توسعه ی جهان سوم
ایستوان مزاروش - از کتاب مشکلات ساختاری سرمایه


ا. مانا


• همهٔ این عوامل تأکیدی بر مشکلاتِ غلبه ناپذیرِ فراروی هر تلاشی برای بازسازی اقتصادی است که تحت شرایط بسیار سختِ کنونی سرمایهٔ جهانی بروز می نماید. زیرا به مسئلهٔ بازسازی اقتصادی جز در شکلِ تلاشی پیچیده، در همهٔ ابعاد، نمی توان اندیشید ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۹ آذر ۱٣۹۴ -  ۱۰ دسامبر ۲۰۱۵


صنعتی شدن جهان سوم، صرفنظر از تبعیت آن از الزامات و منافع سرمایه های غربی، به ابعاد قابل توجهی در پیکر بندی جهانی سرمایه در سالهای پس از جنگ (خصوصاً دو دههٔ گذشته) دست یافته است. با اطمینان می توان گفت که هدف این صنعتی شدن هیچگاه تأمین نیازهای گرسنگان و محرومان اجتماع در کشورهای مربوطه نبود، بلکه تأمین مفری نامحدود برای صدور سرمایه با هدف دستیابی به سودهای فوق العاده در پوششِ ایدئولوژی مدرنیزاسیون و حذفِ «توسعه نیافتگی» بود. لازم به ذکر است که با توجه به مقیاسِ منابع انسانی و موادِ بکار گرفته شده توسطِ سرمایه در این روند، تأثیر کلی چنین توسعه ای، آنجا که به تولید سود در چهارچوبِ جهانی سرمایه مربوط می شود، فوق العاده بوده است. چون علیرغم همهٔ گفتارهای یکسویه در مورد «وابستگی»، بدون آنکه صحبتهای ریاکارانه در مورد کمک به توسعهٔ جهان سوم را از یاد بریم، آنچه که در واقع اتفاق افتاده است وابستگی سرمایهٔ غربی به جهانِ سوم برای تأمین مواد خام، انرژی، کانالهای سرمایه گذاری، و سودهای فوق العاده ای که حریصانه به کشورهای مرکزی برگردانده می شوند، بوده است و نه عکس آن.

بطور طبیعی، بر چنین بستری چون سایر موارد، تنها روندی که می تواند موردِ تأیید قرار گیرد، پریدن سرمایه از تضادی به تضادِ دیگر، به تبعِ سرشت درونی تضادآفرین و غیرقابلِ علاجِ آن است. پویایی اولیهٔ سرمایه ناشی از الزاماتِ درونی طبیعی آن برای غلبه بر مشکلات (هر چند عظیم) است که با جابجایی تضادهایی عمده همراه است. سرمایه در این روند، محکوم به پرداخت تاوانِ بازتولید تضادهایش، در مقیاسی به مراتب بزرگتر از آنچه در آغاز باآن دست به گریبان بود، می باشد.

بنا براین فارغ از آنکه روند صنعتی شدنِ نئو - سرمایه دارانهٔ جهان سوم از آغاز و در جریانِ عملی شدنش تا چه اندازه نامشروع و برای تأمین منافع خاصی سرهم بندی شده بود، بطور ناگزیر پویایی و نیروی محرکهٔ بومی خاصِ خود را یافت، که به تضادی آشتی ناپذیر بین پویایی بومی و اهدافِ اولیهٔ مراکز بزرگ قدرت انجامید. این روند در شکلِ ایجاد واحدهای تولیدی قدرتمند که وجودشان چشم اندازِ کشمکشهای تجاری غیر قابلِ کنترلی را می گشود تجلی یافت، که علاوه بر این به ورشکستگی ساختاری و بسته شدنِ شاخه های کارگر - برِ صنایع در کشورهای پیشرفته صنعتی منجر شد، که بگونه ای انفجاری - به تولید بیکاری انجامیده است (امری که که مورد علاقهٔ سرمایه های غربی است که در خارج سرمایه گذاری شده اند).

این نوشته جای مناسبی برای پرداختن به جزئیات توسعه در جهان سوم نیست. گرچه باید تآکید نمود که در شرایط کنونی پیچیدگی های رقابتیِ در حال پیدایش از این روند، که می توانند تأثیرات مخربی بر هستهٔ مرکزی کشورهای پیشرفته صنعتی داشته باشند، به هیچ وجه نمایانگرِ کل مشکلات و تناقضات این روابط نمی باشند. به آنها باید تناقضات در حالِ رشد داخلی کشورهای در حالِ توسعه را اضافه نمود: که اکنون به گونه ای واضح فروپاشی جنجالی ترین «استراتژی های توسعه» و نرخ رشدهای در آغاز چشمگیر آنها را در جاهایی چون برزیل و مکزیک نمایان می سازد.

همهٔ این عوامل تأکیدی بر مشکلاتِ غلبه ناپذیرِ فراروی هر تلاشی برای بازسازی اقتصادی است که تحت شرایط بسیار سختِ کنونی سرمایهٔ جهانی بروز می نماید. زیرا به مسئلهٔ بازسازی اقتصادی جز در شکلِ تلاشی پیچیده، در همهٔ ابعاد، نمی توان اندیشید. علتِ این امر آنست که در دنیای کنونی، با شبکه ای از وابستگی های متقابلِ متناقض و (بطرزی گیج کننده) پیچیده ای روبرو هستیم که با مشکلات و الزاماتی بمراتب بیشتر (و در حالِ تشدید) در هر زمینهٔ مشخصی توأم بوده که توان کنترلِ آنها از قدرتِ هر کانونِ منفردی، هر چند قدرتمند و پیشرفته، خارج است.