راه حل سیاسی بحران سوریه بدون اسد ممکن نیست


اردشیر زارعی قنواتی


• در وضعیتی که بحران سوریه به یک میدان جنگ فرقه یی و نیابتی تبدیل شده است و تروریسم بین المللی بزرگترین جنایات را در این کشور موجب می شوند و هیچ بدیل دمکراتیکی برای جایگزینی با نظام سکولار اسد نیز وجود ندارد، پافشاری بر حذف اسد در معادلات آینده و فرایند سیاسی آشتی ملی ناشی از یک حماقت تاریخی یا حداقل گمراهی و عدم درک درست از شرایط میدانی بحران کنونی خواهد بود ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۹ شهريور ۱٣۹۴ -  ۱۰ سپتامبر ۲۰۱۵


در طی هفته های اخیر بحث چگونگی رسیدگی به پرونده بحران سوریه به خصوص با تداوم موج مهاجرین سوری به اروپا، به شدت داغ شده است. در حالی که شبکه های بین المللی خبری به صورت مستمر از طرح صلح روسیه – ایران برای حل و فصل سیاسی بحران خبر می دهند، به موازات آن رهبران سیاسی در واشینگتن، پاریس، لندن، ترکیه و عربستان هم چنان بر طبل سیاست ماجراجویانه کنونی در قبال این کشور می کوبند. در مرکز ثقل اختلافات بین دو محور خارجی تاثیرگذار در بحران سوریه بود و نبود "بشار اسد" رئیس جمهوری این کشور در فرایند گذار آینده طرح صلح و آشتی ملی قرار دارد. بدون هر تعصب کورکورانه یی نسبت به چرایی رخدادهای سوریه و فراموش کردن نقش غیرسازنده اسد در این بحران، یک واقعیت را نمی توان نادیده گرفت و آن اینکه هم اکنون در جهان واقعیت و عینیت بحران سوریه تنها سه نیروی آلترناتیوی متضاد برای به دست گیری قدرت ملی در این کشور وجود دارند. بحران کنونی در سوریه بی شک در چارچوب انتخاب بین این سه ضلعی و سامان دادن به مناسبات قدرت در یک چارچوب جدید حول هژمونی یکی از این نیروهای آلترناتیوی جهت مشارکت در فرایند اجماع ملی دور خواهد زد. از یک طرف دولت حاکم بعث به رهبری بشار اسد وجود دارد که از طرف بیش از شصت گروه مسلح تروریست در قالب دو جنبش افراطی قدرتمند دولت اسلامی (داعش) و جبهه النصره در حال جنگ بوده و تا به امروز با حمایت تهران – مسکو توانسته است هم چنان هژمونی قدرت را حفظ کند. از طرف دیگر با ترکیدن حباب ارتش آزاد و نیروهای میانه رو در معادلات قدرت در سوریه، هم اکنون دوگانه تروریستی و بنیادگرای داعش و جبهه النصره تنها بدیل های موجود در شرایط حذف بشار از قدرت خواهند بود و هرگونه گمانه زنی دیگر پوچ و خارج از منطق سیاسی – امنیتی خواهد بود.
در شرایطی که خبرها حاکی از تحرک بیشتر روسیه در عرصه سیاسی و نظامی سوریه می باشد و حتی گفته می شود که این کشور با اعزام مستشاران نظامی، صدور اسلحه و جنگنده های پیشرفته سوخو ۲۷ و سوخو ٣۲ به صورت فعال و حتی مستقیم با تروریست های داعش و النصره وارد جنگ شده است، رهبران واشینگتن با هشدار به مسکو این اقدام را در راستای تشدید تنش ارزیابی می کنند و "فرانسوا اولاند" رئیس جمهوری فرانسه نیز با پافشاری بر حذف اسد خبر از شروع حملات هوایی این کشور در سوریه می دهد. در روز دوشنبه هفتم سپتامبر "دیوید کامرون" نخست وزیر بریتانیا نیز رسما اعلان کرد که در حملات هوایی نظامیان انگلیسی به مواضعی در سوریه سه تروریست جهادگرا از جمله دو تبع این کشور کشته شده اند. از سوی دیگر داستان پیچیده ترکیه و نقش مرموز این کشور در همدستی با داعش و ترانزیت جنگجویان خارجی به سمت سوریه که دیگر یک امر پوشیده یی نیست در طی هفته های اخیر به طور رسمی ظاهرا به ائتلاف ضدتروریستی به رهبری آمریکا پیوسته و عملیات جنگی هوایی را در خاک سوریه انجام داده است. بحث دخالت عربستان، قطر، امارات متحده و اردن در بی ثبات سازی سوریه هم که در جای خود دارای اهمیت بوده و پشت جناح های متفاوت تروریستی در این کشور به آنان گرم است. ظاهرا سوریه امروز می تواند جولانگاه همه باشد و کسانی که خود متهمین درجه یک بروز و ظهور شرایط موجود و شکل گیری گروه های تروریستی چون داعش و النصره بوده اند این حق را برای خود قائلند که در سوریه هر کاری که می خواهند انجام دهند اما دیگران که با سیاست های آنان همخوانی ندارند تنها به صرف اینکه از بشار اسد پشتیبانی می کنند، در مظان اتهام تشدید بی ثباتی قرار می گیرند. این در حالی است که دولت اسد طبق حقوق و قوانین بین المللی هنوز تنها قدرت قانونی سوریه است و فارغ از اینکه دمکرات یا دیکتاتور باشد این حق قانونی و پروتکلی را برای همکاری با طرف ثالث دارد، در شرایطی که عمل دیگران در حمایت از مخالفان تروریست نقض معاهدات بین المللی و دخالت در امور یک کشور عضو سازمان ملل متحد محسوب می شود.
در سوریه هیچ کس بی گناه نیست و این کشور هم اکنون به جهنم گناهکاران تبدیل شده است، بنابراین بحث در خصوص بحران این کشور بسیار فراتر از بحث نظام دمکراتیک خواهد بود. در وضعیتی که بحران سوریه به یک میدان جنگ فرقه یی و نیابتی تبدیل شده است و تروریسم بین المللی در قالب گروه های بنیادگرای اسلامی بزرگترین جنایات و هولناک ترین اقدامات را در این کشور موجب می شوند و هیچ بدیل دمکراتیکی برای جایگزینی با نظام سکولار اسد نیز وجود ندارد، پافشاری بر حذف اسد در معادلات آینده و فرایند سیاسی آشتی ملی ناشی از یک حماقت تاریخی یا حداقل گمراهی و عدم درک درست از شرایط میدانی بحران کنونی خواهد بود. چنانچه هم اکنون بشار اسد به هر دلیلی از فرایند سیاسی مصالحه ملی کنار گذاشته شود، بدون هیچ تردیدی سوریه نیز به همان سرنوشت لیبی در چارچوبی بسیار بزرگتر تبدیل می شود که تمام منطقه را دچار آشوب و بی ثباتی خواهد کرد. رهبران بی تدبیر و ماجراجوی بین المللی – منطقه یی باید به این سوال اساسی پاسخ دهند که با حذف اسد و ناممکن بودن معامله با داعش و النصره که شاخه القاعده در سوریه تلقی می شود آنان قرار است در آینده با چه نیرویی فورماسیون دولت گذار این کشور را در فردای مصالحه سیاسی شکل دهند. ظاهرا تجربه لیبی درس های کافی را برای رهبران غربی و منطقه یی به همراه نداشته است که به تجربه اثبات می کند در کشورهایی چون لیبی، یمن و سوریه با فروپاشی قدرت مرکزی که قائم به کاریزمای حاکمان می باشد، روندهای به ظاهر دمکراتیک در نبود یک اجماع ملی برای دولت جایگزین به هرج و مرج و بی ثباتی ختم خواهد شد. در مورد سوریه این واقعیت به مراتب بسیار مهلک تر از تجربه لیبی و یمن بوده و بیشتر در تصویر "سومالیزه شدن" باید مورد قیاس و ارزیابی قرار گیرد. موقعیت و موجودیت بشار اسد یک واقعیت غیرقابل اجتناب (به نظر بعضی مطلوب و بعضی نامطلوب) در سوریه در هم فروریخته امروز است و نادیده گرفتن این واقعیت به منزله چشم پوشی از بخش اصلی حقیقتی است که وجود دارد و قابل کتمان نخواهد بود.