«غربتی ها» و «آوازهای گمشده»
(دو شعر)


عسگر آهنین


• کنار پنجره ای رو به نیمه شب
آواز گنگ عابری را می شنوم
که لحن او، به طور عجیبی، بارانیست
(از: آوازهای گمشده) ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲۵ فروردين ۱٣۹٣ -  ۱۴ آوريل ۲۰۱۴


 
غربتی ها

در کافه ی محله مان سراغ من آمد
به صندلی روبرو اشاره کرد و چیزی گفت
یک لحظه مکث کردم
ذهنم به ترجمه ی گفته ی او پرداخت
من هم به صندلی روبرو اشاره کردم
آنجا نشست و ... هیچ نگفتیم
تنها نگاه مان در آینه های متقابل کافی بود
اینجا زبان و ُ درد، هر دو مشترک، بودند
هنگام خداحافظی سری تکان دادیم
آنگاه، در دو سوی مخالف، به راه افتادیم.

۵ مارس ۲۰۱۴


آواز های گمشده

کنار پنجره ای رو به نیمه شب
آواز گنگ عابری را می شنوم
که لحن او، به طور عجیبی، بارانیست

چه فرق می کند که از کدام نقطه ی جهان می آید
یا راهی کدام خانه در کدام خیابان است
شبانه ای که می خواند
با بوی خاک گمشده همراهست

آن پنجره ی رو به نیمه شب را می بندم
آواز های گمشده آغاز می شوند.

۲٨ مارس ۲۰۱۴