چرا باید این "انتخابات" را تحریم کرد؟


علی فیاض


• چه چیزی طی سال های این حاکمیت تغییر یافته است؟ رژیم با الگو برداری از ترکیه و پاکستان سال ها قبل، تنها و تنها بر گسترش نظامی گری و میلیتاریسم و توسعه آن، زمینه را برای تنفس ملت تنگ تر و تنگ تر می سازد. این "رای دادن" ها سر از کجا در خواهد آورد؟ سوء استفاده رژیم از "آراء" مردم و فریفتن افکار عمومی جهانی؟ یعنی که حاکمیت ما برآمده از "انتخابات" است!؟ ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۶ اسفند ۱٣۹۴ -  ۲۵ فوريه ۲۰۱۶


این روزها بار دیگر بسیاری از نگاه ها به "انتخابات" مجلس "شورای اسلامی" و مجلس خبرگان در ایران معطوف شده است. از مجلس خبرگان که هیچ خاصیتی نداشته و ندارد و فقط عده ای از پیران و ریش سفیدان قوم را دور هم جمع می کند تا به "ریش" ملت بخندند، که بگذریم، نمایندگان مجلس شورای اسلامی باید حائز اهمیتی باشند، اگر ولایت فقیه و شورای نگهبان و ناظرین بر انتخابات و ... از پیش نمایندگان را تعیین نکرده باشند!
بسیاری از خانم ها و آقایان هموطن که به نوعی در عرصه فرهنگ و سیاست صاحب نظر هستند، در رابطه با این نمایشات تکراری و ملالت انگیز، دیدگاه های خود را مطرح نموده و به شرکت و یا عدم شرکت در آن نظر داده و استدلال هایی را نیز مطرح کرده اند تا نقطه نظرات خویش را قابل قبول جلوه دهند.
نگارنده، اما به عدم شرکت در این نمایشات انتصاباتی رأی می دهم و به تحریم کنندگان "انتخابات" می پیوندم. دلایل من برای عدم شرکت در این "انتخابات" به طور مجمل و خلاصه بر پایه موارد زیر استوار است:

۱. نزدیک به ۴۰ سال است که مردم ما در "انتخابات" گوناگون به دلایل مختلف – اجباری و یا اختیاری – شرکت کرده اند و نتیجه همان بوده است که می بینیم. نه تغییر و تحول ساختاری در رژیم به وجود آمده است و نه از آلام و دردها و رنج های مردم ما کاسته شده است، و نه از فقر و استبداد کم شده است و نه مجالی برای "تمرین" دموکراسی برای مردم به وجود آمده است!
۲. دموکراسی مفهوم گسترده ای است که "رای" دادن، مرحله نهایی آن است. اگر ساز و کارها و ابزار آزاد آن – از جمله آزادی تبلیغات، آزادی رسانه ها، حضور احزاب و شخصیت های مستقل و منتقد حاکمیت و ... - فراهم نباشد، "رای دادن" فقط ظاهرسازی و فرمالیته می باشد. و صرفا برای صحه گذاشتن بر اقدامات استبداد و دیکتاتوری!
٣. اگر مردم قادر به گزینش آزادانه نمایندگان خود نباشند، انتخابی در کار نیست. هنگامی که حکومت ها – و نه قانون – بر اساس منافع و سلایق خود، برای مردم نماینده کاندید می کنند تا مردم فقط بر گزینش آنها صحه بگذارند، قطعا انتخابی در کار نیست.
۴. در این حاکمیت استبدادی مذهبی، از تقلبات "انتخاباتی" که بگذریم، مردم هیچگاه حق انتخاب نداشته اند. بلکه آنها از بین انتخاب شوندگان توسط شورای نگهبان، به یکی "رای" داده اند. این الگو که همه ی کسانی که باید به مجلس خبرگان، مجلس شورا، شوراهای شهر و روستا، و ریاست جمهوری برگزیده شوند، از پیش می بایست توسط شورای نگهبان، صلاحیت آنها پذیرفته شود در همه ادوار "انتخابات" رژیم عملی شده است. یعنی در واقع تمامی کسانی که می بایست در یکی از "انتخابات" شرکت کنند، از پیش توسط پیرمردانی با افکار و تمایلات چند هزار ساله "شورای نگهبان"!؟ انتخاب می شوند. پس این پرسش اساسی مطرح می شود که من – شهروند معمولی ایرانی – انتخاب می کنم، یا این چند پیر فرتوت قرون وسطایی؟
۵. مشکل عمده و اساسی ما، حاکمیت مطلقه ولایت فقیه و قانون اساسی حامی آن است. تا زمانی که قانون اساسی ما نه بر اساس قوانین جهان شمول حقوق بشری، و قرارداد اجتماعی، بلکه بر اساس برداشت های ارتجاعی آخوندها و قیمومیت آنان استوار باشد، هیچ "انتخابی" ره به جایی نخواهد برد.
۶. تجربه دوران "اصلاحات" – اگر بتوان آن را طلایی ترین دوران رژیم نامید – می تواند بهترین پاسخ به بی اثری شرکت در "انتخابات" رژیم باشد. تجربه ای که تنها و تنها بر تداوم عمر حاکمیت سرکوب گر و مستبدانه حاکمیت "فقها" صحه گذاشت. و دولت "منتخب اصلاحات" حتا به خود جرات استفاده از حق قانونی خود، یعنی دادن اخطار قانون اساسی را هم نداد و در مقابل تمامی محدودیت ها و سرکوب ها کرنش کرد!
۷. آخرین مورد مهم و پرسش اساسی این است که تا کنون، کدام یک از این "رجال سیاسی"، در جبهه مردم بوده و با جنایات انجام شده در این حاکمیت، مخالف بوده اند؟ واقعیت این است که تمامی این افراد "وجیه المله" و وجیه الدوله! و و"جیه الآیه"، در تمامی جنایات "امام راحل" و شرکا، سهیم و شریک بوده اند.
٨. به چه چیزی و به چه کسی باید رای داد؟ مگر افراد مستقل و غیر خودی و خارج از چارچوب خاکمیت هم می توانند در این "انتخابات" خود را در معرض رای مردم قرار دهند؟!
۹. پایان سخن این که با این "رأی دادن"ها به کجا رسیده ایم و به کجا می توانیم رسید؟ چه چیزی طی سال های این حاکمیت تغییر یافته است؟ رژیم با الگو برداری از ترکیه و پاکستان سال ها قبل، تنها و تنها بر گسترش نظامی گری و میلیتاریسم و توسعه آن، زمینه را برای تنفس ملت تنگ تر و تنگ تر می سازد. این "رای دادن" ها سر از کجا در خواهد آورد؟ سوء استفاده رژیم از "آراء" مردم و فریفتن افکار عمومی جهانی؟ یعنی که حاکمیت ما برآمده از "انتخابات" است!؟
       خانه از پای بست ویران است. و خواجه های ما! در پی نقش ایوانند!


بر این اساس، شرکت در این "انتخابات" به منزله حمایت و صحه گذاشتن بر قوانین مصوبه مجلس و حاکمیتی است که به جز تصویب قوانین ارتجاعی و نقض مداوم حقوق بشر و سرکوب دگر اندیشان، شکنجه و اعدام، هیچ دست آورد دیگری نداشته است.
آیا در چهارچوب چنین نظامی، توجیه استفاده از کمترین امکانات دموکراسی، یک شوخی سیاسی نیست؟ یا لبیک گفتن به دعوت عظمای ولایت به شرکت در انتخابات، آن هم فقط در حد "رای دادن" و به تعبیر دکتر شریعتی، تبدیل به "رأس" شدن!؟