بخیه های چهره یک کودک
زخمی به عمق ۳۷ سال بر پیکر مردم ایران


حسن رحمان پناه


• این نمونه میتواند مورد مثبتی از اعتراض و مقاومت مثبت و همگانی علیه جمهوری اسلامی، فرهنگ و اخلاقیات ضدانسانی آن باشد که بر جامعه ایران و از جمله نظام انساندوست پزشکی حاکم کرده است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱٨ آذر ۱٣۹۴ -  ۹ دسامبر ۲۰۱۵


هفته قبل بازکردن نامسئولانه و غیرانسانی بخیههای چانه یک کودک ٤ ساله در داخل و خارج کشور خبرساز شد. جریان از این قرار بود که کودکی ٤ ساله همراه با مادرش به بیمارستانی در "خمینی شهر" در استان اصفهان مراجعه می کند. اقدامات اولیه پزشکی از جمله دوختن زخم چانه کودک با چند بخیه آنجام میگیرد. اما هنگام پرداخت هزینه پزشکی، زمانیکه مادر دردمند کودک از خالی بودن جیب های خود صحبت و قادر به پرداخت هزینه ١٥٠هزار تومان (البته بعدآ معلوم شد که ٦٧ هزار تومان بوده ) نمی شود ، در میان بهت و ناباوری ایشان و کودک مجروحش، پزشک معالج و دستیارش شروع به بازکردن بخیههای چهره کودک وحشت زده و مضطرب میکنند. این خبر را ابتدا روزنامه "اصفهان زیبا" پخش کرد و سپس وسیعآ در شبکههای اطلاع رسانی منعکس شد. عکس العمل کاربران شبکههای اجتماعی و مردم مطلع از این اقدام غیرانسانی آنچنان گسترده بود که مقامات رژیم و از جمله وزیر بهداشت و درمان را ناچار به موضعگیری نمود. بعد از درج اخبار موثق تر، معلوم شد که مبلغ اعلام شده اولیه، نه ١٥٠ هزار تومان، بلکه ٦٧ هزار تومان، یعنی کمتر از نصف میزان هزینه قبلی و مبلغی در حدود صرف نهار آقای پزشک در یک غذاخوری متوسط در شهرش بوده است . مقامات سیاسی و پزشکی رژیم که مسئولیت مستقیم این اقدام جنایتکارانه بر دوش آنان است، برای تبرئه سیستم پزشکی خود و آرام کردن فضای اعتراضی جامعه ، ابتدا اقدام به بازداشت پزشک و پرستار این رویداد ناگوار نمودند و سپس آنان را به قید وثیقه آزاد کردند. همچنین اعلام نمودند که به پرسنل بیمارستان نیز "تذکر" داده شده است.
این ماجرا اگرچه در نوع خود کم اتفاق افتاده و یا مردم و شبکههای اطلاع رسانی از آن کم اطلاع داشتهاند، اما بی شک مورد استثناء و نخست در سیستم پزشکی ایران تحت حاکمیت رژیم اسلامی نیست و قابل بحث و بررسی بیشتر میباشد. شکی در این نیست که پزشک و پرستار همکارش با بازکردن بخیههای چانه آن کودک، عمل خلاف تعهد و سوگند پزشکی خود و رفتاری مغایر با هر گونه اصول اخلاقی و انسانی آنجام دادهاند. آنان اگر به اقتضای شغل شان هم می بود که پزشکی انسانی ترین شغل های دنیا است و اگر این مبلغ پول ناچیز را از جیب خود یا همکارش مشترکن پرداخت میکردند، نبایستی به این اقدام منزجر کننده و غیرانسانی متوسل شوند. فارغ از این اصل انسانی و اخلاقی نسبت به وظیفه خودشان، هزینه درمان آن کودک ٤ ساله به آنان نیز تعلق نمی گیرد، یا بخش کوچکی شامل دستمزد آنان می شود، اما برای حفظ "شغل" که در ایران تحت حاکمیت رژیم مذهبی برای پزشک نیز به معضل اصلی تبدیل شده، این پزشک و همکارش به حسابدار بی رحم بیمارستانی تبدیل می گردند که روح و احساس بلند پزشکی و انساندوستانه خود را می کُشد و پول بر همه چیز از جمله وجدان علمی و پزشکی نیز حاکم و در اولویت قرار می گیرد. اما علارغم هر انتقاد و عصبیتی که از رفتار آن پزشک و پرستار نسبت به آن کودک مریض و خردسال و مادر دردمند و زجر کشیدهاش داشته باشیم که به دلیل شغل انساندوستانه و تعهد اخلاقی، آنان ملزم به رعایت آن بودند، اما همزمان غیر اخلاقی نیز هست که بدون در نظر نگرفتن مناسبات موجود، حاکم شدن پول بر سرنوشت انسان و فراتر از آن، تربیت و آموزش فکری و عملی شغل بی نهایت انساندوستانه پزشکی در سیستم و مناسبات طبقاتی رژیم ضد انسان و مذهبی جمهوری اسلامی، فضایی که پزشک را شکنجهگر و کودک آزار تبدیل می کند، گذشت کنیم. جمهوری اسلامی و بلندگوهای تبلیغاتیش بعد از پخش خبر و عکس آن کودک در روزنامه "اصفهان زیبا" و شبکههای اجتماعی و فضای فکری و اجتماعی ایجاد شده علیه این رفتار ضدانسانی، فوری و طبق معمول همیشگی به تکاپو افتادند تا مسئولیت اقدام آنجام شده را از دوش خود و نظام پزشکی تحت کنترل خود خارج و کل اشتباه و انتقادات را متوجه آن پزشک و پرستار بنماید؟! اما آن پزشک و پرستار افراد و انساهای پرورش شده و آموزش دیده که جامعهای هستند که در همان سیستم پزشکی و برخلاف میل و اراده هزاران پزشک و پرستار انساندوست و شریف هزاران جنایت بدتر از بازکردن بخیههای چانه کودک اصفهانی به حکم حکومتی و توسط مقامات درجه اول نظام علیه شهروندان ایران از کودک، زن، مرد، پیر و جوان در آن اتفاق افتاده است. بدون ندیدن و در نظر نگرفتن آن رویدادها که به طول ٣٧سال حاکمیت ننگین و ضدانسانی رژیم جمهوری اسلامی اتفاق افتاده، به عمق رویداد باز کردن بخیه چانه کودک "خمینی شهر" در استان اصفهان و لگدمال شدن هرگونه احساس انسانی نیز پی نخواهیم برد.
آیا کسی فراموش کرده است که به فرمان مذهبی و حکومتی خمینی، بنیانگذار جمهوری توحش و سرکوب اسلامی چه جنایت های از زمستان ٥٧ تا کنون علیه مردم ایران آنجام شده است؟ آیا به فرمان ایشان نبود که چوبههای اعدام برپا کردند و هزاران سر بیدفاع را بر آنان آویزان نمودند که دههها و صدها پزشک متعهد و انساندوست در میان آنان بودند، تا "حاکمیت خدا را بر زمین مستقر سازند"؟ آیا به فرمان ایشان نبود که جوان زخمی مبارز را بر بلانکارد قرار داده و در فرودگاه سنندج اعدام کردند؟ آیا به فرمان ایشان در زندانها به دختران باکره تجاوز و سپس اعدامشان نمی کردند؟ آیا به فرمان ایشان خون زندانیان سیاسی و مقاوم را با دستان پزشک و پرستارهای پاسدار و مزدور نمی گرفتند و برای جانیان زخمی سپاه و بسیج در جبهههای کردستان، ترکمن صحرا و بعدآ جبهههای جنگ ارتجاعی و ضد مردمی ایران و عراق می فرستادند و به آنان تزریق میکردند؟ آیا به فرمان ایشان پول تیر خلاص را بعنوان "شیرینی" از پدر و مادر و اعضای خانواده داغدار مبارزین اعدام شده نمی گرفتند؟ آیا پزشکان حکومتی و وابسته، سن کودکان را برای اعدام به سن قانونی نمی رساندند؟ آیا پزشکان وابسته و مزدور در زندان ها از اعزام زندانیان سیاسی، مقاوم و عقیدتی به مراکز پزشکی امتناع ننموده و دهها زندانی سیاسی تاکنون جان خود را در زندانها از دست ندادهاند؟ آیا تا به حال بارها داروهای مورد نیاز و حیاتی زندانیان سیاسی را از آنها دریغ نداشته و زندانی دچار عوارض و مشکلات غیرقابل جبران در زندگی نشده که تا پایان عمر باید آن را با خود داشته باشد؟ آیا به فرمان ایشان و جانشین شان نظام پزشکی ایران را همچون دانشگاهها از هزاران دانشجویی رشته پزشکی، پزشک، فوق پزشک، متخصص و پرسنل کارآمد، مسئول و انساندوست پاکسازی، دههها تن را اعدام و مزدوران حکومتی، فرزندان آنان و افراد خانواده کشتههای جبهه جنگ را به جای آنان وارد نظام پزشکی نکردند و این رشته انساندوست را به سوی رویداد هفته قبل اصفهان اگاهانه و در راه اهداف کثیف سیاسی، مادی و مذهبی خود سوق ندادند؟ آیا سیاست رانت خوار، فاسد و ثروت اندوز حکومتی و حکومت در سایه، بخش انساندوست پزشکی را به حیات خلوت خود تبدیل ننموده و به جای انسانیت، پول حرف اول را نمی زند؟ آیا هم اکنون دهها هزار کودک ایرانی به دلیل فقر و گرسنگی از امکان دسترسی به پزشک و دارو محروم و دچار هزاران درد و مریضی لاعلاج نشده که هرگز برای خانوادههایشان قابل جبران نیست؟ در چنین نظام و سیستمی، رویداد هفته قبل در استان اصفهان، تنها یکی از هزاران مورد پنهان از چشم جامعه است که از شانس آن کودک محروم و مادر زجرکشیدهاش این بار علنی شد.
آنچه بسیار خلاصهوار به آن اشاره شد، تنها چند قلم از عنوان های کارنامه مملو از خون و عفونت رژیم اسلامی و زخم های عمیق دست رهبر، شاگردان و سیاستگذاران و حاکمان آن، بر قلب، پیکر و تن رنجور مردم ایران است که هیچ بخیه، پانسمان، جراحی پزشکی و دکتر و درمانی قادر به علاج و شفا آن نیست. آن کودک خردسال و زجرکشیده اصفهانی شانس آورد که عکس و خبر بازکردن بخیههای چانهاش در یک روزنامه و سایت خبری درج شد و افکار عمومی مترقی و انساندوست به درست احساس کرد که بخیههای قلب مورد عمل جراحی خود بازشده و فریاد کشید. این نمونه میتواند مورد مثبتی از اعتراض و مقاومت مثبت و همگانی علیه جمهوری اسلامی، فرهنگ و اخلاقیات ضدانسانی آن باشد که بر جامعه ایران و از جمله نظام انساندوست پزشکی حاکم کرده است. التیام زخم های عمیق پیگر مردم ایران که در طول ٣٧سال اخیر بر آن ایجاد شده، نه با بخیه و پانسمان، بلکه تنها با مبارزه در همه عرصهها و با سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و به دست گرفتن قدرت توسط کارگران و مردم ستمدیده، بهبود می یابد. در آن شرایط آن پزشک و پرستار نیز به جای سرزنش و محکومیت، به عمق و ارزش والای انساندوستی پزشکی، به جای سودپرستی سرمایه به درستی پی برده و موقعیت کاری و شغلی خود را با هیچ میزان از پول مبادله نخواهند کرد و کودکان مردم محروم و ستمدیده نیز از بی امکاناتی مالی زجر نخواهند کشید و تلف نخواهند شد.
بازکردن بخیههای چانه یک کودک معصوم در استان اصفهان، زخمی به عمق ٣٧ سال بر پیکر و چهره مردم ایران توسط جمهوری اسلامی را نیز باز کرد.