اجرایی شدن برجام فرصتی است که نباید به تهدید تبدیل شود


اردشیر زارعی قنواتی


• همیشه یک پیوند ارگانیک بین روند توسعه و عدالت اجتماعی وجود دارد و در چنین شرایطی که طبقات کارگری و زیرین جامعه بیشترین آسیب ها و فشارهای اجتماعی و اقتصادی را متحمل شده اند بهترین سیگنالی است که به دولت یادآوری کند اجرای برجام بدون کسب منافع و مطالبات طبقات فرودست یک پیروزی نخواهد بود ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲٨ دی ۱٣۹۴ -  ۱٨ ژانويه ۲۰۱۶


بر اساس گزارشات معتبر و اظهارات روشن مقامات رسمی ایران و گروه ۱+۵ با تایید اجرای تعهدات حقوقی تهران در خصوص پرونده هسته یی، به نظر می رسد که ثانیه شمار فرجام "برجام" با تمام مخالفت های تندروهای داخلی و خارجی در حال رسیدن به نقطه پایانی است. در طی روزهای آینده بر اساس مکانیزم حقوقی تعبیه شده در مفاد برجام، مرحله اجرایی شدن این توافق در خصوص لغو یا تعلیق تحریم های مرتبط با پرونده هسته یی ایران با صدور یک بیانیه توسط "محمدجواد ظریف" وزیر امور خارجه ایران و "فدریکا موگرینی" مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا اعلان خواهد شد. هم چنین بنا به گفته "مجید تخت روانچی" معاون وزیر امور خارجه ایران "از روز اجرای برجام، کشورهای اروپایی و آمریکا به طور مجزا آئین نامه های اجرایی برجام را منتشر و در اختیار همه قرار می دهند". از این مرحله به بعد بر طبق مفاد برجام گام به گام تحریم های مالی، بانکی، تکنولوژیک، کشتی رانی، صادرات نفتی، محدودیت های سرمایه گذاری خارجی و تعلیق کنونی همکاری های فنی آژانس بین المللی انرژی اتمی با تهران برداشته خواهد شد. این مرحله را می توان شروع روند اجرایی شدن برجام و مختومه شدن عینی پرونده هسته یی ایران و تغییر در روابط بین این کشور و جامعه بین المللی به حساب آورد. روندی که بدون شک در مراحل بعدی خود به واسطه تفسیرهای متفاوت و منافع ناهمگون بازیگران این عرصه در یک مسیر پر دست انداز و دشوار باید به پیش برده شود. در این مسیر ناهموار آن بازیگری می تواند بیشترین بهره و حاصل را کسب کند که ضمن احترام به تعهدات خود بیشترین بار حقوقی توافق را در بستر حقوق بین الملل و تنظیم مناسبات و روابط بین المللی در چارچوب تنش زدایی و تعامل عمومی دنبال کند. از آنجا که برجام یک توافق حقوقی بین یک کشور خاص با گروه اصلی از هژمون های قدرت جهانی تلقی می شود هر چند که به صورت رسمی یک معاهده بین المللی نخواهد بود اما به لحاظ وزن بازیگران درگیر پرونده و اتکای آن به صدور قطعنامه ی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای لغو قطعنامه های قبلی و تضمین حقوقی طرفین معامله در روند اجرای برنامه، به صورت ماهوی می تواند مفهوم یک توافق بین المللی را داشته باشد.
هر چند که هم ایران و هم محور اروپایی – آمریکایی به صورت روشن همواره سعی کرده اند تا مکانیزم برجام را از ماهیت روابط بین تهران و خود جدا معرفی کنند اما در واقعیت این دو موضوع به لحاظ حقوقی یک ارتباط ارگانیک و غیرقابل تفکیک از هم خواهند داشت. به این مفهوم که موفقیت برجام بدون کاهش تنش در روابط دوجانبه و چندجانبه در سیستم و نظام کنونی بین المللی بیشتر به یک معما و معادله چندمجهولی می ماند که حل آن بسیار سخت به نظر می رسد. البته تغییر و تجدیدنظر در روابط ایران با آمریکا و اروپا هرگز به مفهوم تغییر اساسی در جایگاه کنونی این کشور نخواهد بود و تهران می تواند ضمن کاهش تنش و شروع یک تعامل جدید با دنیای غرب بر اساس منافع ملی خود در نظام کنونی که "قطبی گرایی" می رود تا قدرت خود را بر نظام تک قطبی تحمیل کند، هم چنان در هم پیمانی با متحدان سنتی خود در حوزه شرقی بر طبق منطق کسب منافع ملی یک سیاست مستقل را در راستای سیاست تنش زدایی دنبال کند. اجرایی شدن برجام در صورت درک درست و شناخت منطقی از منافع ملی با در نظر گرفتن مفهوم ایجابی "انطباق منافع" در هر مرحله یی از سیاست ورزی می تواند بر اساس سیالیت و قاعده همکاری – رقابت در چارچوب موازین حقوق بین الملل جایگاه اعتباری و تثبیت قدرت منطقه یی کشور را تحقق ببخشد. به همان نسبت که در حوزه سیاست خارجی با استناد به روح برجام می توان از بسیاری مشکلات در عرصه اقتصادی و امنیتی رهایی جست اما این موضوع بدون توجه به تاثیر برجام بر زیست عمومی مردم و روند دمکراتیزاسیون هم چون "جنینی" است که می تواند در آینده موجودی "ناقص الخلقه" را دامان مادر وطن بگذارد. به همین دلیل چنانچه تبعات و تاثیر اجرایی شدن برجام به واسطه سیاست های غلط و توهم آمیز اقتصادی منافع همه طبقات اجتماعی و به خصوص طبقات نابرخوردار که در طی سال های گذشته میلیون میلیون از آنان به زیر خط فقر رانده شده اند، را تامین نکند هرگونه "رشد" گول زننده تنها با تکیه بر درصدهای انتزاعی (همان اتفاقی که هم اکنون در جنوب اروپا شاهد هستیم) می تواند زمینه بروز شورش های اجتماعی را موجب شود. قاعده رشد اقتصادی بدون توجه به کاهش شکاف های طبقاتی و فقرزدایی در یک جامعه جوان و مطالبه جو هم چون ایران امروز که بر طبق استانداردهای اعلان شده از منابع و مراکز رسمی، اکثریت جمعیتی آن زیر خط فقر قرار گرفته اند و تاکنون به دلیل (منطقی یا غیرمنطقی) در خصوص تحریم ها بردباری نشان داده اند، می تواند زمینه ساز شورش های اجتماعی هم چون اعتراضات اقتصادی در زمان پیاده سازی سیاست "تعدیل اقتصادی" در دو دهه پیش را موجب شود. اینکه به تازگی "عباس آخوندی" یکی از وزرای دولت "حسن روحانی" شمشیر از رو بسته ی نئولیبرالی خود علیه سیاست های حمایتی از اقشار پائین دستی و حتی مخالفت خود را از حمایت و کمک های سوبسیدی از عرصه تولید را در جمع "کاست تجاری" موسوم به اتاق بازرگانی به اتهام شیوه های منسوخ سوسیالیستی مطرح می کند می تواند همان پوست موزی باشد که بخشی از نهادهای قدرت در زیر پای دولت تدبیر انداخته اند. شروع و اجرایی شدن برجام در درون خود حامل "فرصت" و "تهدید" خواهد بود و چنانچه دولت روحانی نتواند یک موازنه منطقی بین مطالبات طبقات اجتماعی و روند رشد اقتصادی را دنبال کند، این فرصت تاریخی به یک تهدید بزرگ تبدیل می شود که نه تنها دولت را منفعل خواهد کرد که حتی می تواند زمینه ظهور دوباره پوپولیست های تندرو در ساختار قدرت را فراهم آورد. همیشه یک پیوند ارگانیک بین روند توسعه و عدالت اجتماعی وجود دارد و در چنین شرایطی که طبقات کارگری و زیرین جامعه بیشترین آسیب ها و فشارهای اجتماعی و اقتصادی را متحمل شده اند بهترین سیگنالی است که به دولت یادآوری کند اجرای برجام بدون کسب منافع و مطالبات طبقات فرودست یک پیروزی نخواهد بود. اینکه بعضی از اقتصاددانان و نهادهای مالی – تجاری در ساختمان های شیشه یی در سر میز صبحانه طرح های نئولیبرالی خود را در زیر چتر سیاست های زودبازده و رشد اقتصاد تجاری حول کلید جادویی "خصوصی سازی" مطرح کرده و دولت را نسبت به حمایت از طبقات کارگری و محروم از حداقل های زیست انسانی، هشدار می دهند زنگ خطری است که از هم اکنون به واسطه باز شدن راه سرمایه گذاری و تجارت در قبال به حاشیه راندن تولید و توزیع مناسب ثروت ملی صدای آن به گوش می رسد.