با رویدادهای پس از رفراندوم یونان نمی توان موافق بود


ا. مانا


• سیریزا نمی توانست یکشبه به نتیجه گیری نسبتاً متفاوتی رسیده، مردم را برای امر مشخصی به رفراندوم دعوت و فردای روز پیروزی سیاستی متضاد با هدف رفراندوم و نتیجهٔ آنرا در پیش گیرد. مسئله بر سر آنست که سوال مطرح شده در رفراندوم می بایست با سیاستی که متعاقباً در پیش گرفته شد هماهنگ باشد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲۰ تير ۱٣۹۴ -  ۱۱ ژوئيه ۲۰۱۵


دوستانی که مقاله های مرتبط با رفراندوم هفتهٔ قبل یونان را دنبال نموده اند می دانند که من در نوشته ای که چند روز پیش در «اخبار روز» منتشر گردید از شهامت سیریزا در مراجعه به آرای عمومی ستایش نموده و انرا قدمی در جهت بسط و توسعهٔ دمکراسی مشارکتی دانسته بودم. صادقانه بگویم که رویدادهای پس از رفراندوم یونان چنان نگرانم نمود که در صدد نوشتن این مختصر برآمدم.

در این نوشته نه در پی آنم که عملکرد سیریزا در هفتهٔ گذشته را توجیه نمایم و یا بدون دانستن همهٔ جزئیات، به قضاوتی شتابزده در رابطه با تغییر موضع ناگهانی آن بپردازم. هدف از این نوشته نکتهٔ دیگری است که در پی می آید.

قبل از پرداختن به این نکته لازم می دانم یادآوری نمایم که اکثر اقتصاددانانی که در مورد اوضاع یونان نوشته بودند، حتی آنانکه فشارهای ناروای اتحادیهٔ اروپا را محکوم دانسته بودند، یادآور گریده اند که پی آمدهای خروج یونان از اتحادیهٔ اروپا و حوزهٔ یورو را نمی توان بدرستی ارزیابی نمود همچنانکه عواقب باقی ماندن آن در این اتحادیه را بدقت نمی توان پیش بینی نمود. آنچه که همگان تأیید نموده بودند ناکارآمدی سیاستهای ریاضت اقتصادی در رسیدن به اهداف تعیین شدهٔ آنها بود. نه تنها میزان بدهی کشورهایی که این سیاستها به آنان تحمیل گریده است تقلیل نیافته، که اقتصادهای آنان بکلی از رونق افتاده، میزان بیکاری در آنها بشدت افزایش یافته و توده های مردم با وضعیت به مراتب بدتری مواجه بوده اند.

همهٔ سناریوهای زیر را می توان در مورد یونان محتمل دانست:

۱. وعده های سیریزا در انتخابات یونان فراتر از آنی بوده است که اقتصاد کنونی یونان تابِ تلاطمات ناشی از اجرای آنها را داشته باشد. بعبارتی این وعده ها قابلِ اجرا نبوده اند.
۲. توان و دنائت سردمداران و گردانندگانِ تروئیکا بیش از آنی بوده است که سیریزا ارزیابی نموده بود
٣. سیریزا به این ارزیابی جدید رسیده است که با اشراف به همهٔ جوانب، پیشنهادِ جدیدش، حاوی عدول از پاره ای اصولِ برنامهٔ انتخاباتی آن، در مجموع کم زیانتر از ادامهٔ سیاست مقابله با فشارهای تروئیکا است و فرجه ای را فراهم خواهد نمود که دولت یونان با از سر گذراندن بحران فعلی و جلوگیری از فروپاشی اقتصادی، در فرصت مناسبتری تهاجم نوینی را علیه تروئیکا شروع نماید.

این لیست را می توان ادامه داد و احتمالاتِ بسیار دیگری را در نظر گرفت که از شایستگی هایی برای پرداختن به آنان برخوردارند. مسئله آن است که سیریزا نمی توانست یکشبه به نتیجه گیری نسبتاً متفاوتی رسیده، مردم را برای امر مشخصی به رفراندوم دعوت و فردای روز پیروزی سیاستی متضاد با هدف رفراندوم و نتیجهٔ آنرا در پیش گیرد. مسئله بر سر آنست که سوال مطرح شده در رفراندوم می بایست با سیاستی که متعاقباً در پیش گرفته شد هماهنگ بوده به گونه ای که مردم بتوانند مستقیماً نظرشان در آن موردِ خاص را ابراز دارند. نه آنکه نخست وزیر مردم را به دادنِ رأی منفی ترغیب ولی در عمل بخشی از مواردِ مد نظر تروئیکا را در راه حل پیشنهای خود بگنجاند. بر این دوگانگی هر اسمی که بگذاریم آنرا نمی توان سیاست ورزی صادقانه، در خدمتِ گسترش و تعمیق دمکراسی مشارکتی نامید. بدون شک سیریزا این امتحانِ بخصوص را چنانچه انتظار می رفت از سر نگذراند.

اجازه می خواهم در خاتمه این آرزوی قلبی خود را با خوانندگان محترم در میان بگذارم که برداشت شخصی من از این رویدادها بکلی غلط بوده و آنچه که سیریزا انجام داده است در جهت مصلحت و بهروزی یونانیان باشد. اگر چنین باشد، معذرت خواهی مفصلی به سیریزا بدهکار خواهم بود.

أ‌. مانا
۱۰ جولای ۲۰۱۵