار گرفتن سلاح اتمی تاکتیکی امکان پذیر است. او سپس به نکته اصلی اشاره می کند و می پرسد: "دلیل واقعی اینکه ایالات متحده دست به چنین برنامه ریزی برای اینگونه برخورد نظامی خطرناک زده است چیست؟ چنین برخورد و برنامه ریزی که عواقب جهانی دارد تنها برای مقابله با مشکلات مهم جهانی باید در دستور قرار بگیرد". او اضافه می کند "اکنون این مسئله روشن شده است که مسئله سقوط و انهدام احتمالی سیستم مالی بین المللی مبتنی بر دلار ایالات متحده است. اخیرأ معلوم شده است که میزان ارز و اسکناس رایج ایالات متحده از مرز ده برابر میزان دارایی و پشتوانه این کشور فراتر رفته است. اکنون, هر چیزی در ایالات متحده, از صنایع گرفته تا ساختمانها, نظام اینترنتی و تکنولوژی عالی و غیره, بیش از ده برابر ارزش واقعی آن در گرو وام ها و سرمایه داران از چهار گوشه جهان است. وامی با چنین ابعاد و حجمی هیچوقت قابل پرداخت نیست, این گونه بدهی را تنها می توان به نوعی از شرش خلاص شد. راه حل پیشاپیش در برنامه نظامی نهفته است. ایالات متحده به جز عملیات نظامی از نوع عراق, افغانستان و غیره چیزی برای پیشنهاد به بقیه جهان برای جلوگیری از کاهش رو به افزایش بهای دلار ندارد. اما حتی اینگونه برخورد های منطقه ای تنها موجب تأثیر کوتاه مدت بوده اند. چیزی به مراتب بزرگتر می باید صورت بگیرد و این "باید" اضطراری است". ژنرال ایواشف سپس به شرح کابوس یک سناریوی محتمل ِ جنگ بین ایران و ایالات متحده با پشتیبانی اسرائیل می پردازد که موجب جنگی فرقه ای و دینی از یک سو و جنگ نامتقارن جهانی از دیگر سو, خواهد شد که از جنگ دوم جهانی مصیبت بارتر خواهد بود.
ترس و وحشت از رخداد محتمل جنگ نامتقارن جهانی بر اثر بمبارن ایران بوسیله ایالات متحده تنها به واکنش هایی از نوع ژنرال ایواشف روسی محدود نمی گردد. این ترش در جاهای دیگر نیز شنیده می شود؛ از جمله از سوی برخی نظامیان ایالات متحده و بریتانیا. ژنرال سر مایکل رُز, رئیس پیشین اس, ا, اس بریتانیا و فرمانده پیشین نیروهای سازمان ملل در بوسنی, در مصاحبه ای با "دیلی میل" در پانزدهم آوریل, پس ار بازداشت اخیر ملوانان بریتانیایی بدست افراد ارتش ایران در خلیج فارس, ضمن انتقاد شدید از تونی بلر, نخست وزیر بریتانیا, برای پیروی از ایالات متحده و فرستادن ارتش به دام چاله عراق و احتمال یک درگیری تمام عیار با ایران گفت: "اگر تونی بلر رئیس کمپانی انران* بود او می توانست به شغل خود برای چهل سال ادامه دهد" او ادامه داد که "جنگ عراق روح و فرهنگ و دیسیپلین ارتش را به خطر انداخته است, شما از ارتش می خواهید تا هرچه در توان دارند انجام دهند, اما آنها, نیز, به شما اعتماد می کنند تا آنها را در موقعیتی که بی حاصل و بی فایده است قرار ندهید". بنا به گزارش ها ی تحلیلی گفته های ژنرال رُز در محافل بریتانیایی و آمریکایی به عنوان هشدارهایی برای جلوگیری از مشارکت محتمل بریتانیا در هرگونه عملیات نظامی جدید در خلیج فارس و بر ضد ایران تفسیر شده است.
در واشینگتن همزمان با انتشار هشدار های ژنرال رُز و ایواشف درباره خطر تحرکات و تلاش دیک چنی برای آغاز یک جنگ دیگر در خلیج فارس , رسانه ها از رد پیشنهاد کاخ سفید برای انتصاب یک "سزار جنگ" از سوی شماری از ژنرال های بازنشسته ارتش خبر دادند. ایجاد این پست جدید نخستین بار از سوی نیوت گینگریچ, رئیس پیشین مجلس نمایندگان ایالات متحده از جزب جمهوربخواه, طرح گشت. بنا به گزارش واشینگتن پست در یازدهم آوریل گذشته, سه ژنرال چهار ستاره بازنشسته پیشاپیش این شغل را رد کردند. یکی از ژنرال ها, ژنرال جان شی هان, از فرماندهان پیشین ناتو , در گفتگو با واشینگتن پست گفت: "موضوع بسیار اساسی این است که آنها [کاخ سفید] نمی دانند که چه غلطی دارند می کنند. بنابراین بجای اینکه این شغل را بپذیرم و بعد از اینکه زخم معده گرفتم آنجا را ترک کنم, گفتم نه متشکرم! من این پست را نمی خواهم". ژنرال شی هان ادامه داد که او به همه جا در واشینگتن تماس گرفته و دریافته است که آپارات ها و عوامل دیک چنی هنوز در کاخ سفید همه کاره هستند و همین موضوع موجب تصمیم او شده است. او اضافه کرد: ",,ما برای برنده شدن می رویم, ما می رویم تا القاعده را در آنجا از بین ببریم,, این نظر آن گروه نخست [گروه دیک چنی] در آغاز جنگ عراق بود که با آن همه چیز را توجیه می کردند. اما نظر پراگماتیستها این بود که اگر رفتیم آنجا چه جوری باید عمل کنیم و چگونه باید دوام بیاوریم و چگونه باید بیرون بیاییم. متأسفانه, افرادی که نظر نخست را داشتند هنوز در موقعیت برتر و نفوذ بیشتر هستند". مطابق برخی منابع نزدیک به کاخ سفید, دست کم برخی از مقامات کاخ سفید, ازجمله جاش بولتون رئیس کارکنان کاخ سفید, به ایده "سزار جنگ" به مثابه گذاشتن یک نظامی کارکشته در کنار رئیس جمهور برای توازن برقرار کردن و خنثی کردن اهرم قدرتمندی بنام دیک چنی نگاه می کردند. بنا به نوشته جفری اشتاین برگ از هفته نامه اگزیگیتیو اینتلیجنس ریویو, اما "واقعیتی, که برخی در واشینگتن نمی خواهند با آن مواجه شوند این است که مادامیکه چنی در پست خود باقی است, احتمال وقوع یک جنگ با ایران, و از رهگذر آن آغاز یک کابوس نامتقارن جهانی, همچنان بالا خواهد بود".
صرف نظر ازاینکه نظر کدام یک از این گروه تحلیل گران درست باشد, واقعیت, اما این است که شرایط پدید آمده درخلیج فارس و درگیر شدن ایالات متحده در عراق, شرایط کاملأ جدیدی را در مناسبات ایران با ایالات متحده فراهم کرده است. این شرایط, از یک سو, اهرم های بسیار با ارزشی در اختیار دولت جمهوری اسلامی قرار داده است تا در صورت خردورزی و فرصت طلبی بتواند از آنان به سود خود در هرگونه مذاکره و توافقی با ایالات متحده استفاده کند. و از دیگر سو , شرایط نوین به گونه ای است که دولت جمهوری اسلامی نمی تواند به سان گذشته به سیاست های دوگانه, مبهم, بعضأ مقابله جویانه, و کج دار و مریز خود ادامه دهد. هیچکدام از کشورهای منطقه بیش از ایران دارای منافع مشترک با ایالات متحده در استقرار ثبات و آرامش در عراق و افغانستان نیستند. درک این موضوع و اتخاذ راهبردی خردمندانه از سوی دولت جمهوری اسلامی, اما, مستلزم تجدیدنظر و بازنگری این حکومت در بسیاری از مواضع خود و دوری از سیاست خارجی ایدئولوژیک و برگزیدن سیاستی مبتنی بر منافع ملی می باشد. نوع رویکرد دولت جمهوری اسلامی است که در ماههای آینده به غلبه قطعی یکی از سیاست های دو گانه‍ی – تغییر رژیم در ایران یا تغییر رفتار رژیم در ایران – در حکومت ایالات متحده منجر خواهد شد. بی تفاوتی به این موضوع اشتباه بزرگ و مهلکی از سوی دولت جمهوری اسلامی خواهد بود که می تواند فرایند بسیار زیانباری برای ایران به ارمغان آورد. رویای برخی گروههای تندرو در ایران - که رژیم از یک جنگ هوایی جان سالم بدر خواهد برد, و جناح های اصلاح طلب و رفرمیست که بر گفتگو با غرب اصرار دارند پس از چنین جنگی از بین خواهند رفت و قدرت منطقه ای ایران افزایش خواهد یافت – اگر حتی واقعبینانه باشد, بسیار خطرناک است. چنین رویایی, در صورت واقعی شدن, به حکومت بر سرزمین سوخته, منزوی, و بسیار ضعیفی خواهد انجامید که زمانی قدرتمنترین کشور خاورمیانه بوده است. حادثه کوچکی در خلیج فارس بین ناوهای جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده می تواند به آسانی بهانه مورد نیاز را برای گروه چنی فراهم کند تا کنگره ایالات متحده و همچنین سازمان ملل را دورزده و ماشه یک جنگ تمام عیار را بکشد.