دو یادواره – محمّدرضا مهجوریان


محمدرضا مهجوریان


• یادواره‌ی ۱– شب از ستاره روشن
با یادِ به پا خاسته‌گانِ خیزشِ شهریور ۱۴۰۱ ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱۵ مهر ۱۴۰۱ -  ۷ اکتبر ۲۰۲۲


یادواره‌ی ۱– شب از ستاره روشن

با یادِ به پا خاسته‌گانِ خیزشِ شهریور ۱۴۰۱


با یادِ به پا خاسته‌گانِ خیزشِ شهریور ۱۴۰۱

یادواره‌ی ۲– یادِ تو زنده باد، سَحَرخانم!

با یادِ : سَحَر خدایاری


سَحَر خدایاری – دخترِ آبی –

این شعر در همان روزهای درگذشتِ ” سَحَر خدایاری ” – ” دخترِ آبی ” – سروده شد. سَحَر در ۱۸ شهریورِ ۱۳۹۸، در سنّ ۲۸ ساله‌گی، پس از شنیدنِ خبرِ محکومیتِ شش ماهه‌اش به جرمِ ” تلاش برای ورود به ورزش‌گاه ” خود را آتش زد و جان باخت.

در این روزها که انبوهِ زنان و مردانِ جوان، آتش به جانِ استبداد می‌زنند، به سببی به یادِ او افتادم که در اعتراض به استبداد به طرزِ غم‌انگیزی آتش به جانِ خویش زد.

ـــــــــــــــ

(ـ)

یادِ تو زنده باد، سَحَرخانم!

کارِ خوبی نکرده‌ای هر چند،

اِی مثلِ حقّ‌ات زیبا!

(ـ)

یادِ تو زنده باد، سَحَرخانم!

اِی‌کاش دخترم می‌بودی، اِی پگاه!

تا مثلِ یک پدر – بدونِ هیچ ملاحظه –

پرخاش را به رویِ تو لب وا می‌کردم،

یک سیلیِ پدرانه بر تصمیم‌ات می‌کوباندم،

از کارَت بر می‌گرداندم، وان‌گاه

آن آتشِ بی‌چاره را از چنگِ تو رها می‌کردم،

و، با مساعدتِ دست‌های تو، آن آتش را بر آن جانی می‌شوراندم

که چاره‌اش، فقط و فقط، کارِ آتش است.

(ـ)

آتش، فقط به خرمنِ این ظُلمت است که زیبنده‌ست

آتش، فقط به جانِ این ظُُلَُماتی که آب را پنهان کرده‌ست،

این خرمنِ سیاه!

(ـ)

آتش را از آتش‌بودن ترسانده‌ای، سَحَرَک خانم!

و ما را هم از آتش،

در این سرما!

دل‌سرد کرده‌ای آتش را

آن را به قعرِ چاهی تیره فرو نشانده‌ای، سَحَرَک خانم!

در این سرما!

(ـ)

یادِ تو زنده باد!

کارِ تو امّا نه!

ـــــــــــــــ

شهریور ۱۳۹۸