جمهوری اسلامی و ایران قبل و بعد از تحریم ها
مقایسه دو رویداد تلخ تاریخ معاصر ایران، اشغال نظامی و تحریم ها


حمید شیرازی


• هدف این نوشتار بررسی اثر تحریم ها در ایران کنونی و اینده بدون بزرگ نمایی ان هاست. در این بررسی سعی شده که از در گیری تعصب ملی و احساسات در بحث خودداری شده زیرا از دید منافع ملی موضوع خطیرتر از ان است که بررسی ان را به احساسات و تعصب واگذار کرد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲٣ تير ۱٣۹۲ -  ۱۴ ژوئيه ۲۰۱٣


پیشگفتار- اعمال تحریم های اقتصادی که به قول مقامات امریکایی بزرگترین تحریم های اقتصادی اعمال شده بر یک کشور در طول تاریخ معاصر است، بعد از حمله متفقین به کشور بزرگترین رویداد سیاسی ایران در هفت دهه گذشته است که از طریق قدرت های خارجی به کشور تحمیل شده. این تحریم ها باعث چالش روانی سختی برای کنشگران سیاسی و همه ایرانیان میهن دوست شده. تقابل غرور ملی و شرم پنهان ناشی از مداخله خارجی در کشور باعث روان پریشی بسیاری از کنشگران ما شده که کاملا قابل درک است. تا حدی که برخی ان را اگاهانه یا نااگاهانه نادیده میگیرند و از کنار ان میگذرند، برخی مسئله را به جنگی بچگانه تبدیل کرده اند و اهمیت ان را در حد منازعه ای بین انهایی که مخالف تحریم بوده اند و ان ها که موافق تحریم بوده اند کاهش داده اند و از این محدوده فراتر نمیروند، برخی ان را ناشی از سیاست های امپریالیستی میدانند و در پی اثبات ان هستند که این تحریم ها از نظر حقوقی توجیه پذیر نیست که بحث درستی است، برخی کسانی را که قصد بررسی اثر تحریم ها در کشور را دارند متهم میکنند که موافق تحریم ها هستند،و ... صرف نظر از این که ما چگونه در مورد تحریم ها میاندیشیم که بحثی عمدتا ذهنی است، تحریم ها واقعییت خارجی است که زندگی مردم ایران را به شدت تحت فشار قرار داده و باعث تغییرات فراوانی در کشور شده و اثرات ان در اینده قابل پیش بینی نیست. هدف از این نوشتار در شرایطی که بر اثر انتخابات در کشور امیدهای فراوانی پیدا شده به هیچ وجه نادیده گرفتن تحولات اجتماعی و خیزش مردم نیست و قصد بزرگ نمایی اثر تحریم ها را نیز ندارد. ولی نگارنده بر این باور است که حذف یکی از عوامل تاثیرگذار در روند حوادث کنونی به هر دلیل از غرور ملی گرفته تا سیاست ورزی شایسته جامعه بسیار با شعور ایران نیست. در این مورد شایسته ان است که حداقل در صد هر یک از عوامل موثر در تحولات کنونی نظیر تحولات شگرف اجتماعی سال های اخیر، شکست سیاست های هشت سال گذشته کشور، جوان گرایی جامعه، تحریم ها و....به طور توامان بررسی گردد. یک تحلیل واقعی و علمی و بدور از غوغا سالاری سیاسی تحلیلی است که به درصد اثر گذاری عوامل مختلف در یک پدیده میپردازد و نه تحلیلی که تحت تاثیر احساسات، تعصب، عوامل پنهان سیاسی و... یک عامل را بسیار برجسته میکند و از عوامل دیگر به خصوص اگر در تقابل با غرور ملی باشد پرهیز میکند. هدف این نوشتار بررسی اثر تحریم ها در ایران کنونی و اینده بدون بزرگ نمایی ان هاست. در این بررسی سعی شده که از در گیری تعصب ملی و احساسات در بحث خودداری شده زیرا از دید منافع ملی موضوع خطیر تر از ان است که بررسی ان را به احساسات و تعصب واگذار کرد. به باور نگارنده مبنای بسیاری از خسارات وارده برکشور در یک قرن گذشته و به خصوص در سی وچندسال گذشته صرف نظر از این که چه رژیمی در کشور حاکم بوده نابخردی و رویا بافی سیاسی بوده. برای روشن شدن اثر تحریم ها در سیاست های داخلی و خارجی کشور مقایسه ای بین اشعال نظامی کشور در زمان رضا شاه و اشغال اقتصادی کشور در شرایط کنونی انجام شده تا معلوم گردد که نا بخردی سیاسی منشا هر دو رویداد نامبارک در کشور بوده. در پایان این قسمت نگارنده از این که ممکن است بخشی از مطالب این نوشتار خوش ایند برخی از میهن دوستان نباشد از ان ها پوزش خواسته و امید است که با همفکری، خرد ورزی، و واقع گرایی بتوان کشور را از این مهلکه نجات داد.

دفتر انتخابات به پایان امد ولی حکایت مسایل و مشکلات کشور و در راس ان مسئله تحریم هاهمچنان باقی است. علیرغم دست اورد بزرگی که مردم در این انتخابات بدست اوردند اینده کشور کماکان مسئله ای است که ذهن هر ایرانی میهن دوستی را به خود مشغول میدارد. هر چند در این شرایط شادی شاید شایسته نباشد که از مشکلات سخن گفته شود ولی تاریخ یک صد سال گذشته نشان میدهد که ملت ما از این گونه شادی های مقطعی زیاد داشته که در زمانی کوتاهی جای خود رابه غم و اندوه و ناامیدی داده. ان چه که علیرغم این شادی ها و نا امیدی ها پایدار مانده، ادامه حرکت از طرف ایرانیان برای ایجاد کشوری مدرن و رسیدن به جایگاه شایسته خود در سطح بین المللی است. این پایداری مقدس است که باید مایه امید ما برای اینده باشد. مقاومتی که تاریخ یک قرن گذشته نشان داده که علیرغم همه دشواری ها با فراز و فرود های فراوان همچنان ادامه داشته، به قول حافظ:
دست از طلب ندارم تا کام من براید
یا جان رسد به جانان یا جان ز تن براید
بدون شک اعمال تحریم ها از خارج علیه ایران بعد از حمله متفقین به کشور بزرگترین حادثه سیاسی در هفت دهه گذشته ایران بوده که در مدتی نزدیک به یکسال اثرات ان را در تمام زمینه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی میتوان مشاهده کرد. البته اگر بخواهیم ان را مشاهده کنیم و توان روانی لازم برای تحمل شرمی که به هر یک از ما دست میدهد را داشته باشیم. شرم ناشی از اعتراف به دخالت خارجی که میتوانست قابل اجتناب باشد و در شرایط فعلی به عاملی اثر گذار در سیاست های کشور تبدیل شده. تعیین اثر تحریم ها به صورت کمی مشکل است ولی حداقل بنا بر گفته بسیاری از دست اندر کاران فعلی ج.ا قابل توجه است. امروزه علیرغم این که مردم حضور خفت بار سربازان خارجی را احساس نمیکنند ولی در شرایط معیشتی قرار دارند که اشغال اقتصادی کشور را احساس میکنند. هر چند برای مفسران و کنشگران داخلی بسیار ناگوار است که در مورد اثر تحریم ها در انتخابات و سایر امور صحبت کنند که برای همه قابل درک است، ولی از منظر یک تحلیل همه سویه بها ندادن به تحریم ها نه تنها ار اعتبار تحلیل ها میکاهد بلکه این نادیده گرفتن میتواند عواقب وخیمی برای کشور داشته باشد.
اثرات این تحریم در یک سال گذشته چنان بوده اند که گزافه نخواهد بود اگر بگوییم که در واقع امروزه با دو ج.ا روبرو هستیم ج.ا قبل ار تحریم ها و ج.ا بعد از تحریم ها. از نظر تاریخی این وصعییت تشابهات زیادی با وضع رژیم پهلوی قبل و بعد از حمله متفقین دارد. امروز ما با دو رویداد غم انگیز ملی رو برو هستیم اولی در هفتاد و دوسال پیش رخ داد و به اشغال کشور انجامید و دومی از یک سال پیش شروع شده و به اشغال اقتصادی کشور منجر شده. شکی نیست که هر دو رویداد نقض حاکمییت ملی ایران بوده واز نظر حقوقی توجیه پذیر نیست. ولی در عالم قدرت و واقعییت همیشه حقوق است که به راحتی در پای سیاست قربانی میشود، این مسئله محدود به این دو روریداد نمیشود. ج.ا خود نمونه کاملی است از این که چگونه غیر قابل توجیه ترین اعمال ار نظر حقوقی انجام میشود. حصر اقایان موسوی و کروبی به مدت چهار سال بدون محاکمه و همچنین اقایان اذری قمی و منتظری از برترین نمونه های نادیده گرفتن مسایل حقوقی در هنگامی است که قدرت قصد تثبیت خود را دارد. به جا خواهد بود که از منظر درس اموزی نگاهی به دلائل این دو رویداد ، اثرات کوتاه مدت و بلند مدت ان بیندازیم. در ادامه مقایسه این دو رویداد خواهد امد.
۱- در رویداد اول مشاهده میکنیم که رژیم رضاشاهی در هشت سال اخر خود سیاست های استبدای خود را به شدت افزایش داد، این سیاست ها با عزل مخبرالسلطنه هدایت از نخست وزیری که در زمان خود شخصییتی معتدل بود شروع شد و روزانه افزایش یافت به طوریکه بالا ترین اعتراضات اجتماعی درهشت سال اخر سلطنت رضا شاه اتفاق افتاد. سلطه بدون چون و چرای شهربانی بر همه امور کشور در حدی بود که وزرا و حتی نخست وزیران امنیتی نداشتند و برخی از پایه گذاران رژیم رضا شاهی نیز اعدام شدند. غرور ناشی از این موفقیت داخلی در سرکوب مردم چنان گسترده شد که این توهم را بوجود اورد که میتوان ان را در عرصه بین المللی نیز تعمیم داد و در شرایطی که دنیا در حال مبارزه با فاشیسم بود ایران تقریبا در جبهه مخاف قرار گرفت که نتیجه ان اشغال کشور بود.
از قضای رورگار زمینه های تحریم ایران نیز به هشت سال قبل بازمیگردد. پایان دولت اصلاحات اغاز استیلای استبداد حد اکثری در کشور بود که با عزل یک نخست وزیر شروع نشد بلکه از ان جا که در دوران جمهوریت از نوع اسلامی روزگاز میگذراندیم از تقلب در انتخابات شروع شد . سیطره دستگاه های امنیتی چنان شد که بسیاری از پایه گذاراان رژیم نیز امنیت نداشتند و کشور یک سره امنیتی نظامی شد. نظامیانی که دلیل بسیار خوبی برای افزایش فشار داشتند که ناشی از منافع اقتظادیشان بود. ولی از ان جا که در شرایط دیگری به سر میبردیم بر خلاف دوران رضاشاه اعتراضات علیرعم فشار ها خاموش نشدند. نا بخردی سیاسی در این دوران که از چاه جمکران و هاله نور شروع شد در طول چهار سال باعث گردید که بزرگترین جنبش اجتماعی سال های اخیر یعنی جنبش سبز متولد شود که به شدت سرکوب شد و با مد د پول بی حساب نفت کم کم این شبهه ایجاد شد که در جهان کنونی حاکمییتی که مردم بی دفاع خود را سرکوب میکند و ارایشان به هیچ میگیرد قادر است در عرصه بین المللی نیزهمین سیاست را دنبال کند غافل از این که عرصه خارجی مقوله دیگری است. در میان بهت و حیرت و نا باوری ناگهان ضربه تحریم ها ورود امد. یکی دو ماهی رجز خوانی شد تا معلوم گردید که سمبه پر زور تر از ان است که نوابغ سیاسی ایران فکر میکردند. از ان زمان شاهد تاثیر اثر تحریم ها در سیاست های داخی کشور هستیم.
۲-هر دو رویداد یک واقعییت را ثابت کردند و ان این است که که استبداد و و زور گویی داخلی بزرگترین خطری است که امنیت ملی هر کشوری را تهدید میکند، نه مخالفت میهن دوستانی که در غالب گروهای سیاسی گوناگون برای بهتر شدن اوضاع تلاش میکنند و باید عمر عزیزشان در زندان ها و حصر های غیر قانونی تلف کنند ویا نوجوانانی که برای استنشاق جرعه ای ازادی در خیابان ها دست به تظاهرات مسالمت امیز میزنند. امروز به گفته بسیاری از دست اندرکاران فعلی ج.ا داخل کشور دهان گشاده ولجن پراکن احمدی نژاد و حامیان این گزافه گویی ها بزرگترین خطر برای امنیت ملی بوده.
٣- هر دو رویداد به شدت از اقتدار ظاهری هر دو رژیم که به زور سرنیزه و فشار بدست امده بود کاست و هر دو رژیم را در موقعییت باخت قرار داد. به کلام دیگر سوال رژیم چه خواهد کرد؟ به سوال رژیم چه میتواند بکند؟ تبدیل شد. اگر نگاهی به بحث های داغ قبل از انتخابات کنونی بیاندازیم محور همه بحث ها بر سر این بود که ج.ا و ولی فقیه دوم چه خواهند کرد. این دوران برای بسیاری از ما غیر قابل هضم و درد اور بود که چگونه است که در قرن بیست و یکم هفتاد میلیون نفر مردم ایران باید مدت ها در نگرانی به سر برند که یک فرد چه خواهد کرد. در حالی که اگر بسیاری از گروه های سیاسی بحث خود را بر این میگذاشتند که در شرایط پیش امده ولی فقیه دوم چه میتواند بکند؟ شاید بحث به سمت دیگری میرفت و امروز مجبور نبودیم که انتخابات اخیر را معجزه، غیر مترقبه، و ... بنامیم و شاهد در گیری های سیاسی و تبدیل شدن دوستان به دشمنان براثر بحث های انتخاباتی باشیم که سر منشا ان یک سوال غلط است. انتخابات به سمتی که رفت تنها سمتی بود که میتوانست برود. هر چند در رویداد اخیر تغییر جهت ولی فقیه دوم بر خلاف چهار سال قبل موثر بوده و مردم نیز با شعار دیکتاتور متشکریم از ان قدردنی کردند ولی دادن تمام اعتبار به این تغییر جهت و تدبیر ولی فقیه دوم و ندیده گرفتن سایر مسایل تا حدودی خود فریبی است.
۴- در رویداد اول رضا شاه چاره ای نداشت تا برای حفظ تاج و تخت و کشور به شخصییت معتدلی که او را خانه نشین کرده و دامادش را تیرباران کرده بود یعنی فروغی متوسل شود و شبانه به خانه او رود و تقا ضا کند که پست نخست وزریری را بپذیرد که مسلما از روی استیصال بود. در رویداد دوم نیز چاره ای نبود به جز این که دلاور و شهسوار هسته ای و طرف داران انحرافیش را به زیر کشند و دست به سوی شیخ هسته ای دراز کنند و بحث اعتدال طلیی و تدبیر اغاز گردد.
۵- عدم دخالت ارتش در امور سیاسی اصلی بود که به شدت از جانب رژیم پهلوی رعایت میشد، این اصل با تاکید درست اقای خمینی بر ان مدت ها در ج.ا نیز رعایت میشد. در هشت سال گذشته به شدت این اصل مخدوش شد و نظامیان در تمام امور به دخالت پرداختند. دخالت نظامیان در سیاست یکی از عوامل اصلی بود که جناح های افراطی در غرب ان را مستمسک قرار دادند و تحریم ها را بر کشور اعمال کردند. تاکید مکرر خانم کلینتون بعد از سرکوب جنبش سبز مبنی بر این که ایران تبدیل به یک دیکتاتوری نطامی شده تا حدودی کنه تحلیل جناح های غرب را نشان میدهد. خط و نشان کشید بسیاری از نظامیان در جریان بحث های انتخاباتی از جمله سرتیپ مسعود جزایری که بعضی از کاندیدا ها را تهدید میکرد که بعد از انتخابات خدمتشان میرسد از بی شرمانه ترین دخالت های نظامیان در سیاست بود. این امر را میتوان از وجوه تفارق بین شرایط سیاسی کشور در دو رویداد دانست که در رویداد فعلی بسیار خطرناک است و باید هر چه زودتر به ان خاتمه داد .
۶- در رویداد اول به شدت ارزش پول کشور پایین امد و متفقین برای تامین مخارج خود از طریق عوامل داخلی خود به منظور بدست اوردن ریال بیشتردر برابر ارز خارجی ارزش پول را کاهش دادند. تحریم های کنونی اساس با همین هدف طراحی شده بودند با این تفاوت که طراحان به پول ایران احتیاج نداشتند و فقط ضربه زدن به ان مد نظر بود که در این کار کاملا موفق شدند.
۷- از وجوه تفارق مهم هشت سال گذشته کنونی با هشت سال اخر رضا شاه این است که در هشت سال اخر زمان رضا شاه اقتصاد کوچک ایران که به اقتصاد تجاری با واردات نجومی تبدیل نشده بود و درخشان هم نبود علایم بحرانی از خود نشان نمیداد و اقتصادی معمولی بود. افول اقتصاد ایران که از زمان احمدی نژاد به خاطر سیاست های بسیار ضد مردمی و ضد ملی نظیر رانت خواری، فساد گسترده، نابودی تولیدات داخلی صنعتی و کشاورزی، رواج اقتصاد تجاری و بسیاری از مسایل دیگ شروع شده بود حتی قبل از تحریم ها به شدت در حالت بحرانی به سر میبرد. بدیهی است طراحان تحریم ها بهترین موقع را از نظر ضربه زدن به این اقتصاد محتضر انتخاب کردند. لذا باید انتظار داشت که اگر دولت جدید به سرعت اقدام نکند اثرات تحریم ها بسیار وحشتناک تر از ان باشد که پیش بینی میشود. اقای رفسنجانی به درستی این امر را درک کرده و گفته است چیزی که اکنون میبینیم نوک کوه یخ است.
٨- از اولین اثرات رویداد اول در کشور ریزش یک شبه رژیم بود که متعاقب ان مخلوطی از هرج و مرج و ازادی بر جامعه حاکم شد. بدیهی است این ازادی ناشی از تکامل اجتماعی و بالا رفتن سطح فرهنگی نبود، بیشتر عکس العملی بود در برابر استبداد لجام گسیخته قبل از ان دوران که راه به سوی لجام گسیختگی میبرد. تمام نیروهای سیاسی و مذهبی توانستند از ازادی بدست امده استفاده و یا سو استفاده کنند. جامعه ان روز ایران که به شدت از عدم وجود نهاد های یک جامعه مدنی رنج میبرد نتوانست از این ازادی ها استفاده کند و فضا بیشتر در اختیار نیروهای سیاسی ، مذهبی، و حدایی طلبان قرار گرفت تا جامعه مدنی. نتیجه ان هرج و
مرجی بود که دوازده سال ادامه داشت تا در سال سی و دو نقطه پایانی بر این دوران گذاشته شد. عدم بلوغ سیاسی نیروهای سیاسی، جنگ سرد و حمایت غرب از نیروهای دیکتانوری و ضد کمونیستی در دهه های بعد از دلایل مهمی بودند که این ازادی ها نتوانستند اثر تعیین کننده داشته باشند.
در رویداد اخیر که حدودا یک سال از ان گذشته ریزش ناگهانی اثقاق نیافتاد، ازادی ان چنانی هم دیده نمیشود ولی حداقل نیروهای معتدل تر رژیم فرصتی برای عرض اندام پیداکردند که مهمترین اثر ان را در انتخابات اخیرشاهد بودیم. از مسئله عدم دخالت دولت در زندگی خصوصی مردم و موارد دیگری که تا کنون بوسیله اقای روحانی در مورد ازادی ها اعلام شده چنین مینماید که ج.ا میخواهد از سیاست های تو تالیتاریستی خود دست بردارد و یا حداقل برای کوتاه مدت دست بر دارد. محاکمه به تعویق افتاده سعید مرتضوی با محکومیتی که مورد اعتراض بسیاری قرار گرفت یاد اور محاکمه سرپاس مختاری رییس شهربانی سادیستی رضا شاه که موسیقیدان برجسته ای هم بود و پزشک احمدی شکنجه گری که به زندانیان امپول هوا تزریق میکرد میباشد.
در شرایط فعلی خوشبختانه جامعه مدنی ایران بر اثر یک قرن مبارزه از حد شکل گیری گذشته است و به واقعییتی تبدیل شده که اگر اقتدار گرایان ایران به ان بها میدادند امروزه مجبور نبودیم از تحریم ها به با خجالت به عنوان عاملی برای باز شدن فضای سیاسی نسبی جامعه یاد کنیم. نگاهی به زندانیان سیاسی و عقاید ان ها نشان میدهد که اکثر ان ها متعلق به جامعه مدنی ایرانند بر خلاف زندانیان سیاسی گذشته که عمدتا به جامعه سیاسی ایران تعلق داشتند.
۹- رویداد اول به دلایل گوناگون و از جمله عدم وجود یک گزینه سیاسی قوی به سرنگونی رژیم پهلوی منجر نشد. این در حالی بود که انگلیسها یکی از شاهزادگان قاجار را برای بر تخت نشان انتخاب کرده بودند که افسر نیروی دریایی انگلیس بود و معلوم شد زبان فارسی را هم نمیداند لذا از خیر او گذشتند.
در شرایط کنونی نیز به همان دلیل قبلی یعنی نبودن یک گزینه و یا اپوریسیون قوی دلیل قابل قبولی برای تغییر رژیم با توجه به واقعییت ها وجود ندارد هر چند که ارزو ها کماکان میتوانند در اذهان قدرتمند بمانند. این در حالی است که علیرغم این که نیروهای اقتدار گرا که بخشی ازحاکمییت را در دست دارند ضربه خورده اند ولی نابود نشده اند حال تجدید قوا بعد از انتخابات اخیر هستند. به عنوان مثال احمد خاتمی در نماز جمعه اعتدال گرایی را به هماهنگی با رهبر تعبیر کرده است. ان چه مسلم است تا جایی که چماق تحریم ها وجود دارند ان ها قادر نیستند به صورت هشت سال قبل به عرض اندام کنند. از ان جا که نمیتوان پیش بینی کرد که تحریم ها به چه صورتی به پایایان خواهد رسید برای مدتی درگیری بین نیروهای جامعه مدنی با ان ها ادامه خواهد داشت و به نظر میرسد که با دست بالایی که نیرو های جامعه مدنی در انتخابات پیدا کردند سر بر اوردن ان ها مانند گذشته بسیار بعید است.

به موارد مقایسه ای فوق میتوان موارد دیگری نیز افزود که به منظور جلو گیری از اطاله کام خوداری میگردد. ان چه که در باره اینده میتوان گفت این است که بزرگترین سرمایه ما در حال فعلی جامعه مدنی ایران است که فضای نیمه باز سیاسی فعلی ان را به شدت فعال کرده است. این نیرویی بالنده است که با ارامش و اطمینان از اینده رشد خواهد کرد و اینده ایران را رقم خواهد زد. اگر در زمان اشغال ایران در گذشته همه نیروهای سیاسی جامعه ازاد شدند اما این نیروهای مذهبی بودند که به خاطر داشتن پایه کمی عظیم و مصون بودن از ضربات دیکتاتوری به رشد خود ادامه دادند تا در سال پنجاه و هفت برنده ان فضای سیاسی شدند که بر اثر اشغال ایران بوجود امده بود. در شرایط کنونی این نیروهای جامعه مدنی هستند که در حال گسترش هستند و بسیاری از نیروهای مذهبی گذشته به ان ها پیوسته اند و برای اولین بار همگرایی هایی را در ایران شاهد هستیم که در گذشته امکان ان ها وجود نداشت. به عنوان مثال امروز مبارزین جنبش زنان دیگر به مذهبی و غیر مذهبی تقسیم تمیشوند، امروز بسیاری از باورمندان به حجاب در کنار دیگرانی که به حجاب معتقد نیستند در کنار هم مبارزه را به پیش میبرند. امروز ارزش های مدرن نظیر دموکراسی، حقوق بشر، حقوق فردی، حقوق کودکاکان، حقوق زنان، حقوق باور مندان به ادیان دیگر، توجه به حفط محیط زیست، و... دیگر از محدوده روشنفکران خارج شده و به ارزش های فراگیر اجتماعی تبدیل شده اند. ارزش هایی که ان توان را دارند که جایگزین ارزش های مذهبی شوند. این بدان معنا نیست که ارزش های مذهبی از بین میروند ولی ان ها نیز به جایگاه واقعی خود، عرصه خصوصی بر میگردند.
برای نشان دادن موقعیت دوگانه ای که بسیاری از کنشگران و سیاست ورزان میهن دوست در ان قرار دارند که ناشی از پیچیدگی شرایط و غافلگیر کننده بودن تحریم ها علیرغم این که قابل پیش بینی بودند بیان یک رویداد تاریخی روشنگر است. در زمان حمله متفقین به ایران محمد علی فروغی که میتوان او را پدر اصلاح طلبی جدید در ایران دانست برای رتق و قتق امور به درخواست رضا شاه که با استبداد رای او را خانه نشین کرده بود و دامادش را هم تیرباران کرده بود پذیرفت که برای حقظ حداقل ها در کشور و تداوم حاکمییت دولتی که یک شبه فرو ریخته بود نخست وزیری را بپذیرد. در ان شرایط که به قول سیاوش کسرایی "رورگار تلخ و تاری بود، بخت ما جون روی بد خواهان ما تیره" پذیرش این پست فدا کاری بزرگی بود. فروغی برای ارام کردن خشم مردم از اشغال کشور که به خاطر سیاست های داخلی وخارجی غلط رضا شاه رخداده بود روزی در مجلس که از برکت شر اشغال و فصای باز بوجود امده به خاطر اشغال کشور در هایش بر روی تماشا چیان باز شده بود در نطقی گفت " ان ها میایند و میروند و کاری به ما ندارند". در این هنگام یکی از تماشا چیان خشمگین سنگی به سوی او پر تاب کرد (ما ایرانیان لنگه کفش پر تاب نمیکنیم با سنگ بیشتر انس داریم) و او را زخمی کرد . ماموران او را دستگیر کردند نام ان شخص محمد علی روشن بود. وقتی جریان را به فروغی گزارش دادند، او دستور داد که او را ازاد کنند. ماموران با تعجب از او سبب را مپرسند و او میگوید اسم کوچک او با من یکی است و اسم فامیل او روشن است که بسیار نزدیک به اسم فامیل من اشت. در حقیقت او نیمه دیگر من بود که به من گفت مردکه ان قدر دروغ نگو "مایند و میروند و به ما کاری ندارند چه معنایی دارد" ا و درست میگوید وباید او را ازاد کرد. موقعییتی که فروغی به عنوان یک سیاست مدار عملی که باید سرنوشت کشوری را در شرایط بحرانی بدست گیرد و واقعییت های سیاسی که در تضاد با عقاید شخصی اش میباشد معضلی که بسیاری از سیاست ورزان عملگرا با ان مواجه میشوند و باید توان لازم برای برخورد به ان را داشته باشند. در شرایط فعلی نیز بسیاری از سیاست ورزان واقعی چه در داخل حاکمییت و چه در خارج از حاکمییت در مواجهه با تحریم ها در این حالت به سر میبرند. ان چه مسلم است انکار تحریم ها چیزی را حل نمیکند و بزرگ نمایی ان ها به دلیل مخالفت با ج.ا نیز دردی را دوا نمیکند . دیدن فرصتت ها در این رویداد تلخ و استفاده از ان ها جهت بهبود وصعییت کشور ان چیزی است که باید مد توجه باشد. بسیاری از دست اندر کاران ج.ا علیرغم انکار کوتاه مدت پذیرفته اند بر ماست که کاسه داعتر از اش نباشیم و در تحلیل های خود اثر ان ها را در اینده کشور در نظر گیریم.
در خاتمه علیرغم این که نمیتوان در شادکامی مردم به خاطر انتخابات اخیر سهیم نبود نمیتوان کتمان کرد که تحریم ها در این انتخابات اثر گذار بوده اند. بیان این مطلب به منظور منقص کردن شادی مردم نیست و حتی قصد بزرک نمایی اشتباهات گذشته به ویژه در هشت سال گذشته را ندارد. تنها یک پرسش مطرح است که چرا ما باید این شرم را تحمل کنیم که خود نتوانیم امور داخلی را سروسامان دهیم و فقط بعد از یک حمله بزرگ به کشور که بدرستی میتوان ان را اشغال اقتصادی دانست به فکر چاره جویی باشیم؟
مسلما این نا بخردی های سیاسی را نه میتوان نادیده گرفت و نه از ان گذشت هر چند قدرتی برای مقابله با ان نداشته باشیم و یا به خاطر ارامش کشور تا حدودی چشم هایمان را بر ان ببندیم، ولی به عنوان یک شهروند ایرانی این حق مسلم ماست که این سوال را بار ها و بار ها با صدای بلند مطرح کنیم. شکی نیست که سرکوب وحشیانه جنبش سبز و گشودن جبهه جنگ با مردم در انتخابات چهار سال قبل چراغ سبز لازم به جناح های افرطی در غرب را داد که تحریم ها را در دستور کار قرار دهد. امروز علیرغم نظر کسانی که پیروز این انتخابات را ولی فقیه دوم میدانند باید گفت که این انتخابات در حقیقت نشانگر شکست سیاست های بسیار نا بخردانه هشت سال گذسته بوده. سیاست هایی که با اتکا به درامد های نفتی و بدون توجه به منافع کوتاه و بلند مدت کشور هدف نابودی ته مانده های جمهوریت و ایجاد خلافت داشت که ناکام ماند و به نظر نمیرسد که با هشیاری که مردم نشان دادند دو باره این سیاست ها بتوانند قد علم کند.