از «اسب سرکش» تا «ناروشنایی»
(هفت شعر)


عسگر آهنین


• چراغ پنجره ات روشن است
معلوم می‌شود که تو هستی
همین بهانه ی زیبا
برای شادی من کافیست.
(تو هستی) ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱۴ ارديبهشت ۱٣۹۲ -  ۴ می ۲۰۱٣


 
اسب سرکش

باید مهار شود
این اسب سرکشی
که با حضور تو در دورترین نقطه ی عالم
ناگاه شیهه می‌کشد و تاخت می زند.
او را به گستره ی دشت‌ها بخوان
او در کنار تو آرام می شود.

۱۵ فوریه ۲۰۱٣


حضور

از آینه ام بوی گل سرخ می‌آید
احساس می‌کنم که تو جایی
در پشت شاخه گلی پنهان باشی
ورنه میان من و آینه این حرف‌ها نبود.

۲٨ فوریه ۲۰۱٣


نقاش گل سرخ

گاهی که جوهر قلم از خون است
نقاش گل سرخ می‌شوم
آن را به ابر پشت پنجره سنجاق می‌کنم
شاید پرنده ی بر جای مانده ای
گل را ببیند و دوباره به پرواز در آید.

یکم مارس ۲۰۱٣


تو هستی

چراغ پنجره ات روشن است
معلوم می‌شود که تو هستی
همین بهانه ی زیبا
برای شادی من کافیست.

۱۹ مارس ۲۰۱٣


مژده ی صبح

تنها صدای دلنشین دم صبح
آواز آن پرنده‌ای ست
کز آمدن آفتاب خبر می‌دهد
باید به فکر مژدگانی او باشم.

٣۱ مارس ۲۰۱٣


تولد ستاره‌ها

ستارگان دارند
یک به یک متولد می‌شوند
شاید که این مقدمه ی خوبی باشد
بر متن آفتاب دم صبح.

٣ آوریل۲۰۱٣


ناروشنایی

آرزوهای برنیامده
ما را به فضایی کشانده اند
که پای سحن، هیچگاه، به آنجا نمی‌رسد
فضا، فضای مه گرفته ی سنگینی ست
سخن به روشنی چگونه توان گفت
جایی که سعی آفتاب به جایی نمی رسد؟

۱۰ آوریل ۲۰۱٣