جنبش " برای جمهوری دموکراسی و لائیسیته در ایران را چه می شود؟"


جواد قاسم آبادی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱٨ مهر ۱٣٨۵ -  ۱۰ اکتبر ۲۰۰۶


بر وزن : "جنبش برای جمهوری ، دموکراسی و لائیسیته در ایران" بطور عام را ، هیچ نمی شود
 
  این جنبش ِدر حال گسترش است و بی وقفه در ایران به پیش می رود . کمتر حرکت اعتراضی در مقابل رژیم کنونی را می توان یافت که مضامین بِروز این حرکت ، آزادی ، استقلال ، مساوات و خواست برقراری عدالت اجتماعی را از خود بُروز ندهد . بیائید نظری دیگر به حرکات اعتراضی در ایران بیندازیم و ببینیم آیا "جنبشی" دموکراتیک را در ایران سراغ داریم که از مضمون متفاوتی برخوردار باشد و در پس ِخواسته های صنفی ِبِروز خود در مقابل این رژیم غدار ، مضامین فوق را "نخواهد" و یا از قلم بیندازد ؟
کارگران و سایر زحمتکشان این میهن که امروز همهء سعی و کوشش خود را در راستای سازماندهی   نشکل های مستقل خویش به پیش می برند و با صدای بلند فریاد می زنند « هسته ای رو رها کن فکری به حال ما کن » آیا خواسته ای فراتر از خواسته های ما برای فردای ایران دارند ؟ معلمین که امروز خواستار شرکت مستقیم در تمامی تصمیم گیری های مربوط به خود می باشند آیا خواستی بجز خواسته های صد سالهء ما را دارند ؟ دانشجویان که خواستار استقلال مراکز علمی نسبت به "ایدئولوژی"ها و رعایت بی طرفی دولت نسبت به این "استقلال" می باشند آیا طرح دیگری را برای آیندهء ایران دارند ؟ زنان ایرانی که خواستار مساوات در تمامی شئون با مردان هستند آیا نقش دیگری را در چهارگوشهء کشور می بندند ؟   شهروندان دور از مرکز که به فغان درآمده اند و خواستار رعایت شئون انسانی خویش و رعایت مساوات   بین همهء ساکنین ایران می باشند آیا "خواست" دیگری را برای آیندهء ایران تا کنون ارائه داده اند ؟ بیکاران ، معتادین ، خود فروشان و سایر قربانیان ِلگد مال شدهء این رژیم ِسیاه آیا خواسته های دیگری جدا از خواسته های ما دارند ؟ پرستاران ، پزشکان اساتید دانشگاه ، اصناف ، کارمندان و سایر حقوق بگیران آیا آرزوهای دیگری را برای فردای خود ارائه می دهند ؟ آیا زندانیان این رژیم خواستار "ظهور" ِقوهء قضائیه ای مستقل ، توقف هر نوع شکنجه ، آزادی ِبی چون و چرای زندانیان سیاسی و عقیدتی و محاکمهء سران ِدست اندرکار ِجنایات دولتی در یک قرن گذشته در ایران نمی باشند ؟
 
آیا شمای خواننده تنها و تنها یک حرکت ِدموکراتیک ِاجتماعی در ایران را می شناسید که این خواسته های صد سالهء مردم سراسر ایران آزادی ، استقلال ، مساوات ، استقرار دموکراسی و کوشش در راه عدالت اجتماعی را در دستور کار خود قرار نداده باشند ؟
 
بر وزن :   بر جنبش برای جمهوری ، دموکراسی و لائیسیته بطور خاص چه می گذرد ؟
 
من از "خاص"ِاین مقوله ،"جنبش جمهوریخواهان دموکرات و لائیک ایران" را می فهمم . تشکلی که با نشست ِعمومی ِسپتامبر دوهزار و چهار در پاریس ، عمدتا در خارج از کشور کار خود را آغاز کرد . این تشکل و محملین مادی آن ( "همراهان" ) امروز دیگر در اوضاع   ِمشابه ِدو سال گذشته قرار ندارند . چرخ گردون در دو دورهء سه صد و شصت و چها ر روز و شش ساعته چرخ زده است . برخی از ما نیز با این چرخیدن ِ چرخ ِکبود ، "چرخ" زده ایم ! و با خود می گوئیم آیا براستی این من بودم که دو سال قبل این حرفها را می زدم ؟
 
آنچه مسلم است بسیاری از ما دیگر در دنیای "واحدی" بسر نمی بریم . یکی از "بحران" ِجدی ، آنهم خیلی جدی ِجدی سخن می گوید ، یکی چون من اصلا "بحران" در این حرکت ضد "بحران" را نمی فهمد . یکی از کناره گیری سخن می گوید ، من از این که محلی از اِعراب در این "جنبش" نداشته ام   و در این کناره ای که من هستم امکان "کناره گیری" وجود ندارد ، صحبت می کنم . یکی استعفاء می دهد من از عدم وجود بوروکراسی در این حرکت و عدم فهم "انتصاب" و"استعفاء" سخن می گویم . یکی در این حرکت "مو" می بیند و من "پیچش"ِمو
 
اینجا است   که من به سهم یک "همراه" ِساده سعی در دادن ِگزارشی به هم میهنان داخل کشور را دارم تا قبل از آنکه بر اثر انتشار صدها و صدها "اثر" ِجمهوریخواهی که طبیعتا خواندن ِهمهء آنها برای یک فعال سیاسی جدی بویژه در داخل کشور میسر نمی باشد ، با آگاهی از "چهارچوب" و محدودیت ِاین کناره گیری ها "واکسینه شوند و ( همچون آستانهء آخرین نشست ِهانوفر)دچار سرگیجه نشوند . به این تقسیم بندی ِ"علمی"ِ قاسم آبادی ( ساده سازانهء نیمه ذنی – نیمه فلسفی ) نظری بیندازید شاید از سرگیجه – بحران های ِ"جمهوریخواهی" در میان خود در این مقطع جلوگیری نمائیم . خواندن ِاین نوشته عوارض جنبی نیز می تواند داشته باشد چون من بر مبنای عهد و پیمان ِچند ساله با خوانندگان ِاحتمالی در ایران ؛ بعنوان ِیک همراه ِ"حقیقت"جو وقایع را از زاویهء دید ِخود بیان خواهم کرد . از آنجا که "حقیقت" مجموعه ای از این حقایق است خواهشمندم هر کجا که در مورد شخصی یا گروهی "غلط"ی کرده ام خوانندگان این غلط را به اینجانب گوشزد نمایند تا مراتب انتقاد ِاز خود و مراتب تکمیل ِاین بحث "علمی" را به پیش برم . اما قبل از عمل ( نوشتن و پخش این مطلب ) "ساید اِفکت" آنرا ؛ من ِحقیقت گو ؛ گوشزد می نمایم تا در قبال بلاهای احتمالی که بر سر خواننده خواهد آمد از امروز از خود رفع مسولیت کرده باشم . در همینجا نیز یادآوری کنم که مطالعهء مطالب من در ایران برای شهروندان ِکمتر از شانزده سال و در خارج از ایران برای کمتر   از هیجده سال ممنوع است و مادران و پدران عزیز این سیاه خط ها را از دسترس کودکان   و بویژه "دموکرات"های ِتی تیش مامانی که با شنیدن نظر مخالف "بهم می ریزند" و خیلی زود هم غش می فرمایند ، دور نگاه دارند . اما برای بزرگسالان ِایرانی که در اثر سه دهه کُشتی گرفتن با این حاکمان از هیچ بلائی در این هستی غش نمی فرمایند بزرگترین خطر این نوشته "تلف"شدن ِوقت خواهد بود و بس . حتی ممکن است که این نوشته را نیز چون بسیاری از نوشته های دیگر انترنتی بخوانید و احساس ِخاصی را در شما بوجود "نه" آورد . تا اینجا خطری شما را تهدید نمی کند . می توانید مطمئن باشید که از "عوارض جانبی"ِآن جِسته اید و جان "بسلامت" برده اید
 
اما خطری که بطور "عام" وقت و حتی زندگی شما را تهدید خواهد کرد زمانی است که شما این نوشته ادعا می کند   که این حرکت"خاص" تاکنون اصلا در این دو سال کاری انجام نداده است که دچار بحران شود ! اصلا دوستان ما به توافقی جدید و"قراری" پس از نشست ِپاریس و در شورای هماهنگی اول دست نیافتند که از بحران در این "کارزار" سخن بگوئیم . "بحرانی" در این حرکت در کار نبوده و نیست . برخی در شورای هماهنگی ِاین حرکت به عمد و برخی دیگر به غیر عمد ( که از قرار در کار سیاسی بسیار خطرناکتر و مواجههء با آن بسیار دشوارتر است ) کم کاری و حتی کار شکنی فرموده اند . امروز نیز که به ایشان رک و روشن می گوئیم بحران ِشما "کارنکردن" بخاطر عدم درک و پذیرش قانونمندی کار جمعی است ، یک به یک لب ور می چینند و اگر چه در حرف طرفدار ِبرچیدن خشونت از دنیای سیاسی هستند اما در این عمل مشخص ، « قهر »ِسیاسی می فرمایند ! اما من ادعا می کنم که در طرف ِمقابل ، آقایان ِامروز در قدرت در ایران در بین ِ"خود" بطور تاریخی یکدیگر را تحمل می کنند و ؛ بدون ِ"عقل" ؛ به "اجماع" بر علیه ِمنافع ِمردم ِسراسر ِایران می پردازند . دوستان ِ"پارلمانتاریست"   تا دیروز که در شورای هماهنگی اول در اکثریت بودید ، مقالات ما را منتشر نمی کردید ، اسم ما ، طرح ها و برنامه های ما و فعالیت های دموکراتیک ما را بر زبان نمی آوردید ، از این فعالیت ها دوری می کردید و در عوض با "خارج" از این "توافقات"   بر سر یک میز می نشستید ، با یکدیگر مصاحبه می کردید و در شادی از در راندن ِ"جمهوریخواهان رادیکال" از نشست ِپاریس حدود ِدو سال سرخوشی فرمودید
 
در همین دو سال ، ما در این گوشه و آن کنارها خونِ ِدل می خوردیم و با خود می گفتیم به کجا می روند این "همراهان ِطرفدار ِجمهوری پارلمانی" ( نه یک کلمه بیش و نه یک کلمه کم ! ) برای آیندهء ایران   ؟ تا کی در مقابل این سیاست های فرقه گرایانهء "حاکم" بر شورای "هماهنگی" ( من می خوانم شورای ایجاد ِتفرقه ! ) همراهان دیگر سکوت خواهند کرد ؟ بالاخره کی این بخش از همراهان از آرزوهای ِ"ذهنی" هیجده ماهانهء "اتحاد ِگستردهء جمهوریخواهان" رسما دست بر خواهند داشت ؟ تا کِی اکثریت ِحاکم بر شورای هماهنگی اول    "لجوجانه" در مسیرِمخالف جریان ِدموکراتیک ِتحولات میهنمان قادر به پارو زدن خواهند بود
 
این پارو زدن های بر خلاف مسیر آب آنچنان دوستان و رفقای "هماهنگی" ما را در "کلیت" ِخود فرسوده کرد که دیگر نائی برای تدارک ِسیاسی ِلازم ِدومین گردهمائی برایشان نماند . تنها چند مقاله ( از همراهان ) و انتشار بیرونی ِچند نامهء خصوصی و دیگر هیچ . براستی عدم تدارک سیاسی ِکافی نشست هانوفر بر عهدهء شورای هماهنگی اول و "اتوریته"های سیاسی این شورا است و نه هیچکس دیگر . همچنانکه مسولیت برگزاری نشست سوم بر عهدهء شورای هماهنگی امروز است و لاغیر . نشست سوم این جنبش   بسته به اینکه با تدارک "لازم" سیاسی برگزار گردد و یا نه گردد ، تداوم و یا عدم تداوم ِاین شکل از حرکت فرا طبقاتی ِاین طیف ِاز نیروهای سیاسی در خارج از کشور را رقم خواهد زد . چه این خواسته ها و سازماندهی در جهت تحقق آنها   در ایران ، مستقل از ما و به اشکال گوناگون و در روند مبارزات اقشار و طبقات مختلف در سراسر ایران به پیش میرود . همینجا بایستی بصراحت تاکید کنم که عامل تعیین کننده در میزان ِتحقق این اهداف صد ساله و عمومی شدن این جایگزین ِدموکراتیک و اتحاد طلبانه در ایران ، به عملکرد امروز و فردای ِما بستگی دارد . اینکه این خواسته ها در ایران عمومیت دارند به تنهائی شروط لازم و کافی برای تحقق آزادی ، استقلال و استقرار دموکراسی نیست . چشم پوشی بر اشتباهات خود و بناگزیر تداوم ِعملکرد بد ما در تدوین ِنظرات ِمربوط به جایگزین ِ"جمهوریخواه" باعث خواهد شد که اکثریت جوانان این میهن در شرایط "خلاء قدرت ِسیاسی" مجددا به ساختارهای ِسنتی ِتجربه شدهای چون سلطنت و یا شکل دیگری از حکومت ِمذهبی روی آورند . در صورت ِچنین شکستی در آینده هر رفتار کودکانه و غیر سیاسی ما در این مقطع در "سازماندهی" این شکست موثر خواهد بود
 
دوستان ، رفقا امروز ما هنوز به "عقب" نرفته ایم چون سیر ِتحولات کل جامعهء ایران ؛ در داخل    و در خارج ؛ به جلو بوده است . اما براستی این "مای خاص" در خارج از کشور   در "مسیر" دفاع از آزادی و مبارزات دموکراتیک مردم ایران تنها "دست و پا" زده ایم   و یا با   روش های دموکراتیک ، در همین مقیاس کوچک ، در کنار دیگران ( که از سال ها قبل از "ما" در این مسیر قدم می زده اند ) و در صفی متحد در دفاع از حقوق و مبارزات ِدموکراتیک مردم ایران شرکت داشته ایم؟
 
آنچه هدف من در این نوشته است ، این است که شما خوانندهء عزیز در داخل بدانی که برغم هیجده ماه فرقه گرائی ِتجزیه طلبانه و هشت ماه کم کاری ِشورای ِضعیف و ناتوان ِدوم هنوز هم ایرانیانی هستند که از "جنبش برای جمهوری ، دموکراسی و لائیسیته" بی چون وچرا دفاع می کنند و حتی هنوز خود را با این حرکت تعریف می نمایند . بخوانید که سیاست های شکست خوردهء فرقه گرایانهء ضد ِجنبش ِبرخی از "رهبران ِحرفه ای" در این حرکت نبایستی بنام کل جنبش و بویژه ما اقلیت ِمحروم از همه چیز در این سال ها ، نوشته شود .   بخوانید   که این عملکرد ِتنی چند از این حرکت عظیم نبایستی باعث دلسردی و کناره گیری دوستان و رفقائی گردد که بحق بر نکات درستی ؛ در زمینه های سیاسی و تشکیلاتی ؛ انگشت می گذارند . بخوانی که برای حرکت بجلو ؛ با توجه به موقعیت خطیر ِمیهنمان و شمارش معکوسی که برای تلاشی این کشور چند هزار ساله آغاز گردیده است ؛ بایستی در نشست عمومی ِسوم ، شورای هماهنگی گسترده ای را سازمان دهیم که وظیفهء هماهنگی فعالیت های گسترده در این راستا در داخل و خارج از کشور را در بین نشست سوم و چهارم به پیش ببرد و تدارک تشکیلاتی - سیاسی ِنشست چهارم را نیز آنطور که شایسته است به انجام رساند . تا چنین روزی کوشش های ما ( و از جمله این نوشته ) در ردیف برف کوبی در این راستا خواهند بود . این کوشش ها اگر چه از نظر من بطور عام در راستای آزادی و دموکراسی می باشند و مورد استفاده قرار خواهند گرفت ، اما تا چنین روزی از هویت مستقل خود برخوردار نخواهند گردید و وظیفهء عمومی و سراسری خود را به پیش نخواهند برد . تا چنین روزی این فعالیت ها در بهترین حالت ( اگر فعالیتی صورت گیرد ! )   کوششی دموکراتیک در ردیف سایر کوشش های متفرق و ناموفق سایر هم میهنان در خارج از کشور خواهد بود . نه یک کلمه بیش و نه یک کلمه کم
 
من نیز چون بسیاری از دوستان و رفقای دیگر بر این باورم که در طرحی "نو" در انداختن ما با "بی نهایتی" از مشکلات ؛ از تدارک نشست سوم گرفته تا مرگ ؛ در "منش و مشی" روبرو خواهیم بود   .    من بر این باورم که اگر "بسادگی" از "شک بازی" دست برداریم و اساسا باب ِ"بحرانِ" را بدرستی باز نمائیم ، با "عقل" و "اجماع" قادر به رفع ابهام و تداوم این حرکت در رابطهء مستقیم   با مبارزات سراسری مردم ایران خواهیم گردید . خطر آنجاست که ما به بحث "شک علمی و شک غیر علمی" در تنهائی خود بپردازیم   و سعی در حل این "بحران"ها بتنهائی بنمائیم . شایسته است که عبور ما از این مرحله از رشد ِاین جنبش با کمک حداکثری ِ"جمهور"ِهمراهان ِدموکرات و لائیک صورت پذیرد . همراهانی که در کوشش برای تداوم ِکار و تدارک ِ مناسب ِنشست سوم به این "طی طریق" می پیوندند . "کناره گیرندگان" نیز همچنان در گوشه و کنار ِخود به امر لازم و بی پایان ِانتقاد ِبی عمل بپردازند و حرفهء لازم ِمنتقد ِسیاسی را اختیار نمایند که ضامن پیشرفت ِدرست کارهای ما خواهند بود . اما از آنجا که دنیای "جنبش" با کار و "جنبیدن" آغاز می گردد و هماهنگی را در بی نظمی خود می طلبد ، آمدن به راه استقرار ِآزادی و دموکراسی در ایران همان و با دنیائی کار ِبر زمین مانده   روبرو شدن همان . اینچنین است که گذاشتن ِپا در این راه همان و برای آنهائی که چشمی برای دیدن ، گوشی برای شنیدن و قلبی برای عشق ورزیدن دارند ، زندگی خود را بر آن گذاشتن همان
 
این جملهء آخر از این بابت بود که خواننده بداند که قدم گذاشتن در این راه ؛ برای هر که باشد ؛ پر از "خطر" است . وقت می خواهد . فکر می خواهد . از خود عبور کردن می خواهد . مشورت می خواهد . ارادهء جمعی می خواهد . ارادهء جمعی را می خواهد که "کار" کند . در چه زمینه ای لازم نیست که "کار"ِجمعی شود ؟ اقتصاد ِآیندهء ایران ؟ عدم تمرکز قدرت سیاسی در آیندهء ایران ؟ سازماندهی دفاع مشترک و هماهنگ از "حقوق" و مبارزات دموکراتیک مردم ایران ؟ کوشش در توقف خشونت دولتی به ویژه شکنجه و اعدام در ایران ؟ دفاع از آزادی بی چون و چرای زندانیان سیاسی و عقیدتی در ایران ؟ در چه زمینه ای لازم نیست که کوشش و فعالیت "جمعی" کنیم ؟ شما براستی در سال های گذشته در چه زمینه ای بجز اثبات ِهویت "پارلمانی" خویش ، ایجاد تفرقه و در نتیجهء این تفرقه ، دنباله روی از خارج از خود با "تمام قوا" فعال بوده اید؟
 
این راهی که می خواهد از رژیم ِمذهبی خلع ید کند تا مردم قدرت را در دست گیرند ، راهی پر خطر است . راهی که می خواهد در مقابل ِهرنوع دخالت خارجی در ایران مقاومت کند ، راهی پر خطر است . راهِ تحقق ِکامل ِاستقلال سیاسی ایران پس از یک قرن ، راهی پر خطر است . این راه آنهائی است که جز به اقتدار ِمردم سراسر ایران نمی اندیشند و سختی ها ، شب نخوابیدن ها و شراره های این راه را هر کجا که هستند با عشق به مردم ابراهیم گونه به خرمی تحمل می کنند . رهروان این راه رهروان ِ"بحران" زدهء من های جدا از جمع نمی باشند . همراهان ِاین جنبش آزادی های فردی ، همبستگی اجتماعی و امر استقلال سیاسی را می فهمند و در تک تک قدم های خود در عمل بکار می بندند . رهروان "جمهوریخواه"ِ این راه ، رهبران ِ"فرقه" هائی ؛ که در اثر سیاست های ایشان ؛ به دوری از سیاست دموکراتیک و وحدت طلبانهء مردم سراسر ایران و ورشکستگی اجتماعی کشیده شده اند نخواهند بود . رهروان "دموکرات" این راه حقوق اقلیت ها را ، هنگامی که خود در اکثریت هستند ، چون حق خود برسمیت خواهند شناخت و این حقوق را در کار وعمل سیاسی ِجمعی رسمیت خواهند بخشید . این همراهان "لائیک" آزادی عقیدهء ، ابتکارات شخصی و اصالت وجدان ِسایر همراهان را به خاطر وابستگی و یا عدم وابستگی به این محفل و یا آن محفل و داشتن این و یا آن "باور ِفلسفی" ، زیر پا نخواهند گذاشت
 
سخن کوتاه ، من این حرکت برای استقرار ِآزادی و حاکمیت دوره ای اکثریت ِشهروندان ِ"مساوی"ِ سراسر ِایران، دفاع از استقلال سیاسی کشور ، عدم تمرکز قدرت سیاسی و دخالت مستقیم مردم سراسر کشور در زندگی خویش را نه بنام "حسن" می شناسم و نه بنام "حسین" . این حرکت خود را با اسناد و مصوبات خود ، "کم و یا زیاد" تعریف می کند . شایسته است که کسانی که کماکان به این "جبههء مردمی" برای "حل" معضلات سیاسی – اجتماعی ِامروز ِایران باور دارند هر کجا که هستند آستین ها را بالا زنند ، کمربندها را سفت بفرمایند و مجددا در یک کوشش همگانی ، با استفاده از وسایل نوین ارتباطات جمعی به   تدارک "لازم"ِ سیاسی ِنشست سوم ، به تکمیل ِکاستی ها و تعدیل ِزیاده روی های ِاین اسناد بپردازند . ناگفته بر دست اندر کاران این حرکت روشن است که تدارک لازم ِحداقلی ِنشست سوم برای تداوم این حرکت و تدارک "لازم و کافی"ِنشست چهارم ؛ برای دخالت ِجدی در مسائل میهنمان ؛ حیاتی و برای تداوم "ما" غیر قابل چشم پوشی می باشند .   در صورت برگزاری   "تدارک" موفقیت آمیز نشست سوم ، تداوم حرکت ِاین "جنبش" تضمین می گردد ، تدارک ِکافی وصحیح ِنشست ِچهارم ممکن می گردد و"جهانی" از "بحران" و من از نگرانی ِعدم امکان بازگشت به ایران و مرگ ِدر تبعید ، در خواهیم آمد . چه مسائل ِ آزادی و استقرار دموکراسی ؛ و باز تولید آن ؛ در ایران بوسیلهء نه "شاه" ، نه "شیخ" و نه "قهرمان" هموار نخواهد گردید . بخاطر زیاده روی در استفاده از وقت شما سخن را کوتاه می کنم ولی در صورت "رگهای گردن به حجت قوی" شدن ِاغیار ِغیر دموکرات ِو غیر ِلائیک ، بناچار به خاطر تداوم ِ این حرکت ، بازگشت ِکناره گیران به صحنهء سیاسی   و بازگشت به ایران ، آنها را با "دلایل قوی و معنوی"ِمشخص ، بسهم خود پاسخ خواهم گفت   . دوستان ، رفقا ، پیش بسوی تدارک عمومی ِسیاسی ِ"لازم" برای برگزاری سومین گردهمائی این جنبش . دست همگی شما را بگرمی می فشارم و برای رهروان این راه بویژه آنهائی که در زیر تیغ ِرژیم "جمهوری اسلامی" ؛ از دم ِصبح تا پاسی از شب ؛ مجبور به مبارزهء دائم هستند ،   آرزوی صبر و تندرستی دارم
 
جواد قاسم آبادی ، در غم ِکناره گیری ها از "جنبش جمهوریخواهان دموکرات و لائیک ایران" ، پاریس ، روز معلم ، سال ِهزار و سه صد و هشتاد و پنج