زنانگی در زندان و بلاهت رجّاله ها


علی عبدالرضایی


• شاهین نجفی در این حرکت بی شک می خواسته سکوتی سراسری را که در قبال رفتار ضد انسانی زندانبانان جمهوری اسلامی برگزار شده بود برملا کند، می خواسته تحقیر زندانیان سیاسی در زندان اوین را که در حاشیه خبری قرار گرفته به متن به صحنه ببرد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۰ خرداد ۱٣۹٣ -  ۱۰ ژوئن ۲۰۱۴


 اگر سکس، اگر قبح برهنگی در جمهوری اسلامی پیش تر چماقی بود که تنها بر سر زنان ایرانی فرود می آمد، اگر فعالان اتاق های فکر جمهوری اسلامی با طرح قبح برهنگی تنها زن ها را تحقیر می کردند، اگر کلمه ی « زن » پیش تر چون ناسزایی به مردان نسبت داده می شد، اگر چادر سر مرد و مردان معترضی می کردند و دور شهر می گرداندند تا تحقیر شوند، اگر برهنگی اگر سکس و اگر لذت پیش تر کنشی مردانه بود که برای تحقیر زنان به کار می رفت، حالا دیگر آن را علیه مردان نیز به کار برده اند و فعالان سیاسیِ دربندِ بندِ ٣۵۰ زندان اوین را لخت کرده اند.
خبر این است یک آنارشیست، یک عصیانگر بی قرار، یک ساختارشکن، یک قدرت ستیز، یک شاهین نجفی دو روز پیش، پیش از کنسرت تورنتو اعلامیه ای داده از مخاطبان زیر نوزده سالش خواسته در کنسرتش حاضر نشوند تا به حریم اخلاقی و خانوادگی ایرانی ها تجاوز نشود! تا به همه سلیقه هایی که در کنسرتش حاضر می شوند احترام گذاشته باشد! او و گروهش در اعتراض به لخت کردن زندانیان بند ٣۵۰ اوین، در اعتراض به حربه ی تازه ی تحقیر، بر صحنه لخت شدند تا برهنگی دیگر موجب تحقیر نشود! بی شک در تاویل متن این خبر، موتیف مقیّد اتفاقی ست که در بند ٣۵۰ اوین افتاده،به بیان دیگر موتیف مقیّد تحقیر زندانیان و لخت کردن آنهاست و شیوه ی لخت شدن، موتیف آزادِ این پکیج-متن هنری محسوب می شود، متن شناسان خوب می دانند که در تاویل و بررسی یک متن یک حرکت هنری، موتیف های آزاد تنها حاشیه اثر را پر می کنند و اصل داربست معنائیِ اثر یا همان موتیف مقیّد است.
شاهین نجفی در این حرکت بی شک می خواسته سکوتی سراسری را که در قبال رفتار ضد انسانی زندانبانان جمهوری اسلامی برگزار شده بود برملا کند، می خواسته تحقیر زندانیان سیاسی در زندان اوین را که در حاشیه خبری قرار گرفته به متن به صحنه ببرد، او در این کار موفق بود چون همه طی دو روز گذشته دارند درباره این واقعه می نویسند اما عده ی بزرگی از این نویسندگان که حقیقت ندارند یا لااقل حقیقت خود را گم کرده اند عمد دارند با برخورد و تاکید چیپ بر موتیف آزاد این خبر که همانا شیوه ی لخت شدن شاهین و گروه اوست، موتیف مقیّد را که چیزی جز تحقیر زندانیان نیست باز به حاشیه بفرستند! اینان همه پوشالی اند چون قلم را وسیله ی ابراز حسادت کرده اند، چون سعی دارند بر حقیقتی که حالا حتی در زندان اوین لخت شده حجاب بگذارند، طرح اینکه چرا شاهین کاملن لخت نشده، یا چرا در اجرای این ایده شدیدن رادیکال نبوده شیوه ای از نادرست خوانی و غلط نمایی ست که تاکنون بارها توسط کارگردانان اتاق های فکر جمهوری اسلامی اجرا شده!
من تاکنون دو بار خواستم از تنهائیِ شاهین نجفی بنویسم، بار اول وقتی بود که سایت پیک نت به بهانه ترانه نقی، متن کثیفی علیه نجفی منتشر کرده بود، بار دوم نیز زمانی که عبدالکریم سروش این تئوریسین فرهنگ حجاب و ارتجاع، علیه ترانه نقی و شاهین اظهار نظر کرد. در تقابل با این هر دو منبع رجاله گی فکری ترجیح دادم سکوت کنم چون شاهین نیازی به دفاع نداشت، این بار نیز برای دفاع از او نیست که می نویسم، برای جلوگیری از رواج بلاهت است که نمی توانم ننویسم.
حالا کارمندان قلمی جمهوری اسلامی از آن ور بام افتاده اند و در نوشتارشان شاکی اند چرا شاهین در اعتراض مدنی ش، عورت یا همان مدلول واژه ی عزیز کیر را به اکران نگذاشته، نوشته اند که او به قدر کافی رادیکال نیست، شجاع نبوده چون همه باید کیرش را می دیدند! آیا طرح این گونه ی یک اعتراض مدنی چیزی جز توهین به ذهن مخاطب نیست؟ غیرِ ترویج بلاهت و بی مغزی چه عنوانی می شود به این چیپ نویسی ها داد!؟ حالا در ایران اسلامی، لختی و برهنه کردن جانشین شکنجه و دشنه و چماق شده اما فرهنگ هراس سازی و حسادت به شاهین نجفی موجب شده برخی با نیت و خواست جمهوری اسلامی همراهی کنند.
من پس از اتحاد سراسری اپوزیسیون نقابدارِ جمهوری اسلامی و حمایت یکپارچه شان از ریاست جمهوریِ روحانی به این نتیجه رسیدم که دیگر روشنگری به محاصره ی رجاله های مدیا پرداز و سیاست باز درآمده و با خود عهد کردم دیگر سیاسی ننویسم اما یک جایی، یک جاهایی سکوت معنایی جز همراهی با بلاهت ندارد، اینکه قریب به اتفاق منتقدان اعتراض اخیر شاهین نجفی، مخاطب را ابله فرض کرده اند چندش آور است!
مثلن نوآمده ای که انگار اسمش را بر سر درِ چند مستراح هم نوشته اند و تعداد چنین گونه هایی این سالها قارچ وار زیاد شده در این باره می نویسد:
« تقلبی و کیچ بودن کنسرت کانادای نجفی نه به لخت شدن، که به میزان لخت نشدن نجفی بازمی گردد. اینکه با چه منطقی او خودش را از بقیه گروه مستثنی کرده و کاملاً برهنه نشده است ...»
بعد هم گوسفندانی در کامنتدانیِ پست این شناسه ی بیسوادی، با وی همراهی کرده اند تا حقیقتی که موتیف مقید حرکت نجفی ست دوباره کشته شود!
بی شک اگر شاهین مثل دیگر همکاران آلمانی ش، کیرش را یا به قول این قلم به دستان، عورت اش را در دید می گذاشت، همین دسته از منتقدان جار می زدند فلانی عقده ی جنسی و نمایش تنانگی دارد! در حالی که شاهین تیزهوشانه اینگونه عمل کرد تا نگاه طرفداران بی شمارش را متوجه غبنی کند که بر زندانیان سیاسی می رود. جالب اینکه آقایان برای به کرسی نشاندن توهمات خود از « جامعه نمایشِ» « گی دبور» که لااقل سیزده سال پیش توسط بهروز صفدری در پاریس به فارسی برگردانده شد و طی دو سه سال اخیر در ایران منتشر شده و من اولین کسی بودم که لااقل ده سال پیش به معرفی اش پرداخته کمک می گیرند! اینان یا « جامعه نمایش» را نخوانده اند یا به قول آرامش دوستدار آن را برای نفهمیدن از بر شده اند! دریغا که ربط اعتراض شاهین نجفی و گزاره پردازی های تئوریک این کتابِ خودویژه چون ارتباط گوز با گنبد خنده دار است! اینان غافل اند که دیگر quote آوردن از دو نام انگلیسی- فرانسوی نمایه ی دانستگی و سواد نیست و این عالم نمایی مال وقتی ست که عالم عالم اسباب بوده!
دریغا که جماعت حمق و بیسوادی از حداقل فاکتورهای نقد نیز برخوردار نیستند و آن را با quote نویسی اشتباه گرفته اند!
سهو نیست اینکه اغلب منتقدان شاهین نجفی درباره دلایل و نیت مولف این اعتراض ننوشتند و اینگونه او را و یک اعتراض مدنی را سانسور کرده خواسته یا ناخواسته مجری خواستِ زندانبانان شده اند.
متاسفانه ما در آستین مان مار داریم و مشکل تنها جمهوری اسلامی نیست، حسادت و کوردلی موجب شده برخی بی آنکه بخواهند یا بدانند کارمند قلم به دست جمهوری اسلامی شوند، یکی باید آب بپاشد بر اینهمه صورت که فراموش کرده بیداری را!
اگر هوشیاری سخت است، اگر آسان نیست بیداری، اگر صعب است فکر کردن، لااقل چشمها را باز نگه دارید!

...
علی عبدالرضایی
نهم جون ۲۰۱۴