روانشناسی استیصال
را می توان فهمید اما تمکین به آن، نه!


بهزاد کریمی


• آقای عارف کنار کشید و آقای خاتمی با اعلام اینکه: مصالح کنونی، تمرکز بر روی آقای روحانی را ایجاب می کند، بار دیگر اصلاح طلبی را قربانی مصلحت جویی کرد... جوهر ائتلاف سیاسی بین اصلاح و اعتدال به سود تعدیل و در خدمت بازی فقیه، همانا فروکاهی "سبز" است به اصلاح طلبی حکومتی، و این یکی هم به اعتدال جویی در حکومت! ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۱ خرداد ۱٣۹۲ -  ۱۱ ژوئن ۲۰۱٣


آقای عارف کنار کشید و آقای خاتمی با اعلام اینکه: مصالح کنونی، تمرکز بر روی آقای روحانی را ایجاب می کند، بار دیگر اصلاح طلبی را قربانی مصلحت جویی کرد. اگرچه تاکنون از آقای هاشمی رفسنجانی مصلحت گرا به صراحت چیزی شنیده نشده است، اما روشن است که آدرس برنامه پراگماتیستی در حال اجرا، بیش از همه به ایشان می خورد. اکنون اهل "اعتدال"، چه در سمت "عقل" حکومتی و چه در جانب تمکین اپوزیسیونی به چنین عقلی، با گشودن زبان شماتت علیه "رادیکالیسم"، از وضع پیش آمده بسیار خرسند و مشعوف هستند و حسابی به وجد آمده‌اند. جوهر ائتلاف سیاسی بین اصلاح و اعتدال به سود تعدیل و در خدمت بازی فقیه، همانا فروکاهی "سبز" است به اصلاح طلبی حکومتی، و این یکی هم به اعتدال جویی در حکومت! باقی، همه حرف و حدیث تشریف دارد.
اگر تحمیل رفسنجانی به خامنه‌ایی ولی فقیه می توانست دخالت هوشمندانه جامعه مدنی در میدان تقابل جامعه با ولایت را معنی دهد، حمایت از آقای روحانی به عنوان نماینده اصلاح طلبی (؟) اما نه نشانه زیرکی که تنها علامت استیصال سیاسی است در بخشی از جامعه مدنی ایران. نشانه القاء وحشت است از "خطر خارجی" - و به شکل بزرگ نمایی شده آن- و نیز "مکنت داخلی" فزاینده، بی آنکه بر منشاء واقعی این دو خطر، یعنی تداوم حاکمیت حکومت ولایی – نظامی مکثی شود! اگر دعوت از آقایان خاتمی و رفسنجانی به عمل آمد که اعتبار سیاسی خود را در جهت انحرافی هزینه نکنند و برعکس، نمایش رسوای قدرت مداران را به خودشان وانهند، همانا بیان نیاز جامعه بود به تقویت جبهه ایستادگی علیه حکومت ولایی- نظامی؛ و اگر پاسخ در خور نمی گیرد مبین اینکه برای انزوای توهمات هنوز موجود در صحنه سیاسی ایران به کار بس بیشتری نیاز است و نه که جهت گیری ملی خطا باشد.
اینهمه، نشان از آن دارد که جریانی، کمترین تغییر در لحظه را که در بهترین حالت چیزی نیست جز تسکین درد، به افق گشایی ها جهت علاج درد و تدارک فردا ها ترجیح می دهد. اما اگر به اعتبار فلاکت وضع، مردم را نمی توان گفت که همانی را بکنید که اپوزیسیون امتناع چهره در قبال این انتخابات برگزیده است، در عین حال نمی توان جامعه را هشدار نداد مبادا که در جهت پیشبرد نقشه قدرت ولایی – نظامی بسیج شود و فردای خود را قربانی مصالح لحظه بکند؛ و هشدارشان نداد به اینکه چنین مصالحه جویی‌ها برخاسته از تقید به دمکراسی نیست. اگر بر مردم به تنگ آمده از اوضاع مصیبت بار کنونی و نگران مصیبت های بیشتر، کمترین حرجی نیست که بین بد و بد تر دست به انتخاب بزنند، اما آنکه از موضع انتخاب و داعیه سیاسی، به بازی در میدان مهندسی حریف رو میاورد نمی تواند که مسئولیت نوع انتخاب خود درقبال نقشه های حکومت ولایت فقیه را نپذیرد.
از بیگانگی بین اپوزیسیون دمکرات با روانشناسی مردم دم می زنند، اما بیشترین احساس مسئولیت های بروز یافته در این اپوزیسیون را نمی بینند که کوشیده و می کوشد تا از هر امکانی برای شکل گیری وسیع ترین اتحاد ملی علیه شر اصلی که حکومت ولایی- نظامی است بهره برگیرد. اگر بازی منجر به باخت در میدان حکومت می توانست تفرقه در اپوزیسیون را به نمایش بگذارد، اما نمی خواهند به این حقیقت اعتراف کنند که امتناع عمومی اپوزیسیون از شرکت در نمایش مهندسی شده، بیانگر موفقیتی بزرگ است در امر همگرایی سیاسی در بیشترینه سطح از صفوف اپوزیسیون. این تاکتسین‌های مفلوج اصلاح سیستم اصلاح ناپذیر، فردا را نمی بینند.
مقدمه پیوند یابی اپوزیسیون دمکرات با جامعه همانا تامین گفتمان مشترک در آنهاست که چیزی نیست جز دمکراسی، و همچنین تفاهم عمومی بین آنهاست بر سر نحوه تحقق همین گفتمان، که عبارت است از انتخابات آزاد. جنبش سبز، می باید که هر چه بیشتر در وجه تحول خواهی خود پیش برود و ارتقاء یابد. تحول خواهان این جنبش، تاکنون از ادای وظیفه خود در قبال اصلاح طلبان باز نیایستاده و نمانده‌اند و بازهم نحواهند ایستاد، اما اصلاح طلبان نیز با هر انتخاب پس روانه خود، بیشتر و بیشتر بین محافظه کاری و تغییر خواهی تقسیم می شوند. امور، قانونمند پیش می رود. هر بخش از اپوزیسیون دمکراسی خواه ایران، در حال امتحان پس دادن است.

بهزاد کریمی
۲۱ خرداد ماه ۱٣۹۲