باور به دروغی دلاویز!


حسین اکبری


• این اولین بار نیست که دوستانی به نام سندیکای فلزکار مکانیک پیرامون هر موضوع مرتبط یا غیرمرتبط با فعالیت سندیکایی با نام سندیکا مواضعی را اعلام می کنند. از اعلام تسلیت به مناسبت درگذشت شخصیت های علمی و اجتماعی و سیاسی مانند درگذشت استاد مسلم ریاضیات پرویز شهریاری تا اعلام موضع در باره نرخ دستمزد و این آخرین هم نامه به وزیر کار دولت یازدهم ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱۶ شهريور ۱٣۹۲ -  ۷ سپتامبر ۲۰۱٣


کمتر کسی است که با شخصیت «مش قاسم» سریال دایی جان ناپلئون آشنا نباشد. آن ساده دل روستای غیاث آباد آنقدر در چنبره توهمات ارباب خویش گرفتار بود که هرگاه احساس می کرد عنقریب ماجرای جنگ با انگلیسی ها بر زبان ارباب جاری شود پیش دستانه با همان بیل تفنگ پنداشته اش فوجی از سربازان دشمن را به خاک وخون می کشید آن سان که ارباب نیز از آن گزافه گویی نوکر وفادارش به ستوه می آمد.   
گویا روحیات «مش قاسم غیاث آبادی»به ویژگی اکتسابی رویاپردازان امروزین در جنبش کارگری ایران بدل گردیده است با این تفاوت که دوستان رویاپرداز چنان به باور این دروغ دلآویز رسیده اند که گوش هایشان نیز نصایح دوستانه را نمی شنود و عاقبت برملا شدن نادرستی راهی را که درآن پای نهاده اند را نمی بینند. لابد می اندیشند که قضاوت تاریخ هم به صرف ثبت ژورنالیستی این باورها در رسانه های مجازی دگرگون و به خواست آنان رقم خواهد خورد.
یکشنبه دهم شهریور ماه ۱۰/۶/۱٣۹۲ در نشریه اینترنتی اخبار روز خبری منتشر شد به این ترتیب:
«اخبار روز: سندیکای کارگران فلزکارمکانیک و هیات بازگشایی سندیکای کارگران نقاش و تزیینات نامه ی سرگشاده ای خطاب به وزیر کار نوشته اند. متن این نامه را در زیر می خوانید:...»

این اولین بار نیست که دوستانی به نام سندیکای فلزکار مکانیک پیرامون هر موضوع مرتبط یا غیرمرتبط با فعالیت سندیکایی با نام سندیکا مواضعی را اعلام می کنند. از اعلام تسلیت به مناسبت درگذشت شخصیت های علمی و اجتماعی و سیاسی مانند درگذشت استاد مسلم ریاضیات پرویز شهریاری تا اعلام موضع در باره نرخ دستمزد و این آخرین هم نامه به وزیر کار دولت یازدهم. این هم اولین باری نیست که به دوستان نسبت به عملکردشان نقد میشود و تنها با این قلم هم نقد این دوستان نشر نیافته است. آخرین بار در این صفحه مقاله ای باعنوان «کدام سازمان کارگری واقعی و کدام جعلی است؟» به نقد نظری چنین سازمان های جعلی و متولیان آن پرداختیم در این مقاله چنین آمد:
«متاسفانه طی سالهای اخیر که جنبش کارگری در جدال برای به رسمیت شناختن حق فعالیت آزادانه و مستقلانه تشکل های صنفی – طبقاتی ناگزیر تن به چالش های توانفرسایی داده و می دهد، شاهد اعلام مواضع سندیکاهایی هستیم که هیچ نشانی از موجودیت بالفعل آن ها دیده نمی شود؛ برخی از این سندیکاها درسال های اولیه پس از انقلاب همچنان که در بالا آمد تعطیل شده اند و به رغم تلاش و کوشش کارگران حوزه یا رسته مربوطه همان صنوف، موفق به بازگشایی نشده و هنوز در تعلیق به سر می برند. چرا به نام این سندیکاها به رغم عدم انتشار اساسنامه، عدم فراخوان برای نامنویسی داوطلبین عضویت، عدم برگزاری مجمع عمومی و برگزاری انتخابات و گزینش هیات مدیره چنین سندیکاهایی بی هیچ اعلام موجودیت رسمی در موارد گوناگون اعلام موضع می کنند؟ اگر این سندیکاها موجودیت رسمی (نه قانونی) یعنی موجودیتی که رسما متکی به آرای کارگران باشد را دارند چه دلیلی برای پرهیز از اعلام رسمی خود دارند؟ اگر کارگری دارای مشکلی باشد و بخواهد از طریق این سندیکاها به حل مشکلش پرداخته شود به چه کسی یا به کجا باید مراجعه کند؟ اگر شرایط بسته امکان فعالیت آشکار به این سندیکاها را نمی دهد چگونه است فی المثل بر سر موضوع افزایش دستمزد موضع می گیرند و رونوشت آن را برای سندیکاهای عملا موجود می فرستند امابه کارگران همان صنوف که خبر از فرایند تعیین حداقل دستمزد هستند وحتی دسترسی به بخشنامه ابلاغی آن را هم ندارند مراجعه نمی شود؟ صادر کنندگان چنین بیانیه و اعلامیه های از چه خود را از کارگران پنهان می کنند؟ گویند :کبکی سر در برفر فرو برده بود. پرسیدند از برای چیست که سر در برف پنهان داری؟ گفت می خوا هم صیاد مرا نبیند!»
و در ادامه آمده بود که:
«سندیکاهای کارگری بنا به ویژگی هایش وظایفی دارد که کارگران عضو با تصویب اساسنامه عمل به این وظایف را برای هیات مدیره منتخبِ مجمع عمومی الزامی میدانند و هیات مدیره باید پاسخگوی اعضا در چگونگی اجرای این وظایف باشد. سازو کار رسیدگی و پرسش از هیات مدیره درقالب رکن بازرسی سندیکا تعریف شده است این مهمترین ویژگی حقوقی در سندیکا است. سندیکاها باسه خصلت که عبارتند از: ۱- صنفی- طبقاتی ۲-توده ای و فراگیر ٣- دموکراتیک شناخته می شوند. در تمامی مراحل فعالیت سندیکایی باید همواره بدون هیچ ملاحظه ای این ویژگی ها و خصلت های سندیکایی حفظ شوند و اهمیت آن به کارگران توضیح داده شود. بدون رعایت این اصول اساسا سندیکا مفهوم خود را از دست خواهد داد و به بنگاهی برای گمراهی کارگران بدل خواهد شد و درعین حال بدون وجود ضوابط تشکیل این نهاد، این ویژگی ها هرگز جامه عمل نخواهد پوشید و این نیز جز فریبکاری و گمراهی کارگران چیزی به بار نخواهد آورد. هیچ فرقی بین شوراهای اسلامی کار با سندیکاهایی که به توده کارگران متکی نیستند وجود ندارد؛ هیچ تفاوتی بین انجمن های صنفی وزارت ساخته با این گونه سندیکاها در تعریف رابطه شان با کارگران نیست؛ نمایندگی جعلی کارگران چه با توهم آرمان خواهانه و چه با تمایلات رانت خوارانه هر دو کارگران را به ناکجاآباد خواهد برد.»
و در پایان نیز اشاره به این مهم شده بود که:
« سندیکای واقعی برآرای کارگران متکی است هرچند در برابر فشار ها ومحدودیت ها ناگزیرو ناچار به عقب انداختن برخی از وظایف خود مثل برگزاری مجامع عمومی مطابق اساسنامه باشد اما هیچگاه این اصول را به کنار نمی زند حتی اگر بتواند با راههای ارتباطی غیر حضوری برای موضوعی که نیازمند نظر خواهی است به اعضایش مراجعه می کند و از خرد جمعی برپایه رعایت حقوق اعضا بهره می جوید . سندیکای واقعی در مقابل هر رویداد ی که زندگی کارگران را تحت تاثیر قراردهد واکنش منطقی و مناسب را بروز می دهد و همراه با ارایه راه حل های دست یافتنی هر موضوع مربوط به کارگران را بررسی و پیگرانه دنبال می کند وانجام این امور را به موکلین خود گزارش می دهد و از آن ها بازخورد می گیرد تا در صورت نیاز به اصلاح روش ها و عملکرد هایش بپردازد و پویایی در رفتار را به اعضا آموزش دهد. سندیکای واقعی در ارزیابی مطالبات کارگران هم از جنبه صنفی(مطالبات صنف خود ) و چه از نظر طبقاتی(مطالبات عموم کارگران) توجه دارد و نسبت به آنها در محدوده های خاص هریک برخوردهای مناسب و هدفمند و برنامه ریزی شده را تدارک دیده و به نظر اعضا می رساند تا حمایت های ضرور را به دست آورد . اینست فرق اساسی بین سندیکاهای واقعی و نام هایی که جعلی هستند.»
پیش از آن هم به مناسبت های مختلف با دوستانی از این دست در همین صفحه مواردی در میان گذاسته شد توصیه هایی در مقاله« وقتی هیات های موسس سندیکایی تنها یک اسم هستند ! » شده بود . در این مقاله نیز آمده بود:
« سال ها کسانی در پشت این عناوین قرار دارند اما هیچ دستاوردی را نداشته اند. کجای قضیه لنگ می زند؟ چه تفکراتی در پس این نام ها آنها را به سوی جاودانگی ناگزیر پیش می راند؟ عمر هیات موسس و بازگشایی جاودانه نیست برعکس هرچه آکاهی و اراده برای تاسیس و بازگشایی یک سندیکا قوی تر باشد عمر این نهاد واسطه ای کوتاه تر خواهد شد نمونه هیات موسس سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی و هیات موسس سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه که پس از یک دوره کار برنامه ریزی شده با تدوین اساسنامه و تقدیم آن به مجمع عمومی و برگزاری انتخابات به ماموریت خود پایان دادند . پس چرا هیات های موسس و بازگشایی و............... در این راه موفق نیستند ؟ »
امروز اما با نامه ای با امضای سندیکای فلز کار مکانیک و هیات بازگشایی سندیکای کارگران نقاش و... مواجه هستیم . نامه ای که اگر با نام هیات موسس ، بازگشایی و یا احیا امضا می شد نه تنها به نویسندگان آن اعتبار می بخشید بل که نشان از آن داشت که این دوستان در جایگاه هیات موسس بالقوه لیاقت آنرا دارند تا زبان گویای کارگران باشند.
مفاد نامه چنانچه از جانب هر شخصیت حقیقی یا حقوقی بیان شود نه تنها ارزشمند بلکه ضروری است و نشان از احساس مسوولیت نویسندگان آن به برخی از مهمترین موضوعات در زندگی کارگران دارد . اما آنچه موجب شد تا نسبت به این نامه واکنش منتقدانه ای صورت گیرد درج یکی از دو امضایی است که در زیر نامه آمده است . جای خوشحالی است که دوستان نقاش در « هیات بازگشایی سندیکای کارگران نقاش و تزیینات » هویت خود را آنگونه که هست بیان کرده اند اما آیا ایشان نسبت به وجود سندیکای فلز کار مکانیک یقین و اطمینان دارند ؟ این پرسشی است که امیدواریم دوستان نقاش پاسخی مناسب و قابل دفاع برای همکارانشان در این صنف داشته باشند . شرایط بازگشایی سندیکای فلز کار مکانیک به همان اندازه پیچیده است که بازگشایی سندیکای نقاش و چه بسا بیشتر از آن . کارگران نقاش هیچ گاه نمی پرسند چرا دوستان فلز کار توانسته اند با امضای سندیکا به میدان بیایند اما نفاشان نمی توانند و به خود اجازه نمی دهند از این امضا استفاده کنند چون میدانند که هنوز بستر ها و زمینه های لازم برای برگزاری مجمع عمومی برایشان فراهم نشده است و برگزاری یک انتخابات نسبتا آزاد، آگاهانه ودموکراتیک نیازمند تلاشی مستمر،فراگیر و همگانی و همبسته است
آنچه موجب گردید تا این موضوع را آشکارا و بی پرده پوشی و اغماض طرح کنیم نه برخورد باکسانی است که با هر انگیزه ای پای را از دایره راستی و درستی بیرون نهاده اند بل که بدان خاطر است که در آینده ای نه چندان دور کارگران از ما خواهند پرسید چرا در باره این کژی و نادرستی سکوت کردید ؟ چرا وقتی می دانستید که سندیکای فلز کار مکانیک علی رغم آنکه منحل نشده است اما فعال هم نبوده است و به رغم آنکه تلاش های بسیاری هم در راستای بازگشایی آن صورت گرفته است ولی این تلاش ها هنوز به نتیجه نرسیده است و هیچ فراخوانی برای تشکیل مجمع عمومی آن داده نشده و مجمعی با دستور کار بازگشایی یا احیا و یا تشکیل مجدد سندیکا برپا نشده است و هیچ اساسنامه ای در هیچ نسشت عمومی رسمیت یافته ای تصویب نشده است و هیچ انتخاباتی برای برگزینی هیات مدیره وبازرسان آن انجام نگرفته است مهر خاموشی بر لب زدید و اجازه دادید کسانی از این نام آنچنان بهره برداری کنند که درآینده اگر دیگران به درستی خواستند به گشایش این سندیکا اقدام کنند با کوهی از موانع ذهنی و عینی روبرو گردند؟
سندیکای فلز کار مکانیک تنها یک نام نیست و تنها متعلق به گروه خاصی از کارگران این صنف گسترده و گسترش یابنده هم نیست و هیچ کس قیمومیت آنرا به عهده نگرفته است و نمیتواند و حق هم ندارد که چنین کند ! سندیکای فلز کار مکانیک تاریخی غیر قابل انکار دارد و بزرگانی چون علی معلم در پاهش جان سپرده اند این حق همه کارگران از جمله مدعیان امروز آنست که آنرا دوباره برپاکنند و به عضویت در آن افتخار کنند به شرط آن که به اصول کار سندیکایی و فعالیت تشکیلاتی در سازمان های کارگری از این دست احترام گزارند. با چه متر و معیاری می توان بدون آرای کارگران یک صنف نمایندگی آنان را در یک ساختار محفلی و غیر دموکراتیک به دست آورد، خود را سندیکای آن صنف نامید و از جانب آن سخن گفت؟ تازه اگر خود مدعیان فلز کار یا مکانیک باشند؛! که این خود شرط لازم است و کافی نیست . اما اگر فلز کار و مکانیک هم نباشند آیا این تصرف خانه از سوی غیر نیست ؟ گیریم که دلسوز کارگران باشیم و وصله تن آنان ؛ گیریم که آرمان و آرزوهامان جز خدمت به طبقه کارگر نباشد؛ فرض است که مدتی هم در این صنف بوده ایم ؛ از ظن خودو به گمان یاری کارگران یارشان شده ایم ؛ کجای این همه آرمان خواهی و دلسوزی و همزاد پنداری چنین مجوزی را صادر میکند که به نام او تشکیلاتی خیالی را واقعی نمایش دهیم و بدتر از آن از سوی ایشان هر اندیشه صواب و ناصوابی را به عنوان نظریات سندیکای فلز کار مکانیک در فضای واقعی و مجازی و گفتاری و نوشتاری رسانه ها به حراج گزاریم؟
هر گاه دسته ای ازکارگران هر بنگاه تولیدی – خدماتی اراده کنند، حق دارند ومی توانند هسته های صنفی را برای دستیابی به اهداف معین صنفی تشکیل دهند و بسیار بدیهی است که فعالیت و کنش آنها اگر دموکرایتک و صنفی و طبقاتی باشد ؛ ماهیت و ویژگی سندیکایی و اتحادیه ای داشته باشد . اما زمانی هویت و شخصیت رسمی وحقوقی یک نهاد فراگیر ،همبسته و سازمان یافته را احراز میکند که به هسته های همانند بپیوندد و با شیوه ای روشمند و پذیرفته شده مقرراتی بر اساس حقوقی برابر را تصویب کنند، با پایبندی به آن مقررات انتخاباتی برای گزینش نمایندگان خود دست زنند و همواره قادر باشند با نظارت مستقیم و غیر مستقیم فعالیت این نمایندگان را رصد کنند .
ما با مدعی اسرار عشق و مستی را خواهیم گفت و عمیقا اعتقاد داریم نه ایشان و نه هیچ کس دیگری را ماندن در جهل و خود پرستی جایز نیست . باشد که بیراهه و کجراهه را باز پس گردند و به راهی پا نهند که گرچه سخت و ناهموار است اما فرجامش شرافتمندانه است.
   

منبع: وبلاگ شخصی نویسنده