تاریخ کرُد و کرُدستان در پژوهشهای دانشمندان روس


دکتر اسعد رشیدی


• تاریخ سیاسی و اجتماعی کرُدستان در ادبیات پژوهشگران روس از سده ی نوزدهم تا به قدرت رسیدن بلشویکها به سال ۱۹۱۷و تا دوره ی پساشوروی کمک شایان توجه و با اهمیتی به شناخت، آگاهی و درک علمی مسئله ی کرُدها کرده است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ٣ خرداد ۱٣۹۲ -  ۲۴ می ۲۰۱٣


تاریخ سیاسی و اجتماعی کرُدستان در ادبیات پژوهشگران روس از سده ی نوزدهم تا به قدرت رسیدن بلشویکها به سال ١٩١٧و تا دوره ی پساشوروی کمک شایان توجه و با اهمیتی به شناخت، آگاهی و درک علمی مسئله ی کرُدها کرده است. پژوهشهای ژرف تاریخی، تبارشناسی، سیاسی ـ اقتصادی، زبانی و فرهنگی جامعه ی کرُد در آثار تاریخدانان روس چه در روسیهی تزاری و چه در شوروی پیشین و همچنین در جامعهی کرُد به شکل کلی بازتاب گستردهای یافته است. از این دیدگاه، پژوهشگران روس کوشیدهاند که با شیوه ی سیستماتیک ( تاریخی، توصیفی، برابرسنجی) ریشهها و بنیادهای مشکل کرُد و سرزمین کرُدستان را بشکافند و انگیزه ها، سازهها و سویه های متفاوت و گاه ناسازگار در مشکل کرُد را مورد کاوش دقیق و کارشناسانه قرار دهند .
پژوهشهای دانشورانه تاریخ کرُد و کرُدستان در ادبیات روس از دو سویه ی متفاوت شایان کاوش و ارزیابی است : نخست، نوشتارهای مقامات اداری و نظامی دولت روسیه ی تزاری که دارای جنبههای اداری و مدیریتی است که گاه با خاطرات و یادآوریهای بودن در کرُدستان همراه می شود، با نگرش و رویکرد ژئوپلتیک امپراتوری روسیه هم سو و در انطباق قرار می گیرد، سپس، آثار دانشورانه ی پژوهشگران روس که در سویه ی پیشرفت و گسترش دانش تاریخی، از آنگونه کرُدشناسی سازمان یافتهاند و در چارچوب پژوهشهای تاریخی دسته بندی و ارزیابی می شوند.
جنبش ملی کرُدها در مبارزه برای دستیابی به حق گزینش سرنوشت، رویکرد انجمنهای خارجی از آن میان کشورهای اروپایی را به خود جلب کرد و به بخش جدایی ناپذیری از دشواریهای منطقه و میان منطقهای تبدیل شد.
خوانش دربارهی آغازه، تاریخ و فرهنگ کرُدها در ابتدای سدهی نوزدهم و هنگامیکه قفقاز در فرجام جنگهای روس ـ عثمانی، روس ـ ایران در مدار سیاست توسعه طلبانهی امپراطوری روسیه بسوی جنوب قرارگرفت به شکل پویایی مورد پژوهش و بررسی از سوی تدوین کنندهگان سیاست خارجی روسیهی تزاری قرارگرفت و به ایجاد آثار کلاسیک در گستره ی خواستهای فرهنگی و تاریخی کرُدها انجامید. در دورهی اتحاد شوروی شرایط پژوهش کمی و کیفی در گستره ی کرُدشناسی گسترش بیشتری یافت اما به انگیزه های جزم گرایانه و محدودیتهای ایدئولوژیکی نتوانست به دانش یکپارچهای فرا روید.
با این همه تلاش پژوهشگران روس در پهنهی زبان (ادبیات،شعر، فرهنگ تودهها) و همچنین دانش مردم شناسی کمک شایان و در خور اهمیتی است به گسترش فراگیری تاریخ کرُد و کرُدستان.

گامهای سه گانه
دانش کرُدشناسی در روسیه و پست روسیه را می توان به گامهای سه گانه ای بخش کرد:
گام نخست

گام نخست با نگاه و رویکرد ژئوپلتیک روسیه ی تزاری به کرُدستان شناخته می شود که از ابتدای سده ی نوزدهم آغاز و تا بدست گرفتن قدرت از سوی بلشویکها امتداد می یابد. در این راستا می توان با آثار دانشمندان روس همچون،ی.آ. آربیلی(И. А. Орбели)، پ.ی لیرخ П.И.Лерх))،ن.یا. مار(Марр Н. Я ) و بویژه نیکیتین (В.П.Никитин )و مینورسکی(В. Ф. Минорский) به مانند دو شخصیت علمی و فرهنگی مشخص کرد که سهم بسیار ارزنده ای در شناخت و واکاوی تاریخ کرُد و کرُدستان بر دوش داشته اند.

آغاز رویکرد سیاست خارجی روسیه به کرُدستان

جنگهای بی پایان امپراطوریهای روسیه و عثمانی در سدههای هجده و نوزده کارایی شایان توجهی بر مسئله کرُد گذارد. دولت روسیه تلاش می کرد که از دوگانگیهای داخلی دولت عثمانی، از آنگونه مشکل کرُدها در این کشور در سیاست خارجی خود در منطقهی قفقاز که دارای اهمیتی ستراتژیک بود استفاده کند. در ابتدای سده نوزده و در زمان فرمانروایی سلطان محمود دوم، ایالتهای بابان، سوران، بادینان،حکاری، از خودمختاری داخلی برخوردار بودند. با بروز جنگ میان دو کشور روسیه و عثمانی دولت باب عالی در صدد برآمد که به خودمختاری در مناطق کرُدستان پایان دهد چراکه به منابع مالی و انسانی جهت گسیل به جبهه های جنگ با روسیه نیاز روزافزونی پیداکرده بود و وجود ساختارهای خودمختار در سرزمین کرُدستان را مانع بزرگی در دستیابی به اهداف ستراتژی جنگی خود بشمار می آورد. قیامهای بیشمار کرُدها از آنگونه، قیام عبدالرحمان پاشا (١٨٠٦/١٨٠٨) در موصل، بابان زاده احمد پاشا(١٨١٢)،قیام زازاها در منطقه درسیم(١٨١٨/١٨٢٠)، ایزدیها (١٨٣٠/١٨٣٣)، درحکاری ادریسیها در حکاری(١٨٣٠/١٨٣٣)، شریف خان در بتلیس(١٨٣١)، محمد پاشا کور در موصل (١٨٣٠/١٨٣٣) ،قارزان در دیاربکر (١٨٣٣/١٨٣٧) ،بدرخان(١٨٤٣/١٨٤٧)، یزدانشیر(١٨٥٥)در بتلیس،بازتابی از ناخشنودی گستردهی جامعه کرُد نسبت به تنگناها و فشارها ی دولت مرکزی را به نمایش می کذارد.
روسیه در ابتدای سدهی نوزدهم و پس از استوارکردن موقعیت سیاسی خود در قفقاز و به انگیزه ی برپایی مناسبات با ملتهای که دردرون امپراطوری عثمانی و ایران زندگی می کردند، تلاشهای چشمگیری را بکار بست. رویکرد سیاسی روسیه ی تزاری درباره ی کرُدها بر بستر دگرگونی موازنه ی قوا در قفقاز و آسیای میانه شکل گرفت و در این راستا باید به نقش با اهمیت ژنرال پاسکویچ (И. Ф. Паске́вич) اشاره کرد که در هنگام جنگ با ترکیه (١٨٢٨ ـ ١٨٢٩) با تبلیغ در میان کرُدها نگاه و تمایل آنها را به سوی امپراطوری روسیه جلب کرد. در میان کرُدها عشایر رواندوز در کنار ارتش روسیه و بر ضد سپاهیان ترکیه شرکت داشتند.»(۱)
در این پیوند می توان به انگیزه های دیگری در رویکرد سیاسی روسیه نسبت به قفقاز و بویژه کرُدستان اشاره کرد، از آنگونه، هدفهای اقتصادی و تجاری منطقه که روسیه را از راه کرُدستان به مسیر اصلی تجاری قفقاز تا شرق میانه پیوند می داد. اهمیت ژئواکونومیک کرُدستان برای روسیه به ویژه در نیمه ی دوم سده ی ١٩ با شتاب رو به پیشرفت بود؛ با توسعه ی سرمایه داری در روسیه دامنه ی دخالت این کشور در قفقاز رشد و گسترش بیشتری می یافت و در پایان همین سده، کرُدستان شمالی همراه ارمنستان غربی و آذربایجان جنوبی به سرزمینهای نیمه مستعمره ی روسیه تبدیل شدند. از سوی دیگر سرکوب سیستماتیک کرُدها از سوی دولت عثمانی، از راه پایان بخشیدن به خودمختاری اندک آنها و از سرگیری پرداخت مالیات و گسیل داشتن کرُدها به جنگ با روسیه از آنگونه شرکت دادن عشایر کرُد در ارتش حمیدیه ، مایه و زمینه ی ناخشنودی و بیزاری در کرُدستان شمالی را فراهم می آورد. بر بستر چنین واقعیتهای، رویکرد و نگاه سیاسی روسیه ی تزاری نسبت به کرُدها تدوین گردید و در مرکز توجه پتربورگ قرار گرفت.
روی هم رفته، تدوین دکترین سیاسی روسیهی تزاری در پیوند با مسئلهی کرُد پس از پایان یافتن جنگ ایران و روسیه(١٨٠٤ ـ ١٨٠١٢)و نیز شکست ایران در جنگ با روسیه به سال ١٨٢٨ که با پیمان نامهی ترکمن چای به پایان رسید، آغاز و تا به قدرت رسیدن بلشویکها به سال ١٩١٧ ادامه یافت؛در چارچوب چنین رویکردی توجه و نگاه پترزبورگ به دانش شرق شناسی و پژوهشهای علمی از آنگونه کرُدشناسی افزایش یافت.
ژنرال سوختلین (П. К. Сухтелен) در سال ١٨٢٨ در جریان جنگ ایران و روسیه ، کتابخانه اردبیل را به مانند غنیمت جنگی بدست آورد. در این کتابخانه، کتاب شرفنامه(١٥٩٩) که از سوی نویسندهی کتاب، شرف خان بتلیسی امضا و به کتابخانهی اردبیل هدیه داده شده بود از سوی ژنرال سوختلین به پتزبورگ پایتخت روسیهی فرستاده شد. دانشمندان روس بیدرنگ بر اهمیت کتاب به مانند نسخهی دست نویس تاکید ورزیدند.»( ٢)پرفسور ولیامینف زرنف (В.В.Вельяминов-Зерноф)نسخه ی اصلی کتاب که به زبان فارسی نوشته شده بود را منتشر کرد، سپس پرفسور شارمووا (Ф.Шармуа) ترجمهی چهار جلدی شرفنامه را به سال ١٨٦٨ ـ ١٨٧٥به زبان فرانسه انتشار داد.
به گفته نیکیتین ( В. Никитин) ،در جنگ کریمه، هنگامیکه برخی از کرُدها به اسارت سپاهیان روس درآمده بودند،از سوی آکادمی علوم روسیه پ.ای.لرخ (П. И Лерх ) نزد کرُدها فرستاده و به این ترتیب نخستین متن کرُدی به سال (١٨٥٦ـ ١٨٥٨) از سوی پ.ای.لرخ با زیر نویس و با بازنمودهای گسترده ای منتشر شد. همچنین دو تن از داشنمندان روس، برزین ( И. Н. Березин) و دیتیل( В. Ф Диттель ) برای آموزش زبان کرُدی از سوی آکادمی علوم روسیه برگمارده شدند.( ٣) در همین زمان دو تن از دیپلماتها، خاداکو( А. Я. Ходько) و ژابا ( А. Д. Жабой) سهم با اهمیتی در پژوهش تاریخ کرُدها بدوش گرفتند. خاداکو در پاریس موفق شد که مجلهی( آسیایها ) را به سال ١٨٥٧ به زبان فرانسوی منتشر کند که به لهجهی کرُدهای سلیمانی(سورانی) به کرُدستان جنوبی اختصاص یافته بود. ژابا کنسول روسیه در ارزروم (١٨٤٨/١٨٦٦) پس از فراگرفتن زبان کرُدی با کمک گروهی از کرُدها موفق شد که فرهنگ واژگان کرُدی و فرانسوی و هم چنین فرهنگ واژگانی در زمینهی گفتگو به زبان فرانسه ـ روس ـ کرُدی را منتشر کند.» (٤)
پرفسور و.ف.مینورسکی(В. Ф. Минорский ١٨٧٧ ـ ١٩٦٦) دانش آموختهی دانشکده های حقوق و شرق شناسی دانشگاه دولتی مسکو از سال ١٩٠٣ هم چون دیپلمات دولت روسیه ی تزاری در ایران و ترکیه خدمت کرد و پس از به قدرت رسیدن بلشویکها به سال ١٩١٧ به روسیه بازنگشت و در سال ١٩٦٦ در پاریس درگذشت. دلبستگی مینورسکی به تاریخ کرُد و کرُدستان در جریان سالهای خدمت در ایران و ترکیه افزایش یافت و به پژوهش درباره ی تاریخ ایران،قفقاز، ترکیه و همچنین تاریخ اسلام پرداخت و آثار با ارزشی در این گستره ها پدیدآورد. کتاب کرُدها(١٩١٥)، یاداشتهای سفر(١٩١٦)، یاداشتهای پتروگراد(١٩١٥)، آثار باستانی دریاچه ی اورمیه(١٩١٩) از کارهای دانشورانه ی مینورسکی در زمینه ی، آغازه و خاستگاه تاریخی کرُدها بشمار می آیند. مینورسکی ریشه و زیستگاه کرُدها را به آغاز قرن هفتم پیش از میلاد پیوند می دهد، می نویسد :« زادگاه کرُدهاو یا(زبان آنها) به احتمال زیاد به شرق بازمی گردد. با پدیدار شدن آریاییها در آغاز سده ی هفتم پیش از میلاد، می توان تصور کرد که مادها و هم پیمانانشان به اقتدار دولت آشور در سالهای ٦٠٧ پیش از میلاد پایان دادند و در این هنگام بخش بزرگی از کرُدها بسوی غرب نقل مکان کردند؛ همچنین به موازات این امر باید یادآرو شد که ارمنیها همچون همسایگان دیر سال کرُدها (که از خاستگاه قومی دیگری برخوردارند )در «فرجیا» پدیدار شدند و پس از چیره شدن بر پادشاهی اوراتو در کنار دریاچه ی وان سکونت گزیدند. بنابراین اگر ریشه و خاستگاه نژادی ارمنیها در شمال غربی واقع شده باشد، سکونت گاه آغازین کرُدها به شرق این منطقه باز می گردد. با این حال این دو موج مهاجرت ناهمگون، جبال توروس را به دو بخش مجزا تقسیم کرد».(٥)
مینورسکی که زبان کرُدی را آموخته بود نشان داد که با نگرش به ماهیت این زبان (همچون یکی از سازه های بنیادی در شناخت آغازه ی ملتها) می توان به درک درست از ریشه و خاستگاه ملت کرُد پی برد. او می نویسد« زبان کرُدی در گروه زبانهای ایرانی جای گرفته است؛ که در این گروه زبانهای فارسی، افغان، بلوچی و آسیتنهای قفقاز قرار دارند. زبان کرُدی" فارسی آسیب دیده " نیست، بلکه زبانی است یکسره جداگانه و ناوابسته با روشهای آواشناسی و دستور زبان ویژه و پیوندش با زبان فارسی همچون، پیوند زبان روسی و صربی و یا زبان لادین سویسی های کوهستانی با زبان ایتالیایی است.» (٦)

گام دوم

گام دوم پس از به قدرت رسیدن بلشویکها به سال ١٩١٧ و تا پایان نیمه ی دوم دهه ی پنجاه امتداد می یابد که در آثار نویسندگان شوروی همچون گ. استاخف(Г.Астахов) م.پاگورلف(М.Погорелов) و دیگران بازتاب یافته است.
یکی از ویژگیهای این دوره از دانش تاریخی روسیه ی شوروی و سپس اتحاد شوروی، نگرش و رویکرد ایدئولوژیکی است که بر شالوده ی اهداف و آرمانهایی از آنگونه، انقلاب جهانی، پیروزی سوسیالیسم دانشورانه، و دیگر شعارهای پیوسته با آن دوران تاریخی استوار گردیده بود و بیشتر از جنبه های توانمند احساسی و پوپولیستی پیروی می کرد تا پژوهشهای بنیادی و دانشورانه. در آن روزگار کار بررسیهای بنیادی و واکاوی سازه ها و سویه های جنبش ملی کرُد چه در ابعاد منطقه ای و چه در فضای مناسبات بین الملل از سوی پژوهشگرانی هم چون استاخف(Г.Астахов)، م.پاگورلف(М.Погорелов) ، خالفین ( Н.А.Халфин )به رسمیت شناخته نمی شد و به شیوه ی یکجانبه و بدور از هرگونه ارائه ی اسناد و مدارک تاریخی و قانع کننده، «انگیزه ی واقعی قیام کرُدها را به دسیسه ها و زدوبند های خارجی، ازآنگونه نقشه های امپریالیزم بریتانیا.» (٧)نسبت می دادند. چنین رویکرد و روشی نه تنها در آثار نویسندگان و پژوهشگران روس تبلیغ می شد، بلکه در تدوین و بکارگیری سیاست خارجی اتحاد شوروی نیز بازتاب گسترده ای یافته بود.

خالفین ( Н.А.Халфин) در کتاب مبارزه در راه کرُدستان با پیش کشیدن پرسشهای در باره چیستی، چگونگی اجتماعی و آغازه و ریشهی جنبش ملی کرُدها در سدهی نوزدهم و کارایی و رویکرد سیاسی دولتهای مقتدر و درگیر در مسئلهی کرُد، فصل تازهای به دانش کرُدشناسی افزود. خلفین با اشاره به ساختار اجتماعی ـ اقتصادی کرُدستای ازآنگونه نقش سران عشایر کرُد در تاریخ دگرگونیهای کرُدستان، می نویسد« عشایر کرُد نقش برجستهای در روند زندگی اقتصادی و اجتماعی کرُدستان ایفا کردهاند.»(٨) از سوی دیگر او مبارزه کرُدها را«فاقد هرگونه هدف ویژهای بشمار می آورد که در سویه ی منافع شیوخ و فئودالهای جریان یافته است .» (٩) خلفین بانگاه به جنبش ملی کرُدها به رهبری شیخ عبیداله نهری به سال ١٨٨٠قیام کرُدها در این دوره را به ارادهی سلطان عثمانی و سیاست بریتانیا منتسب می کند و می نویسد«تودههای وسیع مردم کرُد بهمانند کارتهای در دست محافل فئودالی ایران و عثمانی و انگلستان و به هدف تضعیف روسیه به بازی گرفته شده بودند ». (١٠) چنین ارزیابی از سوی خلفین فارغ از آنکه از پشتوانهی اسناد و مدارک مستدل و معتبر رنج می برد، فاقد هرگونه استدلال منطقی است. نخست آنکه محدود کردن جنبش ملی کرُد تنها در چارچوب منافع شیوخ و فئودالها، نادیده گرفتن درونمایه ی مبارزه تاریخی کرُدها برای رهایی از ستم ملی است؛ سپس، رویگردانی نویسنده را از اهمیت ساختارهای سیاسی ـ اقتصادی، اجتماعی ـ فرهنگی جامعه کرُدستان به نمایش می گذارد که بی تفاوت از کنار انبوهی از رویدادهای تاریخی به آسانی می گذرد. از این گذشته قدرتهای استعماری، بویژه بریتانیا تمایلی به اهداف جنبش ملی کرَد، از آنگونه جدائی از ایران و ترکیه نشان نمی دادند، بلکه در این دوره ی شناخته شده ی تاریخی، تمایل بنیادی قدرتهای استعماری بر گسترش هرچه بیشتر دامنه ی نفوذ و کارایی سیاست خارجی خود بر دو کشور ترکیه و ایران استوار گردیده بود و امیدوار بودند که در روند دگرگونیهای آینده، این دو کشور و همچنین سرزمین کردستان را به مستعمره خود تبدیل کنند.

گام سوم

از دهه ی شصت سده ی بیستم و فروپاشی سیستم استعماری آغاز و تا دوره ی کنونی ادامه می یابد. در این دوره آثار درخشان و ارزنده ای از سوی پژوهشگران و تاریخدانان روس، از آنگونه لازاریف،(М.С.Лазарев ۱۹٣۰-۲۰۱۰ ) ژیگالینا ( О. И. Жигалина)،حسرتیان Гасратян М.А ))، مگوی( Ш. Х. Мгои) ج. جلیلی،( Джалил. Д )،ش.عشرف( Ашири. Ш) و دیگران در باره ی کرُد و کرُدستان انتشار یافت که به غنا و گسترش کرُدشناسی، به ویژه پس از پایان گرفتن محدودیتهای ایدئولوژی و جزمگرایانه ی حزبی و دولتی در شوروی پیشین، کمک شایان توجهی کرده است.
جنبش کرُدها در واحدهای سیاسی شرق میانه( ایران، عراق، ترکیه، سوریه) و همچنین کارایی آن بر چگونگی ژئوپلتیک منطقه به مانند یک فرایند فراگیر، دانشمندان روس را به پژوهش های ژرف در گسترههای متفاوت زندگی ملت کرُد تشویق کرد. پروسهی کرُدشناسی در روسیه به شکل سنتی در بخش شرق شناسی آکادمی دانش روسیه در شهرهای سن پتزبورگ، ایروان، تفلیس، مسکو جریان یافت.
در دههای ٨٠ و ٩٠ سدهی بیستم کرُدشناسان شوروی به اجرای ساختمان برنامهای پرداختند که پژوهشهای کاربردی و بنیادی در مورد مشکل کرُد و هم چنین ویژهگیهای جنبش ملی ایشان را در پاره های جداشده ی سرزمین کُردستان مورد ارزیابی موشکافانه و همه جانبه قرارمی داد.

پاره های جداشده ی کرُدستان

پرفسوراُ.ژیگالینا( О. И. Жигалина)تاریخدان و پژوهشگر تاریخ کرُد،در نوشتار «جنبش ملی کرُدها در ایران» به واکاوی ساختار اجتماعی جامعه ی کرُد می پردازد و نشان می دهد که سازههای آفریده ی چنین ساختاری بر مناسبات سنتی بنیاد گذاشته شدهاند که در جریان دوره های تاریخی شناخته شدهای در نهاد جامعه انباشته گردیدهاند. از دیدگاه سیاسی، ژیگالینا با اشاره به جنش ملی کرُدها می نویسد: « چالش کرُد در ایران، یکی از دشواریها و تنگناهای مهم داخلی است که در پیوند با تمایل و خواست کرُدها در دستیابی به حق گزینش سرنوشت خود شناخته می شود، از این روی در برابر منافع گروه های حاکم در ایران قرار گرفته است و بخشی از یک گره پیچیده از در گیری و رویارویی میان ایالتی در منطقهی شرق میانه را به خود وانهاده است.» ( ١١)
پرفسور م.حسرتیان( Гасратян М.А )یکی دیگر از تاریخدانان شوروی، کارشناس تاریخ مدرن ترکیه به ویژه در مورد مسئله کرُد در ترکیه در کتاب «کرُدها ی ترکیه در تاریخ هم روزگار ( ایروان ١٩٩٠)»می نویسد « سنت مبارزاتی جنبش ملی کرُدها یکی از ویژهگیهای جامعه ی کرُد در ترکیه را تصویر می کند که بازتابی است از مبارزه علیه بی دادگری اجتماعی».( ١٢)حسرتیان با برشمردن مشکلات یافتمند در مناسبات کرُدها و دولت ترکیه، از آنگونه با اشاره به قانون اساسی کشور می نویسد« قانون اساسی ١٩٨٢ ترکیه چون قوانین پیشین، حقوق ملی کرُدها را نادیده می انگارد و از دیدگاه حقوقی بر یکپارچه کردن و جذب کرُدها و دیگر اقلیتهای ملی تاکید می ورزد».( ۱٣) به باور حسرتیان، کاربست اصلاحات سیاسی در ترکیه به برون رفت از چالش کنونی در کشور یاری خواهد رساند.
ش.مگوی( Ш. Х. Мгои) کارشناس تاریخ کرُد، تلاش می کند که سویه های با اهمیت و گستردگی مبارزه ملی در کرُدستان در رویارویی با سیستمهای دیکتاتوری و اقتدارگرا در کشورهای عراق و سوریه بویژه بعد از کنفرانس لوزان به سال ١٩٢٣ که به ایجاد دو کشور عراق و سوریه انجامید را در کتاب «مسئله ی کرُد در عراق کنونی»بازتاب دهد و می نویسد« جنبش آزادیبخش کرُد در کرُدستان در واقع، تلاشی است برای تدوین و دستیابی به حق گزینش سرنوست کرُدها در این کشور.» (۱٤)
یکی دیگر از رویدادهای مهم در بررسی مشکل کرُد و کرُدستان پژوهشی است همه جانبه که از سوی گروهی از کرُدشناسان روسیه، همچون، م.لازریف، (М.С.Лазарев ۱۹٣۰-۲۰۱۰ )   اُ.ژیگالینا،(   О. И. Жигалина)، ش.مگوی،( Ш. Х. Мгои )م.حسرتیان Гасратян М.А ))در سال ١٩٩٥با نام «کرُدستان هم روزگار » انتشار یافت. نویسنده در مقدمه کتاب و با ابراز نگرانی جامعه جهانی از سرنوشت کرُدها می نویسد« سرنوشت تقریبا ٣٠ میلیون کرُدی که در طول ٢٥٠٠سال در سرزمین آباو اجدادی خود زندگی می کنند و سهم با اهمیتی در پیشرفت فرهنگ و رسایی تاریخ ملتها و کشورهای غرب آسیا داشتهاند و باوجودیکه برای دستیابی به آزادی و استقلال مبارزه می کنند، اما تا به اکنون از برپایی دولت ملی بازماندهاند و این واقعیت موجب افزایش نگرانی نه تنها در روسیه، بلکه در جهان گردیده است.» ( ١٥)
نویسندگان کتاب «کرُدستان هم روزگار» کوشش می کنند که ارزیابی واقع بینانهای از جایگاه سیاسی و اجتماعی کرُدستان آنگونه در ایران، عراق، سوریه و ترکیه و همچنین تصویر روشنی از کارایی فضای سیاست جهانی بر موقعیت جنبس ملی کرُد ارائه دهند.

مشکل کرُد در مناسبات بین الملل

یکی از برجستهترین پژوهشگران تاریخ کرُد و کرُدستان م.س.لازاریف(М.С.Лазарев١٩٣٠ ـ ٢٠١٠ ) با انتشار مجموعهای از برسیهای دانشورانه ی خود که شامل سه کتاب بانامهای «کرُدستان و مسئلهی کرُد ، دههی ٩٠سدهی نوزده تا سال ١٩١٧»،« امپریالیسم و مسئلهی کرُد(١٩١٧ ـ ١٩٢٣) و «کرُدستان و مسئلهی کرُد ( ١٩٢٣ ـ ١٩٤٥)»، پژوهش گسترده و فراگیری دربارهی تاریخ کرُدستان(خاستگاه اتنیکی و ملی ، اهمیت ژئوپلتیک و ژئوستراتژیک ) و همچنین رویکرد سیاسی امپراطوریهای عثمانی، روسیه ی تزاری، اتحاد شوروی و نقش کشورهای امپریالیستی در بخش کردن سرزمین کرُدستان پرداخته است.
لازاریف در کتاب« کرُدستان و مشکل کرُدها، دهه ی ٩٠ سده ی ١٩تا ١٩١٧» به پیدایش انقلاب مشروطیت (١٩٠٥ ـ١٩٠١١) در ایران، نقش کرُدها، مناسبات دو کشور ایران و ترکیه می پردازد و همچنین دخالت قدرتهای بزرگی، چون روسیه، بریتانیا و آلمان در پیوند با مشکل کرُدها را با دقت علمی توصیف و ارزیابی می کند. لازاریف به شیوه ای بنیادی و فراگیر مناسبات و رقابتهای قدرتهای استعماری در خاورمیانه، آن گونه در پیوند با مشکل کرُدها را تا به دست گرفتن قدرت دولتی از سوی بلشویکها در سال ١٩١٧ را مورد سنجش موشکافانه قرار می دهد و در این راستا با تکیه بر اسناد و مدارک وزارت خارجه ی روسیه تزاری و نیز مکاتبات دیپلماتهای روس در شهرهای، استانبول، وان، ارزورم، تبلیس، ارومیه، کرمانشاه به روشن شدن زوایای تاریک و به سایه رانده شده ی سیاستهای استعماری روسیه ی تزاری در کرُدستان، یاری می رساند.
لازاریف در پیشگفتار کتاب می نویسد،« در قلب مشکل کرُدها، مبارزه آزادیخواهانه ملت کرُد نهفته است که فرایندی است در سویه ی به کف آوردن استقلال ملی؛ از آنجا که کرُدها به مانند اقلیتی ملی در چارچوب امپراطوری عثمانی و ایران پدیدار شده اند و از سویی دیگر خود این کشورها به مانند ابزاری در سویه ی سیاستهای قدرتهای بزرگ جلوه می کنند، پژوهش پیش روی نه تنها به خوانش مبارزه ی آزادیخواهانه ی کرُدها می پردازد، بلکه بسیاری از رویداهای بنیادی تاریخ دو کشور ایران و عثمانی در پیوند با سیاست جهانی را نیز در برمی گیرد.» (۱٦)
از دیدگاه لازاریف جنبش ملی کرُد از آغاز پیدایش به یکی از دشواریهای ملی و گره های مناسبات بین المللی فرا روئید و فشار و سرکوب کرُدها از سوی ساختارهای مستبد سیاسی موجبات افزایش درگیریهای خونین و طولانی مدتی در منطقه ی خاورمیانه را فراهم آورد. بنابراین« خوانش مشکل کرُدها در تمامیت خود از دیدگاه دانشورانه بی اندازه با اهمیت و یکی از مهمترین و مبرم ترین بایستگیهای سیاسی زمان کنونی بشمار می رود.»)١٧)
لازاریف با پرداختن به فروپاشی امپراطوری عثمانی پس از جنگ جهانی اول و فرایند رو به گسترش جنبش ملی در کرُدستان ایران و عثمانی می نویسد«در دهه ی پایانی دولت عثمانی و دولت قاجاریه در ایران، مسئله ی کرُد از کارایی فزاینده ای در زندگی سیاسی، (چه در درون و چه در برون )این دو کشور برخوردار گردید. مبارزه ی کرُدها برای به کف آوردن حقوق ملی دامنه ی گسترده ای یافت و به جنبشی ملی و فراگیر دگرگون گردید که در فرو پاشی و پایان یافتن نهایی تاریخ امپراطوری عثمانی و هم چنین دولت قاجاریه در ایران نقش با اهمیتی ایفا کرد.» (١٨)
در سال ۱۹٨۹ پرفسور لازاریف با انتشار کتاب « امپریالیزم و مسئله ی کرُد١٩١٧ ـ ١٩٢٣» گام دیگری در بررسی و پژوهش سیستماتیک و تاریخی کرُدشناسی در روسیه برداشت. در این اثر درخشان اینبار لازریف به چگونگی سیاسی پس از پایان جنگ جهانی اول و بویژه پاره گردیدن سرزمین کرُدستان، ( پیامد کنفرانس لوزان به سال ١٩٢٣) و نیزنقش سرنوشت ساز دولتهای استعماری، آنگونه مانورهای دیپلماتیک بریتانیا اشاره کرده، می نویسد«مشکل کرُدها تنها مسائل درونی دولتهای عثمانی و ایران را در بر نمی گرفت، بلکه آشکارا در پیوند با مناسبات سیاسی دو کشور پدیدار می شد و از چارچوب منطقه ی خاورمیانه بسی فراتر گسترده شده بود و در این راستا با فضای منافع امپریالیستها و دولتهای مقتدر آن روزگار، از آنگونه بریتانیا، آلمان، روسیه و به میزان کمتری با فضای منافع فرانسه و آمریکا برخورد می کرد.» (١٩)
لازاریف با نگرش به جنبش ملی کرُدها در شرایط نوین ژئوپلتیک آن روزگار، نقش و کارایی هر یک از بازیگران پر نفوذ سپهر سیاست جهانی را ترسیم می کند. به باور لازاریف با پایان گرفتن جنگ جهانی اول، سیستم سنتی استعمار دچار دگرگونی چشمگیری شد. سیستم سرپرستی( (Mandateدر کشورهای عربی لبنان، عراق، سوریه و فلسطین خصلت سیاسی و اقتصادی به خود گرفت .

کنفرانس لوزان

موافق کنفرانس لوزان در ٢٤ ژوئیه ١٩٢٣، جنوب و جنوب غربی کرُدستان به ساختارهای سیاسی عراق و سوریه پیوست گردید. در این کنفرانس دولتهای استعماری، فرانسه و بویژه بریتانیا از مواد ٦٣،٦٤ پیمان نامه ی سهور که به روشنی از خودمختاری کرُدستان سخن به میان آورده بود، سرباز زدند.
«ماده ۶۲. کمیسیونی که در قسطنطنیه اجلاس خواهد کرد وبه ترتیب مرکب از سه عنصر منصوب دولتهای بریتانیا و فرانسه و ایتالیا خواهد بود، ظرف شش ماه (از تاریخ) به اجرا درآمدن پیمان حاضر طرحی را برای خودمختاری مناطق کرُدنشین واقع در شرق فرات، جنوب مرز جنوبی ارمنستان،که بعدا ًمعین خواهد شد، و نیز مناطق، واقع در شمال مرز ترکیه با سوریه و بین النهرین، به نحوی که در ماده ٢٧ ،٢)و٣ )مشخص شده است،تهیه و تنظیم خواهد کرد.» (٢٠)
با برقراری مرزهای جدید در خاورمیانه، کرُدستان بار دیگر و پس از بیشتراز چهار سده* به چهار پارهی مجزا تقسیم شد. از دیدگاه لازاریف «شرایط آن زمان که بر شالوده ی مناسبات جدید اقتصادی ـ سیاسی تدوین شده بود، کرُدها را در پی ریزی طرح ساختمان کرُدستان مستقل ناکام گذاشت.» (٢١)
در سال ٢٠٠٥ لازاریف کتاب «کرُدستان و مسئله ی کرُد ،١٩٢٣ ـ ١٩٤٥ » که تکمیل کننده ی دو اثر دیگر نویسنده است را منتشر کرد. در این اثر پژوهشی نه تنها نویسنده به دشواریهای داخلی کرُدستان می پردازد، بلکه دگرگونیهای ژرف در مناسبات بین الملل در چارچوب سیستم دو قطبی در جهان و کارایی مستقیم آن در منطقه ی خاورمیانه از آنگونه، کرُدستان را بازتاب داده است. لازاریف با تکیه بر اسناد و مدارک بدست آمده در آرشیو وزارت خارجه ی فدراسیون روسیه از سویه های متفاوت تحولات کرُدستان، از آنگونه واکاوی و ارزیابی ناسیونالیزم کرُد، پیامدهای پیمان نامه ی لوزان، مسئله ی موصل، نقش واحدهای سیاسی، ایران، عراق، ترکیه و سوریه، سیاست خارجی قدرتهای استعماری، بویزه بریتانیا، نقش شوروی پیشین در فراز و فرود جمهوری کرُدستان در سالهای ١٩٤٥ ـ ١٩٤٦ را مورد بررسی دقیق و علمی قرار می دهد.
لازریف در توصیف پیمان نامه ی لوزان می نویسد « در ادامه ی توافق بریتانیا و ترکیه، پیمان نامه ی بریتانیا ـ ترکیه ـ عراق در پنجم ژوئیه ی ١٩٢٦ بسته شد که کرُدستان را به شکل قانونی تقسیم کرد و این روز سیاهی در تاریخ ملت کرُد بشمار می رود. به این ترتیب جدایی ملت کرُد نه تنها دشوارتر و ژرف تر گردید، بلکه از دیدگاه وضعیت حقوقی، می توان گفت که از خصلت بین المللی برخوردار شد و کرُدها بار دیگر در تاریخ خود قربانی قدرتهای غیر قابل اجتناب ناپذیری شدند .» (٢٢)
مسئله ی موصل( نینوا) یکی از مهمترین چالشهای بریتانیا و ترکیه را فراهم ساخت و از سوی دیگر اهمیت ژئوپلتیک کرُدستان در مناسبات بین الملل را به نمایش گذارد. موصل برای بغداد از اهمیت بالایی در زمینه ی تامین گندم و دیگر فراورده های کشاورزی برخوردار بود، اما بیشترین نقش در مناسبات متقابل میان دو کشور را نفت کرکوک که در ایالت موصل واقع شده بود، بازی می کرد که یکی از پایه های بنیادی فرایند مذاکرات میان ترکیه و عراق را فراهم آورده بود.
گسترش تنشهای سیاسی بریتانیا و ترکیه بر سر سرچشمه های زیرزمینی کرُدستان، از آنگونه نفت کرکوک بازیگران بزرگ و بنیادین فضای سیاست جهانی را به خود جلب کرد. فرانسه با برخورداری از سیاست سرپرستی بر سوریه و لبنان، ایجاد کشورهای عربستان، اردن، تئوری سیستم پیشین مناسبات بین الملل را به ویژه در خاورمیانه با دگرگونی همراه ساخت.
پیوست بخش جنوبی کرُدستان ( ایالت موصل) به عراق مبارزه ی کرُدها را در بدست گرفتن سرنوشت خود دشوارتر از پیش ساخت و موجب تشدید رویدادهای ژئوپلتیکی در منطقه گردید که با دخالت قدرتهای استعماری در امور کرُدستان رساتر گردید؛ کشف ذخایر نفت در کرکوک و آغاز تولید آن به سال ١٩٣٠ اهمیت فزاینده ی جغرافیای اقتصادی کرُدستان و نیز جنبش ملی کرُدستان را افزایش داد.
در اواخر جنگ جهانی اول ولایت موصل (نینوا) از سوی نیروهای نظامی بریتانیا اشغال شد. بریتانیا با اشغال موصل و بکارگیری سیستم سرپرستی بر عراق همچون نیرویی بدون هماورد آماده ی تقسیم سرچشمه های زیرزمینی این منطقه با هیچ کدام از قدرتهای استعماری و نیز با ترکیه نبود. ملل متحد در سال ١٩٢٥ ایالت موصل را در ترکیب دولت تازه ایجادشده ی عراق پذیرفت و عراق را به مدت ٢٥سال در پناه و سرپرستی بریتانیا قرار داد. از این گذشته با بستن پیماننامه لوزان در ۲۴ ژوئیه ۱۹۲٣ و سازشهای بعدی میان ترکیه و بریتانیا مبنی بر« واگذاری ۱۰درصد از درآمد نفت کرکوک به دولت ترکیه ، مصطفی کمال از دعاوی ارضی در کردستان عراق، از آنگونه شهر کرکوک چشم پوشید.» (٢٣)
لازاریف می نویسد« بنابراین سیاست خارجی بریتانیا در سویه ی چاره اندیشی مشکل کرُد سیر نمی کرد که بخشی از شالوده و بنیاد مسئله ی موصل را تشکیل می داد؛ از این فراتر هر دو کشور بریتانیا و ترکیه کرُدها را چون ابزار فشار در جهت منافع سیاست خارجی خود بکار می بستند .» (٢٤)

جمهوری کردستان و نقش اتحاد شوروی

لازریف فصل ویژه ای را به رویدادهای جنگ جهانی دوم، آغاز جنگ سرد، نقش هر یک از بازیگران سیاست جهانی، آلمان، بریتانیا، فرانسه، آمریکا و شوروی را به گستردگی مورد کاوش و ارزیابی قرار داده است. نویسنده، جنبش ملی کرُد در فاصله ی سالهای ١٩٤١ تا ١٩٤٥ و همچنین پروسه ی فراز و فرود جمهوری کرُدستان را در پیوند با اوضاع داخلی خود کرُدها و همچنین منافع و سویه های سیاسی هر یک از کشورهای درگیر با مسئله ی کرُد و کرُدستان و بویژه رویکرد و نگرش شوروی سابق به مشکل کرُدها در ایران را به شیوهی سیستماتیک توصیف می کند.
در بخش پایانی کتاب، سیاست دولت شوروی در کرُدستان ایران را با تکیه بر آرشیو وزارت خارجه شوروی و بکار گیری گسترده ی اسناد و مکالمات دیپلماتهای شوروی بویژه مولتف( В.М.молотов ١٩٨ ـ ١٨٩٠ ) وزیر خارجه وقت دولت شوروی، گوشه هایی از سیاست رسمی دولت ستالین در کرُدستان را آشکار می سازد.
لازریف با دستیابی به اسناد وزارت خارجه ی دولت شوروی، متن نامه ی سال ١٩٤٢ مولتف وزیر خارجه وقت شوروی به سمیرنف(Смирнов . А. А
١٩٠٥ـ ١٩٨٢ )سفیر این کشور در ایران در پیوند با کرُدها را اینگونه بازگو می کند:
«نمایندگان ما درک نکرده اند که درونمایه ی اجتماعی مبارزه ی کرُدهای ایران در سویه ی خودمختاری و استقلال، درواقع به هدف دفاع از عشایر و فئودالها و به منظور جداکردن کرُدها و رویارویی با تمرکز سیاسی در کشور صورت می گیرد. کرُدها که به شماری از قبایل جداگانه تجزیه شده اند، اغلب در حالت دشمنی و رویارویی با هم بسر می برند و تصوری از همبستگی ملی را به نمایش نمی گذارند.» (٢٥) در این نامه مولتف، جنبش ملی کرُد را به جدایی خواهی از ایران متهم می کند می نویسد: « تجزیه خواهان کرُد در ایران همیشه به مانند ابزار سیاسی از سوی بریتانیا و ترکیه بکار گرفته شده اند و همبستگی آنها بخاطر جدایی از ایران... و نیز با الهام از برخی محافل مشخص انگلیسی و ترکی در پی اخاذی و کسب امتیازات مختلف سیاسی و اقتصادی از ایران هستند. رهبران کرُد که از فرمانبرداری بیچون و چرای کرُدهای عادی بهره مندند، خود کارگذار دولتهای گوناگون امپریالیستی و در بیشتر زمانها پیشکار دولتهای فاشیستی بشمار می روند». (٢٦)مولتف در ادامه، سیاست دولت شوروی نسبت به کرُدها را به سفیر آن کشور اینگونه گوشزد می کند: « باید اذعان کرد که پشتیبانی و حمایت ما از کوشش کرُدها در راستای خودمختاری و استقلال کرُدستان درست نیست و در شرایط کنونی ایران، خواستهای کرُدها بی اساس و واپسگرایانه است.» (٢٧)
این سند، رویکرد رسمی دولت شوروی در مورد کرُدها را به نمایش می گذارد؛ از سویی نشانگر سیاستی است عمل گرایانه که در چارچوب منافع خودخواهانه و تنگ نظرانه ی شوروی پیشین چهره می نمایاند و همزمان دریافت جزمگرایانه و کوته فکرانه ی سیاستمداران شوروی دوره ی ستالین نسبت به جنبش ملی کرُد را بازتاب داده است.

فرجام

آفرینههای پژوهشی در تاریخ کرُد و کرُدستان از سوی تاریخدانان روس ـ کرُد* از دو سویه ی متفاوت شایان ارزیابی است، نخست: تدوین و بکاربستن سیاست خارجی امپراطوری روسیه ی تزاری که با رویکرد ژئوپلتیک این کشور در آسیای میانه در انطباق قرار می گیرد و با هدف گسترش مرزهای روسیه بویژه پس از پیمان نامه ی وین به سال ١٨١٥ که در چارچوب موازنه ی قدرت پدیدار شد، شکل گرفت. چیره شدن بر آسیای میانه و پیوست کردن بخشهای از ایران، ترکیه و سرزمین کرُدستان، سیاست توسعه خواهانهی امپراطوری روسیه را از سویی و رقابت با قدرتهای بزرگ از آنگونه، بریتانیا و فرانسه را از سوی دیگر ترسیم می کند. در این راستا کارهای پژوهشی در تاریخ کرُدستان و هم چنین گزارشهای و فعالیتهای دیپلماتهای روس در سویه ی آگاهی و شناخت بیشتر و با هدف برپایی و نگهداری سیاست خارجی روسیه صورت می گرفت. سپس: آفرینه های گسترده و فراگیر دانشمندان روس در تاریخ کرُدها، از آنگونه مینورسکی، نیکیتین، مار، کوردیف و دیگران سهم بسیار ارزنده ای در شناخت ژرفای تاریخ کرُدستان داشته اند و کمک شایان توجه و فراوانی به دانش کرُدشناسی کردهاند.
با بدست گرفتن قدرت از سوی بلشویکها در اکتبر ١٩١٧، بویژه در دهه نخست دولت روسیه ی شوروی ودیرتر در اتحاد شوروی، دانش تاریخی زیر فشار سنگین سیستم ارزشی( ایدئولوژی) قرار گرفت و نوشتارهای پژوهشگرانی، همچون خلفین، آستاخف، پاگورف و دیگران بیشتر هماهنگ با سویه های ایدوئولوژیکی و در همسویی کامل با سیاست خارجی شوروی سامان یافتند و بسیار اندک از شیوه های پژوهشی در تاریخ نگاری سود جسته اند. با دگرگونیهای پس از دوران وحشت استالینی دانشمندان برجسته ی شوروی، آنگونه حسرتیان، جلیلی، مگوی، عشیرف، ژگالینا، لازریف و دیگران، دانش کرُدشناسی در شوروی و پست شوروی را به شکل فزاینده ای گسترش و ژرفا بخشیدند و تلاس ورزیدند که دانش تاریخی را از قید و بندهای ایدوئولوژیکی آزاد سازند و تاریخ همچون فرایندی آزاد و فارغ از محدودیتهای ایدوئولوژیکی بینگارند که زیر کارایی مخرب سیاست خارجی اتحاد شوروی، به زائیده و رویکرد ژئوپلتیکی کشور تبدیل شده بود؛ بویژه پرفسور لازریف با دقت بالای دانشورانه و با تکیه بر اسناد، شواهد و مدارک آرشیوهای وزارت خارجه کوشس کرد که کرُدشناسی در کشورش را به دانش یکپارچهای تبدیل کند؛ هم ازاین روی، آفرینه های لازاریف از پایگاه با اهمیت و درخشانی در پژوهش تاریخ کرُد و کرُدستان برخوردار و شایان ارج و قدردانی فراوان است.


سرچشمه ها:
Никитин, В. Курды / В. Никитин. М. : Прогресс, ۱۹۶۴.c.۴۰۰.ا
٢.همان سرچشمه ص.٤٠١
٣.همان سرچشمه .ص.٤٠١
٤.همان سرچشمه.ص.٤٠٢
В.Ф. Минорский. Курды. Петроград, ۱۹۱۵.с.۵.٥
В.Ф. Минорский. Курды. Петроград, ۱۹۱۵.с.٣۴.٦
٧ .Астахов Г. От султаната к демократической Турции. Очерки из истории кемализма / Г. Астахов. – М.-Л.: Госуд. Изд-во, тип. "Красный Пролетарий", ۱۹۲۶. – ۱۵۲ с.; Гурко-Кряжин В. А. Ближний Восток и державы / В. А. Гурко-Кряжин. – М.: Научная ассоциация востоковедов при ЦИК СССР, ۱۹۲۴. – ۲۴۴ с.; Погорелов М. Контрреволюционное движение в Курдистане / М. Погорелов // Военный вестник. – ۱۹۲۵. – №۱۱. – С.٣۷–۴
.٨   .Борьба за Курдистан: курдский вопрос в международных   отношениях XIX век.۱۹۶٣.c.۲۰-۱۹
٩.همان سرچشمه.ص.٨٧
١٠.همان سرچشمه.ص.٩
.١١Жигалина О. И. Национальное движение курдов в Иране, ۱۹۱٨-۱۹۴۷ гг Изд-во "Наука. , ۱۹٨٨
.١٢Гасратян М.А. Курдская проблема в Турции (۱۹٨۶- ۱۹۹۵). -М., ۲۰۰۱
١١٣.همان سرچشمه
.١٤Ш. Х. Мгои. Курдский национальный вопрос в Ираке в новейшее время / Ш. И. Мгои. – М.: Наука, ۱۹۹۱. C.٣
.١٥Современный Курдистан: проблемы национального движения ۱۹۹۵ – c.٣
.۱٦М.С. Лазарев .Курдский Вопрос (۱٨۹۱-۱۹۱۷ (c.۱۴
١٧.همان سرچشمه.س.١٣
١٨.همان سرچشمه.س. ٧٦
Лазарев М. С. Империализм и курдский вопрос (۱۹۱۷–۱۹۲٣).c.۹٨.١٩
* پیچیدگی وضعیت منطقه با ناسازگاری سلطان عثمانی و شاه اسماعیل صفویه به چالش جدی در مناسبات هر دو کشور فراروئید. در جنگ چالدران به سال ١٥١٤ کُردستان به دو بخش تقسیم گردید؛ رسمیت یافتن تجزیه ی سرزمین کُرُدستان به سال ١٦٣٩در قرارداد قصرشیرین مبنای حقوقی یافت که تا پایان پذیرفتن جنگ اول جهانی و پس از کنفرانس لوزان به سال ١٩٣٢ ادامه پیدا کرد.
٢٠. دیویدمک داول،تاریخ معاصرکرد،ترجمه ابراهیم یونسی،ص،۷۰٣
.٢١Лазарев М. С. Империализм и курдский вопрос (۱۹۱۷–۱۹۲٣) М.۱۹٨۹.с.۲٨۱
.٢٢Лазарев М. С. Курдистан и курдский вопрос(۱۹۲٣ – ۱۹۴۵).c,۱۰۲
٢٣. .دیویدمک داول،تاریخ معاصرکرد،ترجمه ابراهیم یونسی،ص،۷۰٣
Лазарев М. С. Курдистан и курдский вопрос(۱۹۲٣ – ۱۹۴۵).c.۹۹,.٢٤
٢٥.همان سرچشمه.س.۲۲۱
٢٦. همان سرچشمه.س.۲۲۲
٢٧. همان سرچشمه.س.۲۲۲
*برخی از پژوهشگران تاریخ کرُد از آنگونه، پرفسور جلیل جلیلی( Джалил. Д) پروفسور
مگوی ( Ш. Х. Мгои ) پرفسور شرف عشیرف ( Ашири. Ш )دارای تبار کردی هستند.