پروژه ی وحدتِ چپ مرد، زنده باد فرایندِ وحدتِ صفوفِ چپ


احمد فرهادی


• رازِ اینکه نه سازمان به واگرایی تن در داد و نه هیچ‌یک از اعضایِ تشکیلات، در این روی‌کرد است که تشکیلات از یک سو نگذاشت اختلاف بر سرِ مدیریت به اختلاف بر سرِ اصلِ همگرایی تبدیل شود و از سویِ دیگر بی‌واهمه و بی‌پروا و بسیار روشن شیوه ی مدیریت را به چالش کشید، از غوغاسالاری نهراسید، تنها به نقد سلبیِ بسنده نکرد و سرانجام توانست موضوع را به بحثِ همگانیِ تبدیل کرده و بهترین راهِ حلِ ممکن را در شرایطِ موجود بیابد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۱ مرداد ۱٣۹۶ -  ۲ اوت ۲۰۱۷


آقایِ نادرِ عصاره مصاحبه‌ای با آقایان بهروزِ خلیق و محمد اعظمی انجام داده که در تاریخِ ۱ مرداد زیر ۳ سرنویسِ گوناگون و ۲ ویراستاریِ کاملا دگرگون در ۳ نشریه‍ی "کار"، "اخبار روز" و "عصر نو" انتشار یافته است. موضوعِ گفت‌وگو کوششِ شماری از کنش‌گرانِ سیاسیِ چپ است برایِ بنیان‌گذاری یک تشکل مشترک سیاسی با مضمون حزبی. آقایِ عصاره در این مصاحبه می‌کوشد چنین القا کند که این بنیان‌گذاری همان "پروژه‍ی وحدتِ چپ" است، آقایان خلیق و اعظمی نیز کم و بیش او را در این راه یاری می‌کنند. نه مصاحبه کننده و نه مصاحبه شوندگان هیچ اشاره‌ای نمی‌کنند به اینکه چنین برداشتی را همه‍ی کوشندگانِ بنیان‌گذاریِ آن تشکل مشترک سیاسی ندارند و این برداشتِ شخصیِ آن‌هاست. اگر چنین توضیحی داده شده بود نیازی به این نوشتار که اکنون می‌خوانید نبود.

داستانِ "پروژه‍ی وحدتِ چپ"

در چارچوبِ کوشش‌هایِ هم‌گرایانه ی نیروهایِ سیاسیِ چپ و در پیِ تدارکی طولانی، سازمان اتحاد فداییان خلق ایران، سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) و شورای موقت سوسیالیست‌های چپ ایران در تاریخ ۱۵ آبان ١٣٩١ (۵ نوامبر ٢٠١٢) «فراخوان برای مشارکت در روند شکل دهی تشکل بزرگ چپ» را منتشر کردند. این سه سازمان همراه با شماری از کنش‌گرانِ چپ، که به فراخوان پیوستند، در راستایِ عملی کردنِ آن دست به سازمان‌دهی خود زدند و از جمله نهادی به نامِ گروه کار تدارک و سازماندهی ایجاد کردند.
باری از همان گام‌هایِ آغازین دو کژروی رخ داد. یکی اینکه اصطلاحِ «روند» کنار گذاشته شد و اصطلاحِ «پروژه» جایِ آن را گرفت و دوم اینکه به جایِ اصطلاحِ «شکل دهی تشکل بزرگ چپ» اصطلاحِ "وحدتِ چپ" به کار برده شد. به این ترتیب کم کم «روند شکل دهی تشکل بزرگ چپ» "پروژه ی وحدتِ چپ" خوانده شد.
در این خوانشِ کژروانه از کاری که آغاز شده بود، جایِ هدفِ «شکل دهی تشکل بزرگ چپ» را هدفِ بسیار بزرگ‌ترِ "وحدتِ چپ" گرفت ولی کاملا برعکس نگاهی که مدیریتِ رسیدن به هدفِ فراخوان را به درستی مدیریتی پیچیده و "روند"ی (هم‌معنایِ "فرایند" پارسی و "process" انگلیسی) می‌دید جایِ خود را به نگاهی داد که برایِ رسیدن به هدفی بسیار بزرگ‌تر مدیریتی ساده‌تر و "پروژه"ای ("project") را بسنده می‌دانست. دست و دل بازی در هدف‌گذاری بازتابی باژگونه و ساده انگارانه در گزینشِ شیوه و روشِ مدیریت یافت و برایِ رسیدن به هدفِ بزرگ‌تر مدیریتِ بسته‌تر برگزیده شد.
این دگرگونیِ فرمول‌بندی گرچه نمی‌توانست در پهنه ی تعیینِ هدف از نام‌گذاری فراتر رود ولی توانست در مدیریتِ پیشبردِ کار کارساز شده، آن را آرام آرام با خود هم‌ساز کرده و به سویِ پایانی بی‌سرانجامِ رهنمون شود.

سرانجامِ «روندِ شکل دهی به تشکلِ بزرگِ چپ»

درست سه سال پس از انتشارِ فراخوان، یکی از ۳ سازمانِ دهنده ی فراخوان رسما پایانِ کار را اعلام کرد. در تاریخِ ۲۱ آبانِ ۱۳۹۴ «اطلاعیه شورای موقت سوسیالیست های چپ ایران در باره ی پروژه ی وحدت چهار جریان سیاسی» اعلام کرد: «... سازمان ما پروژه ی مشخص نامبرده را پایان یافته تلقی می‌کند ...».
سازمان اتحاد فداییان خلق ایران، یکی دیگر از ۳ سازمانِ دهنده ی فراخوان، پس از اینکه کنگره ی فوق العاده‌اش در خرداد ۱۳۹۴ نتوانست پیرامون ادامه یا توقف پروژه به تصمیم برسد، شهریور ۱۳۹۴ به صورتِ سازمانی کار را در این زمینه معلق کرد. بعدها کنگره ی سیزدهم این سازمان در مرداد ۱۳۹۵ رسما اعلام کرد: «... پروژه ی «شکل‌دهی به تشکل بزرگ چپ» به نتیجه نرسیده و پایان یافته است ...». با این همه شمار چشم‌گیری از اعضایِ سازمان اتحاد فداییان خلق ایران با این ارزیابی همراهی نکردند و بر ادامه ی راه پا فشردند.
کنش‌گرانِ چپ نیز دو دسته شدند، شماری از "پروژه" کناره گرفتند و شماری پی گرفتنِ راهِ همگرایی را برگزیدند.
نیروهایی که کنار کشیدند روی‌کردِ خود را در تاریخ ۶ خرداد ۱۳۹۶ در اطلاعیه ی «روند و نتیجه پروژه «شکل دهی تشکل بزرگ چپ» (جمعبندی و ارزیابی ما)» با امضایِ «کمیته مرکزی سازمان اتحاد فداییان خلق ایران، شورای موقت سوسیالیست های چپ ایران و تعدادی از کنشگران چپ»، که در تارنمایِ سازمان اتحاد فداییان خلق ایران در دسترس است، توضیح دادند، از «... شکست این پروژه ...» سخن گفتند و نوشتند: « ... این پروژه با ناکامی مواجه گردید ...» و «... این پروژه ... نهایتا به بن بست رسید ...».
در سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)، سومین سازمان از ۳ سازمانِ دهنده ی فراخوان، کارها به گونه‌ای دیگر پیش رفت. در این سازمان دعوا نه بر سرِ موافقت و مخالفت با «شکل دهی تشکل بزرگ چپ» بلکه بر سرِ شیوه ی مدیریتِ آن بود. تشکیلات نیرومندانه و یک‌پارچه در برابرِ دوشقه شدنِ به موافقین و مخالفینِ "وحدت" ایستاد. سالِ ۱۳۹۳ گستردگیِ اعتراض به کژروی در مدیریت چنان بالا گرفت که شورایِ مرکزی وادار به برگماریِ کمیسیونی برایِ ارزیابیِ برخوردِ تشکیلات با موضوع گردید. برپایهٔ نتیجهٔ کارِ ارزندهٔ کمیسیون، کنگرهٔ ۱۴ (فروردین ۱۳۹۴) به اصلاحِ روندِ معیوبِ پیش رفته همت گمارد. متاسفانه تعقلِ کنگره پی‌گیری نشد و شماری از مسئولین به پیش‌بردِ به اصطلاح "پروژهٔ وحدتِ چپ" با همان روشِ پیشین و به هر بهایی پای فشردند. دوباره اعتراضِ تشکیلات بالا گرفت و چند ماه پس از کنگره باز هم شورای مرکزی سازمان وادار شد نخست کمیسیونی ۷ نفره برای چاره‌اندیشی برگمارد و سپس کنگره ی فوق‌العاده را فرا بخواند. کنگره ی فوق‌العاده (مهر ۱۳۹۵) هم اصلِ موضوعِ «شکل دهی تشکل بزرگ چپ» را مورد بررسی قرار داد و هم مدیریتِ آن را. کنگره با اعتراضِ تشکیلات همراهی نشان داد و مدیریتِ شورایِ مرکزی سازمان در رابطه با شکل‌دهیِ تشکل بزرگ چپ را با ۸۳ ٪ رای موافق موردِ انتقاد قرار داد ولی بیشترین نیرو و وقت خود را صرفِ بررسیِ پیشنهادهایِ به دست آمده از بحثِ عمومیِ تشکیلات در زمینه ی یافتنِ راهی برایِ پی‌گیریِ کوشش در راستایِ تأمین وحدت صفوف نیروهای چپ ایران کرد و پیروزیِ شگفت‌انگیزی بدست آورد و توانست با ۹۷ ٪ رای موافق طرحی نو دراندازد. به گمانِ من رازِ اینکه نه سازمان به واگرایی تن در داد و نه هیچ‌یک از اعضایِ تشکیلات، در این روی‌کرد است که تشکیلات از یک سو نگذاشت اختلاف بر سرِ مدیریت به اختلاف بر سرِ اصلِ همگرایی تبدیل شود و از سویِ دیگر بی‌واهمه و بی‌پروا و بسیار روشن شیوه ی مدیریت را به چالش کشید، از غوغاسالاری نهراسید، تنها به نقد سلبیِ بسنده نکرد و سرانجام توانست موضوع را به بحثِ همگانیِ تبدیل کرده و با مشارکت و هم‌فکری بهترین راهِ حلِ ممکن را در شرایطِ موجود بیابد.

به سویِ بنیان‌گذاری تشکل مشترک حزبی!

همان‌گونه که گفته شد، خوشبختانه در میانِ نیروهای سهیم در «شکل‌دهی تشکل بزرگ چپ» واگرایی همه‌گیر نبود و نیست. در کنارِ کلِ تشکیلاتِ سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)، شماری از اعضایِ سازمان اتحاد فداییان خلق ایران و شماری از کنش‌گرانِ چپ با اراده‌ای نیرومند بر مسئولیتِ مشترک برای پاسخ‌گوییِ به نیاز به وحدت در صفوف نیروهای چپ ایران و کوشش در این راه پا فشردند و می‌فشارند. با آگاهی بر این واقعیت، مهرماهِ ۱۳۹۵ کنگره ی فوق‌العاده‍ی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)، در راستایِ تأمین وحدت هرچه گسترده‌تر در صفوف نیروهای چپ ایران طرحی نو درانداخت و با تصویبِ قراری نهادهای منتخب خود را موظف کرد «... با تامین توافق هم‌راهان کنونیِ خواهانِ فعالیتِ تشکیلاتیِ واحد، هم‌راه آنان اقدام به بنیان‌گذاری یک تشکل مشترک سیاسی با مضمون حزبی نماید ...». خوشبختانه پیشنهادِ بنیان‌گذاریِ «تشکل مشترک حزبی» از سویِ شمار چشم‌گیری از اعضایِ سازمان اتحاد فداییان خلق ایران و کنش‌گرانِ چپ پذیرفته شد. سه جریان با برگماریِ یک «هیئت برگزاریِ کنگره ی مشترک» برایِ هم‌آهنگیِ کارها، تدارکِ بنیان‌گذاری را آغاز کردند. این توافق و برداشته شدنِ گام‌هایِ درست برایِ سازمان‌گری و سامان‌دهی بسیار خوشحال کننده و امید بخش‌اند. ولی روشن است که خوشحالی و امیدواری همه ی داستان نیست و دشواری‌هایِ زیادی بر سرِ راهند که باید زدوده شود.
در چنین شرایطی برخی از یاران با پیش کشیدنِ موضوعاتی غیرِلازم، دشواری‌هایی را بر دشواری‌هایِ موجود می‌افزایند. نمونه‌وار می‌توان از پافشاری آقایِ عصاره بر این‌همانی جلوه دادنِ بنیان‌گذاریِ «تشکل مشترک حزبی» با "پروزه ی وحدتِ چپ" و همراهیِ ضمنیِ آقایان خلیق و اعظمی با او نام برد. بی‌انصافی است اگر زحمتی را که این سه در راستایِ بنیان‌گذاری می‌کشند ناگفته بگذارم، نیز نادرست می‌دانم به پاسِ زحمت‌شان روی‌کردشان را به نقد نکشم.

پافشاریِ زیان‌آور بر ادامه ی "پروژه ی وحدتِ چپ"!

باری برایِ آسانیِ کار صورتِ مسئله را بسیار فشرده بازمی‌گویم.
الف – پنج سال پیش سه سازمان پای در راهِ طرحِ معینِ «شکل دهی تشکل بزرگ چپ» گذاشتند و شماری از کنش‌گرانِ چپ نیز به آن‌ها پیوستند. پس از سه سال دو سازمان از آن سه و بیش از نیمی از کنش‌گرانِ چپ از آن طرح، که "پروژه ی وحدتِ چپ" نیز نامیده می‌شد، جدا شدند.
ب – شماری از اعضایِ یکی از سازمان‌هایِ جداشده و شماری از کنش‌گرانِ چپ همراه با سازمانِ سوم طرحی برایِ بنیان‌گذاریِ یک «تشکل مشترک حزبی» پی ریختند.
در بینِ کسانی که پای در راهِ طرحِ نو گذاشته‌اند در رابطه با سنجه ی دو طرح سه دسته ی نظری وجود دارد: یک دسته این‌همانی طرحِ نو و "پروژه ی وحدتِ چپ" را تبلیغ می‌کند، دسته ی دوم "پروژه ی وحدتِ چپ" را پایان یافته و این‌همانیِ آن و طرحِ نو را نادرست می‌داند، و دسته ی سوم نیازی به سنجشِ دو طرح نمی‌بیند. من برایِ رعایتِ دسته ی سوم، که به گمانِ من پرشمارتر از دو دسته ی دیگر است، به دلایلِ نادرستیِ این "این‌همانی" نمی‌پردازم. بحثِ اصلیِ من این است که در یک جمعی که آغاز به یک حرکتِ مشترک با چشم‌اندازی درازمدت کرده، نظرِ شخصی را نظرِ جمع نشان دادن درست نیست. هیچ اشکالی ندارد کسی در یک مصاحبه یا یک نوشته نظرِ شخصی‌اش را که با نظرِ جمع یکی نیست صدها بار بگوید و تکرار کند، به شرطی که به روشنی نشان دهد که این نظرِ شخصیِ اوست و نه نظرِ جمع. چنین برخوردی در درونِ نیروهایی که هم‌امروز با هم در پیِ ساختنِ خانه ی مشترک‌اند به بی‌اعتمادی دامن می‌زند.
فزون بر آن، در این موردِ مشخص که دو سازمان و شماری از کنش‌گرانِ کنار کشیده از "پروژه ی وحدتِ چپ" آن را پایان یافته می‌نامند، احترام به نظرِ آن‌ها، که روزگاری قرار بود با هم "وحدت" کنیم، ایجاب می‌کند چنان برخورد نکنیم که گویا نظر و ارزیابی‌ِ آن‌ها را نادیده می‌انگاریم یا نسبت به آن بی‌تفاوتیم.