مقایسه دو جنبش اعتراضی در دو سیستم متفاوت


اردشیر زارعی قنواتی


• سمت حرکتی هرم قدرت سیاسی در آنکارا از یک جامعه نیمه دمکراتیک به سوی یک ساخت ایدئولوژیک واپسگرا حرکت می کند در حالی که برزیلی ها از جامعه نیمه دمکراتیک خود گام های اساسی و بزرگ به سوی جامعه دمکراتیک برداشته و برمی دارند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۵ تير ۱٣۹۲ -  ۲۶ ژوئن ۲۰۱٣


تحولات سیاسی – اجتماعی در حوزه ملی و بین المللی متفاوت، بسیار فراتر از مشابهت های ظاهری به ذات سیستم حاکم، ماهیت و روند حرکتی جنبش های اعتراضی، جایگاه دولت مستقر در ژئوپلتیک جهانی و افکارعمومی داخلی، ثبات یا گسست در نظم موجود و میزان توسعه یافتگی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کشور موصوف بستگی دارد. این مولفه های تعیین کننده و دیگر عوامل مرتبط با این زنجیره "ژلاتینی" در شرایط موجودیت ارگانیکی و دیالکتیک حرکتی جوامع بر روی هم تصویری را می سازند که می توان از آن به عنوان "پروسه تاریخی" یا سیکل طبیعی در شکل گیری و شکل بخشی به تحولات از آن یاد کرد. برخی شباهت های شکلی بین تحولات و وقایع به خصوص وقتی که در یک مقطع زمانی یا مکانی نزدیک در عرصه ملی و بین المللی در جوامع مختلف به وقوع می پیوندد خواسته یا ناخواسته می تواند موجب هم ذات پنداری یا گمراهی در تحلیل شود. جنبش اعتراضی ترکیه که ابتدا به خاطر جلوگیری از تخریب "گزی پارک" و تغییرات اساسی در معماری "میدان تقسیم" استانبول انجام گرفت بعد از سرکوب خشونت آمیز آن توسط دولت اسلامگرای "رجب طیب اردوغان" شعله های آن همراه با مطالبات سیاسی – اجتماعی فزون تر به سراسر کشور سرایت کرد. تقریبا یک هفته بعد از تحولات ترکیه، اعتراضات خیابانی گسترده در برزیل که ابتدا به خاطر افزایش ۷ درصدی کرایه اتوبوس در شهرهای بزرگ کلید خورد پس از چند روز دامنه های آن گستره مکانی و انسانی خود را در پهنه سرزمینی بر مهد فوتبال درست در زمان برگزاری جام کنفدراسیون ها آن چنان گستراند که گفته می شود در طول دو دهه اخیر سابقه نداشته است. این دو جنبش اعتراضی هر چند که در وجوهی از جمله تاثیر سیاست های نئولیبرالیستی بر موقعیت طبقاتی و وضعیت معیشتی بسیاری از شهروندان دو کشور دارای شباهت می باشند اما به لحاظ تفاوت در شرایط نظم دمکراتیک و جایگاه دولت های حاکم که در یکی از موضع "مونولوگ" در رژیم اردوغانی ترکیه و در دیگری "دیالوگ" در ساخت دولت چپ میانه برزیل برخوردارند، در مسیر حرکتی خود در دو جهت متفاوت سیر خواهند کرد. اینکه آقای اردوغان در جمع هواداران خود در شهر "سامسون" در منطقه "آناتولی" که پایگاه اجتماعی حزب حاکم "عدالت و توسعه" تلقی می شود با مقایسه وضعیت کشور خود با تحولات اخیر برزیل سعی در ایجاد یک همپوشانی کاذب بر محور دخالت خارجی برای به شکست کشاندن مسیر توسعه و شکوفایی در هر دو کشور می کند، با توجه به شواهد موجود به یقین گمراه کننده خواهد بود. این در حالی است که به عکس اردوغان که از همان ابتدا معترضان را "اراذل و اوباش" و بعدا "تروریست" نامید، خانم "دیلما روسف" رئیس جمهوری برزیل با پذیرش و تایید خواست معترضین می گوید که وی به این جنبش اعتراضی و مردم معترض "افتخار می کند". در ترکیه به موازات تهدیدات نخست وزیر مستبد به رای، جنبش اعتراضی در زیر شدیدترین سرکوب فیزیکی توسط پلیس، نیروهای امنیتی و لباس شخصی های حزب حاکم قرار داشته و به صورت سازمان یافته رهبران اپوزیسیون، فعالین سیاسی – مدنی، رهبران سندیکاهای کارگری، وکلای دادگستری، روزنامه نگاران، فعالین زن و رهبران چپگرایی که گفته شده است نقش "آلترناتیوی" در سازماندهی تظاهرات اعتراضی دارند، به صورت سریالی دستگیر و زندانی می شوند. اما در برزیل خانم روسف در تمامی اظهارنظرهای خود در طی روزهای وقوع اعتراضات با متانت و احترام کامل با معترضان صحبت کرده و به دور از لاپوشانی موضوع با اذعان به مشروعیت مطالبات مردم معترض ضمن اینکه دولت و بخش خصوصی را وادار به عقب نشینی نسبت به افزایش خدمات می کند و هم چنین قول های شفافی که برای اصلاحات مورد نظر جنبش می دهد، از رهبران آنان برای مشارکت در پروسه تصمیم گیری جهت تغییرات مورد نظر دعوت به عمل آورده است.
هر چند که می توان به لحاظ شکلی نظام های حاکم و جنبش های اعتراضی کنونی در برزیل و ترکیه را به طور نسبی مقایسه کرد اما "مقایسه تطبیقی" این دو جایگاه متفاوت ملی و مطالبات دو جنبش به طور اصولی با همدیگر متفاوت خواهد بود. آنچه هم اکنون در ترکیه می گذرد بیش از آنچه یک اعتراض نسبت به یک اقدام و تصمیم تاکتیکی توسط نظم حاکم باشد، منطبق با یک مبارزه بین دو تفکر و خواست کاملا منازعه جویانه است. وقایع اخیر ترکیه ریشه در یک جامعه دوقطبی شده، گسست ملی، شکاف فزاینده بین دولت با ملت، رشد نامتوازن و گسترش شکاف طبقاتی، مقاطعکاری اردوغان و حذف حاشیه نشینان از بافت شهری، تقابل ایدئولوژیک بین نیمه مدرن جامعه با نیمه سنتی آن، واپسگرایی ایدئولوژیک توسط دولت مستقر در ساخت نیمه دمکراتیک کشور، جایگاه آلترناتیوی سندیکاهای کارگری و جنبش چپ در همپیوندی با سکولارها، طبقه متوسط شهری و میراث داران آتاتورکی و به طور مختصر تصویر "یک کشور با دو ملت" می باشد. نوع برخورد اردوغان و مقامات ارشد دولت اسلامگرای وی با جنبش اعتراضی از همان ابتدا تا به امروز هیچ سنخیتی با موازین دمکراتیک نداشته و مرحله به مرحله با تغییر تاکتیک های زیرکانه اپوزیسیون، از اتهام "اراذل و اوباش" به "تروریست" و هم اکنون با مسالمت آمیزترین نوع اعتراض ترکی موسوم به "مرد ایستاده" به بر هم زدن نظم "ترافیک" در معرض سرکوب سخت قرار گرفته است. در صورتی که در برزیل مردم معترض به یک تصمیم و تبعات نئولبرالیستی آن اعتراض داشته و فعالین جنبش نیز بیشترین نزدیکی را به حزب حاکم "کارگران" به رهبری دیلما روسف رئیس جمهوری این کشور دارند. به همین دلیل روسف از همان ابتدا با معترضین یک همراهی و همسویی نشان داد و تقابل پلیس با معترضین هم بیش از آنچه یک اقدام سازمان یافته سرکوب باشد، ناشی از نرم های معمول "عکس العملی" در چارچوب سیستم در یک جامعه دمکراتیک بوده است. دولت چپ میانه برزیل حامل هیچ تقابل ایدئولوژیک در ساخت ملی و ساخت پایه نئولیبرالیستی نبوده و تنها در مسیر توسعه شتابنده اقتصادی این کشور مواجه با اخلالگری تبعات وجوهی از تاثیرات نئولیبرالی بر زندگی شهروندان بوده است. اینکه اردوغان معترضین را متهم به ارتباط با بیگانگان می کند کاملا یک اتهام پوچ و بی معنی خواهد بود و این در حالی است که روسف با درک درست از ماهیت اعتراضات، تمرکز خود را بر تصحیح و اصلاح تبعات منفی درون سیستمی معطوف کرده است. به عکس ترکیه در برزیل هرگز رهبران جنبش، احزاب سیاسی منتقد، روزنامه نگاران، فضای سایبری و جنبش خیابانی به خیانت ملی متهم نشده و هیچ سرکوب سازمان یافته یی توسط دولت در پیش گرفته نگردیده است. این تفاوت های ذاتی بین دو سیستم سیاسی حاکم و جنبش های اعتراضی موجود در ترکیه و برزیل که در اولی تقابل را نشان می دهد و در دومی تعامل، در آینده می تواند دولت اردوغان را چنبره مشکلات سخت قرار داده و در مقابل دولت روسف را به سمت هوشیاری به موقع نسبت به تبعات تصمیمات نادرست وادار سازد. توسعه در ترکیه نامتوازن بوده و بیش از آنچه ذاتی سیستم باشد ناشی از تحولات سیاسی منطقه یی و مبتنی بر "بخش خدمات" است در صورتی که توسعه در برزیل تقریبا یک توسعه متوازن مبتنی بر رعایت حداقل های حقوق شهروندی در چارچوب اتکای به "بخش تولید" بوده است. سمت حرکتی هرم قدرت سیاسی در آنکارا از یک جامعه نیمه دمکراتیک به سوی یک ساخت ایدئولوژیک واپسگرا حرکت می کند در حالی که برزیلی ها از جامعه نیمه دمکراتیک خود گام های اساسی و بزرگ به سوی جامعه دمکراتیک برداشته و برمی دارند. جنبش اعتراضی در ترکیه نشانه های "قهر انقلابی" را در زیر پوسته خود دارد در صورتی که جنبش اعتراضی برزیل حامل "مطالبه حقوق" در درون سیستم است.