از «شاید شراب ...» تا «ناتمام»
(چهار شعر)


عسگر آهنین


• باران خبر مرگ گل سرخ را گریست
حالا امید من به خوشه ی انگوراست
باید شراب بیاندازم
(از: "شاید شراب") ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱۷ آبان ۱٣۹۲ -  ٨ نوامبر ۲۰۱٣


 
 
شاید شراب …

باران خبر مرگ گل سرخ را گریست
حالا امید من به خوشه ی انگوراست
باید شراب بیاندازم
شاید شراب شفا بخش زخم های درون باشد.
۲۲ اوت ۲۰۱٣

قاصدان سیه پوش

امروز، کلاغان خبر آمدن صبح را به من دادند
دارم هنوز هم پیام آن‌ها را می‌شنوم
این قاصدان سیه پوش چه می گویند؟
فصل رسیدن انگور می رسد؟
یا فصل برگریزان؟
٣۱ اوت ۲۰۱٣

گل‌ها و پنجره ها

در امتداد پنجره ها راه می‌روم
گل‌های پشت پنجره ها
از عشق‌های پشت پرده سخن می‌گویند
باید کنار پنجره ام
شاخه گلی مصنوعی بگذارم
تا عابران خیال کنند
در خلوت من هم خبری هست.
۱۲ سپتامبر ۲۰۱٣

ناتمام

شب از ترانه خالیست
گلدان کنج خانه از گل
جایت کنار من
در این فضای خالی
چیزی به جز سکوت شکل نمی‌گیرد
بهتر که این نوشته ناتمام بماند …
۱٣ سپتامبر ۲۰۱٣