۱۶ آذر، روز دانشجو؛ اعتراض به هر نوع استبداد و اختناق!


علی فیاض


• تقسیم جنبش دانشجویی و تجلیل از آن، به - یا پیش و یا پس از انقلاب - جز تحریف و نفی جوهر ضد استبدادی آن مفهوم دیگری در بر ندارد. جنبش دانشجویی اصالت و مردم گرایی خود را در مبارزات ضد سلطنتی – در پیش از انقلاب – و ضد "حکومت اسلامی" - در پس از انقلاب – است که به نمایش می گذارد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱۵ آذر ۱٣۹۴ -  ۶ دسامبر ۲۰۱۵


۱۶ آذر، یادآور شهادت سه تن از دانشجویان مبارز دانشگاه تهران؛ قندچی، شریعت رضوی و بزرگ نیا می باشد. سه دانشجویی که در تظاهرات اعتراضی علیه ورود نیکسون به ایران و سیاست های استبدادی رژیم شاه، با گلوله های "پاسداران" و نگهبانان آن رژیم به خاک افتادند، تا پیوند میان نسل نو و تحصیل کرده دانشگاهی با رژیمی که مدعی "تمدن بزرگ" و مدرنیته بود را به زیر پرسش بکشند.
کشتار دانشجویان در ۱۶ آذر، تیر خلاصی بود بر هرگونه رابطه دیکته شده محیط دانشجویی با رژیمی که تنها بر بستر سرکوب و استبداد به پیش می تاخت.
سرکوب اعتراضات توده های مردم و نسل جوان تحصیل کرده و دانشجویی، و به گلوله بستن دانشجویان و انسان های معترض، تنها ویژه رژیم هایی است که از گسترش آگاهی نسل جوان و توده های مردم هراس داشته و دارند، و در نتیجه بقای خود را تنها در سایه اختناق و ناآگاهی، تضمین شده می دانند. رژیم شاه نیز نشان داد که در این عرصه چیزی کمتر از دیگر رژیم های سرکوب گر و نظامی، و صد البته رژیم کنونی حاکم ندارد.   
در اینکه جنبش دانشجویی در تحولات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی کشور ما نقش خلاق، پیشتازانه و رهگشایانه یی داشته و دارد، و در تمامی خیزش های اجتماعی و سیاسی حضور فعال آن چشمگیر و قابل مشاهده بوده و می باشد، جای هیچ تردیدی نیست. از جنبش ملی شدن نفت و تلاش برای محدود نمودن قدرت سلطنت تا انقلاب ضدسلطنتی به غارت رفته ۵۷، نقش تاثیرگذار جنبش دانشجویی در جنبش های اعتراضی توده ها غیرقابل انکار است.
بازخوانی تاریخ معاصر، به ویژه پس از قیام مشروطه - که با توسعه فرهنگ و دانش مدرن و اعزام دانشجویان به اروپا و تاسیس دانشگاه های مدرن در ایران همراه بود - به درستی بر این امر مهر تایید می زند که دانشجویان، همواره در کنار دیگر اقشار و طبقات اجتماعی به مسئولیت خویش علیه استبداد و استثمار جامه عمل پوشیده، بر پا خاسته و با همه هستی خویش به مبارزه پرداخته است.
با این همه هرگز نباید جنبش دانشجویی را به عنوان رهبری یک جنبش سیاسی و اجتماعی – چنانکه برخی از تماشاگران میدان مبارزه چنین می پندارند - قلمداد نمود. چرا که رهبری یک حرکت سیاسی گسترده توده ای، نمی تواند در دست های لرزان چند نوجوان و جوان دانشگاهی قرار گیرد.(۱) حرکت های دانشجویی را نیز همانند دیگر جنبش های اجتماعی و روشنفکرانه باید نقادانه مورد ارزیابی قرار داد تا بتوان با شناختی منطقی و اصولی، آن را در جایگاه واقعی خود به تحلیل و تجلیل نشست. چرا که جنبش دانشجویی نیز همانند دیگر جریانات و گروه های اجتماعی، منافع و خواست های متفاوتی را نمایندگی می کند. این مهم هنگامی ضروری تر به نظر می آید که به این امر توجه نماییم که بخشی از جنبش دانشجویی پس از انقلاب ضد سلطنتی - و البته برای نخستین بار – حکومتی می شود و مدافع آنچه یک رژیم جنایتکار و سرکوب گر القاء می کند. و همین بخش از صنف دانشجویی که زیر یک چادر! - چادر تحکیم وحدت - گرد می آید، برای نخستین بار به طور رسمی و علنی از مردم و منافع آنان فاصله می گیرد و مدافع رژیمی می شود که از برجسته ترین شاخصه های آن، سرکوب جنبش های آزادی خواهی، روشنفکری و حتی دانشجویی ترقیخواه است. این بخش از گروه های دانشجویی تا آنجا پیش می روند که حتی با همکاری اطلاعاتی با همین رژیم سرکوب گر در دهه ۶۰، با معرفی دانشجویان مجاهد و مبارز، بیشترین خدمات را به ساوامای رژیم می کند و بدین ترتیب با شناسایی و معرفی دانشجویان مبارز، بزرگ ترین ضربه را بر پیکره رو به گسترش جنبش دانشجویی وارد می آورد.
بر همین اساس می توان دهه ۶۰ را در تاریخ حیات جنبش دانشجویی، دهه یی شرم آلود و نفرت آور توصیف نمود؛ چرا که در همین دهه است که "دفتر تحکیم وحدت حوزه و دانشگاه" تشکیل می گردد که رسالت خود را حمایت از منافع رژیم، سرکوب، دستگیری و لو دادن دانشجویان مبارز اعلام می دارد.
بدون شک، امروز نیز نمی توان بدون یک ارزیابی دقیق از جنبش دانشجویی، اهداف و چشم اندازهایش، به حمایتی همه جانبه از آن پرداخت. جنبش دانشجویی اگر در یک رابطه تنگاتنگ با نیروهای ترقیحواه و سرنگونی طلب که همواره در میدان مبارزه قرار داشته اند و تاوان آن را نیز پرداخته اند، قرار نگیرد و از همین مجرا تغذیه نشود، امکان انحراف و خاموشی آن غیر ممکن نیست. کما اینکه در مواردی چنین بوده است. (۲)
با توجه به موارد بالا، می توان شاهد حمایت های اپورتونیستی، منافع طلبانه و یک جانبه از جنبش های دانشجویی بود؛ جریانات گوناگونی که بنا بر جهت گیری ها و چشم اندازهای خاص خود در تجلیل و حمایت از جنبش دانشجویی گوی سبقت را از هم می ربایند، و در برجسته نمودن مراحل مشخصی از جنبش دانشجویی، تنها منافع خویش را دنبال می کنند. آنان فراموش می نمایند که جنبش دانشجویی نیز- همانند دیگر تحولات و جنبش های اجتماعی - نه فرایندی عرضی، که طولی است و در پروسه یی تکاملی و مرتبط با پیش و پس از خود معنا می یابد.
تقسیم جنبش دانشجویی و تجلیل از آن، به - یا پیش و یا پس از انقلاب - جز تحریف و نفی جوهر ضداستبدادی آن مفهوم دیگری در بر ندارد. جنبش دانشجویی اصالت و مردم گرایی خود را در مبارزات ضد سلطنتی – در پیش از انقلاب – و ضد "حکومت اسلامی" - در پس از انقلاب – است که به نمایش می گذارد. هر گونه تفکیک و جدا سازی ناپیوسته و تجزیه شده این حرکت، نشان از تمایلات استبدادی و سلطه گرایانه دارد. ۱۶ آذر یعنی ۱٨ تیر، و ۱٨ تیر یعنی ۱۶ آذر! این دو قابل تفکیک نیستند. هر دو یک سمت و سوی داشته و دارند؛ و آن خیزش علیه اختناق است.
به همین دلایل نیز ضروری است که همه آزادی خواهان و روشنفکران ترقی خواه برای جلوگیری از هر نوع سوء استفاده و ایجاد انحراف در خیزش ها و جنبش های دانشجویی، با صدای رسا اعلام دارند که جنبش های دانشجویی، از جمله خیزش دانشجویان در ۱٨ تیر تنها در پیوند و پیوست با جنبش دانشجویی ۱۶ آذراست که جایگاه و مفهوم مبارزاتی ضد استبدادی خویش را باز می یابد. چرا که ما با دو رژیم سرکوبگر و ضدمردمی مواجه بوده و هستیم؛ دو رژیمی که هر دو سابقه سرکوب دانشجویان را داشته و دارند. و مدافعان و نمایندگان هر دو نیز روز دانشجو را تجلیل می کنند و گرامی می دارند!
برای مدافعان رژیم سرکوبگر پیشین تنها یک روز دانشجو وجود دارد و آن ۱٨ تیر است! برای این رژیم نیز تنها یک روز دانشجو وجود دارد و آن ۱۶ آذر است! (٣) اما برای مردم و نیروهای مبارز و ترقی خواهی که منافع مردم را در دستور کار خویش قرار داده اند، دو روز – به عنوان سمبل همه جنبش ها و روزهای سرکوب شده – وجود دارد: ۱۶ آذر و ۱٨ تیر. در همینجاست که خط طرفداران دو نوع استبداد روحانی و شاهی از نیروهای مستقل و مردمی که در هیچکدام از این حکومت ها منافعی نداشته و ندارند از هم جدا می شود. و نیز در همین موضعگیری هاست که می توان جایگاه سازمان ها، احزاب و فعالین سیاسی را از استحاله گران، مشروطه خواهان پهلوی طلب، و همچنین به اصطلاح اصلاح طلبان امروز یا بهتر بگوییم سرکوبگران دیروز بازشناخت. فراموشی شانزده آذر، فراموشی جنبش دانشجویی است. برجسته نشان دادن خیزش دانشجویی ۱٨ تیر، و به فراموشی سپردن و یا مسکوت گذاشتن ۱۶ آذر، مفهومی به جز سانسور استبداد پیش از انقلاب ندارد.


۱) درست است که رهبری بیشتر جنبش ها و حرکت های سیاسی - فرهنگی معاصر و حتی احزاب و سازمان های سیاسی در دست کسانی بوده است که سابقه حضور در جنبش های دانشجویی را داشته اند، اما فراموش نباید کرد که آنان پس از طی مراحل گوناگون و پس از فراغت از تحصیل می باشد که به چنین مدارجی دست می یابند. مصدق، ارانی، بازرگان، خلیل ملکی، شریعتی و ... تا حنیف نژاد، بدیع زادگان، سعید محسن، جزنی، شعاعیان و بسیاری دیگر از رهبران جنبش های فرهنگی – اجتماعی و احزاب و سازمان های سیاسی، نمونه هایی از این دست دانش آموخته گان می باشند.
۲) تحرکات شوینیستی، باستان گرایانه و حتی نئوفاشیستی که در مواردی مشاهده می شود، می تواند زنگ خطری مبنی بر ایجاد این انحرافات باشد.
٣) چرا که برای طرفداران هر دو رژیم، مطرح نمودن هر دو روز در کنار یکدیگر، فایده ای جز افشای ماهیت ضد دانشجویی و ضد مردمی الگوهای آنان ندارد!

https://www.facebook.com/alifayyaz۱