خاورمیانه در حال زایش نظم جدیدی است


اردشیر زارعی قنواتی


• هم اکنون از میان خاکستر منازعات خونین و سریالی در منطقه خاورمیانه به نظر می رسد که یک جریان قدرتمند دیپلماتیک وارد عرصه تحولات شده است که ویژگی اصلی آن بر "تعامل اجتناب ناپذیر" بازیگران بین المللی و منطقه یی حول ایجاد یک موازنه نوین بنا شده است. در پشت بسیاری از اقدامات و لفاظی های نظامی – سیاسی تصویر فعلا خاکستری این موج دیپلماتیک به خوبی نمایان است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱ ارديبهشت ۱٣۹۴ -  ۲۱ آوريل ۲۰۱۵


در منطقه خاورمیانه تحولات شتابنده با متغییرهای جدیدی در حال شکل گیری است که رصد رخدادها و بحران های محلی در این جغرافیای سیاسی را می بایست در فاز بزرگ منطقه یی مورد بررسی قرار داد. هم اکنون از میان خاکستر منازعات خونین و سریالی در منطقه خاورمیانه به نظر می رسد که یک جریان قدرتمند دیپلماتیک وارد عرصه تحولات شده است که ویژگی اصلی آن بر "تعامل اجتناب ناپذیر" بازیگران بین المللی و منطقه یی حول ایجاد یک موازنه نوین بنا شده است. در پشت بسیاری از اقدامات و لفاظی های نظامی – سیاسی تصویر فعلا خاکستری این موج دیپلماتیک به خوبی نمایان است، البته چنانچه تحلیلگران به درستی قطعات منفصله این پازل به هم ریخته را در کنار هم قرار دهند. بن بست کنونی در خاورمیانه تقریبا همه بازیگران این حوزه ژئوپلتیک را به این واقعیت عینی متقاعد کرده بود که این مسیر به سرانجام خوشایندی ختم نخواهد شد و تشدید منازعات فرقه یی تنها تروریسم بنیادگرا در قامت "القاعده و داعش" را تقویت کرده و دامنه آن می تواند به درون کشورهای دیگر منطقه نیز کشیده شود. تصویر معادله "باخت" برای نظام بین المللی و قدرت های منطقه یی در خاورمیانه در این چارچوب جنگی و منازعه به خلاف آنچه بسیاری از بازیگران خود را در مقابل آن مصون می پنداشتند و رویای ایفای نقش هژمونیک و آلترناتیوی در معادلات را در سر می پروراندند، موجب تجدیدنظر و پذیرش واقعیات جدید منطقه یی شده است. تفاهم سیاسی در مذاکرات هسته یی ایران و گروه ۱+۵ در ماه های اخیر، رشد شتابناک جریانات تروریستی در عراق، سوریه، مصر، لیبی و یمن، تاثیر حملات تجاوزکارانه ائتلاف محافظه کاران سنی به رهبری عربستان بر ویرانی زیرساخت های یمن و تقویت جریانات تروریسم بنیادگرا همچون القاعده و داعش، بروز اختلاف بین ریاض با متحدین میانه روتر در ائتلاف نظامی علیه یمن، فشار افکار عمومی جهانی و منطقه یی نسبت به افزایش تلفات غیرنظامیان در جریان حملات هوایی ائتلاف، عدم مشارکت فعال مصر، ترکیه و پاکستان در این ائتلاف و به خصوص پایان رویای اعزام نیروی زمینی برای حمایت از تهاجم به حوثی ها، ورود فعال تر روسیه به متن تحولات منطقه در کنار اتخاذ سیاست جدید مسکو برای تحویل سامانه دفاع موشکی ٣۰۰ اس به ایران جهت موازنه سازی و مسدود کردن توهم حمله نظامی یکجانبه اسرائیل به این کشور و تحرکات مثبت دیپلماتیک تهران برای یافتن یک راه حل سیاسی مبتنی بر مشارکت جمعی در خصوص بحران یمن بخشی از پازلی بود که قطعات آن به مرور در جای خود قرار می گرفت. همچنین بازی دوگانه آمریکا در قبال تحولات جدید خاورمیانه که از یک سو پالس حمایت اطلاعاتی – لجوستیکی از ائتلاف را می فرستاد و از سوی دیگر با اعزام کشتی های جنگی خود به خلیج عدن حاوی این پیام بود که با حضور نظامی ما دیگر امکان کمک های نظامی تهران به حوثی ها وجود نداشته و ریاض دیگر بر روی این بهانه نمی تواند تمرکز کند. رصد تمام این رخدادها در کنار هم مجموعه یی را شکل بخشید که می توان از آن به عنوان سرآغاز و زایش نظام جدید منطقه یی در چارچوب معادلات جدید یاد کرد.               
روز سه شنبه ۲۱ آوریل تحرکات دیپلماتیک در منطقه آن چنان شتابناک پیش می رفت که درک آن برای بسیاری سخت بود و به همین دلیل هنگامی که در اوایل شب عربستان سعودی با این توجیه که ائتلاف به اهداف از پیش تعیین شده خود رسیده است، پایان حملات هوایی موسوم به "توفان قاطعیت" را اعلان کرد از سوی بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران بیشتر به یک سورپرایز تشبیه گردید. تماس ملک "سلمان" پادشاه سعودی با "ولادیمیر پوتین" رئیس جمهوری روسیه برای رایزنی در خصوص تحولات یمن در کنار اخباری که از تلاش ایران برای وارد کردن عمان به روند میانجیگری به گوش می رسید و حتی نمایش دریایی آمریکا برای اعزام کشتی های جنگی به خلیج عدن جهت جلوگیری از رساندن اسحله به حوثی ها در شرایطی که واشینگتن بزرگترین "داو" خود را در سیاست خارجی بر روی توافق هسته یی با تهران قرار داده است، نشانه هایی بود که در زیر پوست سخت وضعیت آشفته و آنارشیک منطقه یی جریانی در حال تکوین می باشد که در انتخاب گزینه مطلوب "دیپلماسی و تعامل" را بر جنگ و تشدید بی ثباتی ارجح دانسته و می رود تا آن را بر بازیگران منطقه یی تحمیل کند. در دنیای سیاست بعضی مواقع واقعیات دقیقا آن چیزی نخواهد بود که ظاهرا خود را به نمایش می گذارد و این امر به خصوص در خاورمیانه که معاملات پشت پرده همیشه بر شفافیت سیاسی تفوق کمی و کیفی داشته کاملا صادق است. آنچه روز سه شنبه اتفاق افتاد بسیار فراتر از پایان حملات هوایی به یمن خواهد بود هر چند که این توقف عملیات بارزترین نتیجه آن بوده است. اینکه نظام بین المللی و به خصوص آمریکا با تغییر در سیاست های سنتی خود در حال ایجاد موازنه های جدید در منطقه خاورمیانه می باشند نباید هرگز از نقش جدید دیپلماسی تهران و خروج از توهمات قبلی و همچنین ورود قدرتمندانه چین در معادلات جدید منطقه (توافقات جدید پکن – اسلام آباد) در رقم خوردن این معادلات نیز غافل بود. زمانی که تهران از زبان "محمدجواد ظریف" وزیر امور خارجه خود گزینه صلح و تفاهم در مورد مناقشات منطقه یی و از جمله جنگ یمن را بر روی میز قرار داد تقریبا رقیب منطقه یی خود عربستان را به گوشه رینگ برد و در این شرایط غرب و واشینگتن که همیشه مدعی "داور" بودن دارند دیگر مواجه با موقعیت زمانی خاصی شده بودند که باید تصمیم خود را برای کاهش تنش ها می گرفتند. بعد از مقاله ظریف در نشریه آمریکایی و استقبال ضمنی کاخ سفید و وزارت خارجه آمریکا از این پیشنهاد در کنار درخواست وزارت خارجه آلمان برای برقراری آتش بس گویای تحولاتی به حساب می آمد که در شرف تکوین بود. همین که برای اولین بار معاون وزیر امور خارجه ایران "حسن امیرعبداللهیان" ظهر سه شنبه خبر از پایان حملات هوایی ائتلاف به یمن ظرف چند ساعت آینده داد به خوبی نشاندهنده نقش دیپلماسی تهران در این تفاهم و آتش بس نیم بند بوده است. تجربه کنونی و پایان حملات هوایی در یمن درس های زیادی می تواند برای سیاستمداران و دستگاه دیپلماسی ایرانی داشته باشد و آن اینکه در میدان جنگ های فرسایشی و منازعات فرقه یی کسی برنده است که خود را از این مهلکه دور نگهداشته و راه حل سیاسی مرضی الطرفین را در تقابل با جنگ در دستور کار خود قرار دهد.