آغاز کارزار برای دمکراتیک کردن اتحادیه ی اروپا


امیرهوشنگ اطیابی


• یانیس واروفاکیس در گفتگویی با ال داریو از تجربه ی یونان و جنبش انترناسیونالیستی که قرار است روز ۹ فوریه در برلین پایتخت آلمان با هدف دموکراتیزه کردن اتحادیه ی اروپا آغاز شود، می گوید ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱۲ بهمن ۱٣۹۴ -  ۱ فوريه ۲۰۱۶



مقدمه ی مترجم
یانیس واروفاکیس[1]، وزیر دارایی سابقِ حزب حاکم «سیریزا»[2] در یونان بود که به دلیل عقب نشینی دولت در برابر «ترویکا»[3] و «گروه یورو»[4]، استعفا کرد. این عقب نشینی دولت علیرغم رای «نه»ی ۶۲ درصدی مردم به برنامه های ریاضتی-تحمیلی از سوی «گروه یورو» بود. پس از آن، وی یک لحظه از کارزار خود علیه دیکتاتوری بانک ها و گروه غیرقانونی و غیرپاسخگوی یورو دست برنداشته است. وی توسط مردم، سازمان ها، موسسات اقتصادی، دانشگاه ها، رسانه های مختلف، احزاب، اتحادیه های کارگری و دانشجویی به طور مداوم به سخنرانی، مصاحبه، مناظره، سمینار و جلسات پرسش و پاسخ در سراسر اروپا و سایر کشورهای جهان دعوت شده است.[5]
بحران اقتصادی یونان و رابطه اش با بحران جهانی سرمایه داری و «منطقه ی یورو» موضوع فیلم های مستند و گزارش های رادیو-تلویزیونی متعددی بوده است.[6] «کودتای بانک ها»[7] در یونان موضوع فیلم مستند «این کودتاست»[8] در کانال چهار انگلستان بود. حتی داستانِ مذاکرات دولت یونان با «گروه یورو» در رادیو «بی بی سی» با عنوان «نمایشنامه ی یونانی»[9] پخش شده است. یانیس واروفاکیس شخصیت مرکزی این تولیدات جدید رسانه ها بوده است. برنامه ی روزمره ی وی کاملن پر و به طور مداوم در سفر بوده است. می توان گفت هیچ مقام اقتصادی، سیاستمدار یا صاحب نظر معاصری، آن هم با گرایش های چپ و مارکسیستی، در اروپا و جهان تا این حد مورد توجه نبوده است؛ بطوری که از وی مثل ستاره ی راک و هنرپیشه های معروف فیلم های «دای هارد» و «کهکشان» یاد و استقبال می شود البته در دنیای سیاست، اقتصاد و امور مالی.
وی از مبتکران اصلی کارزار مردمی تازه ای برای ایجاد اروپایی دمکراتیک، پاسخگو و شفاف است. شروع این کارزار از نهم فوریه امسال در گردهمآیی برلین اعلام می شود و با سلسله گردهمآیی ها و راهپیمایی هایی در دیگر شهرهای اروپا ادامه خواهد یافت.[10] این کارزار پان-اروپایی بر «انترناسیونالیسم رادیکال» متکی خواهد بود و برای تغییرات دمکراتیک در سیستم اداره ی منطقه ی یورو مبارزه خواهد کرد. هرچند کمونیست های سنتی و چپ های رادیکال با شک و تردید به وی می نگرند ولی آشکار شده که وی بیانگر ابتکارات، نظرات و ایده های معتبر، مطرح و مورد استقبالی بوده است. پایگاه این کارزار مردم زحمتکش، حقوق بگیران و جوانان اروپایی اند که در پی گزینه دیگری برای مقابله با سیاست های ریاضتی سرمایه داری و بهبود شرایط زندگی شان هستند. موتور محرک این کارزار متفکران، کارشناسان و فعالانی هستند که به دنبال راه حلی برای بحران دیرپای سرمایه داری و چشم انداز تیره و تار آن هستند.
این ترجمه ی مصاحبه ی اول ژانویه اوست با «لوییز مارتین» از تارنگاشت اسپانیایی «ال دیاریو»[11]، که درست پس از پیروزی چشمگیر حزب «پودموس»[12] در انتخابات پارلمانی اخیر اسپانیا انجام شده است:



«لوییز مارتین»: به قدری مایلم که این مصاحبه آینده پرداز باشد که مشکل است با این پرسش آغاز کنم: از نظر شما یونان و اروپای امروز چقدر نسبت به یک سال پیش متفاوتند؟

یانیس واروفاکیس: سال [گذشته] با انتخابات یونان، که اروپا را برق زده کرد، آغاز شد، تلقین این امکان که می توان به سیاست اروپایی اعتباری مجدد بخشید. تا تابستان، قدرت های قدیمی اروپا خود را بازیافتند، بهار یونان را خفه کردند و نسخه ی پولادین تری از نظم (بی نظمی) را مستقر کردند- ترکیبی از استبداد و سیاست های اقتصادی ناپایدار که اروپا را به انسان بیمار سرمایه داری جهانی تبدیل کرد.
خفقانِ دمکراسی یونان در آغاز تابستان، اتحادیه ی اروپا را به طور جدی زخمی کرد و نیروهای گریز از مرکزی که اروپا را از هم می گسلند تقویت کرد. آنچنان که، وقتی بلافاصله پس از آن، جریان پناهجویان به سوی اروپا آغاز شد، ذهنیتِ «در حیاط خلوت من نه» و «برای من چی داره؟» غالب شد. نتیجه این بود که اروپا به از دست دادن تمامیت و همچنین ماهیت انسانی اش نزدیک شد.
از جهت مثبت، بهارِ آتن روند غیرقابل توقفی را آغاز کرد که به طور استثنایی کمبودهای عظیم دمکراتیک در اروپا را به چالش گرفت. هیچ شهروند اروپایی نمی تواند امروز وانمود کند که از این واقعیت اطلاع نداشته که مهم ترین تصمیم هایِ منطقه ی یورو در ارگانی («گروه یورو») گرفته می شود که (از لحاظ قانونی) وجود ندارد، [ارگانی] که مانند جمعیتی سری عمل می کند. بهارِ یونان تغییراتی اساسی، هرچند نافرجام را، در پرتقال و اسپانیا وهمین طور وزش بادهای تغییر را در سراسر اروپا، متحقق کرد. هیچگاه پیش از آن، خواسته ها برای دمکراسی واقعی و هوای تازه یِ شفافیت چنین پر سروصدا نبوده است. بسیار مهم است که ۲۰۱۶ سال تثبیت این خواسته ها بشود.

«لوییز مارتین»: شما همواره بیانگر حسی از تاریخ هستید که ضمنن به ماجرای یونان معنا و مفهوم می دهد. نگرانی درباره ی خیزش افراط گرایی در کشورتان را برجسته کرده اید. اکنون، فرانسه، -قدرتی که هرکسی، زمانی که خواستار تغییری در مسیر اروپاست، از آن الهام می گیرد،- حزبی نئونازی دارد که همه چیز می تواند باشد جز حکایتی جالب. آیا ما تصویر رخدادهای پنج سال گذشته در اروپا را گم نکرده ایم؟ چگونه است که به نظر می رسد عده ی کمی می توانند خطوط ارتباط بین افراط گرایی و شکست های پروژه ی اروپا در موسسات اتحادیه را ببینند؟

یانیس واروفاکیس: به این می گویند انکار. انسان ها زمانی که با تغییراتی تسخیرکننده روبرو می شوند و امیدی ندارند، اغلب مانند کبک سر خود را زیر برف پنهان می کنند. بانکدارها این کار را می کنند، سیاستمداران هم، کل جوامع این کار را می کنند.
در سال ۲۰۰۸ بخش مالی سقوط کرد، از وال استریت شروع و شلیکی شد برای آغاز ورشکستگی های پی درپی بانک ها در کشورهای دارای مازاد تجاری و، بزودی پس از آن، در کشورهای با کسری تجاری. به همین علت ازهم گسیختگی ارز مشترک اروپا آغاز شد. برای حفظ آن، ترکیبی از وام های بدون آینده و سیاست های ریاضتی مکنده ی درآمدها به کار گرفته شد تا هزینه های بحران را به مردم زحمتکش منتقل کنند- ترکیبی که من به آن سیاست های ریاضتی «پانزی»[13] [یا کلاهبردارانه] می گویم.
درست مانند ۱۹۲۹، زمانی که سقوط بخش مالی مشابهی، تلاشی ارز مشترک آن دوران (موسوم به «گُلد استاندارد»[14]) را آغاز کرد، و همچون اکنون سیر وقایع به ناامیدی، افسردگی و ترس منجر شد- همه ی آن عواملی که یاری دهنده ی دولتی کردن مجدد جاه طلبی برای خیزش ناسیونالیسم افراطی، تجدید حیات نژادپرستی و، سرانجام، بازگشت نئونازی ها بود. درعین حال، همانطور که شما به درستی گفتید، قدرت های کنونی از دیدن خطوط ارتباط این دو امتناع می کنند، ضمن ترجیح دادن این خیال واهی[15] که سیاستِ اقتصادِ انقباضی، به نحوی، باعث رشد می شود.
در جمهوری «وایمار»[16]، به رهبری صدراعظم «هاینریش برونینگ»[17]، بورژوازی خود را متقاعد ساخت که با انتقال درآمد از طبقات زحمتکش به خود می تواند مشکل اقتصاد را حل کند، درحالی که رشد راست افراطی از افزایش قدرت چپ جلوگیری می کرد. نتیجه اش آُّدُلف هیتلر بود. امروزه، با رفتاری بسیار مشابه، برای آسودگی خاطر، سیاست اقتصادی «برونینگ» احیا شده است ضمن آنکه نیروی چپ با مقررات «گروه یورو» و «ترویکا» محدود می شود، درحالی که به ناسیونالیسم افراطی، نژادپرستی و نئونازیسم در شهرها و محله های دچار رکود میدان داده می شود، و فضای لازم برای تبدیل آنها به مخاطره ای جدی فراهم می شود.

«لوییز مارتین»: از زمان ترک دولت، تصمیم گرفتید که تسلیم نشوید، ولی تلاشتان را بیشتر کنید و نبرد برای تغییر در اروپا را به جایی ببرید که باید برد: بروکسل. شما از کوششی پان-اروپایی برای آوردن دمکراسی به موسسات اتحادیه ی اروپا سخن می گویید؛ مدعی هستید، این تنها راه برای انجام تغییر است. این درعمل به چه معناست؟ دقیقن چگونه جنبش شما عملی می شود؟

یانیس واروفاکیس: ابتدا، ما نیاز داریم که جنبش را به راه اندازیم. این نهم فوریه در برلین رخ خواهد داد. هدف جنبش اینست که اروپایی ها را در مسیر دستورکاری ساده و مشترک به حرکت در آورد: برقراری دمکراسی در موسسات اتحادیه ی اروپا.
پس از آنکه این «گفتگو» میان فعالین جنبش در زمینه ی آنچه انجامش ضروری است (برقراری دمکراسی در اروپا) آغاز شود، توافقی فراگیر آشکار می شود که می بایست شکل ظهور خود را در هریک از کشورهای عضو اتحادیه اروپا بیابد.
این ظهور ملی در کشورهای عضو دقیقن چه شکل سازمانی و انتخاباتی به خود می گیرد، چیزی است که طبعن به طور جمعی تصمیم گیری خواهد شد. در برخی کشورها به شکل حزبی جدید خواهد بود. در دیگر کشورها، جنبش مان ممکن است با احزاب موجود متحد گردد. این می ماند برای بحث و تصمیم گیری بعدی.
اما، آنچه بالاتر از هرچیز دیگری مطرح است اینست که جنبش ما سیر وقایع اخیر را معکوس خواهد کرد. درحال حاضر، احزاب در سطح ملت-کشور می مانند و بعد سعی خواهند کرد در سطح اروپایی اتحادهایی (موقتی یا کم تآثیر) را به پیش ببرند. جنبش ما ابتدا در همه جای اروپا آغاز خواهد شد؛ برپایه ی انترناسیونالیسم رادیکال خواهد بود؛ کمبودهای دمکراسی را در قلب اروپا و در هریک از حوزه های قدرت ملی هدف می گیرد؛ و تنها پس از آن وارد سازوکارهای انتخاباتی در سطوح ملی، منطقه ای و محلی خواهد شد.

«لوییز مارتین»: چگونه یک جنبش بدون کسب حمایت یک کشورِ عضو، افکار قدرت های اروپایی را تغییر می دهد درحالی که حتی پارلمان اروپا نمی تواند اینکار را بکند؟

یانیس واروفاکیس: جنبش ما در پاسخ به این درک که سیاستمداران حاکم گرچه در دولت اند ولی قدرتی ندارند، درحال ظهور است. حتی نخست وزیران، روسای جمهور و وزرای دارایی کشورهای قدرتمند اتحادیه ی اروپا به حدی فاقد قدرتند که همه ی تصمیم گیری های اساسی را از فضای سیاسی به دنیای سایه وار بوروکرات ها، بانکدارها و مقامات غیرمنتخب واگذاشته اند. آنچنان که پارلمان اروپا تنها برگ انجیری است که فقدان دمکراسی پارلمانیِ اصیلِ اروپا را می پوشاند.
برای مقابله با این سیاست زدایی از تصمیم گیری های سیاسی،- که بحران اقتصادی و بحران مشروعیت اروپا را تقویت می کند،- ما نیازمند خیزش فوری جنبشی در سراسر اروپا هستیم، با دستور کاری یکسان در همه جا تا تصمیم های سیاسی را دوباره سیاسی و روند تصمیم گیری ها را دمکراتیک کند. هیچ ابزار دیگری نیست که با آن بتوان از بازخورد دردناک و متقابل قدرت مداری [استبداد] و بحران اقتصادی جلوگیری کرد- بازخوردی که اگربدون کنترل بماند، اروپا را تخریب و به پیروزی ناسیونالیسم افراطی کمک خواهد کرد.

«لوییز مارتین»: سال گذشته، شما نسبت به تحقق توافق با «ترویکا» بسیار خوشبین بودید. چه چیزی شما را نسبت به این راهبرد جنبش پان-اروپایی خوشبین می کند؟ با علم به اینکه شما با چه مخالفید، این روش چه عوامل جدیدی را وارد عرصه می کند که شانس موفقیت را زیاد می کند؟

یانیس واروفاکیس: زمانی که کسی به سوی میدان نبرد می رود، وظیفه دارد که خوشبین باشد، ضمن آنکه، همزمان، برای بدترین شرایط آماده می شود. با این روحیه بود که به «گروه یورو» و مذاکرات با «ترویکا» وارد شدم. هنوز متقاعد هستم که ما می توانستیم به توافقنامه ای شرافتمندانه دست یابیم، اگر به استراتژی اولیه مان پابند می ماندیم؛ به جای آنکه با گذشت چندماه از مذاکرات، به تدریج زیر فشار خم شویم. اما این چیزی است که می بایست در آینده مطرح کنیم، زمانی که تاریخ خفه کردن بهارِ آتن را می نویسیم. اکنون آنچه مطرح است اینست که از این رویداد بزرگِ تاریخی درس بگیریم و به پیش رویم. چه چیزی مرا نسبت به جنبش پان-اروپایی خوشبین می کند؟ اینکه پان-اروپایی خواهد بود! اینکه ما به هریک از پارلمان ها، هریک از دولت ها، و هریک از سران دولت ها می بایست فوری فشار بیاوریم. اینکه وقتی «ترویکا»، برای مثال، دولت مادرید را تحت فشار می گذارد، خواهد دانست که روند انتخابات درمثلن آلمان یا فرانسه یا پرتقال، هر سیاستمداری را که با «ترویکا» همراه شود تنبیه خواهد کرد.

«لوییز مارتین»: جنبش شما امروز در چه مرحله ایست و دستورکارش برای ۲۰۱۶ چیست؟

یانیس واروفاکیس: جنبش روزهای بسیار اولیه اش را طی می کند. این جنبش را در نهم فوریه ۲۰۱۶ آغاز می کنیم. ۲۰۱۶ سالی خواهد بود برای گستردن ریشه های جنبش در هریک از شهرها، هریک از شهرستان ها و هریک از کشورهای عضو اتحادیه ی اروپا. این وظیفه ای آرمانگرایانه است. ولی اگر بعدش باز شکست بخوریم، جهنم وحشتناکی در انتظار اروپای تجزیه شونده و بی اعتبارشده خواهد بود.

«لوییز مارتین»: بررسی های آماری، کاهش حمایت عمومی از «سیریزا» را نشان می دهند، همچنانکه افزایش روآوری به حزب «دمکراسی نو»[18]. همین موقع یکسال پیش، بسیاری در کشور شما امید را حس می کردند. آیا از اینکه مردم یونان مانند «سیریزا» تسلیم بشوند هراسانید؟ اینکه مردم امیدشان را از دست می دهند؟

یانیس واروفاکیس: آیا تعجبی دارد که امید قربانی تسلیمِ «سیریزا» شد؟ «آلکسیس تسیپراس» تا کی می تواند این تناقض را حفظ کند و از اعضای پارلمان بخواهد که به نفع قوانین انسان گریز «ترویکا» رای بدهند در حالی که همزمان «ترویکا» را تقبیح می کند؟ همانطور که به رفقایم گفتم،- زمانی که دولت را ترک کردم و علیه این قوانین رای دادم،- بدترین جنبه ی این تسلیم اینست: توده هایی که از تاثیرات منفی این قوانین رنج خواهند برد، هیچکس را به جز [حزب فاشیستی] «طلوع طلایی»[19] نخواهند داشت که از لحاظ سیاسی به آن روی آورند.
در ابراز نظری مثبت، مردم یونان هیچگاه از متحیر کردن من بازنایستادند. همچنان که، به طور خوشایندی، در پنجم ژوئیه (با «نه»ی ۶۲ درصدی باشکوهشان در رفراندوم) مرا متحیر کردند، همانند اکنون، از شجاعت آنان و ظرفیتشان برای تداوم امید به احیا و امکان بازگشت بهارِ آتن، بسیار انگیزه می گیرم. به سهم خودم، مطمئنم که بردن جانمایه ی بهارِ آتن به همه ی زوایای اروپا ضرورت دارد و الهام بخشیدن به همه ی اروپایی هاست تا اروپایی دمکراتیک را بخواهند، قبل از آنکه این جانمایه را برای گسترش شعله ی امید به یونان بازگردانند.

«لوییز مارتین»: در کشورتان به آنهایی که درواقع امید را از دست می دهند چه می گویید؟ به آنهایی اشاره می کنم که ممکن است اکنون با بدگمانی و بدبینی بیشتری به سیاست نگاه کنند و ممکن است از شرکت در انتخابات خودداری کنند، یا، شاید بدتر از آن، بیشتر به گفتمان های رادیکال روی آورند. امید کجاست؟

یانیس واروفاکیس: به محض آنکه ببینند اروپا در برابر استبدادی که ما را در تابستان گذشته درهم شکست بر می خیزد، یونانی ها نیاز ندارند که به آن ها بگویند چه کنند. آنها باز برمی خیزند، پر از امید و اشتیاق.

«لوییز مارتین»: شما همیشه نظر می دادید که به محض آنکه جزئی از ارز واحد شدید، خروج از آن بسیار خارج از تصور است. با این وجود، یک بار به من گفتید که یونان نمی بایست به هرقیمتی عضو «منطقه ی یورو»[20] می ماند. این هزینه دقیقن چیست؟ کِی می گویید، «بس است»؟

یانیس واروفاکیس: واحدهای پولی ابزارند. آنها وسیله ی رسیدن به نتایجی نهایی مانند موفقیت اقتصادی اند. «فِتیشیزمِ»[21] [یا تسلطِ] پول [بر انسان و روابط اجتماعی] جنایت است- اشتباه است. به «فتیشیزم» یورو اعتقاد ندارم. همچنین به «فتیشیزمِ» ارزهای ملی نیز اعتقاد ندارم.   

برای پاسخ مستقیم به سوال تان، من هرگز (به عنوان وزیر دارایی) برای خروج از یورو داوطلب نمی شدم که بگویم «بس است». درعین حال، اگر به اخراج از یورو هم تهدید می شدم (بخصوص که هیچ سازوکاری برای اخراج کشورهایمان وجود ندارد و می تواند غیرقانونی باشد)، دچار واهمه نمی شدم.
نظرم، و سیاستم، همواره این بود: خطوط قرمزمان را بیان کنم (مانند این که ما هرگز نباید با کاهش مجدد حداقل حقوق بازنشستگی موافقت کنیم) و به «ترویکا» بگویم که ما گزینه مان اینست که نسبت به تهدید آنها برای اخراج از یورو بی اعتنایی کنیم. و اگر آنها به شیوه ای رسوا و مفتضح بانک های ما را بستند (همچنان که این کار را کردند)، ما می باید سیستم پرداختی موازی، با یورو، ایجاد کنیم، و آنقدر پایداری کنیم تا راه حلی سیاسی در بروکسل تحقق یابد.
هیچ کدام از این ها آسان نیست. اما تنها راه است برای پایان دادن به چرخه ی بی پایان رکود و استبداد در چنگ ظلم فزاینده ی «ترویکا». این، درواقع، تنها راه باقی ماندن در منطقه ی یورو در درازمدت است.

«لوییز مارتین»: موقع استعفا، به من گفتید که «در اروپا اندازه [اقتصاد] نقش دارد»، و اینکه در راهروهای قدرت اروپا، با اسپانیا هرگز مانند یونان رفتار نمی شد. با نگاهی به آینده، اسپانیا از یونان چه درس هایی باید بگیرد؟

یانیس واروفاکیس: سه درس [برای اسپانیا] کاربرد دارد:
نخست، رهبری سایه وار «گروه یورو»، که سرنخ های «ترویکا» را در دست دارد، به ثبات اقتصادی کشوری که «ترویکا» را به مذاکره با آن فرستاده اهمیتی نمی دهد اما، تاحدی، به بازتولید قدرت خودش اهمیت می دهد. دولتی پیشرو در اسپانیا می بایست همواره این را در نظر داشته باشد.
دوم، اسپانیا هرگز بهبود و یا پایداری اقتصادی اش را بازنخواهد یافت اگر در محدودیت هایی که «ترویکا» برایش انتخاب کرده بماند. دولتی پیشرو در اسپانیا می بایست برای مقابله با «ترویکا» آماده شود.
سوم، برای تهدیدهای سخت آماده باش و بدان که بی پایه اند. دولتی پیشرو در اسپانیا می بایست بلوف های «ترویکا» را دریابد، با آگاهی از اینکه اگر «ترویکا» تلاش کند با مادرید همان رفتاری که با آتن کرد در پیش گیرد، بدهی های عمومی و خصوصی اسپانیا [به دلیل حجم عظیمش] برای بانک مرکزی اروپا غیرقابل جذب است. [بر اساس ارقام ۲۰۱۳ تنها بدهی خارجی اسپانیا ۱۲۹۰ بیلیون دلار و بدهی بخش دولتی آن ۹۲ درصد تولید ناخالص داخلی آن است]

«لوییز مارتین»: آیا فرانسه عاملی از دست رفته است، یا یکی از کشورهای عضو مانند اسپانیا می تواند آن را همراه کند؟

یانیس واروفاکیس: هیچ کشور و یا شخصی عاملی از دست رفته نیست. مردم فرانسه می توانند این کشور را همراه کنند. اما برای انجام چنین کاری به جنبشی انترناسیونالیست و طرفدار اروپا نیازمندیم که ما را در این تلاش پیگیر به یکدیگر بپیوندد.

«لوییز مارتین»: شما آشکارا از «پودموس» پشتیبانی کرده اید و خواهان ایفای نقشش در مخالفت موثر با «ترویکا» بوده اید. برای «پودموس» چه توصیه ای دارید- در مواجهه با قدرت های موجودی که شما یک سال پیش با آن ها مواجه شدید؟

یانیس واروفاکیس: به هم بپیوندید. متحد به هدفتان می رسید. متفرق سقوط می کنید. اطمینان یابید که تیم رهبری یگانه عمل می کند و اجازه نمی دهد که «ترویکا» لبه ی تیز گُوه ای عظیم را میان شما فشاردهد که، خیلی زود [اتحاد] شما را از هم خواهد گسست.

ترجمه ی امیرهوشنگ اطیابی
۱۱ بهمن ۱٣۹۴ - ٣۱ ژانویه ۲۰۱۶

زیرنویس هازیرنویس ها
[1] (Yanis Varoufakis) یانیس واروفاکیس یونانی-استرالیایی و متولد ۱۹۶۱ است. وی از فوریه تا سپتامبر ۲۰۱۵ نماینده ی مجلس یونان، منتخب مردم آتن از حزب «سیریزا» بود. در کابینه ی سیریزا تا زمان استعفا به مدت هفت ماه وزیر دارایی بود. در دسامبر۲۰۱۵ وی برنامه ی کارزار پان-اروپایی برای اداره ی دمکراتیک اتحادیه ی اروپا و «منطقه ی یورو» را اعلام کرد. وی اقتصاد دان و پروفسورتئوری اقتصاد در دانشگاه آتن، مدرس پاره وقت دانشگاه تگزاس و مشاور خصوصی شرکت وَلو (Valve Corporation) بوده است. وی از حضور در رای گیری پارلمان یونان برای تصویب برنامه ی ریاضتیِ پیشنهادی دولت یونان برای ارائه به گروه یورو خودداری کرد. همچنین در رای گیری پارلمان یونان در پانزدهم ژوئیه ۲۰۱۵ برای تصویب برنامه ی تحمیلی- ریاضتی گروه یورو رای منفی داد. او خود را مارکسیستی طرفدار آزادی های فردی (Libertarian Marksisit) می داند.
واروفاکیس از صاحب نظران برجسته ی اقتصادی در زمینه ی اتحادیه ی اروپا و بحران های اقتصادی جاری در اروپا و جهان است. او پس از کسب مدرک کارشناسی ریاضیات، دکترای اقتصاد گرفت. وی سوابق آکادمیک برجسته ای در دانشگاه های اسکس (University of Essex)، ایست آنگلیا (University of East Anglia)، کمبریج (University of Cambridge)، سیدنی (University of Sydney)، تگزاس (University of Texas at Austin) و آتن (University of Athens) با عنوان های پروفسوری و استادی دارد.
از جمله مهم ترین و آخرین کتاب هایش می توان این ها را نام برد:
• Europe after the Minotaur: Greece and the Future of the Global Economy. London and New York: Zed Books, 2015 (ISBN 9781783606085)
• Economic Indeterminacy: A personal encounter with the economists' most peculiar nemesis. London and New York: Routledge, 2013 (ISBN 0415668492)
• The Global Minotaur: America, the True Origins of the Financial Crisis and the Future of the World Economy. London and New York: Zed Books, 2011 (translations in German, Greek, Italian, Spanish, Czech, Finish, French and Norwegian); second edition 2013; third edition 2015
برای اطلاعات بیشتر به وبلاگ بسیار جامع وی
yanisvaroufakis.eu
و به «ویکی پدیا» مراجعه کنید:
https://en.wikipedia.org/wiki/Yanis_Varoufakis#University_of_Texas.2C_Austin
[2] (Syriza) حزب «سیریزا» به رهبری آلکسیس تسیپراس در سال ۲۰۰۴ با ائتلافی از گروه های چپگرا و گروه های مطالباتی-مردمی و در واقع از پایین به بالا تشکیل شد (نه به عکس) و از فوریه ۲۰۱۵ تا کنون بزرگترین حزب سیاسی یونان بوده است.
[3] (Troika) «ترویکا»: مجموعه ی بانک مرکزی اروپا (ECB)، صندوق بین المللی پول (IMF)، کمیسیون اروپا (EC).
[4] (Eurogroup) «گروه یورو»: جلسات غیر رسمی با شرکت وزیران دارایی کشورهای اروپایی عضو منطقه ی یورو. درحالی که این گروه مهم ترین تصمیم های اقتصادی و مالی را در مورد کشورهای عضو اتخاذ می کند تابع هیچ مقررات و قانونی نیست و به طور رسمی ثبت نشده است. صورت جلسات آن ثبت نمی شود و هیچ سندی از تصمیم های قبلی آن وجود ندارد.
[5] مهم ترین این ها در وبلاگ «یانیس واروفاکیس» به زبان انگلیسی قابل دسترسی است.
yanisvaroufakis.eu
[6] از جمله مستند ها می توان از این ها یاد کرد:
«آگورا- بحران اقتصادی یونان» از شبکه ی الجزیره به زبان انگلیسی در دوقسمت
www.aljazeera.com
«مقاومت یونانی» از همین شبکه
www.aljazeera.com
[7] برای شرح ماجرای دوران وزارت و استعفای یانیس واروفاکیس به ترجمه ی مصاحبه ی وی با عنوان «کودتای بانک ها به جای تانک ها» به اینجا مراجعه کنید:
www.akhbar-rooz.com
همچنین به این مصاحبه ی وی:
www.akhbar-rooz.com
[8] (ThisIsACoup#) این فیلم مستند محصول کانال چهار انگلستان وکاری است از «پال مِیسون» (Paul Mason) در چهار بخش که اخیرا در یک قسمت مونتاژ و در «یوتوب» منتشر شده است:
https://www.youtube.com/watch?v=7eCsPFcDYo8
[9] برای شنیدن این نمایشنامه و شرح اصلاحی یانیس واروفاکیس برآن به اینجا مراجعه کنید:
yanisvaroufakis.eu   
[10] وبسایت و صفحات تویتری و فیسبوکی این کارزار به زودی قابل دسترس خواهد بود. مانیفست کارزار نیز در چند روز آینده منتشر خواهد شد به اینجا مراجعه کنید:
diem25.org
[11] تارنگاشت «ال دیاریو» (eldiario.es) محصول کار مشترک روزنامه نگاران مستقل اسپانیاست. و «لویی مارتین» (Luis Martin)، خبرنگار اقتصادی «ال دیاریو» این مصاحبه را انجام داده است. برای متن مصاحبه به زبان انگلیسی به اینجا مراجعه کنید:
yanisvaroufakis.eu   
[12] حزب «پودموس» (Podemos) به معنای «ما می توانیم» با کسب ۲۲ درصد آرا و قرارگرفتن در رده ی سوم این انتخابات پیروزی مهمی به دست آورد. اهمیت این پیروزی از این جهت است که این حزب برای اولین بار، پس از گذشت تنها دوسال از تشکیلش، در انتخابات شرکت کرد. همچنین این حزب سیستم دو حزبی اسپانیا را درهم شکسته و به یکه تازی احزاب محافظه کار «مردم» و سوسیالیست اسپانیا پایان داده است؛ به طوری که اسپانیا هنوز با بحران تشکیل دولت ائتلافی درگیر است و امکان تجدید انتخابات یا دولت ائتلافی چپ، در صورت تداوم بحران، وجود دارد.
دلیل اصلی موفقیت احزابی چون «پودموس» در اسپانیا و حزب خواهرش «سیریزا» در یونان را باید ریشه ی مردمی آنها در جنبش های مطالباتی محلی و منطقه ای، تشکل های توده ای، و رهبرانی چپ و جامعه گرا با گفتمانی واقعی، صادقانه، باز، ملموس، آینده گرا همراه با راه حل هایی مبتکرانه و مطابق با واقعیت های جهان امروز دانست. این جنبش ها و احزاب فرسنگ ها از روش های فرقه گرایانه، کلیشه ای، سنتی، تفرقه افکن و شعارهای غیرواقعی و غوغاگرانه دورند.
[13] منسوب به «چارلز پانزی» (Charles Ponzi)، کلاهبرداری که در اوایل سال های ۱۹۲۰ در امریکای شمالی مشهور شد. وی، با نام های جعلی متعدد، کاربرد وسیع شیوه ی کلاهبرداری جدیدی را آغاز کرد که از آن پس به نام خودش نامیده شد. در این شیوه، او همچون کلاهبرداری های شایع در ایران از پول سرمایه گذاران جدید برای پرداخت به سرمایه گذاران قبلی استفاده می کرد بدون آنکه سرمایه گذاری ای در کار باشد. کلاهبرداری وی یکسال تا کشف دوام آورد و در این مدت ۲۰ میلیون دلاراز سرمایه گذاران کلاهبرداری کرد.
[14] (Gold Standard) سیستم ارزی مشترک برمبنای طلا که در گذشته به سه روش انجام می شد: ابتدا ضرب سکه ی درگردش از طلا که میزان معینی از واحد پول معادل یک سکه ی طلا بود؛ در روش دوم سکه ی طلا در گردش نبود ولی دولت متعهد بود که سکه ی طلا را با میزان ثابتی از واحد پولی مبادله کند؛ در روش سوم دولت مبادله میزان ثابتی از ارز کشوری دیگر با طلا را تضمین می کرد. در قرن بیستم، اکثر کشورها سیستم ارزی مبتنی بر طلا را کنار کذاشتند.
[15] در متن (chimera) آمده که به معنای موجودی اساطیری با سرِ شیر، بدنِ ببر و دمِ مار است که به استعاره به مفهوم خیال واهی یا امید به چیزی که وجود ندارد به کار برده می شود.
[16] (Weimar Republic) جمهوری فدراتیو وایمار از ۱۹۱۹ تا ۱۹۳۹ در آلمان تشکیل شد و جایگزین امپراطوری آلمان شد. نام آن از شهر وایمار گرفته شده که پارلمان در آن قرار داشت.
[17] هاینریش برونینگ (Heinrich Brüning) در سال های ۱۹۳۰ تا ۱۹۳۲ صدراعظم آلمان بود. وی در مقابله با بحران اقتصادی بین الملی یا رکود بزرگ در آن سال ها سیاست های اقتصادیِ انقباضی را به کار گرفت که شامل کاهش اعتبارات و دستمزدها بود. این خود موجب تشدید بحران در آلمان، سقوط وی و به قدرت رسیدن فاشیسم هیتلری شد.
[18] (New Democracy: ND) حزب «دمکراسی نو» در سال ۱۹۷۴ تأسیس شد و از آن زمان تاکنون مهم ترین حزب راست میانه در یونان بوده است. این حزب، تا قبل از پیروزی «سیریزا»، به همراه حزب سوسیالیست «پاسوک» دو حزب رقیب و قدرتمند یونان بودند.
[19] (Golden Dawn) حزب ناسیونالیستی، نژادپرست و یهودی ستیز «طلوع طلایی» ازنماد های فاشیستی در تبلیغات و فعالیت های خود استفاده می کند. اعضای این حزب از رهبران آلمان نازی تقدیر و پیروی می کنند. این حزب خود را پیرو دیکتاتور سابق یونان ژنرال «یوآنیس متاکساس» (Ioannis Metaxas) رهبر رژیم کودتایی «چهارم اوت» (۱۹۴۱–۱۹۳۶) می دانند و از وی تقدیر می کنند. رژیم وی نسخه ی یونانی رژیم های فرانکو در اسپانیا، موسولینی در ایتالیا و هیتلر در آلمان بود. وی از تسلیم به متفقین در جنگ دوم جهانی خودداری کرد.
[20] (Eurozone) منطقه ای که یورو واحد پولی آن است و این ۱۹ کشور از اتحادیه ی اروپا (European Union) را در می برگیرد: آلمان، اسپانیا، استونی، اسلوواکی، اسلونی، اطریش، ایتالیا، ایرلند، بلژیک، پرتقال، فرانسه، فنلاند، قبرس، لوکزامبورگ، لیتوانی، مالت، هلند و یونان. آندورا، سان مارینو، موناکو و شهر واتیکان ضمن استفاده از یورو مجازند سکه ی خود را ضرب کنند. مونته نگرو و کوسوو به طور یکجانبه یورو را پذیرفته اند ولی در بانک مرکزی اروپا و گروه یورو عضو نیستند. جمعیت «منطقه یورو» حدود ۳۴۰ میلیون نفر است.
به جز بریتانیا و دانمارک، سایر کشورهای عضو اتحادیه ی اروپا (بلغارستان، جمهوری چک، رومانی، سوئد، کروواسی، لهستان و مجارستان) متعهدند که به محض برآورده شدن شرایط اقتصادی و مالی لازم به منطقه ی یورو بپیوندند. جمعیت اتحادیه ی اروپا حدود ۵۱۰ میلیون نفر است.
مجموعه ی فراگیرتر(European Economic Area) «منطقه ی اقتصادی اروپا»ست، که علاوه بر ۲۸ کشور عضو اتحادیه ی اروپا، این سه کشور را دربرمی گیرد: نروژ، ایسلند و لیختن اشتاین. این کشورها بدون آنکه عضو اتحادیه ی اروپا باشند همه ی قوانین و مقررات مصوبه اتحادیه ی اروپا را پذیرفته اند به جز قوانین مربوط به ماهیگیری و کشاورزی را. این سه کشور و سویس از ۱۹۶۰ تاکنون «انجمن اروپایی تجارت آزاد» (European Free Trade Association: EFTA) را به جای پیوستن به «منطقه ی اقتصادی یورو» تشکیل داده اند. کشور سویس تنها کشور اروپایی است که حداقل اشتراک را در اتحادیه اروپا و منطقه اقتصادی اروپا دارد و به هیچیک نپیوسته است.
[21] (fetishism): تبدیل پول به ارزشی مجرد و بی ارتباط با واقعیت وجودی و کاربردی اش برای مبادله ی کالا؛ و جداشدن کامل ارزش مبادله از ارزش مصرف کالا و تولید واقعی و مسلط کردن آن بر انسان مانند بت یا موجودی ماورای طبیعی که سرنوشت وی را مقدر می کند و کنترلش در نظام سرمایه داری ناممکن می شود- مارکس در کتاب سرمایه اصطلاح «فتیشیزم» یا بت شدن کالا و پول را مطرح کرد و شرح داد. با جهانی شدن سرمایه و تسلط سرمایه ی مالی و انواع و اقسام بسته های مالی در عصر حاضر، «فتیشیزم» پول و اوراق مالی به ابعاد بی سابقه ای رسیده است.