تونسی ها دوباره پیشتازی خود را به رخ کشیدند


اردشیر زارعی قنواتی


• تا همین جای کار نیز با پذیرش این قانون اساسی نسبتا مترقی از سوی تمامی جناح های اصلی از اسلامگرا تا سکولار و چپ در تونس گام بزرگی برداشته شده است که این کشور را از دیگر کشورهای عربی منطقه متمایز می کند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱۵ بهمن ۱٣۹۲ -  ۴ فوريه ۲۰۱۴


زمانی که "محمد بوعزیزی" پسرک سبزی فروش تونسی به خاطر وضع بد اقتصادی و حمله پلیس به تنها مایملکش که یک گاری بود خود را به آتش کشید، هرگز گمان نمی کرد که این خودکشی اعتراضی جرقه یی باشد که موجب خیزش های عربی و سرنگونی "زین العابدین بن علی" دیکتاتور این کشور شود. اما این خیزش نه تنها در تونس که به صورت سریالی در مصر، یمن و لیبی اتفاق افتاد و هم اینک با دخالت خارجی میدان منازعه سوریه را در کام خود فرو برده است. توفانی که از تونس وزیدن گرفته بود خیلی زود به تمام منطقه سرایت کرد، البته با این تفاوت که به دلیل ذات تحولات و مسیر طبیعی روندهای تغییر در کشور مبداء این توفان بهاری هم اینک به یک نسیم فروکش کرده است در حالی که در دیگر مناطق عربی همین تحول به یک توفان پاییزی با آسیب های فراوان تبدیل شده است. ققنوس تونسی از خاکستر این آتش دوباره زاده شد و بازیگران رقیب با درس گرفتن از وقایع ناخوشایند کشورهای همسایه این بار هم راه متفاوت تری نسبت به دیگران پیموده و با انتخاب یک مصالحه ملی و تمکین دولت اسلامگرای حزب "النهضه" به اراده مردم تونس به جای انحراف مسیر انقلاب توانستند با توافق ملی و تصویب یک قانون اساسی مترقی پیشتازی خود را نشان دهند.                              
تصویب قانون اساسی جدید تونس با ۲۰۰ رای موافق از ۲۱۶ رای در مجلس این کشور و شروع به کار دولت تکنوکرات "مهدی جمعه" موجب کاهش تنش ها در فضای سیاسی تونس گردیده و راه برای انتخابات آتی باز کرده است. تا همین جای کار نیز با پذیرش این قانون اساسی نسبتا مترقی از سوی تمامی جناح های اصلی از اسلامگرا تا سکولار و چپ در تونس گام بزرگی برداشته شده است که این کشور را از دیگر کشورهای عربی منطقه متمایز می کند. این در حالی است که در مصر، یمن، لیبی و دیگر کشورهای عرب دستخوش موج بهار عربی هنوز دوقطبی های اسلامگرا – سکولار و نظامیان – سیاسیون در مقابل هم صف آرایی کرده و در سوریه هم جنگ های داخلی و فرقه گرایانه کیان و تمامیت ارضی کشور را نشانه رفته است. در قانون اساسی جدید و عرفی تونس که تدوین کنندگان آن با عبور از تمایلات و منازعات حول اجرای شریعت اسلامی که موجب تضاد بین شریعتمداران و عرفی گرایان و هم چنین منازعات فرقه یی می شد به خوبی توانستند از بزرگترین گردنه تاریخ دوران گذار خود عبور کنند. رعایت حقوق بشر از جمله حقوق برابر زنان، مذاهب و قومیت ها تا حدود زیادی در قانون اساسی جدید مورد توجه قرار گرفته و راه برای ظهور و تثبیت یک نظام دمکراتیک باز شده است. بدون شک قانون اساسی جدید تونس ایده آل و کامل نخواهد بود اما در یک ذهن منطقی و وضعیت عینی شاید این توافق و مصالحه ملی بهترین تصمیم برای روند دوران گذار بوده است. البته به همان اندازه که تحولات تونس بر دیگر کشورهای منطقه تاثیر گذاشت می بایست به این واقعیت هم توجه کرد که تحولات ناخوشایند و ویرانگر در مصر، لیبی و سوریه نیز تاثیر معکوس خود را برای درس گرفتن سیاسمتداران تونسی بر جای گذاشت که تحولات جدید این کشور میوه این کشتزار خونین می باشد.                                                               
آنچه که تونس را از دیگر همسایگان خود متمایز می کند بیش از آن که مولود وضعیت جدید باشد ریشه در وضعیت عینی و ذات تاریخی تحولات این کشور داشته است. اول اینکه تونس میراث دار یک سکولاریسم توده گرا در دوران زمامداری "حبیب بورقیبه" است که بسیاری از حقوق بنیادین اجتماعی را از همان ابتدا در قانون اساسی و ساختار سیاسی – اجتماعی کشور بیمه کرد. دوم اینکه تونس به عنوان یک کشور کاملا توریستی که با جوامع اروپایی مراوده و یک در هم تنیدگی ارگانیک دارد راه را برای انزوای سرزمینی و سیاسی این کشور کاملا مسدود کرده و رشد اقتصادی آن مستقیم به ثبات سیاسی و تعامل اجتماعی بستگی دارد. این موقعیت تا حدود زیادی موجب دمکراتیزاسیون و عدم حاکمیت تمایلات بنیادگرایانه مذهبی در ساخت سیاسی – اجتماعی کشور شده و فضا را برای نقش آفرینی بیشتر جناح های سکولار – دمکراتیک باز می کند. سوم اینکه تونس به جهت همجواری با اروپا و کمترین همجوشی با جهان عرب و به خصوص کشورهای عرب حوزه خلیج فارس، چندان تحت تاثیر و وابسته به این کورپراشن ارتجاعی منطقه یی نبوده است. چهارمین دلیل در تحولات مثبت تونس ارتباط مستقیمی با قدرت نهادهای مدنی، سندیکاهای کارگری و توانمندی گروه های چپ در درون ساخت سیاسی – اجتماعی کشور دارد که در جریان تحولات دو سال اخیر این کشور به خصوص بعد از ترور "شکری بلعید و محمد براهمی" رهبران جبهه مردمی که منجر به بروز اعتراضات وسیع مردمی گردید به خوبی نمایان گردید. چنانچه بعد از ترور این دو شخصیت چپگرا و بسیار تاثیرگذار که منجر به اعتراضات دامنه دار گردید اسلامگرایان حاکم از حزب النهضه برای کاهش تنش دست به دامن بزرگترین سندیکای کارگری این کشور برای میانجی گری بین جناح های پوزیسیون و اپوزیسون شدند. پنجم اینکه در تونس به خلاف مصر، لیبی، سوریه و یمن گروه های بنیادگرا و سلفی در سطح عمومی جامعه ریشه چندان قدرتمندی نداشته و تنها یک قشر محدود را تحت تاثیر قرار می دادند. هم چنین حزب النهضه به عنوان آلترناتیو اسلامگرایی در تونس بسیار میانه رو تر از اسلاف خود در قالب "اخوان المسلمین" کشورهای عربی دیگر بود و چندان برای حفظ حاکمیت راه برادران مصری خود را طی نکرد. آنچه امروز در تونس می گذرد در واقع مسیر طبیعی خیزش های عربی است که متاسفانه در دیگر مناطق به کژراهه کشیده شد. بدون شک تونس در مسیر حرکتی خود به موفقیت هایی خواهد رسید که برای جوانان انقلابی در دیگر کشورهای عربی و به خصوص انقلابیون میدان التحریر قاهره امروز به یک رویای دست نیافتنی تبدیل شده است. اعراب اگر از تونسی ها بیاموزند می توانند به آینده بهتر امیدوار باشند اما چنانچه نگاه آنان به دو قطبی اخوانی - نظامیان مصر و تروریست های فرقه گرای سوری باشد در بهترین صورت تنها یک جنس بدلی را باید برای فرزندانشان به خانه ببرند.