به بهانه سالگرد ۲۲ بهمن ۱۳۵۷
داوری نهایی درباره انقلاب را به تاریخ وانهیم


سهراب مبشری


• اگر بقایای نیروهای سیاسی دوران انقلاب و پیش از آن، کماکان گرفتار این بحث بمانند که بالاخره انقلاب بهمن خوب بود یا بد، از نظر نسل جوان ایرانی حکم اشباحی را خواهند یافت که قادر به رهانیدن خود از طلسمهای گذشته نیستند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲۰ بهمن ۱٣٨۵ -  ۹ فوريه ۲۰۰۷


بیست و هشت سال پس از ۲۲ بهمن ۱٣۵۷، بحثها پیرامون انقلاب ایران حول این پرسش متمرکز شده است که بالاخره این انقلاب، پدیده‌ای مثبت بود یا منفی، در تاریخ کشور ما گامی به پیش بود یا به پس. دو جبهه‌ای که در این بحث رویاروی هم صف کشیده‌اند، از این قرارند:
جبهه نخست را صرفنظر از تعلق آنان به حکومت کنونی یا اپوزیسیون، کسانی تشکیل می‌دهند که پایان دادن به نظام سلطنتی را در مجموع، گامی به پیش در تاریخ ایران می‌دانند. تکلیف حکومتیان در این بحث روشن است: آنها با انقلاب ۲۲ بهمن به نظام اسلامی دلخواه خویش رسیده‌اند، هر چه دارند از انقلاب دارند. باید هم که سالگرد انقلاب را جشن بگیرند. باید هم که میتینگ و جشنواره ترتیب دهند. اما تنها وابستگان و هواداران جمهوری اسلامی نیستند که ۲۲ بهمن ۱٣۵۷ را به مثابه گامی به جلو در تاریخ معاصر ایران جشن می‌گیرند. بخشی از اپوزیسیون جمهوری اسلامی که لااقل تا ۲۲ بهمن ۱٣۵۷، در مسیر انقلاب با حاکمان کنونی همراه بود نیز بر این باور خود پای می‌فشرد که پایان دادن به نظام سلطنتی در کشور ما، یک ضرورت تاریخی بود. این بخش از اپوزیسیون، عمدتاً از بقایای نیروهای سیاسی مختلف فعال در دوره انقلاب تشکیل می‌شود. برخی از این نیروها، همان فردای ۲۲ بهمن ۵۷ به صف مخالفان حکومت جدید پیوستند. برخی دیگر، غالباً بسته به نوع برخورد حکومت به آنان، زودتر یا دیرتر به بخشی از اپوزیسیون تبدیل شدند. وجه اشتراک اکثر این نیروها، این است که در ارزیابی مجموعاً مثبت از آنچه در ۲۲ بهمن ۱٣۵۷ رخ داد، با حکومتی‌ها هم‌صدایی دارند.
جبهه دوم، دربرگیرنده کسانی است که به ۲۲ بهمن به مثابه پدیده‌ای منفی و تحولی به پس می‌نگرند. آنها می‌گویند اگر انقلاب ۱٣۵۷ رخ نمی‌داد بهتر بود، کشور ما مسیری چنین فاجعه‌بار را در این ۲٨ سال پشت سر نمی‌گذاشت، این همه ایرانی قربانی جنگ و سرکوب داخلی نمی‌شدند و این همه مصایبی که امروز بدان مبتلاییم، گریبان ما را نمی‌گرفت. هواداران پادشاهی و بقایای نظام پیش از انقلاب، بخش بزرگی از حاملان این نظر را تشکیل می‌دهند، و این، جای شگفتی ندارد. انقلاب، تقریباً هر چه داشتند از اینان گرفت. برای اینان، ۲۲ بهمن باید هم یادآور خاطره‌ای تلخ باشد. اما ۲٨ سال پس از انقلاب، این رویداد را تنها بقایای رژیم گذشته شوم نمی‌دانند. بخشی از کسانی که با انقلاب همراهی کردند امروز از این همراهی به شدت پشیمانند و می‌گویند واقعه تاریخی ۲۲ بهمن ۵۷ اگر رخ نمی‌داد، بهتر بود. وجه اشتراک همه حاملان این ارزیابی، تأکید آنان بر مقایسه‌ میان دو نظام پیش و پس از انقلاب و این نتیجه‌گیری از چنین مقایسه‌ای است که نظام برخاسته از انقلاب، در همه عرصه‌ها، از عرصه استبداد سیاسی گرفته تا ورشکستگی اقتصادی، از تحجر فرهنگی گرفته تا انزوای بین‌المللی، کارنامه‌ای بدتر از نظام سلطنتی دارد.
چرا جدل درباره رویدادی که ۲٨ سال از آن گذشته است، دوباره حاد شده است؟ پاسخ بدین پرسش را باید در این واقعیت جستجو کرد که انقلاب بهمن هنوز بر ایران سایه افکنده است. آرایش نیروهای سیاسی ایرانی، هنوز بسیار متأثر از انقلاب ۱٣۵۷ است. هنوز نیروهایی که می‌خواهند به هر قیمت که شده، جلوی بازگشت به پیش از ۲۲ بهمن ۱٣۵۷ را بگیرند، و نیروهایی که همه فعالیتشان درست بر چنین بازگشتی متمرکز است، تا حد زیادی گفتمان سیاسی ایران را تعیین می‌کنند.
جمهوری اسلامی، علیرغم آنکه در تبلیغات رسمی خود، چیزی به نام اپوزیسیون خارج از نظام را به رسمیت نمی‌شناسد و ظاهراً برای این اپوزیسیون، محلی از اعراب قائل نیست، به دقت مراقب تحولات در اپوزیسیون ایران است و می‌کوشد از همه امکاناتش برای تأثیرگذاری بر این تحولات بهره گیرد. این تلاش، بر پایه ۲٨ سال تجربه تبلیغاتی، امنیتی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی، اینک تلاشی ظریف و نامرئی است. ظاهراً جمهوری اسلامی در بحثهای داخلی اپوزیسیون غایب است، اما اگر در نظر داشته باشیم که بخش بزرگی از دلارهای نفتی به دستگاه‌های امنیتی و اطلاعاتی اختصاص می‌یابد، و اگر فراموش نکنیم وظیفه اصلی چنین دستگاه‌هایی، دفع خطرات بالفعل و نیز بالقوه از سر جمهوری اسلامی است، غیر قابل تصور است که حکومت در بحثهای درونی اپوزیسیون ایران، به نقش ناظری بیطرف اکتفا کند. اگر لحظه‌ای خود را بجای تصمیم‌گیرندگان در حکومت بگذاریم، می‌بینیم در ارتباط با اپوزیسیون، قاعدتاً باید همه هم و غم حکومت متوجه جلوگیری از شکل‌گیری هر گونه آلترناتیو نیرومند در برابر خود باشد. با چنین محاسبه‌ای، هر چه شکاف ناشی از ارزیابی‌های متفاوت اپوزیسیون از انقلاب عمیق‌تر باشد، برای حکومت بهتر است. برای حکومت، چه بهتر از این که اپوزیسیون، به دو بخش آشتی‌ناپذیر موافقان و مخالفان انقلاب تقسیم شود؟ تا وقتی چنین است، حتی در شرایط تلاطم‌های بین‌المللی و مصاف حکومت ایران با جهان غرب، سران حکومت لااقل از ناحیه مخالفان ایرانی خود احساس خطری کمتر، و خوابی اندکی آسوده‌تر دارند.
از این رو، برای حکومت، هر چه بحث و جدل درباره انقلاب داغ‌تر باشد، بهتر است. حکومت، به خوبی می‌داند که دیگر روزهای «همه باهم» با همه خونهایی که ریخته شده است، بازگشتنی نیست، اما روی این حساب باز کرده است که آن «همه باهم» لااقل به صورت ارزیابی مجموعاً مثبت از انقلاب، ادامه یابد.
نگاه بخشی از اپوزیسیون، صرفاً به گذشته است. این بخش اپوزیسیون، راهی را که به مردم ایران پیشنهاد می‌کند، بسیار ساده کرده است: به پیش از ۲۲ بهمن ۱٣۵۷ بازگردیم. چنین پروژه‌ای، مستلزم آفرینش چیزی نو نیست: «همان که داشتیم خوب است.» برای ذهن‌های ساده‌، برای کسانی که از زحمت اندیشیدن گریزانند، مقایسه ۱٣٨۵ با ۱٣۵۵ همه چیز را حل می‌کند، به همه پرسشها پاسخ می‌دهد: چه بودیم و چه شدیم. چنین ذهنی، همه منحنی‌ها و شاخص‌های تحولات ایران در دهه ۱٣۵۰ را به صورت خطی ادامه می‌دهد (در ریاضیات، این کار extrapolation نام دارد) و نتیجه می‌گیرد اگر رژیم شاه بر سر کار باقی مانده بود، اکنون ایران، کره جنوبی دوم بود. برای چنین ذهنی، بحث درباره خوب و بد انقلاب ایران از این رو بسیار کارآمد است که نگاه‌ها را به گذشته برمی‌گرداند، به لحظه‌ای تاریخی که از نظر او، قطار تاریخ ایران از مسیر خارج شد و سانحه آفرید. طرح او برای آینده، این است که قطار را به مسیر بازگردانیم. منشأ همه بدی‌های کنونی را که همان انقلاب است از میان برداریم، بقیه کارها درست می‌شود.
برای مدافعان چنین پروژه‌ای، این امر حیاتی است که هر چه بیشتر بر شمار کسانی که انقلاب را پدیده‌ای یکسره منفی می‌دانند، افزوده شود. از آنجا که ۲۲ بهمن ۱٣۵۷، لحظه زایش حکومت اسلامی است، و از آن رو که جمهوری اسلامی، مسبب همه فلاکتهایی است که مردم ایران امروز با آن دست‌ به گریبانند، نگاه تبری‌جویانه و با نفرت به انقلاب ۱٣۵۷، به لحظه زایش نظام اسلامی، در حال حاضر پیوسته طرفداران بیشتری می‌یابد. رویای بقایای نظام پیش از انقلاب، این است که این روند تا آنجا ادامه یابد که نظام پادشاهی از گذشته کشور به آینده آن تبدیل گردد. پس از نظر آنان، باید به بحث درباره انقلاب دامن زد، از آن استقبال کرد و پیش از انقلاب را در برابر پس از آن قرار داد. باید تعلق خاطر به دوران خوب گذشته را از حد نوستالژی صِرف، به حد پروژه سیاسی فرا رویانید.
بدی ترتیب از دو سو، بحث بی‌پایان درباره خوب و بد انقلاب به صحنه سیاست ایران تحمیل می‌شود. همه کسانی که چنین می‌کنند، بدون استثنا، نگاهی معطوف به گذشته دارند. گروهی از آنان می‌خواهند ۲٨ سال گذشته تا زمانی هر چه بیشتر در آینده، ادامه یابد. گروهی دیگر، می‌خواهند ساعت تاریخ ایران را به پیش از ۲۲ بهمن ۱٣۵۷ بازگردانند.
آنچه نگاه به گذشته نمی‌بیند، این است که تقریباً همه تجارب دگرگونی‌های سیاسی کشورهای مختلف در دهه‌های اخیر، حاکی از برآمدن سنتزی نو از مصاف میان تز و آنتی‌تز، میان سابق و اسبق است. به اروپای شرقی بنگریم، به جمهوری‌های شوروی، به افغانستان، به عراق، کمی قبل‌ از آن به یونان و پرتغال. بدون آنکه بخواهیم بر هیچ یک از مدلهای تحول و نظام‌های برآمده از این تحولات، ارزش‌گذاری کنیم، نگاه عینی حاکی است کمتر کشوری به گذشته‌ای رجعت کرده که چند دهه از آن سپری شده است. و همین نگاه عینی حاکی است «چنان نماند و چنین نیز نخواهد ماند». نظامی که مانند جمهوری اسلامی، همه مشروعیت خود را از انقلابی متعلق به چند دهه پیش می‌گیرد، نظامی که برای نسل‌های کنونی و آینده حرف دیگری جز این ندارد که برآمده از یک انقلاب است، نظامی که بر متوسط سن طرفداران و حامیان مطمئن آن از هر «دهه فجر» به «دهه فجر» بعدی، یک سال افزوده می‌شود، به همان میزان که گذشته دارد، فاقد آینده است.
جامعه ایران، جامعه‌ای بسیار جوان است. اکثریت عظیم ایرانیان را کسانی تشکیل می‌دهند که انقلاب بهمن را ندیده‌اند. اگر بقایای نیروهای سیاسی دوران انقلاب و پیش از آن، کماکان گرفتار این بحث بمانند که بالاخره انقلاب بهمن خوب بود یا بد، از نظر نسل جوان ایرانی حکم اشباحی را خواهند یافت که قادر به رهانیدن خود از طلسم‌های گذشته نیستند. باید پا را از سایه سنگین اشباح گذشته بیرون نهاد. آینده را باید دریافت، آینده‌ای که به احتمال قریب به یقین، گسستی است هم از نظام سلطنتی و هم از نظام جمهوری اسلامی. برای ساختن این آینده، ارواح گذشته کمک چندانی به ما نمی‌کنند. باید از نو اندیشید، از نو آفرید. باید زحمت ساختن چیزی نو را به خود داد.
اشتباه نشود، سخن این نیست که باید مانند ۲۲ بهمن ۵۷، هر آنچه در گذشته داشته‌ایم را یکسره دور بریزیم. از گذشته می‌توان برای ساختن آینده بهره گرفت. ایران، تاریخی دیرین دارد. فرهنگ ما و هویت ما میراث تاریخی هزاران ساله است. اما حفظ عناصر مثبت این فرهنگ و این هویت، مستلزم حفظ یا احیای ساختارهای سیاسی گذشته نیست. مگر کشورهایی که به جای رجعت به گذشته، صاحب ساختارهای سیاسی نو شده‌اند، فرهنگ و هویت خود را از دست داده‌اند؟
از نظر نگارنده، که خود را متعلق به اپوزیسیون جمهوری اسلامی می‌داند و سر آشتی با نظام حاکم ندارد، حتی دوره ۲٨ ساله اخیر نیز چیزهایی دارد که می‌ارزد برای آینده بمانند. یک نمونه: این ۲٨ سال، اکثریت جامعه ایرانی را از حاشیه به متن سیاست کشاند. پیش از انقلاب، سیاست ایران عرصه حضور و فعالیت قشر نازکی از جامعه ایرانی بود. با انقلاب، این وضعیت تغییر کرد. به جای آنکه آرزو کنیم توده سیاسی‌شده، دوباره غیرسیاسی شود تا «نخبگان» بتوانند با خیال آسوده به اجرای طرح‌های خود بپردازند، به جای آنکه از ترس قابل فهم از پوپولیسم، به نخبه‌گرایی روی آوریم و سیاست را در انحصار «از ما بهتران» بدانیم، باید به پیشواز آینده‌ای بشتابیم که چیزی جز دمکراسی نخواهد بود، و بدانیم دمکراسی هر چه با مشارکت وسیع‌تر اجتماعی همراه باشد، نیرومندتر است. نمی‌گویم سیاسی شدن ایرانیان، دستاورد جمهوری اسلامی است، اما انقلاب را نقطه عطفی در این روند می‌بینم. فعلاً نصیب ما از این همه‌گیر شدن سیاست، پوپولیسم و شبه فاشیسم بوده است. از این رو، برای من قابل درک است که برخی، خودِ سیاسی شدن توده‌های ایرانی را مسبب بخشی از فجایع ۲٨ سال اخیر بدانند و حسرت گذشته‌ای را بخورند که در آن نشانی از پوپولیسم، نشان از بسیج توده‌ای به پشتوانه آنچه آدورنو Racket می‌نامید، به پشتوانه قدرت باندی تبهکار، نبود. اما همان قدر که می‌توان تبری‌جویی از پوپولیسم انقلابی را درک کرد، باید یک بار برای همیشه با گذشته‌ای وداع کرد که در آن سیاست ایران، چیزی جز کنش و واکنش اجزای مختلف گروه سرآمد جامعه یا به عبارت دیگر «نخبگان» اقتصادی، سیاسی و فرهنگی نبود. آن دوران دیگر باز نمی‌گردد. سنت «مشارکت» را باید از جمهوری اسلامی که از آن برای تحکیم پایه‌های قدرت تبهکار خود سوء استفاده کرده است و می‌کند، گرفت و به خصلت درونی نظام سیاسی آینده ایران تبدیل کرد. باید این را پدیده‌ای نیک دانست که اکنون مردم می‌دانند انتخابات چیست، صندوق رأی مهم است، هر چند هم که انتخابات ۲٨ سال اخیر، چیزی ابزاری برای فریب توده‌ها نبوده باشد.
سخن اصلی من این است که بگذارید داوری نهایی درباره انقلاب ایران را به تاریخ وا نهیم. در چنبره جدالهای ۲٨ سال پیش نمانیم و رو به آینده داشته باشیم. این، انتظار نسل کنونی ایرانیان از نیروهای سیاسی است.

۲۰ بهمن ۱٣٨۵