از : احمد مجد
عنوان : «وقاحت به شادی دریده دهن»!
با آن که من حرفها را درباره میرفطروس و به قول کسروی «در بافندگی استاد» بودنش در اولین روشنگری راجع به کارهایش در همین اخبا روز گفته ام، این یادداشت را فقط برای این می نویسم که بگویم: کار هادی خرسندی در این پاسخ درست و به جاست.
حالا که به قول م. آزرم، «وقاحت به شادی دریده دهن»! باید او را به عزایش نشاند.
تازه خرسندی حقیقتا بیش از حد ملایمت به خرج داده و احترام به جا آورده که پرده را در شناخت تعهد اخلاقی و شکیبایی خرسندی بالا می زند و گواه است که چرا در برابر دشمنان مردم و میهن ما بی ملاحظه همه چیز می گوید؟
اگر کسی خودش را تاریخ نگار وانمود کند، بهترین راه همان بیشترین فاش گویی و روشنگری مورد به مورد دروغهای اوست و خرسندی چنین کرده است و مریزاد.
کار میرفطروس در پاسخی که پاسخ هادی را برانگیخته هم ارزش خودش را دارد. زیرا:
۱. کسانی که او را از دیرباز نمی شناختند، فرصتی یافتند که تازه ترین محصول کارخانه دروغ بافی و وقاحت اش را ببیند.
۲. به بسیار آنها که نمی توانند ردپای جعلیات و دروغپردازیهایش از اسناد تاریخی صد تا هزار سال گذشته را تدقیق کنند، این امکان و تجربه را داد تا ببینید که در عصر اینترنت و دنیای ما با همه محدودیتها که قدرتها و حکومتها بر سر انتشار اطلاعات و حفاظت از حقوق فرد و اجتماع ایجاد می کنند، بسیاری از اطلاعات به سرعت در دسترس اند.
۳. و سرانجام درسی از اخلاق و آموختن «ادب از بی ادبان» که ناظران صحنه ببینند: این جور اتهام زدن، سرمایه یی جز وقاحت و دریدگی نمی خواهد. کسی که بر سر حقایقی در همین یک دهه اخیر که عکسها و فیلمها و گزارشهایش موجود و در دسترس اند چنین کرده با حقایق صدها و هزاران ساله چه کرده و می کند و خواهد کرد؟
٨۱۱۵٨ - تاریخ انتشار : ۲۲ شهريور ۱٣۹۶
|