پیرامون بحران پناهندگی در اروپا


سهراب مبشری


• مرکل در مصاحبه مطبوعاتی اخیر خود گفت «ما از عهده این چالش بر خواهیم آمد.» حاکمان اروپا از عهده این چالش برخواهند آمد که تعادلی میان نیاز به نیروی کار جدید و محدود کردن ورود شمار بیشتری از مهاجران برقرار کنند، تا هم پایینی های بیگانه ستیز راضی شوند و هم بالایی های چشم دوخته به سودی که از قبل استثمار تازه واردان خواهند برد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱۵ شهريور ۱٣۹۴ -  ۶ سپتامبر ۲۰۱۵



* آیا افزایش شمار پناهجویان حاکمان اروپا را غافلگیر کرده است؟

آیا افزایش شمار پناهجویان حاکمان اروپا را غافلگیر کرده است؟
ظاهر ماجرا این است که افزایش شمار پناهجویان، حاکمان اروپا را غافلگیر کرده است. اما هیچ یک از عوامل این روند، تازه نیستند. جنگ سوریه چهار سال است که ادامه دارد. در چهار سال گذشته نیمی از مردم سوریه آواره شده اند. طبق تخمین خود کمیسیون اروپا، آمار کشورهای پذیرای بیشترین پناهجویان سوری از این قرار است:
- هفت میلیون و ششصد هزار نفر در داخل سوریه
- یک میلیون و هشتصد هزار نفر در ترکیه
- نزدیک به یک میلیون و دویست هزار نفر در لبنان
- ششصد هزار نفر در اردن
- دویست و پنجاه هزار نفر در عراق (تقریبا همه در کردستان عراق)
از حدود چهار میلیون پناهجوی سوری که این کشور را ترک کرده اند، به گزارش کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد، تا کنون تنها سیصد و پنجاه هزار نفر به اروپا پناه آورده اند.
پس کاملا قابل پیش بینی بود که از میان بیش از چهار میلیون پناهجوی سوری که کشور خود را ترک کرده اند، اقلیتی نیز راهی اروپا شوند.
به غیر از پناهجویان سوری، گروه بزرگ دیگری که امسال به ویژه رهسپار آلمان شده اند را مردمی از کشورهای بالکان تشکیل می دهند. عوامل آوارگی آنها نیز سالهاست که وجود دارد: نابودی بخشهای بزرگی از سرزمین و اقتصاد یوگسلاوی در جنگهایی که آتش آخرین آنها را ناتو برای جدا کردن کوزوو از صربستان برافروخت، ستم و سرکوب علیه مردم کولی در بالکان و حکومت باندهای تبهکار مورد حمایت ناتو بر کوزوو.
پس روی آوردن ده ها هزار نفر از مردم بالکان به کشورهای ثروتمند اروپا نیز غیرمترقبه نیست.
اگر این روند قابل پیش بینی بود، چرا باید فوج فوج پناهجویان در دریای مدیترانه غرق شوند، مردم پای پیاده در جاده ها به راه افتند و در قاره ای ثروتمند، روزها و شبها را بدون دسترسی به ابتدایی ترین امکانات بهداشتی در خیابانها و ایستگاه های راه آهن بگذرانند؟
رمز ادامه حکومت بالایی ها این است که خشم و نارضایتی پایینی ها نه بالایی ها، که آنها را هدف گیرد که در هرم اجتماعی از پایینی ها هم پایین تر قرار گرفته اند. از این رو احزاب محافظه کار در کشورهای اروپا و آمریکای شمالی، همواره بدین نیاز دارند که خود را مدافع منافع «پایین» در برابر تهدید «پایین تر» نشان دهند. نژادپرستی و بیگانه ستیزی، ابزاری در خدمت این هدف است. دونالد ترامپ میلیاردری که می خواهد رئیس جمهور آمریکا شود، به نژادپرستان آمریکا وعده ساختن دیواری را داده است که مانع ورود مکزیکی ها به ایالات متحده شود. احزاب دست راستی و در بسیاری از موارد حتی احزاب سوسیال دمکرات اروپا ده ها سال است که از طریق نمایش کارآیی خود در جلوگیری از افزایش مهاجرت به این قاره رأی می آورند. مهاجر، انسانی با ظاهری بیگانه، فرهنگی نامانوس و رفتاری متفاوت، همواره «تهدید»ی است از پایین، تهدیدی که می توان با بالا نگه داشتن دائمی تابلوی آن، حمایت جمعیت «بومی» را حفظ کرد. هیچ نیرویی که ماموریت حفظ شرایط حاکم را بر عهده دارد، نمی تواند در برابر وسوسه توسل به این ابزار حکومت مقاومت کند.
اما از سوی دیگر، باید «پایین تر»هایی هم باشند بتوان بغض و کینه پایینی ها را علیه آنان برانگیخت. مکانیسمهای سود و انباشت سرمایه نیز نیازمند ارتش همواره آماده نیروی کار است. اتحادیه های سرمایه داران آلمان سالهاست که خواهان افزایش مهاجرت به این کشور برای جبران کاهش جمعیت بومی اند. طبق برآورد این اتحادیه ها، اقتصاد آلمان سالانه به چهارصد هزار مهاجر جدید نیاز دارد. هم زمان با افزایش اخیر شمار پناهجویان در اروپا، برخی از سخنگویان کارفرمایان در آلمان خواهان لغو قانون حداقل دستمزد در مورد پناهجویان شده اند. در حال حاضر پناهجویان نمی توانند از بدو ورود به آلمان وارد بازار کار شوند. سرمایه داران می خواهند این منع لغو شود تا پناهجویان را با مزدی زیر حداقل دستمزد قانونی به کار گیرند. آنها به خوبی می دانند برای کسی که از زیر آتش بشار اسد و داعش و انواع و اقسام گروه های جنایتکار دیگر گریخته، ماه ها زیر سقف ستارگان خوابیده و اکنون موفق شده خود را به آلمان برساند، تحمل بیگاری و استثمار شدن به ازای در امان بودن از مرگ، راحت تر است.
برای حاکمان اروپا، راه دادن بخش اندکی از پنجاه میلیون پناهجویی که امروز در جهان وجود دارد، یک فایده جنبی هم دارد. «بحران پناهندگی» اکنون بحران بدهی ها را از صدر اخبار به زیر کشیده است. اگر بحران قبلی یک بحران برای حاکمان نیز بود، بحران فعلی تنها مصیبتی برای صدها هزار نفری است که آواره اند. دیگر همه فراموش کرده اند که چگونه تا همین چند هفته پیش، آنگلا مرکل صدراعظم آلمان و وزرایش، گلوی نمایندگان یونان را می فشردند تا یونانی ها به ریاضت بیشتر اقتصادی تن دهند. در رسانه های اروپا، چهره زشت آلمان جای خود را به چهره ای انسانی داده است که نماد آن، عکسهای مرکل و پرچم آلمان در دست پناهجویان در ورود به آلمان و در تمام طول سفر مشقت بار به سمت قلب اروپاست.
مرکل در مصاحبه مطبوعاتی اخیر خود گفت «ما از عهده این چالش بر خواهیم آمد.» حاکمان اروپا از عهده این چالش برخواهند آمد که تعادلی میان نیاز به نیروی کار جدید و محدود کردن ورود شمار بیشتری از مهاجران برقرار کنند، تا هم پایینی های بیگانه ستیز راضی شوند و هم بالایی های چشم دوخته به سودی که از قبل استثمار تازه واردان خواهند برد.