خانم توحیدی و آقای جهانبگلو!
سانگ سوچی هم اسطوره نیست


محمود دلخواسته


• دفاع و توجیه رامین جهانبگولو و نیره توحیدی از سکوت سانگ سو چوچی در رابطه با کشتار و پاکسازی مسلمانان برمه/میانمار نشان از این دارد که این دو نیز مانند سن سوچی دفاع از حقوق انسان را تابع متغیر نیازهای سیاسی می دانند. در حالیکه حقوق انسان همه مکانی و همه زمانی می باشد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲۶ ارديبهشت ۱٣۹۲ -  ۱۶ می ۲۰۱٣


"دفاع و توجیه رامین جهانبگولو و نیره توحیدی از سکوت سانگ سو چوچی در رابطه با کشتار و پاکسازی مسلمانان برمه/میانمار نشان از این دارد که این دو نیز مانند سن سوچی دفاع از حقوق انسان را تابع متغیر نیازهای سیاسی می دانند. در حالیکه حقوق انسان همه مکانی و همه زمانی می باشد و کسی که با بکار گیری منطق قدرت سیاسی توجیه گر سکوت در برابر نقض حقوق بشر است، ندانسته نگاه ماکیاولیستی خود به سیاست و حقوق را بروز می دهد."


بنظر می رسد که مقاله پروفسور نیره توحیدی و پروفسور رامین جهانبگلو در دفاع از خانم سانگ سو چی و محکوم کردن نمونه ای اشکاری از نقض حقوق بشر بوسیله مدافعان آن می باشد و انباشته از تهمت و نیز تناقض گوییهای آشکار.(1) به چند نمونه آن به اختصار می پردازم. قبل از آن بگویم که وقتی مقاله وزین بهداد بردبار و عابد توانچه (2)را خواندنم و نقد شما در دفاعتان از محاصره اقتصادی که ناقض حقوق قربانیان آن است، دیگر لازم ندیدم در این رابطه سخن بگویم. و اما:
- در انتقاد از مخالفان و منتقدان خانم سانگ سوچی و سکوت کر کننده ایشان در رابطه با کشتار و پاکسازی قومی مسلمانان برمه ای می گویند:" الگوی مقاومت و مبارزه برای دموکراسی که مردم میانمار به جهان ارائه داده اند، به ویژه وجود خانم آنگ سان سوچی، یک زن قوی به مثابه نماد رهبری خشونت پرهیز..، باعث آشفتگی و عصبانیت تمامت خواه ها و کینه جویان و مرتجعین شده است." شما اینگونه با یک کاسه کردن منتقدان سکوت فردی که جایزه صلح نوبل را برده است و مخالفان ایشان در برابر چنین فاجعه ای انسانی و توصیف انها با عبارت:" تمامت خواه ها و کینه جویان و مرتجعین" در واقع همان روشی را بکار برده اید که کیهان شریعتمداری بکار می برد و آمریکایی خواندن هر فرد و گروهی که با مافیای حاکم مخالف است. در واقع وقتی روش را همان هدف بدانیم آنگاه خواهیم دید که فرقی بین روش شما و خامنه ای و کیهان شریعتمداری وجود ندارد.
- شما می توانید حق داشته باشید وقتی می گویید: "آنها(نظامیان) از محبوبیت خانم سو چی و احتمال قوی پیروزی او در انتخابات آتی وحشت دارند. بنابراین با ایجاد اختلال در کار دولت میانه رو جدید، از جمله دامن زدن به درگیری های خونین فرقه ای تلاش دارند افکار عمومی را در داخل و نیز در عرصه بین المللی برعلیه اصلاح طلبان بویژه خانم سوچی بشورانند." شما حتما حق دارید وقتی می گویید: "آیت الله خامنه ای حملات خود را نه متوجه حاکمان نظامی میانمارو بودائیان افراطی که حقوق اقلیت مسلمان آن کشور را ضایع کرده اند، بلکه علیه مدافعان حقوق بشر متمرکز کرده ناصادقانه آنها را متهم به سکوت در قبال کشتار و آزار مسلمانان کرد." ولی حق ندارید خانم سانگ سن سوچی را ورای نقد و انتقاد قرار داده و منتقدان او را با مهر "ضد زن" و "تمامت خواه ها و کینه جویان و مرتجعین" دانسته و اینگونه سعی در بی اعتبار کردن آنها کنید. شما افرادی آکادمیک هستید و بنابراین حتما می دانید که یکی از اصلی ترین روشهای کار آکادمیک، تفکر انتقادی داشتن و بکار گیری آن می باشد و دیگر اینکه روشی که هیچوقت در کار آکادمیک نباید بکار گرفته باشد این می باشد که با زدن مهر و انگ، کوشش در خاموش کردن منتقدان شود. اگر قرار بر قضاوت در مورد شما از روی این مقاله مشترک باشد، هیچ مشکل نیست این نتیجه گیری که شما فاقد شرط اول و دارای شرط دوم هستید.
- وقتی در توجیه سکوت خانم سن سوچی از قول دو روزنامه نگار سوئدی می گویید:"...نظامیان این کشور بطور موذیانه ای به آتش درگیری های فرقه ای اخیردامن میزنند تا خانم سوچی را در مخمصه قرارداده وادار به موضع گیری به نفع مسلمانان نمایند تا در نتیجه آن او حمایت بخش زیادی ازبودائیان را از دست بدهد..." در واقع می گویید که علت سکوت خانم سن سوچی نسبت به کشتار و پاکسازی مسلمانان را دست یافتن به قدرت سیاسی از طریق آرا مردم برمه می باشد. البته هیچ دقت نکرده اید که این نظر در رابطه تضاد قرار می گیرد با نظر دیگرتان در مورد خانم سن سوچی:"تفاوت آنگ سان سوچی و ارتشیان برمه در همین است، برای ارتشیان مثل همه دیکتاتورها هدف مهم است و برای خانم سو چی شیوه رسیدن به هدف." سکوت ایشان بما می گوید که شما در ارزیابی خود از سن سوچی اشتباه کرده اید و خانم سن سوچی هم، مانند نظامیان، دیدی ماکیاولیستی به سیاست دارند و برایشان هدف مهم است و نه روش رسیدن به هدف، چرا که در غیر اینصورت، ایشان به عنوان یک باورمند به حقوق انسان، وقتی نقض این حقوق را در کشور خود و آنهم به نحو گسترده ملاحظه می کنندکردند، سکوت اختیار نمی کردند.
- به حق بر مافیای حاکم بر وطن می تازید که چرا نقض حقوق بشر در چچن و مسمانهای ایغور چین چشم می بندند ولی بعد از چند ده سال یادشان افتاده است که حقوق انسانی مسلمانان برمه نقض شده است و خلاصه اینکه دفاع از حقوق انسان رژیم ولایت مطلقه فقیه را زاده نیازهای سیاسی رژیم می دانید و هیچ دقت نمی کنید که خود هم به همینکار مشغولید. چرا که اگر شما نیز دفاع از حقوق انسان را تابع متغیر نیاز های قدرت سیاسی نمی دانستید، به جای حمله به متتقدان سکوت خانم سوچی، شما نیز با امثال ما همراه می شدید و برای او می نوشتید که خانم سو چی عزیز دفاع از حقوق انسان را نمی شود قربانی مطلحت زاده قدرت کرد. به سخن دیگر، وقتی شما نیز بر این روش خانم سانگ سوچی صحه می گذارید و به توجیه و دفاع از آن بر می خیزید، با اینکار خود، در واقع، می گویید که شما نیز دیدی ماکیاولیستی به سیاست و قدرت دارید و بنا براین دفاعتان از حقوق انسان، مانند دولت آمریکا و دولتهای غربی و مافیای حاکم بر وطن، دفاعی می باشد که قدرت و مصلحت قدرت محدوده و مرز آن را تعیین می کند و اینگونه عدم باور خود به همه زمانی و همه مکانی بودن حقوق انسان، در عمل و نه در شعار، نشان می دهید.
- دیگر اینکه می گویید که چرا ایران ماندلا و گاندی ندارد. البته ایران از اینها بهترش را هم دارد، کسانی که عمر خود را در مبارزه برای حقوق انسان گذاشته اند و بر خلاف خانم سانگ سوچی که برای رسیدن بقدرت حقوق انسان را نقض می کند، بر اسب قدرت هم سوار بودند ولی برای دفاع از حقوق انسان و وفاداری به عهد عطایش را به لقایش بخشیدند و از ان زمان نیز زندگیشان تدوین و عمل به حقوق انسان است. متاسفانه خودسانسوری مزمن که درد عمده بسیاری از روشنفکران وطن است مانع دیدن آن می شود.
امیدوارم این نقد کوتاه بکار بیاید و با ما همراه شوید و برای عمل عقل نقاد حق مدار، خط قرمز با اسطوره ساختن از خانم سانگ سوچی رسم نکنید و بپذیرید که اینگونه هم متوجه اندیشه راهنمای قدرت که در اندیشه اتان لانه کرده است می شوید و از این طریق رشد می کنید و هم اینکه به خانم سانگ سوچی کمک می کنید تا از طریق خود را به نقد کشیدن، خود را از مصلحت قدرت رها ساخته و در ازادی از حق و حقوق انسان دفاع کند. اینگونه ممکن است که اکثریت رای دهندگان برمه ای که:"... مثل بسیاری از جوامع دیکتاتوری جامعه ای است که از خشونت عمیق رنج می برد." به ایشان در کوتاه و یا میان مدت پشت کنند، ولی با بر حق ایستادن و اینگونه به قدرت پشت پا زدن، سبب خواهد شد جامعه برمه روی به خشونت زدایی عمیق آورد و هم سانگ سو چی یکی از مظاهر وجدان بشریت و اینگونه جاودان شود.

(1): www.bbc.co.uk
(2): www.akhbar-rooz.com