درنگی در لاغری احزاب و فربهی ی شبکه های مجازی


مارال سعید


• با این مختصر نشانی، در می یابیم چرا هر روز احزاب لاغرتر میشوند و شبکه های اجتماعی مجازی فربه تر. شبکه های مجازی، همان معبدیست که این پهلوانان مبارز، خویش را در آن آسوده احساس می نمایند و با فراغ بال چند کلام بدون مسئولیت توئیت میکنند و چند کلام بی مسئولیت توئیتی می خوانند. نویسنده راضی، خواننده راضی ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۴ اسفند ۱٣۹۲ -  ۵ مارس ۲۰۱۴



پویش میدانی در میان علاقمندان و فعالان عرصه های گوناگون اجتماعی، بیانگر واقعیاتیست که، جامعه شناسان و روانشناسان را به تعمّق دعوت می نماید، آیا ایرانیها همانی هستند که خویش در شبکه های اجتماعی مجازی می نمایانند؟
با کمی اغماض ۹۰% فعالین (سابق و حاضر) و دوستداران عرصه های گوناگون از جنبشهای مدنی و حقوق بشری گرفته تا سیاسیون به یکباره و یا به تدریج کوله بار برگرفته اند و پای در راه کوچ به عرصه ی شبکه های اجتماعی مجازی همچون توئیتر و فیس بوک و امثالهم نهاده اند.
از آنجا که این سیستمهای ارتباطی ی مدرن فی نفسه نمیتوانند بد باشند و نیستند لذا در نگاه اول خواهیم گفت: درهرحال، اینها تنها روزنه های تنفسی ی باقیمانده برای ایرانیها است. پس هر که را عشق وطن است در دل و داعیه ی تحول دارد در سر، باید که از آنها سود جوید تا بتواند با مردمان داخل مرزهای ایران تماس حاصل نماید!   
با چرخش چشمی در این فراخ درخواهیم یافت عرصه ی شبکه های اجتماعی مجازی همانگونه که در انتهای نامش یدک میکشد چندان هم محل جولان واقعیتهای عملی-فکری و اجتماعی نیست، و هر کاربر در بهترین حالت سعی دارد تمایلات و برداشتهای خویش در آن انعکاس دهد نه واقعیات موجود اجتماعی یا رفتاری خویش.
در درنگ بعدی درمییابیم بیشترین فعالان عرصه ی شبکه های اجتماعی مجازی، ایرانیان ساکن خارج از کشور هستند، آنهم نه بخاطر ارتباط با هممیهنان داخل کشور بل برای ارتباط در میان خود.
در این راستا با ورق زدن نشریات الکترونیکی و تأمل بر روی نوشته ها و کامنت ها، بر بیننده مشخص میگردد تعداد افرادی که در زیر نوشته ها کامنت مطول مینویسند و طول و عرض ظاهری کامنت شان از اصل نوشته بیشتر است، بیش از افرادیست که زحمت می کشند و اندیشه ای را به روی کاغذ می آورند. شاید گفته شود: خب اینها علاقمندان هستند. به این عده باید گفت که، عمیقا ً در اشتباهند چون با دقت بر نوشته های آنها درمییبابیم که، این افراد خود را صاحب نسق دانسته و در کلیه ی زمینه ها مدعی هستند. لیک یا از توان کافی برای نگارش یک تفکر برخوردار نیستند و یا صرفا ً برای به مذبح بردن نویسنده به این عرصه پا می نهند.
دچار گرد و غبار ناشی از حضور این سواران همه چی دان نشویم! و بپردازیم به فعالین (سابق و حاضر) کوچنده به عرصه ی توئیتر و فیس بوک:
۱- پیشرفتهای چشمگیر تکنولوژی در عرصه ارتباطات شرایطی فراهم آورده که میتوان از آن با نام «همیشه فعال» یاد کرد و از آن بهره گرفت.
۲- الزاما ً در عرصه ی مجازی هیچکس پاسخگوی گفته ی خویش نیست. و کسی به واقع مسئولیتی نسبت به آنچه میگوید و می نویسد ندارد.
٣- فعالین این عرصه بیشتر میگویند و کمتر میخوانند. شاید اغراق نباشد اگر بگویم ۹۹% در سال یک کتاب هم نمی خوانند.
۴- در پویش میدانی شهرهای محل سکونت این افراد، علیرغم ادعاهای پرطمطراق، شما به ندرت یک تشکل مدنی مییابید که همه ی ایرانی ها را فارغ از جایگاه فکری-نظری و صرفا ً به دلیل ایرانی بودن و دردهای مشترک داشتن، پوشش داده باشد.
اما به راستی چرا؟
نسلی که در مرحله ی انقلاب بهمن ۱۳۵۷ در فاز سنی ی ۲۰ تا ۳۰ سال بودند اینک اگر از چنگ دژخیم گریخته باشند پای در میان سالی دارند و قاعده مندانه میباید فصل برداشتشان باشد نه کاشت و داشت. این عده با تجربه ی خونباری که از سر گذرانیده اند اکثرا ً آدمهای تنهائی هستند. (البته تنهائی مترادف با تنها زندگی کردن نیست چرا که آدمی میتواند در جمع هم تنها باشد.) از عوارض اینگونه تنهائی و زندگی در عزلت، بی تردید بی حوصله گی و تنگ خلقیست. آدمی که دچار بی حوصله گی و تنگ خلقی شد لاجرم کم گو میشود و چون کم گوست و بی حوصله، لاجرم حوصله ی پرگویان و پر نویسان را ندارد. از دیگر سو، این افراد باردار بیماری "خود مرکز بینی" هستند. آنها، خود و افکار خود را اکمل میدانند. آثار بالینی این بیماری همانا ظاهر شدن در سیمای احزاب یکنفره است.
با این مختصر نشانی، بدون شک همگی متفق النظر هستیم که چرا هر روز احزاب و سازمانهای سیاسی آب رفته و لاغر و لاغرتر میشوند و شبکه های اجتماعی مجازی فربه و فربه تر.
بله شبکه های اجتماعی مجازی، همان معبدیست که این پهلوانان مبارز، خویش را در آن آسوده احساس می نمایند و با فراغ بال چند کلام بدون مسئولیت توئیت میکنند و چند کلام بی مسئولیت توئیتی می خوانند. نویسنده راضی، خواننده راضی.
فیس بوک، اینجاست میدان مبارزه ی اجتماعی مدرن، جایی که نه محبس دارد نه قل و زنجیر، جایی که نه رهبر اعتراف تلویزیونی میکند و نه خون از دماغ سمپات و مبارز می آید.
ولی به هر تقدیر، بزرگان عرصه ی شبکه های اجتماعی مجازی نیز مجبورند پای در کوچه و خیابان محل سکونت خویش نهند و با چشمان دریده بر واقعیت جاری بنگرند تا بیاموزند از گفته ی پیر طوس که گفت:
بزرگی سراسر به گفتار نیست / دوصد گفته چون نیم کردار نیست