پول نفت آید به روی سفره ها!


عسگر آهنین


• من نکیر و منکرم، روی زمین
تو چماق پاسدارانم ببین!
کشور ما صدر ِ اسلامی شود
بی خیال ِ چشم بادامی شود
چادری زن را فریبا می کند
وه... که شکل پنگوئن ها می کند
الغرض یا روسری، یا توسری
سینما هم، چلنمای ِ رهبری! ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۲ مهر ۱٣٨۵ -  ۴ اکتبر ۲۰۰۶


 
پول نفت آید به روی سفره ها
جان ِ آقایان و آقازاده ها!
حق مردم را بگیرم از «ولی»
می کشم از زیرپایش صندلی!
می کنم مصباح را خلع سلاح...
(از چه می خندی به ریشم قاه قاه؟)
گفت «مهدی» تا شوم من انتخاب
انتصاب ِ من بود عین صواب!
کل ِ آرای «اجنه» پشت ِ من
حلقه ی مفقوده در انگشت من
(راستش این گه خوری از خزعلی ست
گرچه از حقلوم ِ مصباح دلی ست (۱)
 
من سفیر عدل و دادم، ای بشر!
امر و نهی است این، مگو توپ و تشر!
تو بهشت طالبان را دیده ای؟
توی ِ شلوارت چرا شاشیده ای؟
رهبرم سید علی – ملا عمر
آنکه تنبان کرد پای نره خر (۲)
آن که بر یک تپه در کابل بخواست
گفت: نیم دیگر کابل کجاست؟ (٣)
 
پس، منم سرچشمه ی اسلام ناب
یا همان کابوس تان هنگام خواب!
من نکیر و منکرم، روی زمین
تو چماق پاسدارانم ببین!
کشور ما صدر ِ اسلامی شود
بی خیال ِ چشم بادامی شود
چادری زن را فریبا می کند
وه... که شکل پنگوئن ها می کند
الغرض یا روسری، یا توسری
سینما هم، چلنمای ِ رهبری!
شعر ِ ناب ِ ما همان مرثیه مان
هر نمایشنامه هم، تعزیه مان!
هر رمانی، داستان ِ کربلا
معدن بی انتهایی از طلا!
بنگری تا تو صدا – سیمای ما
یا به کیهان ِ برادرهای ما،
وا  نهم این چاه مدفوعات را
در ببندم جمله مطبوعات را.
آن طویله، مجلس شورا، زکی!
بحث و فحص و لایحه، دعوا، زکی!
آیه ها داریم و هم آیات را
پاسخ از کله تا خایات را!
هر چه را خواهیم، در قران ِ ماست
هرچه باشد غیر از آن، باد هواست!
 
المرض! این مذهب ِ اثنی عشر
داده ما را حق مطلق تا حشر!
طبق فتوای خمینی، اقتصاد
مال ِ خر باشد، اگر داری به یاد؟
پس، ز «یونجه» بگذر و «گل» را ببین
نان رها کن، شاخ ِ سنبل را ببین!
پول نفت آید به روی ِ سفره ها
تا قیامت، صبر باید، منتها!
پس نماز ِ وحشت و میت قبول!
کوسه و تمساح و، اقیانوس پول!
 
توضیحات:
۱. دَلی، به زبان ترکی یعنی دیوانه، مجنون. هموزن علی، همقافیه ولی، دیوانه و مجنون هم مثل حسنی و خزعلی!
۲. در زمان حکومت طالبان، روستائیانی که بار بر خر، وارد شهر می شدند، باید «فلان» خر را در کیسه ای سترعورت می کردند. باور کنید، شوخی نیست! چون زنان ممکن بود تحریک بشوند!
٣. جوک و یا لطیفه ای رایج در بین دوستان افغانی ام. ملا عمر، یک چشمش کور بود و گویا نیمی از کابل را فقط می دید!
 
به تاریخ (اهل جزیه) ۵/٨/۲۰۰۵ میلادی نوشته شد، منتها، چون پول نفت نرسید، در تاریخ اول اکتبر ۲۰۰۶ بازنویسی شد!