سیاهچاله ای بنام "دوران طلائی امام"
به راستی که زمانه چه بازی ها می کند!


مارال سعید


• جای تعجب بر دوستان اصلاح طلب است که به چه می اندیشند؟ به اینکه مردم این آئینه ی تمام قد دوران بپذیرد که نیروهائی بدون نقد گذشته خویش و بدون تسویه حساب با خویشتن خویش بیایند و علمدار کاروان خون چکان آزادی و دمکراسی و عدالت اجتماعی شوند! آری دوستان حضور شما در جبهه ی مردم جای تهنیت دارد لیک بقای شما در این جایگاه نیازمند صداقت و جسارت است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۵ فروردين ۱٣۹۵ -  ۱٣ آوريل ۲۰۱۶


آنها که نیم عمر در جنگ سرد گذرانیده اند امروز با چشمهای متورم از بهت به صحنه ی سیاسی جهان، منطقه و ایران می نگرند. آنانی که تا دیروز در پشت هر دیکتاتور، مرتجع و ... به صرف عربده های هیستریک ضدامپریالیستیش سینه میزدند، امروز در چرخش زمانه شرمسار خویش و مردمی هستند که فوج فوج بدست همین آدمخواران ضدامپریالیست! در گورستانهای بانام و بی نام خفته اند. هرچند این شرمساری باری از گناهان امپریالیزم جهانی در کشانیدن جامعه بشری به مرزهای نابودی نمی کاهد لیک بر دوش همه ی آنانی که سعی در نشان دادن سره از ناسره را داشتند بار گرانی از خفت و گاها ً تا مرز خیانت نهاده است. این بلییه لزوما ً در چارچوبه کشورهای عقب مانده یا در حال توسعه باقی نماند و در گستره ی جهانی دامن گسترد. شاید می بایست دهه ها از فرو افتادن پرده ی آهنین جنگ سرد می گذشت تا گروه گروه به میزان صداقتی که در رفتار و کردار داشته اند خود را در مقابل آئینه ای از نقد قرار دهند تا دریابند مردم فقط یک گروه خاص همفکر و نظر من نیست. البته این پالایش برای آنان که بر سریر قدرت نشسته اند هنوز آغاز نگردیده و برای آنان که زمانی دستی در قدرت داشته اند بسیار ناخوش آیند، چندانکه با دو دست گوشها گرفته اند تا صدای خورد شدن استخوانهای باورشان را خود نشنوند.
از این میانه شاید ایران ما سرآمد کشورهای در حال توسعه باشد با عزیزانی که در برآمد سبز سال ۱۳۸۸ به بند گشتند. عزیزانی که هریک بگونه ای دست اندر کار قدرت بوده اند. قدرتی که با هزاران وصله و پینه نیز رنگ و آبی برازنده ی شأن انسانی نداشته و ندارد. و آنان بر بازه ای زمانی از این قدرت منهوس نام "دوران طلائی" نهاده بودند و در کارزار مطالباتی ی "رای من کو" خواهان بازگشت به آن دوران بودند.
گویند: یا صداقت داری و واقعیت را می پذیری و یا آنکه واقعیت چون سیلی بر صورتت خواهد خورد. دوستان اصلاح طلب، فرق نمی کند چه آنان که با علم و آگاهی و چه آنان که بر حسب جبر زمانه پای در پیش آئینه ی نقد عملکرد خویش نهاده اند چاره ای ندارند جز آنکه به میزان صداقت در پندار و کردار و گفتار، خویشتن خویش از پلشتیهای گذشته بیالایند و سعی بلیغ نمایند خویش را در پیشگاه مردم پالایش نمایند.
این روزها که شیخ در بند آقای مهدی کروبی ناامید از رأفت اسلامی در رفع حصر، نامه ای به آقای رئیس جمهور نوشته و از او درخواست نموده تا از حاکم مستبد (تو بخوان ولی فقیه) بخواهد تا او را در همان محکمه های خود فرموده محاکمه کند، جای تأمل و تعمق بسیار هست و روزنامه های کاغذی و اینترنتی مملو است از اظهار نظر از زوایای مختلف که خواندن و آموختن از آنان میتواند بسیار آموزنده باشد. در این میان در روزنامه ی جوان شماره ۴۷۸۶ به تاریخ ۲۴ فروردین ۱۳۹۵ در ستون "نقد و نظر" شخصی با نام محمد رضا کائینی آزاده تهرانی مطلب کوتاهی نوشته است تحت عنوان "حصر ارزش، حصر ضدارزش!" اینکه این آقا کیست و چگونه پژوهشگر تاریخ گشته و غیره در حوصله ی این مقال نیست اما نوع نگاه و استدلال او که اینروزها ورد زبان "اصولگرایان" (تو بخوان باقیمانده گان بر باورهای گذشته) است و با گوشه ای از زاویه دید این نوشتار میتواند منطبق باشد قابل تأمل است. او می گوید: "آقای کروبی! شما به همان دلیل یا مصلحتی در حصر هستید و محاکمه هم نمی شوید که در "دوران طلائی امام" آیات شریعتمداری، قمی، روحانی و ... الخ محاکمه نشدند و در حصر ماندند." در دل همین دو خط آئینه ای نهفته است، همان آئینه نقد خویشتن خویش در گذشته، که بدون عبور از مقابل آن به پالایش خویش نتوان رسید.
او ادامه میدهد: "مگر شما علاقمند به بازگشت به دوران طلائی امام راحل نیسنید؟ مگر به دریافت ده ها سمت از ایشان افتخار نمی کنید؟ امروز نظام جمهوری اسلامی شما را به آن دوران بازگردانده و تنها چشمه کوچکی از نحوه مواجهه با شوریدگان بر نظام در آن دوران را نشانتان داده است." چقدر واضح و ساده "دوران طلائی امام" را بیان داشته است، دوران طلائی ی بی قانونیها! و مگر شما همین بی قانونیها را نمی خواستید؟! خب بفرمائید نظام پیش چشمتان نهاده. پس گلایه چرا؟!
کاش گره کار صرفا ً و فقط بر سر گفته ها و خواسته های رهبران جنبش سبز می بود که نیست! روزنامه شرق که نامه ی شیخ در بند آقای مهدی کروبی را بازتاب بیرونی نداده است امروز در صفحه دو خود زیر عنوان "پاسخ عجیب به یک نامه" در موضع وکیل مدافع آنهم نه در دفاع از شیخ در بند بلکه در دفاع از "دوران طلائی امام" برآمده است که خود مزید بر علت گشته است. نویسنده، نمایندگان ریز و درشتی را از منظر "اصولگرائی" تا میدان دار معروف محسن رفیق دوست و آن جلاد بنام مهدی طائب را ردیف کرده و سعی بلیغ دارد که از زیر زبان آنها بیرون بکشد که بله آن دوران طلائی بوده. غافل از آنکه این نان به نرخ روز خواران بسیار هوشیارند و نیک میدانند که آش آنچنان شور است که نتوان به سادگی ادعا نمود آن بازه زمانی ی بی قانونیها "طلائی" بوده است. در نتیجه هر یک بهانه ای تراشیده و سوآل را بی پاسخ گذارده اند.
گفته هایی از اینگونه که آقای کائینی آزاده تهرانی بیان داشته مسبوق به سابقه است و مشتاقان میتوانند به راحتی به آنها دسترسانند. گفته هائیکه برای مردم ایران تازه گی نداشته و ندارد چرا که با پوست و گوشت و استخوان خویش در این سی و اندی سال بی قانونیها را لمس نموده اند. اما جای تعجب بر دوستان اصلاح طلب است که به چه می اندیشند؟ به اینکه مردم این آئینه ی تمام قد دوران بپذیرد که نیروهائی بدون نقد گذشته خویش و بدون تسویه حساب با خویشتن خویش بیایند و علمدار کاروان خون چکان آزادی و دمکراسی و عدالت اجتماعی شوند!
آری دوستان حضور شما در جبهه ی مردم جای تهنیت دارد لیک بقای شما در این جایگاه نیازمند صداقت و جسارت است. این پالایش نه صرفا ً برای شما که لازمه ی کلیه ی مبارزان راه آزادی، دمکراسی و عدالت اجتماعیست که در ۵۰ – ۴۰ سال اخیر در عرصه ی سیاست ایران نرد عشق میزدند.

* مارال سعید - ویژه اخبار روز