سرگذشت عبدالقادر بیدل و سبک شناسی شعر او


دکترعارف پژمان


• عبدالقادر بیدل، شاعر پر آوازه اسلوب هندی در ادبیات فارسی، فاتح چکاد های تازه زیبایی در قلمرو هنر کلامی است. وی که در سرزمین های افغانستان و آسیای میانه، از سرآمدان شعر کلاسیک فارسی است، از دیر باز در ایران، شاعری گمنام بود یا کم از کم سخنوری بیگانه و مهجور. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲٨ دی ۱٣٨۵ -  ۱٨ ژانويه ۲۰۰۷


عبد القادر بیدل ، شاعر پر آوازه اسلوب هندی در ادبیات فارسی، فاتح چکاد های تازه زیبایی در قلمرو هنر کلامی است. وی که در سرزمین های افغانستان وآسیای میانه ، از سرآمدان شعر کلاسیک فارسی است ، از دیر باز در ایران، شاعری گمنام بود یا کم ازکم سخنوری بیگانه ومهجور. انتشار اثر« شاعر آیینه ها»، به گمان غالب ، نخستین صدایی بود که بیدل را به مرز های آشتی وآشنایی، فرا خواند.استاد دکتر شفیعی کد کنی ، کلام بیدل را،با موازین نقد مدرن به چالش گرفت و اورا به نسل امروز ایران شناساند.
ازان پس شعر بیدل جدی گرفته شد تا آنجا که متولیان فرهنگ رسمی نیز، اخیرا در شناخت شعر واندیشه وی، سیمیناری بین المللی در تهران ، برپا داشتند.
در زمینه شیوه شا عری بیدل، و دلایل اشتهار او در هند وافغانستان وآسیای
میانه، یادداشت های فراهم شده که هم ذوقی است وهم تحقیقی.
****   
میرزا عبدا لقادر بیدل را ستیغ سبک هندی انگاشته اند.وی از  عشیره جغتایی ارلاس بود، درسال ۱۰۵۴ هجری قمری ( ۱۶۴۴م) در مرکز ایالت بیهار هند، دیده بدنیا گشود. زادگاه او که در ساحل جنوبی رودخانه گنگ موقعیت دارد، بعدها،بوسیله شهزاده عظیم ا لشان، نواده اورنگزیب، به عظیم آباد  ، مسما شد. وقتی بیدل به دنیا آمد ظاهرا شانزده سال از امپراتوری شاهجهان، زمامدار نامی سلسله گورکانی هند، سپری می شد . عبدا لخالق، پدر بیدل، به سایقه ارادت به مقام روحانی شیخ عبدا لقادر گیلانی ، اسم عبدا لقادر را به فرزند ، هدیه داد. گفته میشود ، در ده سالگی ، بیدل ، نخستین رباعی اش را به زبان فارسی سرود که در کتاب « چهار عنصر» وی درج است :
یارم هرگاه به سخن می آید بوی عجبش از دهن ، می آید
این بوی قرنفل است یا نکهت گل      یا رایحه مشک ختن می آید؟
در همین آ وان بنا به دلایلی ، ترک مدرسه گفت و به آموزش خانه گی، روی آورد.گویا پس از پدر و دایی ، نخستین مشوق سخنوری او ، وارسته ای بود به نام « میرزا قلندر». بیدل در نتیجه معاشرت با درویشان ومجذوبان، کلام خودش را گشاینده « اسرار نهان» می پنداشت . تخلص شعری اش را وقتی برگزید، که د یباچه گلستان سعدی را مرور میکرد، به این مصراع رسید:
بیدل از بی نشان چه گوید باز؟
سایر مرشدان سیر وسفر معنوی بیدل ، اینها اند:
شیخ کمال ، شاه ملوک، شاه فاضل، شاه یکه آزاد ، شاه قاشم وشاه کابلی. به گمان غالب آنچه بیدل را بر سکوی اشتهار واعتبار نشانید، سیر آفاق وانفس بود. باری پس از درگذشت شاه جهان ، جدال خونین شهزادگان برای تصاحب تخت طا ووس، بیدل را ناگزیر به یافتن مکانی امن تر کرد.از آنجاکه بیدل با رجال دربار، رابطه ای  نکو استوار کرده بود،عزم اقامت دردهلی برای او جاذبه ای بیشتر داشت. وی زمانی به دارا لسلطنه رسید که صائب اصفهانی به ایران رفته بود ، اما ناصرعلی سرهندی و افضل سرخوش در دهلی بسر می بردند. گویا بیدل در همین سالها با« طرز تازه» آشنا شد.     شاعر، دردهلی منزلی مزین  وکنیزی همدم یافت.  گفته شده که در شصت وسه ساله گی  صاحب فرزند شد، اما دولت او مستعجل بود.، مرثیه ا یکه در مرگ کودکش سرود، مانند مراثی خاقانی ، دلاویز است.
زبان مادری بیدل :
 
  آزاد بلگرامی ، صاحب تذکره خزانه عامره، و صدرا لدین عینی ، دانشمند تا جک، زبان نخست شاعر را ، فارسی ، ندانسته اند. نگارنده این نظر را نمی پذیرد،زیرا دشوار است بیدل ، که آنهمه تعبیرات ،رمز وراز فرهنگ فارسی و امثال وحکم خراسانی را درکلام خویش سرازیر کرده است ، جز با فارسی، به زبان دیگری ، اندیشیده باشد.
بیدل با سیر وسفر به اقلیم هند، با فلسفه، حکمت واساطیر هندی ، سخت آشنا گشت، تاجایی که برخی اساطیر کهن هندو را به نظم کشید.
آثار منظوم شاعر ،افزون بر غزل، قصیده ورباعی، مثنوی های عرفانی وفلسفی اوست.
از آثار منثور بیدل، چهار عنصر ، معروف تراست ، انگار چهار عنصر، اتا بیاگرافی شاعر است
****
 
سبک بیدل در غزل سرائی
عالم از چشم ترم شد می فروش
زین قدح خمخانه ها آمد به جوش
آسمان عمریست مینای مرا
میزند برسنگ و میگوید خموش!
بسکه گرم آهنگ ساز و حشتم
نقش پایم چون جرس دارد خروش
جمع نتوان کرد باهم صبر وعشق
راست ناید میکشی با ضبط هوش
عشق، زنگ غفلت از ما می برد
سایه را خورشید باشد عیبپوش
زین محیط از هرزه گردیها چوموج
میبرد خلقی شکست خود به دوش
گر نباشد شعله،خاکستر بس است
جستجو هاخاک شد، در صبر کوش
خاک گشتی بیدل از افسردگی
خون منصوری نیاوردی به جوش
 
 
 
بیدل کاشف عوالم ناشناخته است، دنیای آرمانی ای که وی با افسون واژگان، آفریده است، همانند افسانهآفرینش، شور انگیز و شگفتی آور است. شعر بیدل هم عطر گیاهان عبوس باران ندیده را با خود دارد و هم بیتابی گلبرگ های عاشق را که به پیشواز اردیبهشت، سینه چاک می دهند .
 
 بیـــــــدل، شاعریست اندیشه گرا و معنی آفرین، تعبیرات شاعرانهء او، قندیل هایی است رنگارنگ، که جا بجا در آیینه بندان شهرستان معانی آسمانی او آویخته شده اند .
 
بیـــدل در زمانهء خویش همان “گنگ خواب دیده” است که نمیداند به چه زبانی با چه کسانی صحبت کند .
 
 برای شاعری که هم از طبیعت سخن می گوید و هم ار ماورای طبیعت، هم از زمین حکایت می کند و هم خواب آسمان می بیند. هم از”هستی” پرده بر می گیرد و هم از “عدم “، هم متصوف است و هم مجذوب، هم ایدیالیست است و هم ریالیست، هم روشنگر “فطرت “ است، هم خاکستر نشین”بدعت”، برای شاعری چون بیدل, دلی اینهمه دربدر، اندیشه ای این همه گیتی گستر، چگونه سبکی می توان پیش بینی کرد؟ !
 
بهر حال گروهی او را اوج اسلوب هندی می پندارند، به نظر بسیاری ادب شناسان، همهء شگرد ها و خصیصه های مکتب هندی در شعر و نثر او نگریسته می شود .
 
 بی اعتنائی در برابر لفظ، برای شاعران اندیشه پرداز، طبیعی و پذیرفتنی می نماید، اما بیدل هرگز موازنه لفظ و معنی را پایمال نکرده است .
 
 
 بیدل شاعریست زبر دست و نا کرانمند، نه بخاطر آن همه معانی و پرداخت های عرفانی و فلسفی، که ما را از “ندیده ها “ و “ نشنیده ها “ آ گاه می سازد، بل بخاطر انتقال هنرمندانه اش، بخاطر الفاظ بدیع و آشنا و نا آ شنایش .
 
 در بارهء هنر شاعری بیدل، در تاریخ ادبیات افغانستان می خوانیم :
..." بیدل زیبائی کلام را لفظاً و معناً، مراعات کرده است، اصطلاحات عامیانه ای که بکار گرفته است، غالب آن در افغانستان امروز مروج بوده و بدون تکلف در گفتار روزانه بکار می رود اما از نظرجمله بندی، تشبیهات و استعارات، زبان بیدل  مشکل ترین زبان ادب دری است. زبان نثر بیدل دشوار تر است، زیرا جمله های دراز سلسله دار، تشبیهات مرکب و استعارت های پیچ در پیچ دارد. خصوصآ که اصطلاحات فلسفی و تصوفی را نیز متضمن است و غالبآ دارای معانی متعددی هم هست که فهم مطلب را مشکل تر میکند، بعضی از نقد کنندگان اظهار می دارند که بیدل برای افادات و تعلیمات فلسفی و تصوفی اش به اختیار این سبک مجبور بوده است .
 
 اقتدار شعری بیدل، بلند و طبیعی است. غزل هایش حد اقل دارای نه بیت است و تا پانزده بیت می رسد. در یک بحر و قافیه، چندین غزل دارد. قصاید او از صدو پنجاه بیت تا صدو هفتاد بیت می رسد .
 
قدرت او در استعمال بحور واوزان غیر مطبوع، بیشتر نمایان است. در تمام کلیاتش بیت مبتذل، دیده نمی شود. روش و سبک بیدل، مخصوص بخود او است .
 
 حتی در زمان خودش، از نو بودن سبک او سخن می گفتند، مثنوی هایش گر چه فلسفی و برخی تصوفی است، دارای نکات عالی اجتماعی نیز می باشد .
 
 سبک بیدل در افغانستان تا طرزی افغان در نظم و تا محمود طرزی در نثر دوام آورده، در هندوستان تا دوره های اخیر و در ماوراءالنهر( تاجیکستان و ازبکستان) تا انقلاب اکتوبر تقلید می شد. سبکی که بیدل بدان شعر سروده، به سبک هندی معروف است ۱
 
 بیدل معنی آفرین، برای انتقال مفاهیم فلسفی و عرفانی اش، بدون تردید، دچار مضایق و تنگنا هایی بوده، گنجانیدن افکارباریک در تک بیت های غزل دشوار است، چنانکه روشن کردن شمع در برابر باد .
 
 گفته می شود که بیدل، بر بنیاد همدلی و همزبانی با محی الدین بن عربی، لب لباب، فلسفه عرفانی وی را به نظم در آورده است .
 
 در این سیر و سفر هنری، چه بسا که “ لفظ” رسایی انتقال مفاهیم شاعر بزرگ را ندارد، خود بیدل، بار ها به این نکته اشاره کرده است، بطور نمونه این بیت معروف :
 
ای بسا معنی که از نا محـرمی های زبان
 
 با همـه شوخی، مقیم پرده های راز ماند
 
 
 
بهر حال، چنانکه در جای دیگر گفتم، بیدل عامدانه قصد دشوار سازی بیان را نداشته است .
 
 بیدل در یکی از" رقعات" خویش نظریه ای ابراز داشته که گوشه ای از" سبک شناسی" شاعر را در زمانهء او نشان می دهد :
 
  "..... جمعی از طراوت رنگ الفاظ، نظری آب می دهند، لوح تمیز یک قلم، از درک معانی شسته اند و گروهی که به بوی معنی،کوس تر دماغی می زنند، رنگین نهال عبارت، اصــــلآ از نظر انصاف شان نرسته، بر این تقدیر، معنی، زمزمه ایست محتجب ساز موهوم و عبارت، سازی است مشتمل نغمات نا مفهوم ....."
 
مفهوم فشرده این عبارت ها این است که نباید معنی را فدای لفظ کرد یا لفظ را در قربانگاه معنی گردن زد .
 
 رویهمرفته چه انگیز ه ها و عواملی، شعر بیدل را از روشنی و فصاحت سنتی شعر پارسی دری دور افگنده است، گویا، نخست، ذوق زمان ، که بی تردید، دیگر شعر ساده و تشبیهات محسوس را نمی پذیرفته است و زیبایی را در :" غرابت" جستجو میکرده است .
 
_ دو دیگر، تراکم مجاز ها و استعاره ها در کلام
 
_ جستجوی معنی بیگانه .
 
_ دست کاری اجزای کلام و کم اعتنایی به سیاق و سنت ترکیب سازی و همانند اینها .
 
 
 
پست و بلند شعر بیدل
 
 
 
 باری گفتیم که دشواری سخن بیدل از یکسو بخاطر جهان بینی فلسفی و عرفانی اوست و از سویی دیگر پرداختن به ترکیب ها و تعبیراتی است که برخی آ نرا دور از هنجار سخن فارسی دانسته اند .
 
 در این مورد تذکره نگاران معاصر او نیز داد سخن داده اند، در زمره آ نان غلام علی آ زاد بلگرامی مولف تذکره های “ سرو آ زاد” و “ خزانه عامره” است. با اینکه آ زاد در آ وان در گذشت بیدل، هفده سال داشته است، در بارهء شاعر بزرگ، به اشباع سخن رانده است .
 
 “آزاد” در خزانه عامره، که ظاهرآ انرا در سال ۱۱۷۶ هجری تدوین کرده، در مورد بیدل می گوید :
 
 “ میـــــرزا عبدالقادر عظیـــم آبادی، پیر میکده سخندانی، و افلاتون خم نشین یونان معانی است، کـــرا قدرت که به طرز تزاشی او تواند رسید و کرا طاقت که کمان بازوی او تواند کشید، چنانچه خود جرس دعوی می جنباند :
 
 
 
مـدعی در گـذ ر از دعـوی طـرز بیدل
 
  ســحر مشکل که به کیفیت اعجاز رســد
 
 
 
آنگاه مولف "خزانه عامره" در ستــایش بیدل می گــوید :
 
 
 
رسـانـد پایـهء معنـی به آسـمان نهم
 
 بلنـد طبع شنـاسـد کلام بیــدل را
 
 
 
پس از ابراز نظراتی، آزاد بلگرامی ادامه می دهد: " میرزا در زبان فارسی چیــز های غریب اختراع نموده که اهل محاوره قبول ندارند، بلی قرآن که کلام خالق السنه است، سر رشته موافقت زبان در دست دارد اگر اختراعی خلاف زبان می داشت، فصحای عرب قبول نمی کردند، غیر فارسی که تقلید فارسی کند، بی موافقت اصل، چگونه مقبول اهل محاوره تواند شــــد، مثـــــــــلآ میرزا، مخمسی در رثای فرزند دارد و در انجا می گوید :
 
 
 
هـرگاه دو قـدم خـرام می کاشت
 
از  انگشتــم عصـا بکف داشــــــت
 
 
 
“ خـرام کاشتن” عجب چیزی است !
 
 
 
آزاد بلگرامی در جای دیگر، به برخی از ابیات بیــــدل خرده می گیرد و آنرا  برابر میـل و سلیقه خویش عوض می کنـد .
 
چنـانکه بیت زیـــر :
 
گـر نه ای از اهـل صدق دامـن پاکـــان مگیــر
 
آینـه و روی زشت، کافر و روز جزاسـت
 
 
 
را به اصطلاح " پیش مصرع رسانیده" و قرار آتی، اصـلاحش نمــوده است :
 
خـرده نا قابـلان بـر دل روشـن خطاسـت
 
آیینه و روی زشت، کافر و روز جزاست
 
مولف «خزانه عامره» بر بیت زیرین بیدل نیـز که ظاهـراً به مناسبت ازدواج میـر لطف الله خان گفته اعتراض نموده اسـت :
 
اوقات سـعادت دو کوکـب
 
شـیرازه الــفت دو همـزاد
 
 
 
و گــویا انتقاد آ زاد بخاطر تعبیـر «همـزاد» برای عروس و داماد است .
 
جای دیگر، یک بیت بیدل را نپسنـدیده و با تعــویض مصرع نخسـت آن، از آن مطلعی تازه ساخته است :
 
تا گهـر باشـد چرا دریا کشـد ننـگ حبـاب
 
  حیــف باشـد جـز دل عاشـق بدست یار گل
 
  «بیدل»
 
 
 
شـوخ نا انصاف من می چیند از گلزار گل
 
حیـف باشـد جــز دل عاشـق بست یار گـل"
 
«آزاد» *
 
 
 
ا ستــــاد خلیل الله خلیلی، ادیب افغان، مصارع بیدل را بلیــغ تر و تشبیهـــــات ویرا دارای لطفی مزید می داند. ۲
 
 تذکره نگار پر آ وازه دیگر، بند را بنداس خوشگو در بارهء سبـــــک بیـــدل، سخن زده و گوشه ای از اتهامات و ایراد های معاصرین شاعر را بر کلام او، روشن ساخته است. خوشگو خود شاعر است و منتقد، اثر معروفی به اسم « سفینتهَ الشــــعرا» دارد که ظاهرا آنرا در سال ۱۱۵۵ ( بیست سال پس از وفات بیدل) بپایان برده اسیت.گوشه هایی از کتاب خوشگو در بارهء بیدل چنین است :
 
 بیدل، ریش و بروت می تراشید، چنانچه وقتی در اکبر آ باد، عبدالرحیم نامی که طبـــع موزون داشت، این بیت نوشته در پالکی وی انداخت :
 
 
 
چه خطا در خط استـاد ازل دید آیـا
 
  کـه به اصـلاح سـر و ریــش نیاز افتاده
 
 
 
ایشـــان(بیـــدل) همان وقت جواب دادند :
 
 
 
مختصـر کن به تغافـل هوس جنـگ و جدل
 
سـر این رشته تحقیق دراز افتــــــــــــــــاده
 
 
 
تماماً شعر را به صلابت و مهابتی خواندی که گوش مستمعان باز شدی و از برون در و کوچه معلوم شدی که آن حضرت شـعر می خواند....در فهم معانی، معارف و توحید پایه بلند داشت . در علم تصوف خوب ورزیده بود و مسایل آنرا، از کاملان این فن، به تحقیق کمال رسانیده .
 
 در این مقدمه، جنیـــــد و با یزید عصـــــر خویش بود . مقدماتی که مولوی روم در مثنوی و شیخ ابن عربی در فصوص الحکم، بیان کرده، آن همه را با شرح و بسط تمام، با تشبیهات تازه و آب و رنگ بی اندازه در کلام خود بسته . در سخن سرایی طرز بلند، اختیار نموده ، طوری که مجاز او هم رنگ حقیقت دارد و در همهء اشعارش، این رعایت منظور است و او در این فن از استادانی است که صاحب طرز خاص شده اند و از زمانی که سخن آ زما شده این طرز خاص، بدست کسی نیفتاده. کار هایی که او کرده، مقدور کسی نیست، اکثر بی انصافان زمانه از روی حسد، حرفی چند نا ســزا، در حق جناب کرامت مآب وی می رسانند که میرزا بیدل، غلط گوی مکرر است و حال آنکه خود به غلط های خود نر سیده اند، تا به کار هایی که از او به ظهور پیوسته، چه رسند. حضرت گلشن می فرمود که میـــــرزا بیدل پایه ای دارد که این الفاظ و تراکیبش را بعد از صدو دو صد سال اهل لغت و فرهنگ، به طریق سنـد خواهند آ ورد و ما فرض کردیم که ترکیب سازی و لفظ تراشی را که نام « غلط گـــوئی » گذاشته اند، در تمام اشعارش پانصد یا هزار بیت خواهد بود . جواب بقیهء شعر هایش که تواند داد ؟  آخر که تمام صـــد هزار بیت که خود غلط نیست، آدمی را باید که در همه وقت منصف احوال خود باشد :
 
 
 
ز خاکی که بر آسمان افگنـی
 
  ســر و چشـم خـود را زیان افگنی
 
 
 
فقیــر خوشگو، در عصر خود زیاد از هزار مرتبه به خدمتش رسیـده و مستفید شده باشم. گاهی ندیدم، کسی از این جماعت که غلط گویش می گوینـد، به حضور او رفته و حرف خود را ثبت کــرده باشـد......» ۳
 
  موضوع انحراف بیدل از نورم ترکیب سازی زبان فارسی و شاعران سلف، مایهء بیشتر ایراد هاو سر و صدا هایی است که ادب شناسان معاصر را نیز بخود مشـغول داشته است .
 
 اما گمنامی بیدل در سر زمین ایران، یکسر به انحرافات لفظی و دستوری او بر نمیگردد، بل این وابسته است به دراز روزگاری که ایرانیان تردید و تعصب ژیانباری در برابر اسلوب هندی و شاعران طراز اول این شیوه نشان داده اند. ۴
 
 
 
بهـــــر حال شیوه «ادای مطلب» شاعران سبک هندی، بویژه عبدالقادر بیدل، به مذاق گروهی از ادب شناسان امروز ایران، نیز خوش نیامده و کم و بیش همان حرف های تذکره نگاران دوران بیدل را، در باره کلام او تکرار کرده اند. اما در هیچ جای دنیا بر شاعری طراز اول، بدعت گذار و نو آئین، نمیتوان خرده گرفت که با موازین دستور زبان و « هنجار سخن» نا سازگاری دارد . اگر او با سنت سازگار بود که دیگر شاعری نخبه نبود !
 
 در زمرهء منتقدان معاصر ایرانی اسلوب بیدل، محقق و دانشمند نامی ایران، استاد دکتر ذبیح الله صفا، برخی از تعبیرات و ترکیبات بیدل را نپسندیده اند .
 
 ایشان جمعی از ابیات قابل انتقاد شاعر را نشانی فرموده اند. بصورت نمونه بیت زیرین را :
 
 
 
جنــون جـولانیـم هر جا به وحشـت آشنا گردد
 
  دو عالم گرد بادم در هوای نقش پا گـردد
 
 
 
دیگر از ناقدان اسلوب بیدل، دانشمند گرانمایه استاد دکتـر شفیعی کد کنــی بوده اند،. ایشان با نظر داشت موازین نقد امروز اروپائی، به تبیین سبک شناسی شعر بیدل پرداخته اند.  استاد شفیعی کدکنی، در جائی، بیدل را شاعر ی یک بعدی شناخته و ویرا در کنار قا آنی قرار داده اند و در کتاب « شاعر آئینه ها » نیز پاره ای از تصاویر شاعرانهء بیدل را « فاقد مبانی جمال شناسی پنداشته اند» ۵
 
 اما جستار ها و نظراتی از این دست، با وجود تناقض گوئی ها، جامعه جوانان ایران را تشنه ء شناخت هنر شاعری بیدل ساخته است .
 
 پژوهنده گرامی، آ قای حسن حسینی، یکی از دلایل دور از دسترس ماندن شعر و اندیشهء بیدل را در جامعه ایران، رویا روئی خوانندگان کم حوصله و کوتاه بین و تنبل، با شعر های ژرف و نا کرانمند دانسته است، به این معنی که خوانندهء شتابزده به همان سادگی که یک آ گهی روزنامه را می خواند و می فهمد، در پی آ نست که شعر بیدل را نیز به یک بار خواندن درک کند !
 
 آ قای حسینی در این نکته حق بجانب است که بغرنجی شعر بیدل، بخاطر الفاظ او نیست بلکه در گرو جهان بینی پیچیده اوست. ۶
 
 در این جا به بخشی از اشعار عبدالقادر بیدل اشاره می کنم که در آن موازین ترکیب سازی و جمله بندی متداول فارسی، رعایت نشده و شعر او روال گویش سنتی شاعران را درهم ریخته است .
 
 بیدل در واژه سازی پابند اصول خاصی نیست. در همانحال که بدعت های او، بصورت بی سابقه ای به غنای فرهنگ تعابیر زبان و ادب پارسی می افزاید، انگار گاه گاه دستور گرایان را بهت زده می کنــد .
 
  ۱ ــ پسوند« زار »که برای مکان و همراه رستنی ها و برای بی جان بکار می رود، در دیوان شاعر در پی اسامی « جاندار و معنی » جای گرفته است مانند صنـم زار و جــــلوه زار :
 
 
 
ز بس ذوق طـواف آن صنـم زار
 
 چو مشتاقان به گردش گشته کهسار
 
  ***
خیـال جلوه زار نیستـی هـم عالـمی دارد
 
ز نقش پا سـری باید کشیـدن گاه گـاه اینجا
 
 
 
۲ ــ پسوند « کده » که مکان ساز است و با اسامی عام و غیر انسان می آ ید، در کلام بیدل با اسم خاص ( انسـان ) یکجـا شده است، مثلآ در این رباعی شـاعر :
 
 
 
هـــر سایه خـاری که در این هـامون بود
 
 لیلی کدهء تصـــــــور مجنـون بـود
 
تعظیـــم م ـزار اهـل دل سهـل مگیر
 
کاین خاک دو روزی پیش از این گـردون بود
 
 
 
ابتکار دیگر وی در واژه سازی، ساختن واژه گان مرکب است، آنهــــم از نوع سه رکنی، در حا لیکه معمولآ واژگان مرکب زبان بیش از دو رکن ندارند.  ترکیب های بیدل با پیشینه ها یا نشانه های اضافت در شعر او شکل می گیـرد :
 
آمد ز گلشـن ناز آن جوهـر تبسم
 
دل در کـف تغافـل، گـل بر سر تبسم
 
 
 
بحـر قدرتم بیدل، موج خیز معنی هاسـت
 
مصرعی اگر خواهم سـر کنم، غزل دارم
 
 
 
بیـدل گاه چندین واژه را بواسطه نشانه افزایش بهـم پیوند می دهـد که به جای صفت، فاعل و متمم فعل می نشیند :
 
 
 
می گذارد بر دماغ یک جهـان معنی قـدم
 
لغزشــی کـز خامهء تحـریر مـن پیـدا شـود
 
 
 
«دماغ یک جهان معنی» متمم فعل است
 
 
 
رگ گـل آستین شـوخی کمیـن صیـد ما دارد
 
که زیر سنگ دست از سایهء رنگ حنـا دارد
 
 
 
که « رگ گل آ ستین شوخ » فاعل می باشد
 
 
 
آ غوش ها به حسرت دیدار باز کــرد
 
زخم دل به تیغ تغافــل دو نیـم ما
 
 
 
تیغ تغافل دو نیـم , صفت است
 
 
 
با دور افتادگی ها و فواصل میان واژگان ترکیبی است که در مواردی شعر را از روشنی و آشنائی برون می برد و موجب دیریابی مقصود شاعر می شود :
 
حذف فقره ها، پسینه ها، پیشینه ها نیز در شـعر بیدل اندک نیست .
 
 
 
غافلان چند قبا دوزی افـلاک کننید
 
  به گریبانی اگر دسـت رسد چاک کنید
 
یعنی ای غافلان تا چند ..........به گریبانی اگر دست تان رسد .
 
 
 
حذف عبارت متممی یا پیشینه ای :
 
 
 
احـــوال دیگران زچه بر خود فـزوده ای
 
بیـدل زخود بگو که تو هم کم نبـوده ای
 
یعنی از آنان کم تر نبوده ای !
 
 
 
حذف یک جز از فعل مرکب :
 
 
 
عمـری تپیدیم تا خاک گشتیـم
 
فر سنگهـا داشت این یک قدم راه
 
یعنی فرسنگ ها فاصله داشت .
 
 
 
حـذف عبارت پسینه ای یا مفعولی
 
:
 
ای غنا شیفتـــه با این دل راحـت محتاج
 
فخـر مفروش، گدائی است که مـن می دانم
 
 
 
یعنی گدائی است ک من او را خوب می شناســم !
 
 
 
حذف یک فقره از جمـله
 
 
 
نه فلک آ غوش شـوق انتظـار آمده اسـت
 
کای نهـال باغ بیــــرنگی ز آب و گـل برآ
 
 
 
یعنی آ مده است و می گوید. ۷
 
 
 
این نمونه ها را بخاطر آن آ وردم که گوشه ای از عوامل ابهام در شعر بیدل دانسته شود، ورنه در شعر اغلب شاعران، بویژه پیش کسوتان، نا گزیر اجزای سخن در هم می ریزد و این آ شفتگی غیر قابل اجتناب و طبیـعی می باشـد .
 
 
پانویس ها:
 
۱ـ تاریخ ادبیات بعد از اسلام، محمد حیدر ژوبل،ص۱۳۰
۲ـ فیض قدس، ص ۷۰
۳ـ سفینته الشعرا، خوشگو،( به نقل از فیض قدس، ص۸۱)
۴ـ دلایل تردید، طرد وتعصب در برار شیوه هندی،افزون بر نظر یات
ویرانگر تذکره های اتشکده ومجمع ا لفصحاو محافل ودودمان
های قاجار که سنگ رجعت به گذشته را به سینه میزدند، در دهه های اخیر شاید متاثر است از ارزیابیهای نخستین ادبشناسانی، چون ملک الشعرای بهار ، استاد صفا، یحیی آرین و...در برابر شیوه هندی.
۵ـ ادوار شعر فارسی و شاعر آیینه ها
۶ـ ـبیدل ، سپهری وسبک هندی
۷ـ ویژگیهای دستوری سبک هندی، حسین یمین، ویژه نامه خراسان (کابل) ص۹۰
۸ـ نمونه ها اغلب از کلیات چاپ کابل ست.