"شکستگی" و چند رباعی


سعید یوسف


• استخوانی اگر شکست
گچ گرفتند و جوش خورد و گذشت.
استخوان بود قلبِ ما ای کاش. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲۲ آذر ۱٣۹۷ -  ۱٣ دسامبر ۲۰۱٨


 
                                 شکستگی


استخوانی اگر شکست

گچ گرفتند و جوش خورد و گذشت.

استخوان بود قلبِ ما ای کاش.



گر می افتاد بر زمین هم، کاش،

می توانست باز برخیزد

و حریفان بیفکند بر خاک.

پهلوان بود قلب ما ای کاش.


(سعید یوسف)



                                 چند رباعی



آن خنده که جا گذاشتی، پیشِ من است

آن بوسه ی وقتِ آشتی، پیشِ من است

آن لب که بر آن بوسه زدم، پیشِ تو ماند

آن شعر که دوست داشتی، پیشِ من است



نامت گفتم، خانه پُر از گل شده است

یادت در خانه بوی سنبل شده است

چیزی که مرا به یادت انداخت چه بود؟

آن دکمه که دوختی کمی شُل شده است



کفشی که تو انتخاب کردی، پام است

شالی که تو گفتی بخرم، همرام است

آن چهره که دوست داشتی، دیگر نیست

گم کردم اش، این قیافه ی حالام است


(سعید یوسف)