پاییز


خسرو باقرپور


• ساعت از هفتِ غروب گذشته ست،
اگر پاییز نبود،
و تابستان بود،
و اندوه را فرصتِ نفس کشیدن بود؛ ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱۴ آبان ۱٣۹۵ -  ۴ نوامبر ۲۰۱۶



 ساعت از هفتِ غروب گذشته ست،
اگر پاییز نبود،
و تابستان بود،
و اندوه را فرصتِ نفس کشیدن بود؛
می گفتم: "ساعت از هفت عصر گذشته ست"
اما ساعت با عقربه ی تیزِ بلندش؛
بر شاهرگم زده ست
روز مرده ست!
و من در خوابی که به خیالِ مرگ ماننده ست؛
عبورِ خون و جنون را در رگهایم بیدار مانده ام.
ساعت از هفتِ غروب گذشته ست،
و زهرِ بی تَرَحُّمِ دلتنگی،
در رگ هایم می گردد.
عبورِ مُردَدِ پاییز،
در زمین و هوا
و این همه رنگ های رها
خیالِ زمستان را،
چه زود آورده ست.

اسن. میانه ی مهر ۱٣۹۵