در حمایت از "پرگار"


مارال سعید


• باشد که از دل این روشنگریها نوری بتابد و در جمهوری آینده کسی یافت می نشود تا انسانیت را بنام خدا و قانون به تخت "تمشیت" ببندد و عشق را شلاق کُش کند. و باز شاید در این رهگذر تخم خشونت در آن دیار بلا دیده بخشکد و دیگر تاوان یک سوآل (رأی من کو؟) شکنجه و سرب داغ نباشد و قوادان را نیز نیاز آن نیاید تا لباس علم تاریخ بر تن کنند و در پیش چشم مردم خشونت را قانونی و الهی جلوه دهند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲۴ مرداد ۱٣۹۴ -  ۱۵ اوت ۲۰۱۵


گاه خشم و نفرت از یک بلای اجتماعی چنان پرده ی ساطری در مقابل چشمان آدمی میکشد که ناگاه برخلاف آنچه بدان ایقان یافته فریاد بر می آورد: بس است دیگر! بس است.
پس از دو برنامه ی »ساواک« از سری برنامه های "پرگار" در رسانه ی BBC فارسی تعداد زیادی این برنامه را به نقد کشیدند اما یک نظر علیرغم آنکه در جمعهای فراوان روی آن بحث می شد در قالب یک مقاله خود را به نمایش نگذارده بود تا آنکه این جسارت را خانم مریم سطوت بر عهده گرفت و "اخبار روز" اقدام به چاپ آن کرد.
برای ورود به موضوع و شناخت ابعاد آن بهتر است نقل قولی از خانم سطوت را در اینجا بیاورم:
»مسئولین گرامی!
آیا می توان بحث کرد که کشتار ارامنه عمل درستی بوده است یا نه ، آیا کشتار یهودیان به دست نازی‌ها مجاز بوده است یا نه، آیا ارضا جنسی بزرگسالان با کودکان را می توان تایید کرد، آیا تجاوز به زنان یا مردان مجاز است؟ ایا امر شکنجه قابل قبول است؟ آیا در جامعه انگلیس این بحث‌ها در رسانه‌های عمومی انجام می‌گیرد؟ آیا بخاطر دمکراتیک بودن فضا، تلویزیون بی بی سی می تواند سازمانده چنین بحث هایی باشد و بعنوان مجری موضع بی طرفانه داشته باشد؟«
از نگاه این نوشتار طرح سوآل بدین شکل پذیرفتنی نیست. چرا؟ چون چنین تداعی میکند که از نگاه ایشان هر مقوله ای که در افواه فرهیخته گان جامعه جهانی غلط است دیگر موضوع تمام شده ایست و نیاز به بحث و فحص مجدد ندارد.
در حالیکه دقیقا ً از همین زاویه بایست از BBC ممنون بود که چنین امکانی را فراهم آورده تا بتوان درباره یکی از انواع فجایع انسانی گفتگو کرد و صد البته بایست از دیگر رسانه ها نیز خواست تا در باره "شکنجه" و دیگر معضلات اجتماع ایران همچون اعدام، کودک آزاری، تجاوز، تبعیض و بسیار دیگر برنامه بگذارند. تا شاید دیگر روزی نیاید که گاه "تمشیت" شلاقزن وضو بگیرد و نادانسته عشق را به مَسلخ بَرَد و بداند آن که اسیر است دارای حقوق است و به صرف اسیر بودن نتوان هرکاری با او کرد.   
جا دارد همینجا گفته شود؛ میتوان به گرداننده گان برنامه "پرگار" ایرادات عدیده ای وارد آورد که به نظر من نیز وارد هست. اما نمیتوان با اصل فکر مخالف بود که اصولا ً بایست در باره ی بیماری گفتگو کرد و شناخت را به میان مردم بُرد و همزمان با این فکر مقابله کرد که سعی در القای این موضوع دارد: مسائلی از این دست بس هولناک نیازمند واکاوی مجدد نیست و مردم در مقابل آن واکسینه شده اند. در حالیکه تاریخ تجربی بشر ثابت نموده است؛ فجایع انسانی از هابیل تا کنون همچنان در حال بازتولید خویش است. پس ما مجاز نخواهیم بود بنام دمکراسی فضا را چنان سنگین کنیم که روشنگری مجال نیابد و هر مقوله ای چون یک تابو در مقابل جامعه بایستد.
از خانم سطوت می پرسم چون خود ساکن کشور آلمان هستند.
بیش از هفتاد سال است از فاجعه ضد بشری "هولوکاست" میگذرد. آیا در کشور آلمان میتوان کسی را یافت که بر سیاهترین لکه ی ننگ تاریخ معاصر کشور خویش وقوف نداشته باشد؟ آیا کانالهای متعدد تلویزیونی آلمان برنامه های فراوان از این فاجعه به نمایش در نیاورده و نمی آورند؟ و آیا دیگر رسانه های آلمان این فاجعه را از زوایای مختلف به هر مناسبتی بَر نمیرسند؟ و از همه مهمتر، آیا در مدارس آلمان چگونگی بوجود آمدن فکر منتهی به هولوکاست و راههای امکان بوجود آمدن مجدد آن هنوز و همچنان آموزش داده نمیشود؟
بدون استثنا پاسخ همه ی سوآلهای فوق منفیست. ولی با نهایت شرمساری باید گفت: نازیسم همچنان خود را بازتولید میکند. چرا؟ چون علیرغم تمامی کوششها، فعالیت در عرصه های مختلف به حد کافی نبوده است و فعالین نتوانسته اند جامعه را در مقابل این بلیه واکسینه کنند. متأسفانه همچنان و روزانه شاهدیم که نازیسم در شکلهای مختلف خود را در جامعه ی آلمان بازتولید نموده، می نماید و با وقاحت تمام دامن می گستراند.
من همچون آقای قانعی فرد تاریخ دان! و شیفته ی شکنجه و شکنجه گر نیستم، نمیدانم از کی در ایران شکنجه آغاز گشته ولی میدانم که هنوز و همچنان با شقاوت تمام ادامه دارد و تا زمانیکه ما نتوانیم تحمل نظر مخالف خویش را داشته باشیم بتبع برای مخالفمان هم حقوقی قائل نخواهیم بود و هر روز به نوعی و در لوایی سر و دست و پا و دندان مخالفان را خواهیم شکست. گاه همچون انوشیروان عادل!! مزدکیان را زنده زنده و سرو ته در خاک فرو خواهیم کرد و یا بنام خدا پوست از تن حلاج کنده و برای عبرت مردم بر دارش خواهیم نمود.
ما و کلیه ی نیروهایی که در زمان رژیم پهلوی اقدام به مبارزه ی مسلحانه کرده اند اگر به این پایه، خویشتن خویش برکشیده ایم که امروز میتوانیم با صدای رسا مخالفت خویش را با هرگونه خشونت اعلام داریم نباید ابایی داشته باشیم از محکوم کردن روشهایی که در گذشته برگزیده ایم و امروز تاوان گذشته را با مبارزه ی بی امان خویش برعلیه هر گونه خشونت جسمی و روحی پرداخته و می پردازیم. پس بگذار شرایطی مهیا کنند و کنیم تا جلادان نیز بتوانند له یا علیه خشونت بیایند، بگویند و خود را به محک افکار عمومی بگذارند. چرا که این فرهنگ دیرینه سال استبداد است که در جامعه ی ما خشونت میزاید و بهمین سبب است که نمایش اعدام در ملأ عام اینهمه تماشاچی دارد.
باشد که از دل این روشنگریها نوری بتابد و در جمهوری آینده کسی یافت می نشود تا انسانیت را بنام خدا و قانون به تخت "تمشیت" ببندد و عشق را شلاق کُش کند. و باز شاید در این رهگذر تخم خشونت در آن دیار بلا دیده بخشکد و دیگر تاوان یک سوآل (رأی من کو؟) شکنجه و سرب داغ نباشد و قوادان را نیز نیاز آن نیاید تا لباس علم تاریخ بر تن کنند و در پیش چشم مردم خشونت را قانونی و الهی جلوه دهند.