نه ناسیونالیسم ایرانی، نه فاشیسم مذهبی، زنده باد هم سرنوشتی انسانی


حسن رحمان پناه


• ایرانی که شایسته زندگی انسانی برای همه ساکنین آن باشد، باید از ناسیونالیسم عظمت طلب آریایی و فاشیسم مذهبی که دو روی یک سکهاند، عبور کرده و تجربه بالکان و بویژه جنگ های مذهبی و نیابتی خاورمیانه که جمهوری اسلامی از عاملین و محرکین آن میباشد را با روح برابری طلبی، انسان دوستی و همزیستی مسالمت آمیز و بدون تبعیض میان ساکنان آن پشت سر بگذارد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱۱ آبان ۱٣۹۵ -  ۱ نوامبر ۲۰۱۶


بنا به گزارشات منتشر شده، روز جمعه ٧ آبان ماه ١٣٩٥ جمعیت نسبتآ زیادی در "پاسارگاد" شیراز، در مقابل آرامگاه کورش، اولین پادشاه و بنیانگذار سلسله هخامنشی با عنوان غیررسمی "روز جهانی کورش" تجمع کردند. این تجمع اگر چه با اجازه رسمی مقامات حکومتی همراه نبود ، اما چشم پوشی اگاهانه آنان را به دنبال داشت که ناشی از تآئید تلویحی این گردهمایی بود. چشم پوشی رژیم از این تجمع نسبتآ گسترده در شرایطی صورت می گیرد که عکس العمل رژیم به هر گردهمایی کوچک و محدود فعالین جنبش های اعتراضی و مبارزاتی بلافاصله با اتکا به نیروی نظامی و امنیتی روبرو شده و اقدام به سرکوب، دستگیری، صدور احکام زندان یا قرار وثیقه سنگین برای سازمان دهندگان آن می نمایند. چشم پوشی از اجتماع چند هزار نفره "پاسارگاد" از سوی به معنای روز به روز کم رنگ تر شدن رنگ و بوی مذهبی و اسلامی رژیم و از سوی دیگر به معنای میدان دادن بیشتر به جریانات ناسیونالیست و فاشیست در برابر جریان انقلابی و رادیکال، به ویژه کمونیست ها و جناح چپ جامعه در عرض اندام در صحنه پر تحول سیاسی ایران و منطقه است. بیان شعارهای تجمع کنندگان، علل سکوت و چشم پوشی رژیم را به خوبی توضیح می دهد. بخش اعظم شعارهای این گردهمایی از پیش سازماندهی شده، ارتجاعی، ضدانسانی، ضدعرب و تفرقه افکنانه بود. از جمله این شعارها عبارت بودند از "کورش پدر ماست، ایران وطن ماست"، "کورش آریایی، تولدت مبارک"، "ما آریایی هستیم، عرب نمی پرستیم" ، "همهاش میگن دست خداست ، هرچه بلاست از عرباست".
فعلآ از این تاریخ بگذریم که "آریایی نژادها" در جنگ دوم جهانی به رهبری "ادولف هیتلر" رهبر نازیست های آلمان، چه فاجعه و مصیبتی را بر بشریت تحمیل کردند؟ فاجعهای که حاصل آن سازماندهی کورههای آدم سوزی علیه یهودیها و کشتار میلیونی آنان و همچنین قربانی کردن بیش از ٦٠ میلیون انسان در این جنگ خانمانسوز و ویران نمودن قاره اروپا، بخش های عظیمی از روسیه، ژاپن و دیگر کشورهای درگیر در این جنگ بود.
"آریایی نژاد" های حاکم بر ایران را اگر از "ماد" ها بعنوان اولین "آریای تباران" حاکم بر فلات ایران تا خاندان پهلوی که بیش از ٥٠ سال حکومت کردند به حساب بیاوریم، جمعآ ٩ سلسه پادشاهی با بیش از ٢٥٠٠سال به فلات ایران و سپس کشور کنونی ایران حکومت نمودند. قلمرو این شاهان گاهآ وسیع و تا مصر، آسیای میانه، هندوستان و نهایتآ به ایران کنونی محدود شد. کشورگشایی یا شکست و هزیمت حاکمان، حاصل پیروزی در جنگ و تصرف قلمرو جدید یا شکست در آن و از دست دادن سرزمین های بیشتر بود. تاریخ شاهان در ایران، تاریخ طبقه ستمگر حاکم است که با خون و سرکوب تودههای ستمدیده رنگین و نوشته شده است. تاریخ سلطنت، تاریخی ساختگی، افسانه، نوشته شده توسط قلم بدستان مزدور و جعل حقایق و خونبار است. در این تاریخ، جنایت به افتخار، تسلیم به پیروزی، شکست و هزیمت به عقب نشینی و سرکوب محرومان و ستمدیدگان با تداوم سلسله شاهان و "سایه خدا" بر بندگان نام گذاری می شود. در این تاریخ، پادشاه "عادل" از کله سر رعایا مناره می سازد. چشم مخالفین را از حدقه بیرون می آورند. مخالفین شاه و تسلیم نشدگان را "اخته" میکنند. حرمسراهای عیاشی سازماندهی می شوند و زنان و دختران، برده جنسی شاه و فرزندانش می گردند. این تاریخ خونین و ننگین با "کورش کبیر" و "انوشیروان عادل" شروع و با محمدرضا شاه، "شاه شاهان" و فرزند خلف آنان و مبتکر "به سوی تمدن بزرگ" به پایان می رسد. تاریخ اقتدار شاهان و جرم و جنایت آنان در ایران، با توجیه ناسیونالیسم در قدرت و از قدرت ساقط شده ایرانی و "آریایی" آراسته و پیراسته و به روز شده و به خورد تودههای زجرکشیده و سرکوب شده داده می شود.
امروز به یمن ٣٧سال حاکمیت مملو از سرکوب و جنایات رژیم فاشیست اسلامی که نطفههای آن از سال ١٣٤٠ در زهدان حکومت دوهزار و پانصد ساله شاهنشاهی بسته شد و اژدهای جمهوری اسلامی در بهمن ٥٧ از آن زایید، آنچنان مردم ایران را زجر داده، مآیوس و ناامید کرده که آن تاریخ خونبار را فراموش و به آن گذشته ننگین و مملو از سرکوب و جنایت پناه ببرند. جمهوری اسلامی چه با سرکوب گسترده و وحشتناک داخلی که کشتار ٣٠خرداد ١٣٦٠ و تابستان و پاییز ١٣٦٧ که نسل کشی زندانیان سیاسی را در پی داشت، چه با سرکوب خونین، بی رحمانه و داعش منشانه مردم ترکمن صحرا، خوزستان، بندر انزلی، کردستان، زنان و دانشگاه ها و همچنین جنبش های اعتراضی و مبارزاتی در طول حیات خود و چه با دخالت در رویدادهای منطقه و سازماندهی و هدایت جنگ ارتجاعی در عراق، سوریه، یمن، فلسطین، افغانستان و صدور تروریسم اسلامی، که یکی از اهداف اصلی آن سرکوب مردم در داخل ایران است، حق حیات و زندگی مردم این کشور را به گروگان گرفته و آنان را به ناامیدی و پناه بردن هرچه بیشتر به ارتجاع، گذشته خونبار و استیصال و درماندگی واداشته است. تجمع روز جمعه ٧ آبان و سرازیر شدن هر ساله میلیونها انسان به سوی "کربلا" در روزهای عاشورا و تاسوعا و چهل روز بعد از آن و سیاه پوش کردن خیابانها و میادین ایران، نمونههای برجسته این دگردیسی و عقب گرد به گذشته می باشد که تاریخ آن با خون، جعل و سرکوب ساخته و پرداخته شده است.
اما این تاریخ و روزنگار کل جامعه ایران نیست. موارد بیان شده تاریخ حاکمان و وابستگان آنان و تودههای نااگاه و وحشت زده از ستم و سرکوب است. به وسعت ایران و در طول ٢٥٠٠سال استبداد شاهنشاهی و ٣٧ سال فاشیسم مذهبی، به شهادت زخمهای عمیق بر پیکر مردم ستمدیده این کشور، مبارزه، رودررویی، قیام، پیروزی، شکست، مقاومت و تسلیم نشدن، بخشی از تاریخ مردم ایران بوده و خواهد بود. تاریخ این کشور را نیز همچون همه جوامع دیگر، نه "فتوحات" شاهان و نه "کشورگشایی" سرداران، نه جعل و وارونهنگری تاریخ توسط ناسیونالیست های قلم به مزد و نه فرمان "جهاد" رهبران مذهبی، بلکه مبارزه طبقاتی و رودررویی ستمگران و ستمدیدهگان ورق زده و ورق خواهد زد.
شعار و مطالبات روز جمعه ٧ آبان ماه تجمع کنندگان "پاسارگاد" شیراز، تنها ابراز علاقه و بازگشت به تاریخ سپری شده نبود، بلکه طرح شعارهای تفرقه افکنانه، ضدانسانی، ارتجاعی، به ویژه علیه "عرب" ها بود که بوی تعفن فاشیسم ایرانی و آریایی را هر چه بیشتر پخش و هر قلب سالمی را به شدت مسموم می کند. ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی و فاشیسم اسلامی قرنها است که ریههای سالم جامعه ایران را مسموم کردهاند. تن رنجور مردم ایران نیاز به تنفس سالم با ریههای سالم دارند که با پاک شدن از سموم این نگرشها و استشمام هوایی تازه و آزاد و روح برابری طلبی انسانی ممکن خواهد شد.
آنچه در ٧ آبان و در "پاسارگاد" شیراز امکان عرض اندام یافت، زوزههای سرکوب شده ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی بود که از توحش اسلامی و وجود حاکمیت فاشیسم مذهبی و نفرت عمومی از آن سوء استفاده کرد و با ضدیت علیه "عرب"ها به تمام ساکنین غیرخودی "آریایی" در ایران چنگ و دندان نشان داد. این حرکت یادآور تجربه پاکسازی نژادی در بالکان، جنگ ارتجاعی و خصومت های مذهبی شیعی و سنی بر اساس منافع مادی و ملموس حاکمان قدرتمدار در عراق، سوریه، یمن، لبنان و برخی از کشورهای دیگر و حامیان جهانی آنان است . انسانیت اگاه و آزاده، بشریت مترقی و ضد تبعیض، جنبش کارگری و جبهه چپ و در رآس همه کمونیست های انقلابی، باید این زنگ خطر را جدی گرفته و به تقابل و ضدیت با آن برخاسته و با اگاه گری و سازماندهی علیه آن، اقدام مشترک و هماهنگ آنجام دهند. ایرانی که شایسته زندگی انسانی برای همه ساکنین آن باشد، باید از ناسیونالیسم عظمت طلب آریایی و فاشیسم مذهبی که دو روی یک سکهاند، عبور کرده و تجربه بالکان و بویژه جنگ های مذهبی و نیابتی خاورمیانه که جمهوری اسلامی از عاملین و محرکین آن میباشد را با روح برابری طلبی، انسان دوستی و همزیستی مسالمت آمیز و بدون تبعیض میان ساکنان آن پشت سر بگذارد. نه ناسیونالیسم ایرانی و نه فاشیسم مذهبی ، زنده باد هم سرنوشتی انسانی.