دو سروده : شهری در من و دریغا شعر


یوسف صدیق (گیلراد)


• کلمات، آکنده ی نوراند
دریغا شعر که به سایه رانده می شود.
نه تخیلی، نه تصویری،
نه تیک تاک قلبی، نه جنبش برگی. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱ شهريور ۱٣۹۵ -  ۲۲ اوت ۲۰۱۶



" شهری در من "



شهری در من، با صدای گنجشکانش نفس می کشد


شهری در من، با پرواز بادبادک ها


و هلهله ی کودکانی در فاصله ی " کعبه و بت خانه ".


من " گرد پای بسته " نیستم؛


میدانی هم حوالی اندیشه هایم


دل به تندیسی نبسته است.


همین ام که دیده اید :


کاهلی با ردپایی ناتمام بر ساحل میانسالی.


تنها گاهی پیراهن ام را به باد می سپرم


تا به زبان پرچم، با کاکایی ها سخن بگوید.




" دریغا شعر "




کلمات، آکنده ی نوراند


دریغا شعر که به سایه رانده می شود.


نه تخیلی، نه تصویری،


نه تیک تاک قلبی، نه جنبش برگی.


گزارش است و


قصه ی کوتاه


آنچه شاعر به نام شعر می نویسد


و خواننده


بر زخم حوصله می پاشد.



مرداد ۱۳۹۵