در سی و ششمین سا لگرد انقلاب، این مملکت مالِ کیست؟


کاظم کردوانی


• باید پذیرفته شود که این مملکت از آنِ همه ی ماست، ما ایرانی ها، از هرجا که هستیم و هرطور که هستیم. سرنوشتِ این مملکت، سرنوشتِ همه ی ماست و با مشارکتِ همه ی ما و با دست های همه ی ماست که ساخته می شود؛ بی هیچ حصری، بی هیچ استثنایی، بی هیچ قیمی. حق مسلم ما، مملکت ماست! ما، مردم ایران ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲۴ بهمن ۱٣۹٣ -  ۱٣ فوريه ۲۰۱۵


این مملکت به چه کسی تعلق دارد؟ پرسشی است که به ظاهر پاسخی ساده تر از «ساده» دارد. اما به واقع چنین نیست. این پرسش (این مملکت مال کیست؟) در ایرانِ امروزِ ما، چون گذشته، بنیادین-ترین پرسش است. به زبان می گویند به همه ی مردم ایران که اغلب همراه است با تمجید فراوان از این مردم که معلوم نیست کیانند. اما در عمل چه؟ در نخستین نماز جمعه ی قم پس از نوروز سال ۱٣۷۹، آیت الله جوادی آملی در تعریفِ چه کسانی مردم هستند، گفت: «مردم یعنی آن ها که خداپرستند و در مقابل ولی فقیه خاضع اند». چند سال بعد آیت الله مصباح یزدی اساساً مردم را به گونه ای دیگر تعریف کرد. او گفت: «اینکه می گویند که مردم تعیین کرده اند یکی را برای ریاست جمهوری و ... مردم چه حقی داشتند؟ مردم چه کاره اند که به کسی حق بدهند؟ مگر خودشان چه کاره اند که هم چو حقی را بدهند؟» (همایشِ زلال ولایت، درباره ی نقش معظم ولایت فقیه، فروردین ۱٣٨۹، مشهد). در اینجا نیازی به نظریه پردازی نیست. واقعیت آشکارتر از آن است. حقوق قانونی و واقعی نیمی از مردم ایران (نزدیک به چهل میلیون)، زنان، را در همه ی ابعادش در نظر بگیرید. حقوق قانونی و واقعی مسلمانان اهل سنت ایران (دست کم ده در صد جمعیت ایران) را در نظر بگیرید. در شهر چند میلیونی تهران یک رئیس دبیرستان سنی نیست، یک مسجد اهل سنت وجود ندارد. در مشهد یک مسجد داشتند که خراب کردند. وضعیت دیگر اقلیت های مذهبی هم روشن است. حقوق سه، چهار میلیون ایرانی مهاجر هم که اساساً به حساب نمی آید. تکلیف دگراندیشان و دین ناباوران هم که از پیش تعیین شده است. این رقم ها را که کم کنیم، می ماند شیعیان دوازده امامیِ داخل ایران، و عمدتاً مردان. اما، از میان اینان نیز کسانی صاحبِ حق هستند که طرفدار ولایت فقیه باشند. اما «اعتقادِ قلبی و التزامِ عملیِ» همین طرفداران ولایت فقیه را هم شورای نگهبان باید تشخیص بدهد. و حتا «حقِ» همین گروهی هم که تأیید می شود بر مبنای «تکلیف» شان سنجنیده می شود. دوباره بپرسیم: این مملکت مالِ کیست؟
وضعیت مملکت و سرنوشتِ ما مردمِ ایران، نمادی بهتر از «بحرانِ آب» در ایران ندارد. عرصه ای که هیچ بهانه ای نمی توانند دست و پا کنند تا پایِ آمریکا و اسرائیل و «استکبار جهانی» و «ضدانقلاب» را به میان بکشند. همه ی تصمیم ها در یدِ باکفایت خود آقایان بوده است. عیسی کلانتری، وزیر پیشین کشاورزی و یکی از برجسته ترین متخصصان کشاورزی کشور و متعهد به نظام می گوید: «از زمان ساسانیان و هخامنشیان تا حدود ۳۵ سال پیش برداشتِ اضافه از منابع آبی کشور نداشتیم اما، در این ۳۵ سال فقط ۱۲۰ میلیارد مکعب آب های شیرین فسیلی صدها هزار ساله که حدود ۷۵% آب های شیرین زیرزمینی بود را مصرف کردیم که حدود ۷۵ میلیارد متر مکعب آن در ۸ سال گذشته بوده است. یعنی منابع را تاراج کردیم» و همو اضافه می کند: «ما امانت دار بسیار بدی برای این تمدن ۷۰۰۰ ساله بودیم... اگر سیاست های مان را عوض نکنیم این کشور را همراه نسل خودمان نابود می کنیم». تنها این سیاستِ کشاورزی نیست که باید عوض شود تا مملکت نابود نشود. باید پذیرفته شود که این مملکت از آنِ همه ی ماست، ما ایرانی ها، از هرجا که هستیم و هرطور که هستیم. سرنوشتِ این مملکت، سرنوشتِ همه ی ماست و با مشارکتِ همه ی ما و با دست های همه ی ماست که ساخته می شود؛ بی هیچ حصری، بی هیچ استثنایی، بی هیچ قیمی. حق مسلم ما، مملکت ماست! ما، مردم ایران.