شورش جوششی "حاشیه" بر "متن" مسئولیت ناپذیر


اردشیر زارعی قنواتی


• جنس و شکل حادثه کشتن یک سرباز بریتانیایی در لندن با خشونت ها و شورش های حاشیه نشینان حومه استکهلم پایتخت سوئد یک تفاوت اساسی دارد ولی در هر دو رخداد به نوعی شورش "حاشیه" بر "متن" یک نقطه اشتراک خواهد بود ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ٨ خرداد ۱٣۹۲ -  ۲۹ می ۲۰۱٣


حوادث و رخدادهای شوک آور و غیرقابل پیش بینی در بریتانیا و سوئد هر چند که ظاهرا تعجب بسیاری را برانگیخته است اما این وقایع ماحصل و "معلول" یک بستر نامساعد و یک "علت" ذاتی بوده است. البته جنس و شکل حادثه کشتن یک سرباز بریتانیایی در لندن با خشونت ها و شورش های حاشیه نشینان حومه استکهلم پایتخت سوئد یک تفاوت اساسی دارد ولی در هر دو رخداد به نوعی شورش "حاشیه" بر "متن" یک نقطه اشتراک خواهد بود. تمرکز مجرد و انتزاعی بر این دو حادثه و عدم درک "چرایی" وقوع آن بیش از آنچه یک تحلیل روانشناختی از ماهیت بروز و ظهور رخداد باشد، بیشتر یک کار ژورنالیستی و خبری در چارچوب فرافکنی و نادیده گرفتن علت وجودی وقایع خواهد بود. اینکه برخورد امنیتی و عکس العمل پلیسی به چنین حوادثی لزوما یک ضرورت تلقی می شود، توجیه کننده یک وضعیت تاکتیکی است که اگر در قالب پرداختن به علت وقایع چنینی نباشد بدون تردید در آینده نیز با توجه به وجود بحران های پایه نه تنها قابل پیشگیری نبوده که حتی می تواند در یک وضعیت عکس العملی دوجانبه تشدید نیز بشود. در خصوص موقعیت موردی و تاکتیکی حوادث، دو طرف ماجرا به زعم خویش توجیهات خاص خود را دارند و هر کدام برای حقانیت "عمل" و "عکس العمل" بر یک سری دلایلی استناد می کنند که در دو قطبی موجود حامیان و منتقدین خود را دارد. در مورد حادثه لندن از یک سو مجرمانی که با کارد و قمه در جلوی دیدگان تماشاچیان خیابانی، سرباز بریتانیایی "لی ریگبی" را در کمال خونسردی به دلیل حضور وی در جنگ افغانستان و به زعم آنان کشتن مسلمانان با شعار الله اکبر سلاخی کرده اند این اقدام خود را انتقام خون همکیشان خویش اعلان کرده اند. در صورتی که در دیگر سوی ماجرا پلیس، دولت و اکثریت قاطع مردم بریتانیا ضمن قهرمان خواندن سرباز لی، دو نومسلمان سیاهپوست نیجریایی را جنایتکارانی قلمداد می کنند که از درون جوامع مهاجر و رادیکال های اسلامی برخاسته و در چارچوب تعلقات ادئولوژیک یا اهداف جنایتکارانه شخصی به خلاف نرم های اجتماعی – حقوقی دست به ترور آغشته اند.
در خصوص شورش های حاشیه نشینان استکلهم سوئد نیز گفته می شود به بهانه قتل یک مرد میانسال ۶۹ ساله و هم چنین خطاب کردن نوجوانان مهاجر به "میمون" توسط پلیس این شورشیان به خود حق می دهند که سرخوردگی خویش از وضع موجود را با آتش زدن اماکن و اتومبیل ها، پایتخت کشوری که در گذشته سمبل "دولت رفاه" بوده است را شب ها غرق در آتش و دود کنند. این در حالی است که دولت سوئد که این بار دامنه آشوب های آن از استکهلم به دیگر شهرها از جمله گوتنبرگ و مالمو نیز رسیده است بزهکاری بخشی از اقلیت ۱۲ درصدی مهاجران در منطقه "هوسبی" را نوعی اعلان جنگ به جامعه سوئد و ساختار دمکراتیک کشور معرفی می کند. تمام آن عمل و عکس العملی که در طی چند روز گذشته در اروپا اتفاق افتاده است در قالب یک هیجان کاذب انتزاعی قابل دسته بندی است که ریشه های آن در "واگرایی" فرهنگی – اجتماعی و نقض حقوق شهروندی – عدالت اجتماعی در چنین جوامعی بستری مهیا برای بروز و ظهور داشته است.
به طور یقین نقش ایدئولوژی و هم چنین واگرایی فرهنگی بین جوامع بومی و اقلیت های مهاجر در تنش ها و برخوردهای بین این دو بخش از جوامع ملی در حوزه کشورهای اروپایی نقش اساسی داشته است اما حقیقت بسیار فراتر از این درک مجرد و موردی می باشد. شاید تا حدودی بتوان قتل سرباز بریتانیایی را ناشی از یک نوع جنایت انفرادی و مجزا در تعریف موسوم به "تروریسم مجاورت" به حساب آورد اما شورش های شبانه و ادامه دار حاشیه استکهلم را می بایست فراتر از بزهکاری جوانان مهاجر مورد ارزیابی قرار داد. اصولا با رجوع به تجارب تاریخی در وضعیت ظهور بحران های بزرگ اقتصادی در جوامع غربی همچون بحران اقتصادی ۱۹۲۹ میلادی پیامدهای داخلی و خارجی چنین بحران های فراگیری گسست در جوامع ملی و جنگ در حوزه بیرونی بوده است. از دهه هشتاد میلادی که با ظهور نئولیبرالیسم اقتصادی تا حدود زیادی دولت رفاه کینزی به حاشیه رانده شد و امتیازات اجتماعی – اقتصادی طبقات کارگری، فرودستان و حاشیه نشینان به نفع طبقات فوقانی جامعه مصادره گردید، نطفه های شورش های کور اجتماعی و اعتراضات کارگری گسترده نیز بسته شد. شورش های اخیر در استکهلم و قبلا در فرانسه زمان "نیکلای سارکوزی" که هفته ها شهرهای پاریس، مارسی، لیون و بعضی دیگر از مناطق این کشور را در بر گرفت و در سال ۲۰۰۱ نیز در بریتانیا با کشته شدن یک مرد سیاهپوست توسط پلیس، جوانان سیاهپوست مهاجر سر به شورش برداشته و دامنه آن از لندن به شهرهای لیورپول، بیرمنگام و بریستول کشیده و موجب مرگ ۵ تن و جراحت صدها نفر شد از جنس شورش حاشیه علیه متن است که طبقات زیرین و حاشیه را به جهت سرخوردگی و عدم پاسخگویی مطلوب به مطالبات زیستی خود دچار یاس و سرخوردگی کرده است. برنامه های "ریاضت اقتصادی" که نسخه شکست خورده نظام سرمایه داری حاکم در اروپای بحران زده امروز برای خروج از بحران موجود می باشد، تمامی طبقات زیرین اجتماعی را به عکس العمل جنبشی و اعتراضی واداشته است. وسعت تاثیر این ریاضت و سختگیری های اقتصادی به جهت محرومیت مضاعف، نبود تشکل های حمایتی قدرتمند و تبعیض در حقوق شهروندی در جوامع حاشیه نشین و مهاجر به مراتب بیشتر از دیگر طبقات معترض بوده است. این گروه های مهاجر و حاشیه یی از دو جهت زیر فشار قرار می گیرند، از یک طرف در شرایط تعمیق بحران و تحرکات گروه های راست افراطی به عنوان عامل بر هم خوردگی وضعیت مطلوب و ربایندگان شغل و حرفه کارگران و هم چنین ناقض رفاه نسبی طبقه متوسط بومی، از پائین زیر فشار قرار داشته و از بالا نیز سیاستمداران برای توجیه عملکرد و کاستن از هزینه های حمایتی آنان را سیبل توجه دیگر معترضان می کنند. از طرف دیگر این مهاجران و طبقات حاشیه یی که فاقد حداقل های استانداردهای زندگی می باشند توسط نیروهای بیرونی و ضدساختار دمکراتیک در بستر تحریک دائمی و عضوگیری جهت اقدامات تروریستی و هنجارشکنانه بعضا به خدمت گرفته می شوند. این موقعیت پارادوکسیکال و دوسویه به صورت مستقیم و غیرمستقیم زاینده یک تقابل تمدنی و ایدئولوژیک در بین جوامع بومی شده و از درون این منازعه گروه های راست افراطی تقویت شده و موجب می شود تا هر دو گروه هنجارشکن بومی و مهاجر در یک همپوشانی ذاتی یکدیگر را پوشش دهند. نمونه حزب نئوفاشیستی "فجر طلایی" در یونان که به تازگی رهبر آن در پارلمان به جهت توهین و برخورد تهاجمی با نمایندگان حزب چپگرای "سریزا" از مجلس اخراج شده و با حمایت پلیس همواره در روز روشن به گروه های مهاجر حمله می کنند و در نقطه مقابل سازمان "المهاجرون" در بریتانیا که حداقل یکی از قاتلان سرباز لندنی از فعالان آن بوده و رهبر آن نیز بعد از حادثه اخیر به توجیه عمل عاملان جنایت پرداخت، نمونه واضح از این زایش مولود "زشت" بحران اقتصادی و واگرایی اجتماعی می باشند. تا زمانی که اروپا در بحران قرار دارد و برنامه های ریاضت اقتصادی فشار بر طبقات زیرین اجتماعی را تشدید می کند در کنار تهاجم جنگی غرب به شرق، هم چنان باید در انتظار حوادث تاسفباری چون قتل یک سرباز سفید مسیحی توسط یک سیاهپوست مهاجر مسلمان بوده و حاشیه های کلان شهرهای اروپایی نیز در بطن خود آبستن شورش های کور لایه های سرخورده و محذوف جوامع نئولیبرالیزه شده باشند.