درباره ی رضا شهابی
تو از جان ما چه می خواهی؟


مهران جنگلی مقدم


• تن رضا شهابی تن جمعی ماست. تن جمعی کارگران، فرودستان و در حاشیه ماندگان. تنی که قواعد نرماتیک و تخماتیک سیاست ورزی مرسوم را برنمی تابد به همین دلیل است که در نگاه عافیت اندیش سیاسی با او مانند جذامی برخورد می شود. چیزی یا پدیده ای مزاحم که تا جایی که ممکن است باید طرد و پنهان شود. باید صدایش در سر و صدای گفتمان غالب گم شود ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱۰ تير ۱٣۹٣ -  ۱ ژوئيه ۲۰۱۴


۱- در این تاریخ پر از شاه نامه و وزیر نامه چه گزارشی از گفت و گوی چشم در چشم و برابری طلبانه ی فرودستان با اربابان قدرت وجود دارد؟ چه کسی می داند در سیاه چاله ها در آخرین گفت و شنود زندانی و جلاد چه گذشته است؟ در تالارهای نیمه تاریک، بین آن انسان یاغی که می داند سرش روی نیزه خواهد رفت با حاکمی که در هراسی همیشگی است از چشم های سرهای برروی نیزه رفته، چه خطاب هایی رد و بدل شده است؟ یک سو تنی که علیه قواعد مسلط شورش کرده و در سوی دیگر صحنه ای که با لوازم قدرت آراسته شده است؛ میز و منبر، پرچم و تمثال، عناوین و القاب رسمی، زور دولتی و قانون. یک سو رضا شهابی ایستاده است و در سوی دیگر زندانبان، یک سو رضا شهابی ایستاده است و سوی دیگر کسانی که مبارزه برای بهبود شرایط کار، افزایش حداقل دستمزد، حق چانه زنی و اعتصاب، تشکیل تجمعات و ایجاد تشکل های کارگری غیر حکومتی و ... را اموری رادیکال و مربوط به جهانی اتوپیایی می دانند که پیشترها مبارزه برای بدست آوردنشان در فلان جا به ایجاد جهنم در بهشت خدا منجر شده است. یک سو کسانی ایستاده اند که رک و راست، گفتن و اطلاع رسانی از وضعیت رضا شهابی و شاهرخ زمانی و چند ده نفر فعال کارگر زندانی دیگر را مصداق تضعیف گفتمان اعتدال و خداوندگار مهربان - دولت- می دانند و در دیگر سو رضا، کارگری که استیصال و درماندگی حافظان وضعیت موجود را از زبانشان بیرون می کشد؛ تو از جان ما چه می خواهی؟ تو گویی که جای زندانی و زندان بان عوض شده است. گویی رضا شهابی است که "جان" قدرت سیاسی را در بند کرده است*.

۲- - در وضعیت های بحران زده، در وضعیت های مبتلا به رستاخیز، هنگامی که «شتران آبستن ده ماهه وانهاده می شوند و مادران فرزندان شان را دیگر باز نمی شناسند» در وضعیت مبتلا به رضا شهابی، کارگر زندانی که تن اش را مانند صلیب از خانه به کارخانه، از اوین به رجایی شهر، از بند عمومی به انفرادی، از زندان به زندان می کشاند، در این وضعیت های استثنایی است که جایگاه های جعلی بر هم می خورد، روابط و اشیاء یه جای نخستین خود باز می گردند. در چنین وضعیتی است که رئیس زندان جمهوری اسلامی که به واسطه رویدادی مذهبی، بخشی از مشروعیت اش را از جایگاه "حسین/ خیر مذهبی" می گیرد، در برهم خوردگی وضعیت که ناشی از مقاومت رضا شهابی است، از جایگاه نمادین "شمر/ شر سیاسی" او را تهدید می کند؛ آب را هم برویت می بندیم.

٣- تن رضا شهابی تن جمعی ماست. تن جمعی کارگران، فرودستان و در حاشیه ماندگان. تنی که قواعد نرماتیک و تخماتیک سیاست ورزی مرسوم را برنمی تابد به همین دلیل است که در نگاه عافیت اندیش سیاسی با او مانند جذامی برخورد می شود. چیزی یا پدیده ای مزاحم که تا جایی که ممکن است باید طرد و پنهان شود. باید صدایش در سر و صدای گفتمان غالب گم شود. چیزی یا پدیده ای که آنقدر بالغ نیست تا صبوری پیشه کند و خودش را با عرفان و ایرانگردی و جام جهانی سرگرم کند تا دوره های رند یک ساله و دوساله و چهارساله زمامداری دولت تمام شود، تا ببیند کی جامعه مدنی تقویت خواهد شد تا مطالبات را نمایندگی کند. چیزی یا پدیده ای که بی واسطه در خیابان و جلوی در اصلی کارخانه و فرمانداری و استانداری می ایستد، پارچه نوشت غیر شکیل را روی دست بلند می کند و نظم را مختل می سازد؛ «ما گرسنه ایم، ۲۲ ماه است حقوق نگرفته ایم» در نگاه کنش گران محترم و رسمی، لابی گران از ما بهتر، بودجه بگیران برنامه نویس، فعالان کمپین های فیسبوکی، این ها "شورشیان نان" اند؛ فاقد شعور سیاسی لازم و بدتر از آن، هنگام اشغال فضاهای عمومی، فاقد "پتانسیل رنگ" تا صفحه های نخست سایت های خبری را مزین به خبر "جنبش" کنند... .

۴- رضا شهابی کنش گر فضای تهی نیست.( فضایی که در آن اصوات نامفهوم حکومت می کنند.) رضا شهابی جایی که از آن سربلند کرده است و کاری را که می کند با صراحت و با صدای بلند اعلام می کند؛ «اینجانب رضا شهابی راننده و عضو سندیکای شرکت واحد بدلیل فعالیت سندیکایی و دفاع از حقوق حقه همکارانم در شرکت واحد بنا به مسئولیتی که همکارانم با حضور در مجمع عمومی و انتخابات سندیکا، با رای خودشان به گردن من گذاشته بودند، وظیفه داشتم از همکارانم چه در عرصه صنفی، ایمنی و بهداشت کار و غیره و چه در عرصه حقوقی از جمله بعنوان نماینده حقوقی با وکالت محضری رانندگان اجرابی در ادارات کار استان تهران از آنها دفاع و این کار را با تلاش و کوشش خستگی ناپذیر در کنار سایر همکارانم در سندیکا در جهت منافع صنفی و رسیدن به یک زندگی شرافتمندانه و انسانی و با رعایت موارد قانونی انجام دادم، که حاصل آن بازگشت بکار اکثر اعضای اخراجی سندیکا و غیره در شرکت واحد و بهبود حداقلی دستمزد و مزایای همکاران بود.»** رضا شهابی وجب به وجب قلمروی که برایش مبارزه می کند و هزینه می دهد را می شناسد. خصلت طبقاتی مبارزه او در برابر خصلت های طبقاتی حاکم ایستاده است. چرا نباید بر این موضع طبقاتی پای فشرد؟ چرا نباید تاکید کرد که مبارزه رضا شهابی مبارزه ای عینی و مادی است که بر منافع و تضادهای طبقاتی استوار است؟ چرا نباید مبارزه ای را که کمیت بردار است (همانگونه که شهابی در نامه به دادستانی اندازه دقیق سلول های زندان را به سانتی متر می نویسد) و بر گزارش زیسته شده از واقعیت موجود استوار است، تبلیغ کرد؟ و سیاست را از مردم/ جامعه انتزاعی بیرون کشید و به شیوه رضا شهابی وضعیت مشخص، متعین و مادی جامعه مورد هدف را موضوع کنش سیاسی قرار داد؟

۵- کارویژه ی رضا شهابی کنش گری در حوزه ی کار و دستمزد است وکار و دستمزد از مفاهیم و موضوعات اقتصاد و اقتصاد سیاسی. جمهوری اسلامی برخلاف حوزه ی سیاسی در حوزه ی اقتصاد سیاسی متحدان و همدلان طبقاتی بسیاری در بین اپوزیسیون دارد. گروه های بی شمار سیاسی که جز در روش و مدیریت، اختلافی استراتژیک با جمهوری اسلامی در حوزه های اقتصادی ندارند. هم رایی در اقتصاد سیاسی، به اشتراک و شباهت درعمل سیاسی نیز خواهد رسید. به ویژه آنکه کنشی سیاسی، منطقه استراتژیک اقتصاد سیاسی (کار و دستمزد) را نشانه برود. با این حساب بدیهی است که متحدان و همدلان جمهوری اسلامی در سرکوب فعالان کارگری مانند رضا شهابی و شاهرخ زمانی و ... به شیوه های خاص خودشان مشارکت کنند. از سکوت رسانه ای تا تقلیل دادن سرکوب فعالان کارگری به موضوعی حقوق بشری.
حوزه اقتصاد سیاسی به تنهایی ظرفیت آن را دارد که ضمن آن که همپوشانی های سیاسی و اتحاد طبقاتی گروه های مختلف را با سرمایه داری دولتی حاکم نمایان سازد، مبارزه با نظام حاکم را حول موضوعات خود مانند روابط و مناسبات حاکم بر تولید، کار و دستمزد سازمان دهی کند و مخالفت با سیستم را از انحصار منظر ذهنی و ناتمام «حقوق بشر» بیرون بیاورد و به سمت وضعیت های عینی و مادی که نابرابری تولید می کنند، بکشاند. کارویژه فعالان کارگری خیمه زدن در اقتصاد سیاسی و نشان دادن گسل هایی است که سراسر این منطقه را پوشانده. شکاف هایی نه انتزاعی بلکه عملا موجود و قابل مشاهده که زندگی میلیون ها نفر را در وضعیت نابرابر با طبقات بالا دست و در وضعیت سرکوب شدگی مداوم قرار داده است.

۶- «رضا شهابی، شغل راننده و عضو سندیکای کارگران شرکت واحد»، گسلی را نشان مان می دهد که زیسته است. برای معرفی او که معرف وضعیت موجود ماست باید همه عبارت بالا را بی کم و کاست به کار برد. رضا شهابی شغل راننده و عضو سندیکای کارگران شرکت واحد.


* www.akhbar-rooz.com

** www.akhbar-rooz.com