ترانه ی بارانِ چشمانت  
							             
							            
						            	
						             
						            
						         
					            	
						            	
						            	
						       			خسرو باقرپور
						       			
						       			
						       			 
							            
						       		
				       			 
					         	
									
									• 
شَرجی ترین هوایِ میانه ی تابستان!
 
اندوهِ قطبی ی تبعید را دریاب 
 
دلتنگِ اُستوا یِ بوسه ی داغِ تو مانده ام؛
 
با ابرِ دیدگانِ من بیامیز
 
(این آسمانِ آبی ی روشن!)
						       		... 
								
								 
				       			
					             
						            اخبار روز: 
						            www.iran-chabar.de
						             
						            	شنبه 
							            ٣ آبان ۱٣۹٣ - 
							            ۲۵ اکتبر ۲۰۱۴
					             
					             
					            
					            	
						            
  
		
 
	   
 
				 شَرجی ترین هوایِ میانه ی تابستان! 
				اندوهِ قطبی ی تبعید را دریاب  
				دلتنگِ اُستوا یِ بوسه ی داغِ تو مانده ام؛ 
				با ابرِ دیدگانِ من بیامیز 
				(این آسمانِ آبی ی روشن!) 
				یک شب:  
				به یادِ آن همه گُل، 
				آن همه آواز، 
				آن همه پرواز، 
				بر باغِ یخ زده ی من: 
				بهار گریه کن! 
				شبنم و پرنده اش با من. 
				بنفشه گریه کن! 
				کبود و شکیبا و دلشکسته اش با من.  
				در این کرانه ی بی نور و بی صدا؛ 
				خورشید گریه کن! 
				از چشمه ی تیزآب نوشیدنش با من. 
				آواز گریه کن! 
				از شوق مردنش با من. 
				 
				مرداد ۱٣۹٣ - اِسِن 
 
 
					             
					             
			           		 |